تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

13 مرداد ماه 1395 ـ 3 ماه اگوست 2016

پنج عامل عقب ماندگی ایرانیان

محمد حسن حسینی

اخیرا مرتبا این سوال به ذهن من خطور می کند که واقعاً علت و یا علل عقب ماندگی و فلاکت ما ایرانیان و آشفتگی روز افزون جامعه علیل ما چیست؟ چرا ایران جزو فاسدترین کشورهای دنیا است!؟ چرا ایرانیان جزو افسرده ترین مردم دنیا هستند؟! چرا بیش از 90% مهاجران و پناهندگان دنیا مسلمانان و از جمله آنها نخبه های ایرانی هستند که به آمریکا و اروپا (دیار کفار) پناه می برند؟! چرا طبق نظر معاون استاندار تهران بیش از 90% جوانان ایرانی از اسلام روی گردان شده اند؟! چرا با وجود منابع غنی ای که خداوند در اختیار ما قرار داده است فقر و فحشا و تن فروشی و حتی اخیرا خودکشی در سرزمین ما بیداد می کند؟! و ده ها چرای دیگر….

و به عنوان یک معلم به این نتبجه رسیده ام که پنج عامل ذیل در فلاکت و بدبختی و عقب ماندگی ما ایرانیان موثر بوده اند:

1. سیستم حکومتی و مدیریتی در ایران

2. رژیم تعلیم و تربیتی ایران

3. سیستم گزینشی در ایران

4. بها ندادن به تحقیق، پژوهش و عالمان خلاق، منتقد و دلسوز در ایران

5. خود ایرانیان

 

سیستم حکومتی و مدیریتی در ایران

متاسفانه سردمداران ایران غالبا دیکتاتورهای تمامیت خواهی بوده اند که نه بر مبنای آرا و خواست مردم بلکه بر مبنای “جهل و سادگی” و “فقر” و “ترس” مردم بر مسند قدرت نشسته اند. به همین دلیل هم هست که این حاکمان برای ماندگار کردن جهل و فقر و ترس در جوامع تحت سیطرهء خود از هیچ تلاشی دریغ نکرده اند. آنان همواره برای نادان و جاهل بار آوردن مردم به سیستم های آموزشی ای روی آورده اند که همانطور که توضیح داده خواهد شد عملاً قدرت تفکر در سطوح بالاتر (از قبیل تفکر انتقادی) مردم را سلب می نمایند. برای فقیر نگه داشتن مردم هم از هیچ اختلاس و دزدی و غارت و خیانت و سیاستی از قبیل موشک پراکنی در شرایط حساس کنونی ابایی ندارند. و برای ایجاد ترس در مردم هم امور مدیریتی و گزینشی را به سپاه سلطه طلب خود می سپارند تا با تکیه بر شلاق و تفنگ و جو ارعاب و خفقان و اختناق حکومت خود را حفظ کنند و بدینوسیله خود را برای ابد به مردم تحمیل نمایند. شگفت آور اینکه این حاکمان مستبد همواره سعی دارند تا خود را نه تنها به مردم خود و جهان اسلام بلکه بر کل دنیا تحمیل نمایند چرا که در این توهم هستند که آنان مرکز ثقل کاینات و نمایندگان خداوند بر روی زمین هستند.

همانطور که اخیراً شاهد بوده ایم، هزاران ایرانی در سوریه، عراق، لبنان، یمن و حتی در اثر جنگ تحمیلی در ایران کشته و مجروح و جانباز و یتیم و بیوه شده اند. در نتیجهء مستقیم این شرایط انواع بزه کاری و فساد و عقب ماندگی و فلاکت روز به روز در جامعه ما بیشتر و بیشتر می شود. این در حالی است که می شد با دیپلماسی هوشمند و فعال از این جنگ ها جلوگیری کرد اما متاسفانه طبیعت و خلق و خوی شاهی حاکمان ما این اجازه را به آنان نداد و نمی دهد. متاسفانه هرگاه افراد فرهیخته ای هم در جامعه ظهور می کنند آنها را در نطفه خفه کرده و مطرود و منزوی و مخفی می کنند و در فقر مطلق نگه می دارند و نهایتاً به صورت نامحسوس معدوم می کنند تا که مبادا باعث و بانی بیداری مردم و در نتیجه رهایی آنها از یوغ ستم و استبداد شوند. طبیعی است که نمی توان در چنین شرایطی رابطه ای بین این نوع حاکمان – که واقعاً در جوامع خود نقش خداوندی ظالم را ایفا می کنند! – و جوامع سرزنده، پویا، سالم، خلاق،شاد و دموکراتیک و متمدن متصور شد.

 

رژیم تعلیم و تربیتی ایران

همانطور که اشاره شد سیستم آموزشی فعلی ما نه ‌تنها به رشد و شکوفایی قوای فکری، از قبیل تفکر انتقادی و خلاقیت شهروندان، نمی‌انجامد بلکه مانع رشد آن‌ها هم می‌شود. اینجانب به عنوان یک دکترای آموزش به این نتیجه قطعی رسیده ام که این رژیم آموزشی به‌تدریج قدرت تفکر و خلاقیت فراگیران را تقلیل می‌دهد و در عمل از آنها موجوداتی رام و آرام و مطیع می‌سازد؛ موجوداتی که قادر به زندگی کردن مستقل به معنای واقعی نیستند و به راحتی استثمار می شوند چراکه قدرت تفکر و تحلیل و پردازشگری و انتخاب ندارند.

يکی از نقاط ضعف بنیادین در رژیم آموزشی ما عدم پرداختن به مسائل اجتماعی و سیاسی در محیط های آکادمیک از قبیل مدرسه و دانشگاه می باشد. علیرغم این باور مسیولان که “هر گونه ارایه مسائل سیاسی در محیط های آکادمیک برای نظام سم است، این‌جانب تأکید دارم که شاگردان ما باید «آگاه به مسائل سیاسی» بار آیند چرا که بر این باور هستم که خطرناک‌ترین نوع بی‌سوادی، بی‌سوادی سیاسی است. بی‌توجهی به سیاست و مسائل سیاسی است که به جوامع سرشار از ظلم، ستم، فساد، قتــل، غــارت، ریا و استبداد می‌انجامد و روزبه‌روز بر فساد صاحبان قدرت و بسته‌تر شدن جوامع تحت سیطرهء آن‌ها می‌افزاید. مهم‌تر این‌که دانش ‌آموزان و دانشجویان ما به ظاهر حق رأی دادن دارند و حاکمانی که آن‌ها و خانواده هایشان انتخاب می‌کنند نه ‌تنها سرنوشت خودشان بلکه سرنوشت «ما» و ملت را هم رقم خواهند زد. بنابراین تنها با «آگاه» کردن نسل فردا نسبت به مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و «سیاسی» در کلاس های درس است که ما قادر به توانمند کردن آن‌ها در جهت رهایی شان خواهیم بود.

 

سیستم گزینشی در ایران

به نظر می رسد که شعار مسیولان گزینش افراد در جمهوری اسلامی ایران این است که “هر کاری بجز نقد حاکمیت بلا مانع است”. مسیولان گزینش فعلی به تنها چیزی که اهمیت می دهند ظاهر سازی و چاپلوسی و ریا کاری است و تنها چیزی که برای آنها اهمیت ندارد تخصص افراد است. من خودم حتی شاهد بوده ام که افراد شراب خوار که البته در نماز جمعه هم شرکت می کردند هیئت‌علمی و حتی رییس دانشگاه دخترانه ‌در مرکز استان شدند. و یا احمدی‌نژاد که هستی و نیستی ایرانیان را با همکاری قبیله‌اش غارت کرد در حال حاضر عضو “مجمع تشخیص مصلحت نظام” است! قسمت اعظم دزدی و فساد و اختلاس و ریا و غارت کنونی در کشور هم نتیجه چنین نگرشی در سیستم گزینشی جمهوری اسلامی می باشد.

 

بها ندادن به تحقیق، پژوهش و عالمان خلاق، منتقد و دلسوز

هیچ‌کس نمی‌تواند نقش بی‌بدیل تحقیق و پژوهش را در تکامل و سعادت بشر کتمان کند. این واقعیت با نگاهی اجمالی به دنیای پیرامون ما قابل تائید است: رابطه معناداری بین توجه حاکمان و سیاستمداران به مقولهء تحقیق و پژوهش و سعادت و یا فلاکت مردمان تحت سیطره آن‌ها وجود دارد. معمولاً جوامعی که از نقش و اهمیت تحقیق و پژوهش غفلت کرده‌اند سرشار از ظلم، ستم، فساد، بزه‌کاری، غارت، ریا و استبداد وفلاکت وعقب‌ماندگی هستند در حالی ‌که جوامعی که به اهمیت تحقیق و پژوهش پی برده‌اند و در این زمینه سرمایه‌گذاری کرده‌اند سرشار از صلح، صفا، صمیمیت و رشد و بالندگی و توسعه می‌باشند. بنابراین، تمرکز و سرمایه‌گذاری در مقولهء تحقیق و پژوهش وجه تمایز دهنده جوامع متمدن از جوامع غیر متمدن می‌باشد. حتی این‌جانب بر این باور هستم که حکومت‌های تمامیت ‌خواه و دیکتاتوری عمداً به تحقیق و پژوهش و علم و علمای واقعی اهمیت نمی‌دهند چرا که نتیجهء تحقیق و پژوهش و علم ‌اندوزی پيدايش مردمانی متمدن‌تر، خلاق‌تر، متفکرتر و منتقدتر می‌باشند. و همه می‌دانیم که حکومت کردن بر چنین مردمانی توسط حاکمان نالایق بسیار دشوار و چالش آور است.

 

خود ایرانیان

متاسفانه خود ایرانیان هم نقش بسزایی در فلاکت و بدبختی روز افزون خود دارند چرا که عملاً ثابت کرده اند که ساده ترین و ظلم پذیرترین مردم دنیا هستند. سیستم آموزشی که توسط حاکمان برای آنها طراحی شده است، بویژه در این مورد، نقش بسيار چشمگیری ایفا کرده است. واقعیت این است که به واسطهء همین سیستم های آموزشی به مردم عادی تلقین می شود که تمام فلاکت ها و بدبختی های آنها نتیجهء اراده و مشیت الهی است و نه نتیجهء سهل انگاری ها و بی کفایتی و چپاولگری مسیولان و حاکمان! بنابراین به مردم توصیه می کنند تا صبر و سکوت پیشه کنند و به توبه و نماز و روزه خود بپردازند و به رضای خداوند رضا دهند که این رمز خوشبختی و سعادت آنان است! و مردم ظلم و ستم و تبعیض و فساد و ریا و غارت و استبداد را می بینند و با تمام وجود حس می کنند اما جرأت اعتراض و انتقاد ندارند چرا که در این صورت در مقابل خداوند قد علم کرده و طغیان کرده اند! آنها هم که این جسارت را دارند و در برابر خداوند قد علم می کنند، آخوندها (نمایندگان خدا) آنها را، به روش های محسوس و نامحسوس، از هستی ساقط کرده و نهایتاً معدوم می کنند. اخیرا شنیدم که یکی از این آخوند های بزرگ گفته بود که کسانی که (از وضعیت کنونی) انتقاد می کنند “مورد عذاب الهی واقع می شوند”! این – همانطور که اشاره شد – یعنی اینکه به این باور رسیده اند که خود خداوند هستند چرا که این خود آنها هستند که منتقدین و ایجنت های بیدار سازی مردم را از هستی و نیستی ساقط و نهایتا معدوم می کنند.

 

نتیجه

متاسفانه در شرایط و دنیای کنونی هم منازعات بین سران تمامیت خواه کشورهای اسلامی ادامه دارد و طرفین منازعه با تمسک به آیات قرآن، احادیث، تفاسیر و دستخط های بزرگان اسلام، سعی در ثابت کردن حقانیت خود در این منازعات دارند. این قبیل مجادلات تقریباً از زمان ظهور اسلام تاکنون ادامه داشته، و امروز نیز از طریق سخنرانی ها، مقاله ها، جراید، مجلات و رسانه های الکترونیکی، اینترنت و جنگهای نیابتی که باعث و بانی کشته شدن و …. میلیونها انسان بوده است تداوم یافته است.

ختم کلام اینکه جامعه علیل، نارس و بحران ‌زدهء ما نتیجه مسئولیت دادن به افراد کوچک و سبک ‌مغز، غیرمتخصص و بی‌کفایت، تنگ‌نظر، ریاکار و چاپلوس و بله ‌قربان‌ گو و شیفتهء جاه و مقام و ریاست در طول دهه ‌های گذشته بوده و جز با طرد این افراد و رهبران شان و پذیرش افراد متخصص دلسوز طرد شده توسط این گروهک های تمامیت‌خواه راه به‌جایی نخواهیم برد.

http://beyondelt.blogfa.com/

بازگشت به خانه