تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

22 مرداد ماه 1395 ـ 12 ماه اگوست 2016

عراق، غولی با سر گِلين

پيتر هارلينگ*

ترجمهء شهباز نخعی

شبکهء برق عراق بصورت شگفت آوری به یک استعاره می ماند. دسترسی به نیرو ، که نقطه حرکت هر نوع فعالیت انسانی است، درکشوری لبریز از مواد سوختی، با رودهایی بزرگ و آفتابی مانند باغ بهشت، باید آخرین مشکل باشد (1). با این حال، وضعیت تامین برق نشانگر شکست و نابسامانی در نظام سیاسی عراق است.

در درجه نخست، حکومت برق را به صورت ناقص ، محدود به چند ساعت در روز عرضه می کند. وضعیت در محلات مردمی با اکثریت شیعه نیز بهتر نیست و در این مورد هیچ تبعیضی اِعمال نمی شود... در بصره، شهر بزرگ جنوب که برفراز دریایی از نفت قرار دارد (مقاله زیر درباره بصره را بخوانید)، مقامات محلی با پیش بینی شورش در واکنش به قطع برق های تابستانی – در منطقه ای که درجه حرارت از ٥٠ درجه سانتیگراد فراترمی رود – پیشدستی کرده و از ایران همسایه کمک خواستند. این به معنای آن است که آنها امیدی به بغداد ندارند.

عراقی ها به ویژه باید روی یک نظام جمعی بی برنامه با منطقی بر پایهء خصوصی سازی و تمرکز زدایی نظم گریز حساب کنند. هر محله دستگاه های مولد برقی دارد که برق سراسر یک خیابان را تامین می کند. انبوه درهم و برهم سیم های انتقال برق مربوط به اشتراک های خصوصی حال و گذشته است. بسیاری از آنها کار نمی کند اما این اهمیتی ندارد و بازهم به شمار آنها افزوده می شود. درست مانند روندی رسوبی که یادآور انباشت لایه های ناموفق یک دستگاه امنیتی درهمه جا حاضر و چند شکلی است.

غالبا هر فردی باید روی خود حساب کند. هرخانه ای مولد برق خود را دارد تا با خرابی و قطعی برق مقابله کند. موتورهای این مولدها نیز به سوخت و نگهداری نیازمند است. در نهایت، غالبا نتیجه این می شود که آدم در تاریکی نشسته، به صفحه تلویزیون نگاه کند و در انتظار بماند که چیزی، در جایی، شروع به کار کند. این کاری است که عملا عراقی ها از زمان سرنگونی رژیم صدام حسین در سیزده سال پیش می کنند (2). اما تناقض این پیچیدگی مطول این است که این کار، بدون دلیلی آشکار، همه نیروی آنها را صرف می کند.

همه چیز به شکلی بیهوده پیچیده به نظر می آید و مردم را وا می دارد که ذخایر مقاومت و خلاقیت خود را صرف آن کنند. ابهام این رفتار در این است که با نظم موجود همخوانی دارد و به آن امکان می دهد که به رغم همه چیز عمل کند. درزمان رژیم گذشته، لطیفه ای عامیانه به صورت موجز این امر را تشریح می کرد: [صدام] حسین تصمیم گرفته بود میزان صبوری عراقی ها را بسنجد. برای این کار مالیاتی برای گذر از روی یک پل در پایتخت برفراز رود دجله وضع کرد. کارگزارانش خبر آوردند که به رغم سنگین بودن مالیات و راه بندانی که ایجاد می شود، کسی شکایت نمی کند. به میزان مالیات بارها افزوده شد، بازهم صدای کسی درنیامد. رییس جمهوری که تحریص شده بود به افسران دستور داد به افرادی که قصد عبور از پل را دارند تجاوز کنند. به میزان راه بندان ها افزوده شد. غرش خشم مردم بلند شد و صدایشان در آمد که: «چرا شمار تجاوز کنندگان را افزایش نمی دهید؟».

در حال حاضر، تقریبا غیرممکن است که در عراق کمترین اظهار نظر مثبتی در مورد سیاستمدارانی که همگان نسبت به آنها بدبین هستند، شنیده شود. پس از عزیمت نیروهای آمریکایی در 18 دسامبر 2011، کشور با خشونتی فراگیر نیز رو در رو شده و بحران سیاسی مداومی که خود را، از جمله، با رکود و توقف همهء لوایح قانونی مورد بحث در مجلس نشان می دهد. یارگیری های معدودی که این یا آن شخصیت سعی در انجام آن داشته اند نیز در برابر واقعیت غیر قابل تغییر بودن وضعیت از بین رفته است. تعبیر یک روشنفکر واقع بین این است که: «در اصل، در ورای این نزاع ها، اینها همه با هم رفیق هستند. از سوی دیگر، آنها وانمود می کنند که از همدیگر متنفرند تا با به اصطلاح مبارزات خود ما را سرگرم کنند. دعوای آنها بر سر حق و حساب ها است و نه به خاطر فرقه گرایی، و همه بر یک چیز توافق دارند: حفظ نظام».

این خستگی عمومی پختگی زیادی در جامعه عراق ایجاد کرده است. در گفتمان ها، فرقه گرایی تندوتیزی غالبا با قرائتی خیلی دقیق و واقع گرایانه همزیستی دارد ؛ وضعیت غریبی که تا این حد برای مردم عادی عراق پرهزینه و این همه برای به اصطلاح نمایندگان شان پرسود بوده است (3). با این حال، تظاهراتی که از ماه اوت 2015، پس از سقوط بهای نفت، آغاز شده در اقتصادی که همواره منحصرا برپایه بازتوزیع سوداگرانه درآمد نفتی بوده، چندان نظر مساعدی به خود جلب نمی کند (4). اکثریت گسترده ای از مردم یک نظام خطاکار را به هرج و مرج ترجیح می دهند و خیلی زود با امتیازهایی کوچک راضی می شوند یا به فکر مهاجرت می افتند.

 

اثرات تباه کننده حمایت آمریکا

برای جوانان گزینهء هوادارانه نیز وجود دارد: جنگ با این یا آن دسته، ازروی اعتقاد یا به سادگی برای دستیابی به یک موقعیت یا دریافت حقوق. جنگ مداومی که سازمان حکومت اسلامی (داعش) درحال حاضر آخرین موضوع آن است، شغل هایی را به وجود آورده که برای نظام اساسی است. این جنگ در ذهن ها حضور داشته و نقش منحرف کردن افکار از خطاهای قدرت حاکم را دارد؛ احساسات را به شکلی تحریک می کند که حداقلی از مشروعیت را برای حاکمیت تامین کند و یک اقتصاد پنهانی غیرقابل چشم پوشی بوجود آورد. دستگاه امنیتی و شبه نظامیان ، بیکاران را جذب می کنند. جنگ سالاران شیعه غنایم خود را با گشایش رستوران های مجلل پول شویی می کنند. رؤسای قبایل سنی به درگیری ها (که توجیه گر تامین مالی توسط نیروهای حامی هستند)، تخریب ها (که خبر از قراردادها می دهند) و بحران انسانی (که کمک هایی را ایجاد می کند که اختلاس می شوند) دامن می زنند. طبقه سیاسی، به نام مبارزه ای که وجود دارد، حمایت بین المللی لازم را برای غارتگری بدون حساب پس دادن به دست می آورد.

ایالات متحده که از سیزده سال پیش تنها در فکر آن است که هرچه سریع تر خود را از مسئولیتی که با اشغال عراق به گردنش افتاده خلاص کند، بیش از پیش به تلاش های تعلل آمیز و تدابیر موقت خود که در حکم از این ستون به آن ستون فرج است ادامه می دهد. آمریکا طبق معمول واحد های عراقی قادر به پیگیری جنگ پایان ناپذیر را آموزش می دهد، بدون آن که به نظامی که تغذیه کننده آن است حمله کند. دستگاه مدیریتی آقای اوباما حتی در حال استحکام بخشیدن به آن درجریان مرحله گذار است. عملکرد این دستگاه سبب می شود جنگ علیه تروریسم برهر ملاحظه دیگری غلبه یابد و انتظارات مشارکت سیاسی سنی ها در انتصاب چند مهره شناخته شده و ناوابسته با اردوگاه خود را کاهش می دهد و درعین حال می کوشد آنها را در شهرهای سنی نشین عراق یکی پس از دیگری از میدان به در کند (5). در رشته پیشداوری هایی که در مداخله آمریکا در سال 2003 حاکم بود، نسبت به سنی ها بدگمانی وجود داشت، از شبه نظامی گری شیعیان حمایت می شد و به شکلی خطرناک کردها ترغیب می شدند.

به هرترتیب، امروز دیگر مسئله واقعا یافتن تعادل بین گروه های بزرگ قومی- مذهبی نیست (6). دربین مردم اکنون وضعیت کنونی درحدی گسترده به عنوان واقعیت مستقر پذیرفته شده است. به این ترتیب، اشتباه است که تصور شود که داعش بیانگر بسیج سنی های انتقامجو است؛ این سازمان تنها خود را در خلاء به جا مانده از یک حکومت سرکوبگر و ناکارآمد جا کرده است. دستاوردهای کردها هنوز می تواند در جایگاه سلسله مراتب سیاسی در بغداد مورد اعتراض قرارگیرد، اما در اصل کردستان دیگر حتی بخشی از عراق نیست (7). تا جایی که به تنش های بین اقوام مربوط می شود، کشور ثبات می یابد. به عنوان مثال، حضور شبه نظامیان شیعه در جبهه، درمیان عراقی های تبعیدی و مسلمانان غیرعراقی و فضای مجازی بسیار بیش از خود عراق احساسات فرقه گرایانه ایجاد می کند. ازاین بابت، زمان کنونی به شکلی غریب شبیه به تصویر نگاتیو سال های دهه 1990 است. رژیم صدام حسین شورش شیعی در جنوب را به شدت سرکوب کرده و سپس نسبت به مردم، که آنها را غیرصادق می دانست، بی توجه مانده بود. شهرها مانند مناطق سنی امروز با خاک یکسان نشدند اما نخلستان های وسیعی ویران شده بود. ایادی قدرت حاکم، متعصبانی که از پایگاه های خود بریده بودند، به عنوان «نمایندگان» شیعی به خدمت گرفته شده بودند. دستگاه اداری و ارتش همچنان جذب کننده بودند اما فرهنگ سنی غالب بود (8).

اکنون وضعیت برعکس است: درهمه جا نوای موسیقی جنوب به گوش می رسد. طنین لهجه و گویش عامیانه «شروگی» شنیده می شود و در یک واژگونگی نقش تقریبا کامل، سنی ها داوطلبانه نقش مبهمی در هویت عراقی دارند و برای تسهیل زندگی لهجه خود را تغییر می دهند. این به مفهوم آن نیست که «شیعیان در قدرت هستند»، نه بیش از حدی که پیشتر سنی ها بودند. امروز هم مانند آن زمان همه از این شکایت دارند که چیز بزرگی از ثروت کشور گیرشان نمی آید.

با گذر زمان و امکانی که برای نگریستن به پشت سر به وجود می آید، حد و حدود نظام سیاسی فعلی دقیق تر می شود. موضوع برسر رژیمی بدون سر است که در آن شبکه های متعددی دخالت دارند و در حکومتی که منابع و ساختارهای آن در خدمت بخشی از آن است بی نظمی ایجاد می کنند. ازاین امر پدیده های گوناگونی به وجود می آید که غالبا متناقض هستند و در طبقه بندی های گوناگونی جا می گیرند که گویی سیاست عراق از نوعی انتظام تاریخی مایه گرفته است.

به عنوان نمونه، با پشتیبانی آمریکای اشغالگر دربخش هایی از مردم نوعی صعود به قدرت به چشم می خورد، به ویژه بخش کوچکی از طبقه متوسط در میان عراقیان مقیم خارج از کشور، یا قشر «سادات»، قشر برخوردار از امتیازی که مدعی داشتن پیوند سببی با پیامبر است. این تحرک اجتماعی یادآور ظهور حزب «بعث» است. حزبی که مهر آن بر طبقه متوسط استان ها خورده و راه خود را به خاطر وجود نهادهای ایجادشده در دوران حاکمیت استعمار بریتانیا باز کرد (9). یک کارمند در کوت تاکید می کند که: «تفاوت دراین است که بعثی ها، که برمبنای ایدئولوژی متحد شده بودند، وارث حکومتی کارآمد بودند درحالی که اینها هیچ وجه اشتراکی با ایشان ندارند و در کشوری ویران شده عمل می کنند».

بنا به گفته لولووا الرشید، پژوهشگر، شیوخ قبایل سنی «موقعیت و رفتاری شبیه به زمینداران بزرگ دوران سلطنت یافته اند(10)». آنها به سوی قدرت جذب شده و هرچه بیشتر از پایگاه های خود، که از آنها درک و بهره گیری روستایی وار دارند فاصله گرفته اند. به شکلی کلی تر، از فضایی بازفعال شده توسط صدام حسین برآمده اند و ازطریق حقوق قبیله ای نقشی مرکزی در کشوری ایفا می کنند که مسئله قضایی حالت تالار مزایده را دارد. همه جا، برروی دیوارها می توان خواند «تحت تعقیب» یا «تحت تعقیب عشایری» که نشان می دهد این یا آن فرد – زنده یا مرده – مورد جستجو است. ازسوی دیگر، می توان با پرداخت مبلغی ماهانه به شیخ نوعی بیمه نامه قبیله ای به دست آورد که هنگام لزوم حمایت او را درپی دارد. نگفته پیداست که چنین روشی هیچ ربطی به سنت ها ندارد.

 

نفوذ ایران

شبکه های دیگری نیز با قدرت های خارجی ارتباط دارند. ایالات متحده به خاطر شکل دادن به دستگاه امنیتی دراین مورد نقشی گسترنده دارد (11). امروز به رغم امکانات محدود این شبکه ها نفوذی قابل ملاحظه دارند و به صورت هماهنگ با واحدهای عراقی که خواستار چیزی جز پشتیبانی هوایی آمریکا نیستند همکاری می کنند.

ایران نیز مردان خود را در محل دارد. نسلی از شبه نظامیان اسلامی که درتهران در تبعید زندگی کرده و چنان روابط تنگاتنگی با میزبان سابق دارد که حتی برای خود حامی نیز مشکل ساز شده است. یک فرد دانشگاهی ایرانی تحلیل می کند که: «دوستان عراقی نفوذی گسترده در ایران دارند. فارسی حرف می زنند، درطول سال ها چنان با همه مردم آمیخته شده اند که آسان تر از مسئولان بلندپایه ما توفیق دیدار رهبر را می یابند. ازنظر فرهنگی و سیاسی، آنها مرز موجود بین دوکشور را ازمیان برداشته اند و من گاه ازخود می پرسم که نهادهای ما برای تصمیم گیری ها تا چه حد به جای رفیق بازی های قدیمی برپایه منافع ملی عمل می کنند».

دراین واقعیت آشکار، عراق با دو خطر عمده روبرو است که به تدریج که خطر سرسختانه داعش کاهش می یابد بزرگ می شود. ازیک سو، اقتصاد کشور درشرایط مطلوب نیست (12)، حقوق های گزاف کاری برای ایجاد سد دربرابر فساد، انجام نداده بلکه هزینه های حکومتی را افزایش داده است. حتی در سال های رونق و رفاه، که بهای هر بشکه نفت بیش از 100 دلار بود، هزینه های گزاف حکومت و غارت های شدید ، بودجه ملی را دود می کرد و به هوا می فرستاد.

درحال حاضر، بحران مالی عامل خطرناکی برای بی ثباتی است: این عامل موجب اعتراضات مردمی حاشیه ای اما بالقوه غیرقابل کنترل شده و اقتصاد مبتنی بر خشونت را تقویت می کند که تنها راه حل جایگزین برای رانت خواری است. این عامل می تواند رقابت بازرگانی درمیان نخبگان را که برای «سهم خود از بازار» در فسادی نظام مند مبارزه می کنند تندتر کند. ازسوی دیگر، این عامل اهرم هایی واقعی به شرکای خارجی عراق، عمدتا ایالات متحده، می دهد که درحدی گسترده کنترل نظام بین المللی اداره امور مالی را دردست دارد و بغداد برای پوشش کسربودجه خود به آن نیازمند است.

ازسوی دیگر مسئله رهبری شیعه با شدتی بیش از پیش مطرح است. این جامعه، که ازنظر شمار در اکثریت است، از لایه هایی جدا از هم تشکیل شده است. بازتاب این چندلایگی را می توان در تظاهرات بسیج کننده، به ویژه در میان جوانان «عوام- زحمت کش» یافت. حاصل آن توهم زدایی نسبت به حکومت، بی اعتباری نمایندگان اسلام گرا و قدرت مردمی و جاه طلبی های رشد یابنده روسای شبه نظامی و تضعیف تدریجی مرجعیت یا رهبری مذهبی سنتی است. اوج این امر به طور اجتناب ناپذیر زمان مرگ آقای علی سیستانی، آخرین آیت اللهی خواهد بود که نماد میانه روی، ملی گرایی و باورپذیری اعتقادی است (13). جای تعجب نیست، زیرا آنچه که بسیاری از عراقی ها به شیوه خود از آن بیم دارند، شکست داعش است. زیرا در واقع، ازبین رفتن آن به معنای پیروزی چه کسی خواهد بود؟

______________________________________________

* Peter HARLING

پيتر هارلينگ: مشاور موسسه International Crisis Group در بروکسل، بلژيک

1- عراق مالک 10 درصد از ذخایر نفت جهان (150 میلیارد بشکه) است و به طور متوسط هر روز 2.5 میلیون بشکه نفت تولید می کند. مواد سوختی منشاء 95 درصد از درآمدهای خارجی عراق است.

2- اشغال عراق در 20 مارس 2003 توسط ائتلافی به رهبری ایالات متحده انجام شد و کمتر از یک ماه بعد به سقوط رژیم صدام حسین انجامید. صدام پس از محکومیت به مرگ در دادگاهی عراقی در 30 دسامبر 2006 به دار آویخته شد.

3- برآورد شمار قربانیان عراق پس از سال 2003 متفاوت و بین 200 تا 700 هزار تن است. در سال 2013، نشریه علمی PLOS پزشکی رقم 500 هزار را مطرح و افشا کرد که نرخ مرگ و میر از 5.5 در هر هزار تن در سال 2002 به 22.13 تن در سال 2006 رسیده است. بنابرنوشته مطبوعات عراق، سوء قصدها و درگیری های مذهبی خود به تنهایی از سال 2008 تاکنون هر سال بین 10 تا 15 هزار کشته به جا گذاشته است.

4- در آوریل و مه 2016، تظاهر کنندگان شیعی توانستند به «منطقه سبز» که حفاظت شده و مقر دولت است راه یابند. این جنبش اعتراضی با وجود نمایشی بودن، با رهبری مقتدا صدر برگزار شد تنوانست حمایت بقیه مردم عراق را جلب کند.

5- بسیاری از شهرهای سنی نشین در تصرف داعش به بهای نبردهایی خشونت بار و ویرانی های گسترده بازپس گرفته شدند. به علاوه، شبه نظامیان شیعه کارهایی ناروا نسبت به مردم غیرنظامی متهم به حمایت از داعش مرتکب شدند.

6- در نبود آمار، کارشناسان امور عراق براین نکته توافق دارند که 60 درصد از جمعیت عراق شیعه و 30 درصد سنی هستند. سنی ها، که در سال های بین ض932 تا 2003 قدرت غالب را در اختیار داشتند. یاری دهندگان به اشغالگران بریتانیایی یا عثمانی بودند.

7- در ژوییه 2014، آقای مسعود بارزانی، در آن هنگام رییس اقلیم خود مختار کردستان عراق، برای یک همه پرسی جهت استقلال اعلامیه داد بدون آن که شیوه یا تاریخ دقیق برگزاری آن را مشخص کند.

8- هشام داود و حامد بزارسلان «عراق، جامعه، قدرت و خشونت»، نشر کارتالا، پاریس، 2003.

9- حزب انقلابی و سوسیالیست عرب «بعث» درسال 1947 در دمشق تاسیس و بعد به دوشاخه سوری و عراقی تقسیم شد که شاخه عراق از سال 1968 تا 2003 بر عراق حکومت می کرد.

10- پادشاهی عراق، درسال 1921 ایجاد و در سال 1932 عملا مستقر شد که توسط خاندان هاشمی اداره می شد که درپی یک کودتا درسال 1958 سرنگون گردید.

11- از زمان عقب نشینی رسمی ارتش ایالات متحده، این کشور 3500 نظامی در عراق دارد که آموزش نیروهای عراقی را به عهده دارند.

12- بخش سوخت با آن که 83 درصد بودجه کشور را تامین می کند، بیش از یک درصد از یک درصد از اشتغال نیروی فعال را ایجاد نمی کند. تلاش های تنوع بخشیدن به اقتصاد درطول سی سال جنگ و بحران با مانع روبرو شده، درحالی که هزینه بازسازی کشور 400 میلیارد دلار برآورد شده است (منبع بانک جهانی، 2015).

13- آیت الله علی سیستانی متولد سال 1930 در ایران، از سال 1961 در نجف مستقر شده است. او مورد احترام ترین چهره روحانیت شیعه در عراق است.

برگرفته از لوموند ديپلماتيک

 

بازگشت به خانه