تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
فرجام یک کودتای نافرجام
حدود ساعت یازده شب پانزدهم ژوئیه به وقت ترکیه خبرگزاری ها اعلام کردند در این کشور کودتایی اتفاق افتاده است. کمی بعد در بیانیه کودتاچیان از تلویزیون اعلام شد که ارتش برای پایان دادن به شرایط نامساعد کشور قدرت را به دست گرفته است، فرودگاه آتاتورک تعطیل و کلیه پروازها تا اطلاع بعدی لغو و پل ارتباطی استانبول با بخش اروپائی آن موقّتاً مسدود و قانون منع رفت و آمد برقرار شده است.
در بیانیه همچنان گفته شده بود ارتش قصد خونریزی ندارد و هدف برگشت به قانون اساسی و جدایی دین از حکومت است، در ضمن هیچ اشاره ای به سرنوشت مقام های کشوری - رئیس جمهور یا نخست وزیر- بازداشت یا کشته شدن آنان نشده بود. تنها به زد و خوردهایی برای اشغال ساختمان مجلس در آنکارا اشاره رفته بود.
چند ساعت پس از آن، اعلام شد که رجب اردوغان از محل اقامت خود - بیرون از پایتخت- توسط تلویزیون CNN ترکیه از هوادارانش خواسته که به خیابان ها بیایند و حکومت نظامی را لغو نمایند.
در پی این درخواست شمار زیادی از هواداران او با ماشین و پیاده به خیابان ها آمدند. پس از درگیری کوتاهی که میان ارتشیان و طرفداران رجب اردوغان اتفاق افتاد، اعلام شد کودتا شکست خورده و دولت بر اوضاع مسلط است!
رجب اردوغان در فرودگاه آتاتورک در میان هوادارانش حاضر شد و شکست کودتا و پیروزی خود را به آگاهی مردم رساند.
طبیعی است که رویدادهای پیش و پس از کودتا انسان را به این فکر می اندازد که اصولاً چرا کودتا شد و چرا با این سرعت شکست خورد! چرا رجب اردوغان افزون بر دستگیری کودتاچیان و سربازان، بسیاری از مقام های ارتش را که در کودتا نیز شرکت نکرده بودند و همچنین دو هزار و پانصد تن از قضات را دستگیر کرد؟ چرا دامنهء بازداشت ها را به همه سازمان های کشوری تسرّی داد و حتی به گارد ریاست جمهوری که به او وفادار مانده بود نیز ابقاء نکرد؟
انبوه دستگیر یا برکنار شدگان میان ارتشیان مخالف، دادستان ها، استادان دانشگاه، آموزگاران و کارمندان وزارتخانه ها، فهرست بزرگی بود که نمی توانست یک شبه و به دنبال شکست کودتا تهیه شده باشد. اعلام شمار غیر عادی برکنار شدگان، می تواند نشانه ای باشد از اینکه اردوغان از انجام کودتا و شکست سریع آن آگاه بوده است.
بدین ترتیب می توان گفت کودتای پانزدهم ژوئیه ترکیه، به مفهوم واقعی کودتا نبود. در همه کودتاها، کودتاچیان پیش از هر کاری رئیس دولت را کشته یا بازداشت کرده اند.
در بنگلادش شیخ مجیب الرحمان رهبر محبوب مردم را در همان شب کودتا کشتند، در پاکستان ذوالفقار علی بوتو و در مصر محمد مُرسی را بازداشت کردند.
چرا در ترکیه قبل از هر کاری، فرودگاه را اشغال کردند؟ چرا ارتشیان هنگام حضور طرفداران اردوغان که در ابتدا زیاد هم نبودند و بی شک عناصری از طرفداران داعش ترکیه نیز میان آنان دیده می شدند، از به کار بردن زور خودداری کردند؟
پی آمدهای پس از شکست کودتا و تصمیم های اتخاذ شده توسط اردوغان نشان دهنده آن است که او برای سرکوب مخالفان و استحکام پایه های قدرت خود، به دستگیری ها و برکناری های بیشتر ادامه خواهد داد.
انجام یک کودتای بدون نقشه و برنامه و اشغال محل های کم اهمیت و بی ارتباط با مراکز قدرت و بازداشت نکردن دولتمردان بلندپایه کشور، می توانست دامی برای باز گذاردن دست اردوغان برای سرکوب مخالفان و گروهی از ارتشیان ناراضی از حکومت دینی باشد. به سادگی می توان نتیجه گرفت که اردوغان پیشاپیش از وقوع کودتا اطلاع داشته و بخشی از طرفدارانش نیز آماده مقابله با آن بوده اند.
این که چرا و به چه دلیل محل اقامت او بمباران نشد و یا این که هواپیمای حامل او سرنگون نگردید، پرسش هایی است که دیر یا زود برملا خواهد شد.
اگر نیروی هوایی با کودتاچیان موافق بوده و همکاری میکرده است، هواپیماهای اف- شانزده که هلی کوپترهای آنان را هدف قرار داده از کدام پایگاه برخاسته و متعلق به کدام کشور یا گروه بوده است؟
یکی از دلایل تلاش اردوغان برای ورود به اتحادیه اروپا، از جمله می توانست این باشد که با عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا امکان وقوع کودتا نبود. این حاشیه امنیتی بود برای رجب اردوغان، که همواره از وقوع یک کودتا بر ضد خود در ترس و وحشت به سر می برد.
نپذیرفتن ترکیه در اتحادیه اروپا می تواند رجب اردوغان را به فکر طرح یک کودتای ناموفق، برای خنثی کردن یک کودتایی واقعی انداخته باشد. دامی جلوی پای آن گروه از ارتشیان ناراضی که آمادگی دست زدن به کودتا را داشتند گذارده شود و برنامه نافرجام کردن آنرا نیز پیش بینی نمایند.
با شکست خوردن یک کودتای ناتمام، اکنون اردوغان می کوشد قدرت خود را افزایش دهد و مخالفان در درون ارتش و سایر نهادهای دولتی را از پیش پا بردارد.
شباهت هایی میان کارهای خمینی و رجب اردوغان به چشم می خورد. خمینی نیز در آخرین روز پیش از سقوط دولت بختیار به مردم گفت به خیابان ها بریزند و مقررات منع عبور و مرور را لغو کنند. اردوغان هم پس از اعلام مقررات منع عبور و مرور اعلام شده، از طرفدارانش خواست به خیابان ها بریزند و به حکومت نظامی پایان دهند.
اینکه حتی مخالفان اردوغان هم برای درههم شکستن کودتا به خیابان ها ریختند واقعیت ندارد، زیرا تنها طرفداران او بودند که که از پیش برای این هدف آمدگی داشتند.
اردوغان هم مثل هر خودکامه دیگری از حضور مردم در صحنه سیاست وحشت دارد.
خمینی پس از تسلیم سران ارتش با سوء استفاده از احساسات هوادارانش اقدام به بازداشت ارتشیان و سایر مخالفان خود نمود و بسیاری از آنان را به اعدام محکوم کرد. کاری که رجب اردوغان نیز در نظر دارد انجام دهد. او هم بازداشت سران ارتش و سایر مخالفان را آغاز کرده است. به دلیل آنکه در قانون اساسی ترکیه مجازات اعدام وجود ندارد، برای اعدام مخالفان به - شیوه روح الله خمینی- خواهان تصویب مجازات اعدام توسط مجلس شده است، بدون توجه به اینکه به فرض تصویب قانون اعدام، در هیچ کجای دنیا قانون عطف به ماسبق نمی شود و نمی توان هیچ یک از مخالفان و ارتشیان را که پیش از تصویب این قانون دست به کودتا زده اند به اعدام محکوم کرد.
به امکان زیاد اردوغان از یک اقدام نظامی نیم بند از پیش آگاه بوده، تجدید نظر در سیاست خارجی، در رابطه با روسیه و اسرائیل و چرخش در نحوه برخورد با سوریه می تواند در چهارچوب همین امر باشد.
او از روسیه بابت سرنگون کردن هواپیمای جنگی آن کشور معذرت خواهی کرد و گفت که آماده پرداخت غرامت است.
با اسرائیل نیز کنار آمد، با وجود شعارهای تند چند سال پیش، خواست های آنها را برای عادی کردن مناسبات سیاسی پذیرفت. با کنار رفتن نخست وزیر قبلی و آمدن نخست وزیر جدید، آمادگی دولتش را برای نزدیکی به سوریه و مذاکره با اسد اعلام کرد. این چرخش و عقب نشینی های سیاسی از شخصی که در پنج سال گذشته دشمن سوگند خورده اسد و در پی سرنگونی او بود مایه شگفتی است. سیاستی که در عین حال باعث حمایت از خلافت اسلامی داعش و در نتیجه تیره شدن روابط و ایجاد تنش با جمهوری اسلامی شده بود.
اردوغان همچنین مطمئن بود که آمریکا و ناتو و اتحادیه اروپا با انجام کودتای نظامی در ترکیه موافق نخواهند بود.
در برخی از تفسیرها به دو مطلب اساسی توجه کافی مبذول نشده:
نخست: با وجود آنکه مردم به ویژه کُردهای ترکیه موافق کودتا نبوده ولی از دولت مذهب گرای اردوغان هم که آزادی ها را از میان برده و مخالفان عقیدتی و سیاسی را سرکوب می کند رضایت ندارند.
دوم: این تصور که آمریکا پشت سر کودتا قرار داشته با واقعیت های سیاست های سال های اخیر آن دولت همخوانی ندارد. سیاست دولت آمریکا بیش از چند دهه است که برای به قدرت رساندن عوامل دست نشانده خود در کشورها دنبال کودتا نیست، بلکه دفاع از دموکراسی از مسیر تبلیغات رسانه های گروهی است.
نمونه های این سیاست را در ایران، مصر، ترکیه، تونس، سوریه و برخی از کشورهای آمریکای لاتین شاهد بوده ایم.
یک مورد گویای آن ایران است. هنگامی که نهضت آزادیخواهانه واستقلال طلبانه مردم ایران می رفت به عُمر سلطنت استبدادی پایان دهد و قانون اساسی مشروطه که خون بهای جانبازان انقلاب مشروط بود به اجرا گذارده شود، با مطرح شدن آیت الله خمینی توسط رسانه های جهانی واگذاردن یکی از گماشتگان سرسپرده غرب به عنوان مترجم در کنار او، ناگهان شعار «انقلاب اسلامی و شاه باید برود» عنوان گردید و مسیر نهضت آزادیخواهی به سمت و سوی انقلابی پیش رفت که به دلیل باورهای دینی توده های مردم، وسیله به قدرت رسیدن خمینی و روحانیان شد و سرنوشت دردناکی را بر ملت ایران رقم زد که هنوز هم پس از سی و هشت سال ادامه دارد.
دولتمردان آمریکا و سایر کشورهای قدرتمند غربی از این نظام استبدادی که به مراتب خشن تر و سرکوبگر تر از استبداد سلطنتی و دیکتاتوری نظامی است به عنوان کشوری یاد می کند که نمایندگان آن از مسیر “ انتخابات “ برگزیده می شوند!
همین وضعیت در مصر هم پدید آمد. پس از سقوط حسنی مبارک، مسیر نهضت آزادیخواهی مردم آن سرزمین با مطرح کردن قوانین اسلام و سوء استفاده از باورهای دینی مردم، قوت یافت. اخوانالمسلمین قدرت را به دست گرفتند. گر چه با کودتا - که مورد تأیید آمریکا و غرب هم نبود- عمر آن پایان یافت.
تونس هم پس از خلع بن علی کم مانده بود به چنین سرنوشتی دچار شود، اما هوشیاری مردم آن جا مانع از اجرای آن شد.
سوریه تنها کشوری است که تصمیم آمریکا و غرب برای تبدیل دیکتاتوری غیر مذهبی آن به استبداد مذهبی و تجزیه آن پس از پنج سال هنوز عملی نشده و ممکن است که با شکست روبرو شود.
تردید نیست حضور نیروهای حزب الله لبنان، دخالت و حضور پاسداران جمهوری اسلامی و حمله های هوایی روسیه در ایجاد این ناکامی تأثیر داشته است. اکنون نیز با وحشتی که جهادیون داعشی در کشورهای بانی خود ایجاد کرده ا ند رفته رفته اوضاع سوریه به زیان آن ها و به سود اسد تغییر می کند.
جالب است با اینکه دولتمردان غربی از ترکیه به عنوان کشوری یاد می کنند که سردمداران آن از راه دموکراسی برگزیده شده اند، در ونزوئلا و برزیل و سایر کشورهای آمریکای لاتین که زمامداران آن با رأی اکثریت مردم به قدرت رسیده اند، برای سرنگونی آنان تلاش می کنند و می کوشند سرسپردگان و گماشتگان خود را در این کشورها به قدرت برسانند که مصداق ضرب المثل یک بام و دو هوا است!
یکی از شباهت های خمینی و اردوغان این است که خمینی پس از پیروزی، درخواست تسلیم شاه را کرد و اردوغان درخواست تسلیم فتح الله گولن را!
تصور این که اردوغان از این پس بتواند با تکیه بر نیروی مردمی که به حمایت از او برخاستند و کودتا را نافرجام ساختند نظامی مردم سالار در ترکیه حاکم سازد و آزادی های فردی و اجتماعی مردم را تأمین کند، خواست های به حق کُردها را به رسمیت شناسد، رؤیایی است که با کارکردهای گذشته او بهیچوجه همخوانی ندارد.
بی شک او از شکست کودتا، برای تحکیم پایه های قدرت لرزان خود و از میان برداشتن هر نوع مخالفی در درون ارتش و احزاب مخالف دیگر استفاده خواهد کرد.
همانند اینگونه کودتاهایی که نافرجام مانده و در نهایت به سود ادامه دیکتاتوری تمام شده باشد در سایر کشورها هم اتفاق افتاده است. در سال ۱۹۹۵، حیدر علی اف که متوجه شد نخست وزیر او در پی انجام کودتاست، از شرایط موجود آن زمان استفاده کرد تا رهبری کودتا را به دست گیرد. بدین شکل استبداد خود را از گذشته استوارتر از کرد.
موضوع حائز اهمیت سرنوشت ارتش ترکیه است که برای آمریکا و ناتو بسیار مهم است. اردوغان به دلیل ترس از کودتا در طول دوازده سال گذشته آرام آرام از قدرت آن کاسته است و اکنون نیز برنامه ای برای خنثی کردن کامل ارتش دارد.
در این جا تضاد میان برنامه اردوغان و خواست آمریکا و ناتو پدید می آید. آیا آن ها حاضرند شاهد فروپاشی ارتشی باشند که از سال ۱۹۵۲ تاکنون ساخته و پرداخته و مجهز و کامل کرده اند؟ ارتشی که یکی از ارتش های قدرتمند پیمان ناتو است؟ یا شاهده نزدیکی بیش از حد ترکیه - کشور مهم پیمان ناتو- با روسیه باشند؟
گر چه اردوغان می خواهد با نزدیک شدن با روسیه از غرب و آمریکا در مواردی- تحویل فتح الله گولن و لغو روادید اتباع ترکیه به اروپا- امتیاز بگیرد، ولی روشن نیست تا چه حد موفق خواهد شد.
بی شک ترکیه با توجه به عضویت در پیمان ناتو و وابستگی های سیاسی و اقتصادی به اروپا، نمیتواند همانند جمهوری اسلامی، از تهدید پیوستن به پیمان دفاعی شانگهای از غرب امتیاز بگیرد.
از سوی دیگر سردمداران جمهوری اسلامی نیز به شدت نگران کودتا در ترکیه بودند و هستند. با توجه به پیروزی کودتا در مصر، از احتمال پیروزی یک کودتا در کشور همسایه احساس خطر میکردند. سردمداران جمهوری اسلامی وجود یک دولت اسلامی را در همسایگی خود با وجود برخی تضادهای سیاسی ترجیح میدهند و امکان می دادند پیروزی اردوغان باعث تغیر سیاست آن دولت در سوریه و نزدیکی سیاسی با جمهوری اسلامی شود.
باید دید با پیروزی اردوغان و تثبیت دولت اسلامی عدالت و توسعه، ترکیه در آینده آرام خواهد ماند؟
احتمالاً مردم در برابر یکه تازی ها و بلندپروازی های اردوغان و خودکامگی دولت او دست به مقاومت خواهند زد.
اساساً دیکتاتوری اردوغان تضاد در جامعه را پدید خواهد آورد. گرایش به آزادی با ادامه خودکامگی های اردوغان، گسترش خواهد یافت. افراط در دینی بودن دولت، باعث بی دینی و دوری از دین در جامعه خواهد شد و احزاب سکولار و آزادیخواه برای رسیدن به مردم سالاری و حذف دیکتاتوری از آن سود خواهند برد. یورش های هوایی که به مناطق کُردنشین شده و می شود، مقاومت و پایداری کُردها را برای تحقق خواست های خود شدیدتر خواهد کرد.
در پایان باید اشاره کرد که بی تردید اردوغان با چالش هایی روبرو خواهد بود که عبارتند از: مخالفت جامعه و احزاب دمکرات در برابر یکه تازی او، تنش های درون حزب او، ادامه جنگ با کُردها، عدم امنیت و سرکوب مخالفان، کاهش رشد اقتصادی و دشواری های بسیار دیگر.
از این رو می توان گفت خلافت خلیفهء جدید عثمانی زمان درازی پایدار نخواهدماند.
دوشنبه 15 اوت 2016