تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

29 مرداد ماه 1395 ـ 19 ماه اگوست 2016

لزوم ایجاد شورای رهبری و برنامه مشترک در اپوزسیون

عارف شیخ احمدی

       ارزیابی‌ از تلاش های اصلاح طلبان و قضاوت در مورد نتایج عملکرد آنها در دوران اصلاحات شاید به عقیدهء بسیاری از طرفداران تحول از درون نظام هنوز زود است، اما باید گفت روند اصلاحات و مشارکت سیاسی جریان رفرم در این جهت و ضعف و سیر دورانی آنها در مدار کلی ولایت مطلقه فقیه، جوابی کافی و وافی است به کسانی ک ههنوز معتقدند که برخی مهره های رفرمیست در داخل حاکمیت مُلایان می توانند تغییراتی اساسی بوجود آورند.

       چندی پیش یکی از دوستانم کلیپ کوتاهی از سخنان آقای علیرضا نوریزاده را برایم فرستاده بود، در آن ویدیو ایشان از محمد خاتمی بعنوان تنها کسی که می تواند دگرگونی در نظام سیاسی ایران ایجاد کند و با نشستن بر منصب و جایگاه ولی فقیه زمینه را برای تغییرات دمکراتیک بعدی آماده کند نام برده است. نکته جالب اینکه در انتهای همین کلیپ کوتاه ارسال شده بخشی از سخنان محمد خاتمی نیز در مورد پذیرفتن و مشروعیت اصل ولایت فقیه و اینکه اصلاً دمکراسی غیر دینی را قبول ندارد، بعنوان جواب گفته های آقای نوریزاده آورده شده است.

       آری، در این سال ها بخش زیادی از تحلیلگران و اندیشمندان سیاسی ایران در قالب اعتقادات سیاسی خود و تحلیل مسائل روز ایران، بر این باور بوده و هستند که با وجود شکست جریان اصلاحات که از دوم خرداد 1376 و با آغاز ریاست جمهوری آقای محمد خاتمی شروع شد و با زندانی شدن رهبران جنبش سبز (کروبی و موسوی) خاتمه یافت، هنوز گفتمان خاتمی و دوستان او، باز نقش مٶثر اصلاح طلبان تا حدی در عقب راندن جریان اصول گرا و تمامیت خواه جمهوری اسلامی از دور نیفتاده و اگر به اندازهء مویی هم باریک شده باشد، باز می توانند تنوع و قدرت جذابیت فوری در حل و فصل بسیاری از مشکلات سیاسی ایران را بدست گیرند و ایفای نقش نمایند.

       در نگاه اول به وضعیت اپوزسیون ایرانی در برون مرز و شرایط خاص دگراندیشان و مخالفان داخلی رژیم و اینکه سیگنال های مشترکی بین آنها در بسیاری از موارد وجود ندارد و همزمان با درک دو دستگی و چند دستگی گروهای سیاسی مخالف نظام حاکم و نداشتن یک پلاتفرم واحد و برنامه مشترک برای خروج از وضعیت کنونی، شاید از جمله دلایلی هستند که در این سالها هنوز هم عده ای از ما خروج علیه حاکمیت از درون و از سوی اشخاصی مانند محمد خاتمی را بعنوان راهکاری مناسب و عقلانی توجیه می کنیم.

       اما مشکل این انتخاب در این نکته است که شاخه ای را که به قصد میوه ای دیگر به همان درخت و تنه اصلی پیوند می زنیم، ثمر نمی گیرد و همچو درختی بی بر عاقبتی جز فراموش کردن و سوختن ندارد.

       زمانی که آقای محمد خاتمی حاضر نیستند، علیرغم واقعیات موجود جامعه، به پذیرفتن دمکراسی غیر دینی و عبور از اصل ولایت فقیه رضایت دهند و در هر سخنرانی و خطابه خود پایبندی به پایه ها و اصول اساسی حاکمیت را متذکر می شوند، آیا نباید گفت که زهی تصور باطل و زهی خیال محال!

       اگرچه ضرروت ایجاد راه حل‌های صلح آمیز در درون نظام حاکم برای حل مشکلات سیاسی ایران طرفداران زیادی دارد، اما از تشویق به آن هم سودی حاصل نشده است، چرا که رهبران جمهوری اسلامی هرگونه پذیرش اصلاحات دموکراتیک را از طریق برخورد و خشونت تند خود پاسخ می دهند.

       ارزیابی‌ از تلاش های اصلاح طلبان و قضاوت در مورد نتایج عملکرد آنها در دوران اصلاحات شاید به عقیده بسیاری از طرفداران تحول از درون نظام هنوز زود است، اما باید گفت روند اصلاحات و مشارکت سیاسی جریان رفرم در این جهت و ضعف و سیر دورانی آنها در مدار کلی ولایت مطلقه فقیه، جوابی کافی و وافی است به کسانی هنوز معتقدند که برخی مهره های رفرمیست در داخل حاکمیت مُلایان می توانند تغییراتی اساسی بوجود آورند.

       در دوران اصلاحات به آن حجمی که خاتمی و همفکران ایشان مترصد بودند فقط افکار خود را مطرح کنند، حتی نصف آن اندازه متٲسفانه راه‌ حلی بهتر همچو در نظر گرفتن معیار آراء و خواسته های مردم و فرصت دادن به گروههای اپوزیسیون در داخل و خارج اندیشیده نمی شد تا از فضای اصلاحات آزادانه استفاده کنند.

       بنابراین و با توجه به گرفتاری های بنیادین در نظام اسلامی و از جمله قانون اساسی آن و اصل ولایت فقیه، و تعبیر آنها از رٲی مخالف و اپوزسیون خود به آشوبگر و معاند، هیچ امیدی نباید به خاتمی و مهره های داشت که در زمان بودن بر منصب و کرسی زمامداری هم مخلص و مرید رهبر و چارچوب کلی نظام ولایت فقیه را حفظ کرده بودند.

       به عقیده بنده، در این سال ها یکی از دلایل کُندی پیشرفت در جهت یافتن راه ‌‌حل کامل و مقبول برای برون رفت از وضعیت ضعیف مبارزه با نظام اسلامی، فقدان یک شورای رهبری متشکل از تمامی اپوزسیون و مخالفین رژیم است که بتواند از طرف تمام گروه های اپوزیسیون صحبت کند، از طرفی دیگر چند لایه بودن ساختار گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی هم به این موضوع دامن زده است.

       شورای هماهنگی اپوزسیون بعنوان قدم اول، اساساً می تواند با انتخاب شورای رهبری برای جنبش عظیم اعتراضات مردمی در داخل و خارج از کشور، وظیفهء مهمی را بعهده گیرد و این شورا می تواند گام های بعدی را به وسیلهء ایجاد یک پلاتفرم مشترک سیاسی به نحو احسن بردارد.

       افرادی که در اين شورای رهبری خواهند بود بايد با فعالیت خود در ميان مردم اعتبار و مشروعیت کافی کسب کنند و اين امر باعث می شود آنها بعنوان يک مرکز ثقل سیاسی از سوی عامه محسوب گردند و صفوف مخالفان روز به روز بهم پیوسته تر و منسجم تر خواهد شد.

       تمامی اپوزسیون ايران بايد جسارت پيدا کنند و بطور کوتاه و صریح، يکبار برای هميشه، تکلیف خود را با حکومت اسلامی روشن کنند و از بنیان یک حاکمیت جمهوری سکولار حمايت کنند. صاحبنظران سیاسی هم باید به جای دلخوش کردن به خاتمی و اصلاح طلبان حکومتی، با اتخاذ تصمیم درست و موضع گيری روشن در شورای رهبری اپوزسیون، از ايجاد یک سیستم سیاسی سکولار برای ايران فردا پشتیبانی کنند نه اینکه به کمتر از قدر خود راضی شوند.

       یقیناً کارشناسان سیاسی نظام اسلامی از ضعف و انشعاب و چند دستگی در صفوف مخالفان این رژیم آگاهند و به خوبی می دانند که اپوزسیون ایران نه تنها هنوز مقدمات ایجاد یک شورای هماهنگی برای انتخاب شورای رهبری را هم آماده نکرده و نچیده اند، بلکه به دلیل سیاست حذف و انکار یکدیگر در برنامه های حزبی و گروهی خود، در این سال ها غیر از چند نشست کلی که بیشتر خوراک رسانه ای بوده، عملکرد ضعیفی از خود نشان داده اند.

       بنابراین رژیم جمهوری اسلامی هم همزمان می کوشد با القاء این واقعیت تلخ که اگر تغییری قرار باشد در عرصه سیاسی ایران روی دهد، نمی تواند خارج از چارچوب نظام حاکم رخ دهد و پریشانی سیاسی مخالفان را هم بعنوان دلیل و سبب منطقی این رویداد قریب الوقوع وصف می کند.

       اگر اینک فعالین سیاسی ایران هنوز نمی توانند به تحولی در نظام سیاسی ایران خارج از تفکر "تحول از درون نظام" و از طریق خاتمی و اصلاح طلبان بياندیشند، نمای از سستی و ناامیدی در اپوزسیون ایران است و اگر در موقعیت کنونی باز هم کاری نشود، باز سقوط نظام اسلامی به تٲخیر خواهد افتاد و حاکمیت کنونی باز هم مکر و حیله ای دیگر را برای استمرار نظام سیاسی خودشان به کار خواهند بست.

       شاید بسیاری از رهبران اپوزسیون ایران از اکنون برنامه های سیاسی خود را با نتیجه انتخابات ریاست جمهوری پیش رو در ایالات متحده امریکا و پیروزی جمهوریخواهان و یا حزب دمکرات گره زده باشند و بگویند یٲس و نومیدی کنونی در صفوف مبارزان ایران و خروج از سردرگمی و پیدا کردن راهکار مناسب نمی تواند بدون در نظر گرفتن تغییرات در سیاست دولت جدید امریکا عملی شود. اما عملکرد و سابقه تاریخی هر دو حزب دمکرات و جمهوریخواهان امریکا به همهء اپوزسیون ایران ثابت کرده است که تا هماهنگی کامل در میان اپوزسیون ایرانی در ایجاد شورای رهبری واحد و برنامه هماهنگ صورت نگیرد، ایالات متحده تنها منافع اقتصادی و سیاسی خود را رصد می کند و برایش اشکالی ندارد که، در جهت پشیبرد سیاست هایش در منطقه، حاکمیت اسلامی کماکان سرکار بماند.

http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=75063

 

بازگشت به خانه