تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

29 مرداد ماه 1395 ـ 19 ماه اگوست 2016

دشمنان ما

يادداشت های شبانه، بخش 62، يادداشت 425

ابراهيم هرندی

بزرگترین دشمن مردم ایران، تهیدستی و ناآگاهی فزاینده ا‏ست. این دو بلای بزرگ سبب می شود که همیشه بخش بزرگی از مردم، آماده برای خدمت به دشمنان خود، به حکومت‏های خودکامه و یا دولت‏های جهانخوارباشند. آورده ‏اند که آغا محمدخان قاجار، به جانشین خود گفت که؛ "گر میخواهی بر این مردم حکومت کنی آن ها را گرسنه و بیسواد نگه دار." گویا این هشدار همچنان در کشور ما بکار بسته می ‏شود و غارت کردن سرمایه‏ های ملی را آسانتر می ‏کند.

تهیدستی، ناآگاهی می‏ آورد و ناآگاهی، توانمندی ‏های انسان را کاهش می دهد و او را فرومایه و تهیدست می کند. این سخن بمعنای آن نیست که تهیدستان، فرومایه‏ اند. بلکه می خواهم بگویم که ناداری و تهیدستی، زمینه ساز همه زشتی ‏ها، ناهنجاری‏ ها و ناسازگاری ‏هاست و تهیدستان هماره درتیررس ناخوشی ‏ها و نابسامانی ‏ها و ناروایی ‏های جهان اند.

در جهانِ زندگان، دستبرد به آنچه دیگران دارند، یکی از کردارهای پایدارِ برآیشی ست. نمونه انسانی این دستبرد، گرفتن انرژی، ویتامین، پروتئین و نمک های موردِ نیازِ تن، از راه خوردن گیاهان و جانوران، یعنی سبزی، میوه، گوشت و چربی ست. بارآوری گیاهان برای خوشداشت انسان نیست، بلکه کوششی طبیعی برای ماندگاری تخمه خودشان در جهان است. هر گیاه، در آرامش گیاهی خود، انرژی، ویتامین، پروتئین و سازه های زیستی مورد ِ نیاز خود را، از راه آب و خاک و آفتاب می سازد و همه را در میوه ی خود که خانه تخمه های آن است، جا می دهد تا آن تخمه ها از هنگام جدا شدن از بوته، ساقه و یا شاخه، تا هنگامی که در خاک جا می گیرند، موادِ خوراکی کافی داشته باشند. چنین است که تخمه بیشتر گیاهان، در میوه آن هاست. برای نمونه، هندوانه، از چشم اندازِ برآیشی، تخمدان آن میوه است. انبانی که خوراک و نوشاک و پوشاک، برای تخمه های نورسته را در خود دارد، تا آن تخمه ها تا آن هنگام که در زمین جا نگرفته اند، زنده و شاداب بمانند. این همه را، هندوانه در پوسته سختی جا می دهد تا از گزندِ بسیاری از جانوران گیاه خوار در امان بماند.

اگرچه از چشم اندازِ انسان، تخمه هر هندوانه بخش مزاحم و بیهوده آن پنداشته می شود، اما از دیدگاه هندوانه، آن گوی آبناک و شیرین، توشه ی راه تخمه های جوان از هنگام زاده شدن تا زمان جا گرفتن در خاک می باشد. نیز، چنین است داستانِ سیب و پرتغال و انگور و هر گیاهِ دانه دارِ و میوه زا. هر گیاه، میوه خود را در پوسته سختی می رویاند تا از خورده شدنِ آن پیشگیری کند، برخی این پوسته را تیغ دار می سازند، مانند دوریان و آناناس و میوه های کاکتوسی. برخی زهرآگین، مانند، مانند پرتغال، لیمو، کیوی برخی سخت پوست و چوبین، چون بادام، گردو و فندق. چندی از گیاهان نیز، هسته های خود را تلخ و زهرآگین می کنند.  

دستبرد به زندگی و جان و جهان دیگران را، در جهانِ جانوران نیز می توان دید. برای جانورانِ تک یاخته ای، مانند میکروب ها، ویروس ها و قارچ ها، زیستن از راه دسترنج دیگران، راه زندگی ست. این زیندگانِ ذره بینی، با نشستن برپوست تن گیاهان و جانوران و یا راه یافتن به درون تن آن ها، بی هیچ کوششی، آن تن را جولانگاه خوشزیستی خود می کنند و به زاد و رود می پردازند و کار را بجایی می رسانند که اگر میزبان، کوششی برای نابودیِ آن مهمانان ناخوانده نکند، او را از پا در می آورند.

میکروب ها، ویروس ها، قارچ ها و باکتری ها، تروریست های زیستی هستند که هیچ هدفی جز چریدن بر و یا در تن میزبان ندارند.

در جهانِ جانورانِ بزرگتر، دیدن دستبردِ هر گیاه و جانور به دیگر جانداران آسانتر است. برخی از گیاهان، این کار را با محروم کردنِ گیاهان دیگر از نورِ آفتاب، با شاخ و برگ افشانی می کنند و گروهی با پیچیدن به دور ساقه گیاهی. گیاهانِ گوشتخوار، از آن نیز فراتر می روند و جانوران مهمان را بدام می اندازند و می بلعند. اما جانوران با چیدن میوه و کندن ریشه و دانه و نیز با دریدن و شکار و کشتارِ جانورانِ دیگر، دیگر زیندگان را از میدان طبیعت بدر می کنند. اگر از چشم اندازِ اخلاق انسانی به این گونه رفتار ها و کردارهای جانوران بنگریم، درمی یابیم که انسان در این گستره، هولناکترین جاندارِ جهان است زیرا که او گیاهان و جانوران دیگر را به گونه سیستماتیک، برای بهره وری و باربری و کشتار می پرورد. کشاورزی و دامپروری، دو نهادِ انسانی برای دستبرد زدن به گیاهان و جانوران در راستای ماندگاری این جانور است.

فراتر از هرآنچه گفته شد، انسان به بهره وری از همگونِ خود نیز می پردازد. بردگی، بیگاری واستثمار، نمونه هایی از شیوه های انسان در گذارِ تاریخ، برای بکار گیری دیگران و کارکِشی از آنان در راستای سودِ خویش است. این چگونگی اکنون سال هاست که شکلی نهادینه بخود گرفته است و جهان را چنان بازآرایی کرده است که اکنون نیمی از ثروت جهان در دست یک درصد از مردم آن است. چرا؟

زیرا که نهادهای اجتماعی که بازتاب رفتارها و کردارهای گروهی انسان اند، نمادهایی از خوی او هستند؛ خویی که همانگونه که آرامانگرا و آرامش دوست است، خویشتنخواه و خودکامه نیز هست. چنین است که تاریخِ زیسته ی انسان، هم تاریخ مردمی و مهربانی ست و هم تاریخ جنگ و خونریزی و غارت و استثمار. انسان، جانوری ست که در مقیاس برآیشی، به تازگی جنگل - زیستی را پشت سر گذاشته است و شیوهء زیستی دیگری برگزیده است. از اینرو، خودکامگی و خویشتنخواهی و خشونت، هنوز در رده ی بالای فهرست کردارهای پایدار او جا دارد. دانستن این نکته باید ما را برآن دارد که بپذیریم که دموکراسی و اندیشه برابری، خود بخود پدید نیامده اند و ماندگاری آن ها نیز، نیاز به مبارزه هماره دارد. آن یک درصدی که بیش از نیمی از ثروت جهان را در دست دارد، با دموکراسی و برابری نیز میانه ای ندارند و ناآگاهی همگانی و تهیدستی دیگران را بهترین شیوه برای نگهداری جایگاه خود در جهان می دانند و با آن سخنِ آغا محمد خان قاجار، همگمان هستند.

گفته ‏اند که؛ "شکم گرسنه کافراست." این بدان معناست که انسانِ گرسنه، آمادگی بیشتری برای تن در دادن به کارهایی که دیگران از آن سر بازمی زنند، دارد. شاید آغا محمد خان با آگاهی از این چگونگی‏، مردم را گرسنه و بی‏سواد می ‏خواست و می داشت. چنان مردمی چون موم در دست حاکمان، نرمش پذیر و ابزاروارند.

http://goob.blogspot.co.uk/2016/08/blog-post.html

 

بازگشت به خانه