تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

3 شهريور ماه 1395 ـ 24 ماه اگوست 2016

حفظ وحدت ملی در زیر سایه سکولاریسم

حمید آقایی

کودتای نا موفق بخشی از ارتش در ترکیه، همانطور که پیش بینی می شد، موجب اقتدار و یکه تازی بیشتر اردوغان و طرفداران hش گردید. وی اعلام کرد که عوامل کودتا را مجازات خواهد نمود و ارتش ترکیه را از وجود چنین گرایشاتی پاک خواهد کرد. اما علی رغم پیروزی حزب عدالت و توسعه در این کودتا در این واقعیت نمی توان تردید کرد که زمینه ساز اصلی شکل گیری گرایش به کودتا در ارتش ترکیه و خواست سرنگونی اردغان در این بخش از ارتش، سیاست های سکتاریستی و تبعیض آمیز وی در اداره و مدیریت امور داخلی ترکیه بویژه در رابطه با اقلیت کرد ساکن این کشور بوده است. این واقعیت نیز غیر قابل انکار است که ارثیه سکولاریسم و اندیشه لاییسته همچنان در جامعه ترکیه و ارتش این کشور زنده است و مقاومت بخشی از شهروندان ترکیه در برابر دخالت روز افزون شرایع و مقررات دین شاهد این مدعا می باشد.

کودتا شکست خورد و پیروز آن اردوغان و حزب عدالت و توسعه بود، اما این کودتا و بدنبال آن یکه تازی حزب عدالت و توسعه شکاف و چند قطبی بودن ملت ترکیه را بیش از بیش تعمیق نمود و علی رغم هیاهوهای خیابانی طرفداران اردوغان به وحدت ملی این کشور ضربات جدی وارد ساخت؛ که شاید بتوان گفت که ترکیه، پس از کودتای اخیر، عملاً و بطور جدی وارد دوران آغاز پایان سکولاریسم در تاریخ اخیر خود شده است. دورانی که سکتاریسم، تبعیض قومی و دینی و استبداد دینی از شاخصه های آن می توانند باشد.

در همین زمان سپاه پاسداران جمهوری اسلامی نیز در منطقه کردستان مشغول جنگ مسلحانه با بخش هایی از پیشمرگه های کرد و حزب دمکرات کردستان است. در این رابطه جمهوری اسلامی نیز مانند دولت ترکیه نیروهای جنگجوی کرد و عواملی که قصد کودتا را داشتند منتسب به دست های خارجی و دشمنان کشورشان می کنند. در حالیکه در این واقعیت نیز نمی توان تردید کرد، که زمینه ساز اصلی و تاریخی بروز تنش های نظامی اخیر در کردستان ایران همانا سیاست های سکتاریستی و تبعیض آمیز جمهوری اسلامی در سرتاسر ایران و بویژه در مناطق کردنشین بوده است. اگر در ترکیه، هنوز ارثیه سکولاریسم در قانون اساسی این کشور دست نخورده مانده است (که البته انتظار می رود که پس از پیروزی اردوغان در جریان کودتای ناموفق دست او بر تغییر قانون اساسی باز تر خواهد شد)، قانون اساسی جمهوری اسلامی اساسا بر سکتاریسم شیعه از طریق حاکمیت مطلق ولایت فقیه، و بنابراین تبعیض قومی و مذهبی استوار است.

دو واقعه کودتای اخیر در ترکیه و درگیری های نظامی بین سپاه و بخش هایی از پیشمرگه های کرد از منظر موضوع وحدت ملی و ناسیونالیسم بیانگر این حقیقت اند که سیاست های سکتاریستی مبنتی بر یک عقیده خاص دینی یکی از پیش زمینه های اصلی تعمیق شکاف های قومی و ملی در این دو کشور و پیرو آن دست یازی به سلاح و دخالت های نظامی بوده اند. این دو واقعه برای بار دیگر شاهدی بر این مدعا هستند که سکتاریسم دینی زهری مهلک برای وحدت ملی و در برابر آن سکولاریسم و لاییسته ضامن حفظ این وحدت می باشند.

تجربه و تاریخ ملت هایی که علی رغم تفاوت های قومی، نژادی و فرهنگی، همچنان بعنوان یک ملت واحد شناخته می شوند، نشان می دهد که رمز ماندگاری و وحدت این ملت ها همانا وفادار ماندن نظام های سیاسی این کشورها به قوانین سکولار و پرهیز از سکتاریسم دینی و فرهنگی بوده است.

برای نمونه، با وجودی که روی اسکناس دلار همچنان ما به خدا ایمان داریم (in god we trust) نقش بسته است و روسای جمهوری امریکا سخنان خود را با فراز "خدا امریکا را در پناه خود نگاه دارد" (god bless america) به پایان می رسانند، به قطع می توان گفت که این ملت با وجود تفاوت های بسیار زیر سایه خدا زندگی نمی کند و هویت خود را به اعتقادات دینی متصل و وابسته نمی سازد، بلکه اساسا بر خلاف بسیاری از کشورهای دیگر که عمدتا از یک نژاد و فرهنگ و تاریخ مشترک برخوردارند، امریکا به اعتبار وجود قانون اساسی سکولار آن تبدیل به یک ملت واحد شده است.

از سوی دیگر شاهدیم که گرایشات نژاد پرستانه و تبعیض آمیز در این کشور از کوکلوس کلانها تا دونالد ترامپ بدلیل بهره برداری و اتکا بر مسیحیت خود یکی از عوامل مهم در تعمیق شکاف های ملی در این کشور بوده و می باشند.

حتی به جرات می توان گفت که بسیاری از احزاب و رهبران بسیار افراطی و نژاد پرست در کشورهای اروپایی سبقه خود را به مسیحیت اروپایی وصل می کنند و خود را نماینده فرهنگ و تاریخ خالص و پاک شده مسیحی-یهودی از آلودگی های دینی و فرهنگی بویژه اسلام می شمارند. اما همانطور که شاهد هستیم این گرایشات نیز امروزه تبدیل به یک عامل مهم در تضعیف وحدت ملی و ناسیونالیسم کشورهای متبوع خود گشته اند.

اما اگر وحدت ملی در کشورهای مزبور همچنان باقی مانده در درجه نخست بخاطر سکولاریزه شدن این جوامع حتی این دنیایی شدن دین مسیحیت می باشد. پروسه ای که بتدریج اندیشه ها و مقررات سکتاریستی دینی را از قوانین اساسی، بسیاری از عرصه های اجتماعی و سیاسی و بویژه مدیریت کشور خارج نموده است.

اصولا می توان گفت که ملیت و سکولاریسم متعلق به دستگاه و تبیین جهان بینانه مشترکی هستند، که مبانی ارزشها و نرمهای آن از اومانیسم و اصالت وجود انسان بر می خیزند. مقولاتی که اساسا در نقطه مقابل ادیان الهی که اصالت و مبانی ارزش ها را در خارج از وجود انسان جستجو می نمایند قرار می گیرند.

برای مثال، سیاست و سیاست ورزی در جمهوری اسلامی ولایت فقیه در درجه نخست از منابع و اعتقادات دینی و بطور مشخص شیعه گری تغذیه شده و نشات می گیرند، و بر این مبنا در عمق روح و روان علی خامنه ای و روحانیت حاکم بر ایران، جامعه ما به دو دسته خودی و مومن و غیرخودی و لامذهب تقسیم می گردد. در چنین قاموس و مختصات فکری و اعتقادی، اساسا قومیت و چندگونگی فرهنگی و حقوق برابر شهروندی محلی از اعراب و اعتبار ندارد و بطور جدی نیز به آن پرداخته نمی شود.

اگر در یک دستگاه و تفکر سکولار-ملی منطق و عقل و خرد جمعی مبنای سیاست سازی و سیاست ورزی است، در اندیشه دینی-سکتاریستی اعتقاد و ایمان مشترک به یک خدای واحد به مثابه زیربنای تصمیم گیری و اجرای امور عمل می کند.

در حقیقت باید گفت که زمینه ساز اصلی تنش های قومی و فرهنگی موجود در جامعه ایران، که گاه خود را در هنگام مسابقات ورزشی از جمله فوتبال تیم تراکتور سازی در تبریز، در اعتراضات خوزستانی ها به تبعیض های ناجوانمردانه این نظام علیه مردم این منطقه نفت خیز و نیز جنگهای اخیر در کردستان، قبل از اینکه عوامل خارجی باشند سیاست های تبعیض آمیز و سکتاریستی این نظام شیعی و روحانیت حاکم بر ایران بوده و هست.

تاریخ هزار ساله ایران پس از هجوم اعراب به کشورمان نیز نشان می دهد که از زمان خلافت اسلامی بر این مرز و بوم تا حتی حکومت شیعی صفوی، یا وحدتی در میان این ملت وجود نداشته است و یا اگر هم بوده است بزور شمشیر، قتل و تبعید و مهاجرت های اجباری اقوام ساکن ایران حفظ گردیده است.

در این میان، اما اگر ملت ایران همچنان خود را یک ملت واحد می شمارد و حتی اکثریت اقوام غیر فارس زبان همچنان خود را ایرانی و متعلق به این مرز و بوم می شناسند، دقیقا به خاطر تاریخ و فرهنگ و آداب و رسوم مشترک که سابقه آن به مقاطع تاریخی بسیار فراتر و دورتر از دوران حاکمیت خلفای اسلامی بر ایران باز می گردد، می باشد.

اگر ملت امریکا را، در واقعیت امر، قانون اساسی سکولار این کشور و قوانین شهروندی منبعث از آن تبدیل به یک ملت واحد کرده است، ملت ایران نیز بخاطر فرهنگ و تاریخ سکولار ایران زمین که عمدتا از دوران باستان به ارث مانده و در یک پروسه طولانی مقاومت فرهنگی در شعر و آثار ادبی این سرزمین منعکس گردیده اند، همچنان بعنوان یک ملت واحد باقی مانده و شناخته می شود.

بی حکمت نیست که جمهوری اسلامی که اساس آن بر نفی ملیت و ایرانیت است و مشروعیت خود را نه از ملت بلکه از ولایت فقیه و شیعه گری می گیرد، دست به تحریف تاریخ این مرز و بوم زده است و در کتب های آموزشی مدارس کشور، آغاز تاریخ ملت ایران را از زمان مسلمان شدن ایرانیان پس از حمله اعراب به ایران معرفی می نماید و تاریخ پیش از اسلام را فقط یک تاریخ اساطیری می شناساند.

 

بازگشت به خانه