تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
آزادی بیان و اختیار گوش سپردن یا نسپردن
طاهره بارئی
مقالهء آقای آرش نراقی روی سایت زیتون، در مورد دموکراسی، به نقش و اهمیت بنیادین آزادی بیان اشاره کرده و به منافعی در این زمینه اشاره می کند.
در این باره تردیدی نیست. اما به ابزار انتقال این آزادی بیان و شرایط بهدست داشتن این ابزار اشاره نمیکنند. چون اگر قرار باشد آزادی بیان در چهار دیواری خانهء هر کس صورت بگیرد، منافعی که نویسنده نیز برای آزادی بیان و استفاده جمع از آرای دیگران برشمرده، محقق نمیگردد. آیا آزادی بیان رسانهها، همان ابزارهای پخش آزادی بیان، روز به روز از آزادی بیان آحاد شهروندان فاصله نمیگیرد؟ آیا آزادی بیان شهروندی، روز به روز بیشتر زیر گسترش قدرت پوشش رسانهها، کوچکتر و خُردتر نمیشود؟
واقعیت این است که رسانههای جمعی در اختیار همگان قرار ندارند و برای ورود به این صحنه و استفاده از آن، پیچ و خمهائی سر راه آزادی بیان قرار میگیرد که بیان در این مسیر، کهنه و بیات شده و دیگر به کار نمیآید.
برنامههای رادیو تلویزیونی برای بحثهای مهم، نه سیاهی لشگر مسابقات، از افراد مورد نظر خود استفاده میکنند و منافع جناحی و حزبی و گروهی، انتخاب گر اصلی ست.
رسانههای جمعی به بیان کسانی میدان خواهند داد که منافع نقشهها و برنامهها و گرایشات قدرت یا قدرتهای حاکم را تقویت کند. حتی سایتها نیز با گرایشات خاص خود پا به میدان میگذارند و نظرات همگرا را منعکس میکنند.
هر گروه با استفاده از ابزار انتقال اندیشه و بیان، به تقویت خود میاندیشد، نه تضعیف خود. در نتیجه افکار غیر همسان را تا جائی که بتواند از غربال رد خواهد کرد.
ابزارهای انتقال گسترده ی بیان، برای استفاده از نظرات همگان ساخته نشدهاند، برای توجیه و تقویت صاحبان قدرت اقتصادی و سیاسی پا بمیدان گذاشتهاند.
اساسا نمیتوان ابزارهای انتقال بیان را جدا از مسئله قدرت بررسی کرد.
در بررسی تاریخچۀ بیان و تکلم، گفته میشود که این امر در ابتدا هدیهای بوده از سوی صاحب قدرت، به افراد عادی. قدرتمند بوده که سخن میگفته، امر میکرده، تعین تکلیف مینموده است و بقیه گوش فرا داده، عطیه بیان را دریافت میکردند. آیا بیان برنخاسته از موضع قدرت، گوش شنوائی حول خود خواهد یافت؟
هر چند وبلاگها و سایتها امروزه دریچهای برای بیان به سوی شهروندان غیر متعلق به گروهها و حزبها گشودهاند، اما برای تبلیغ و شناساندن این منافذ بیان نیز باید تمسک به رسانههای بزرگتر جُست که باز به خاطر داشتن روابط با ارباب قدرت یا نداشتن آن، تضمینی در برخورداری از آنها نیست. آزادی بیان بدون داشتن حق برابر برای استفاده از ابزار انتقال جمعی آن، به چه کار میآید؟
در برنامه معروف رادیو ال بی سی که توسط «نیک ابوت» (Nick Abbot) با هوشمندی و طنز فراوان اداره میشود و شنوندگان با زنگ زدن به ایستگاه رادیو بطور مستقیم نظرات خود را مطرح و از سوی مجری پاسخ دریافت میکنند، یکبار به فردی که در هنگامۀ بریکسیت از او به خاطر ضدیتش با جدائی انگلیس از اروپا انتقاد داشت گفت، یعنی تو واقعا فکر میکنی حرفهای من کوچکترین تأثیری در تصمیمات گرفته شده خواهد داشت؟
به راستی تأثیر بیان آزاد اندیشهها از کانالهای کوچک و غیررسمی، بر روند رویدادهائی که با سرنوشت شهروندان در ارتباط است، چندان روشن نیست. بخصوص که در برخی کشورها براحتی توسط سیستم حاکم قابل کنترل هستند.
سیستمی را در نظر بگیرید که گروه کثیری از نرونها به هم پیام میفرستند ولی این نرونها با بخش فرماندهی، مغز یا قلب در ارتباط نیستند. بهعکس مرکز فرماندهی میتواند نه فقط بیان بلکه فرمان خود را هم به این نرونها برساند. نتیجه چه خواهد شد؟ شاید مغز یا قلب، از کثرت پیامهای رد و بدل شده توسط نرونها، خارج حیطۀ فرماندهی ابراز کسالت و سنگینی هم بکند(نوع دولتمردان کمطاقت و بی حوصله) و راهبندان اطلاعاتی ایجاد شده و فرمانهای مرکز قدرت به درستی و راحتی به مقصد نرسند و عمل نکنند، ولی در نوع فرمانهای ارسالی به نرونها تاثیری نخواهد داشت.
اگر آزادی بیان فقط برای حرّافی و خود باوری نیست، و برای پیشرفت امور یک جامعه در جهت بهترین تصمیمگیریها به نفع همگان و جلوگیری از اشتباهات است، باید به جایگاه قدرت وصل باشد. که البته اگر اراده معطوف به شرکت دادن همگان در تصمیمگیریهائی که به سرنوشت جمع مربوط است، در صدر قدرت وجود داشته باشد، برقراری آزادی بیان به خودی خود از آن خواهد تراوید.
امّا آزادی بیان شهروندان بدون حضور آنها در نقاط حساس تصمیم گیری، به منافع به درستی ذکر شده در مقاله آقای نراقی، دست نخواهد یافت. البته به نوعی توّهم قدرت به آنها هدیه خواهد کرد.
نکته دیگری که در مقاله آقای نراقی به آن اشاره نشده بود، تمایل ابزارهای انتقال گسترده ی بیان، به همگرا کردن تا مرز واحد کردن پیام است. رشد تکنیکی این ابزارها امکان تملک آن را از شهروندان عادی هر چه دورتر و قدرت نفوذ آن را در چشم و گوش بیشتر کرده است. به عبارت دیگر، حرفهای پراکنده مردمانِ به دور ازهالههای قدرت، هر چقدر هم آزادانه بیان شود، چون حبابی اینجا و آنجا میترکند و تاثیر گذار نخواهند بود.
تعدّد روزنامهها یا ایستگاههای رادیو و تلویزیون، ممکن است فقط توّهم گوناگونیِ اندیشهها را ایجاد کرده ولی تفاوت فقط در بسته بندیها بوده و پیامهای درونی همه به شدت مشابه باشند. به علاوه گوناگونی این ایستگاهها راه اجازه کنترل و قدرت ِجذب بیشتر صاحبان اندیشه و زیر تسلط قرار دادن آنها را باز میکند.
اگر شرایط ایده آل فرضی را کنار گذاشته و با آنچه امروزه با آن روبروئیم، مواجه شده و بخواهیم برای خودمان تعین تکلیف کنیم، شاید بیش از آزدی بیان، شهروند عادی با آزادی گوش نکردن به بیانهای واصله از مراجع قدرت، میتواند در خنثی کردن برنامههای ناهمگون با منافع جمعی نقش داشته باشد.
پیامها و اطلاعات و اخبار با زبان تکلم حمل میشوند. و زبانها به خاطر اتوریته خاموشی که در آنهاست، به هر حال روی ذهن تاثیر میکنند هر چند حامل دروغ باشند. این گونه است که پیامهای تبلیغاتی علیرغم آگاهی ما از غلّو و گاه نادرستی آنها، روی ما نفوذ داشته و دانسته به پای خرید کالاهائی میرویم که به درستی از میزان دروغ وعدهای که در مورد کیفیت برجسته آنها و کارکردهایشان داده شده است، آگاهیم. باز بدینگونه است که گوبلز میگوید دروغ را هر چه بزرگتر بگوئی بیشتر تاثیر میکند.
در گزارشی که از طرف دفتر خدمات استراتژیک آمریکا در مورد شرح حال روحی هیتلر منتشر شده چنین آمده است: اولین قانون او این است که هیچ وقت نگذارید مردم دلسرد شوند. هیچ وقت خطا و تقصیری را نپذیرید. هیچ وقت تصدیق نکنید که دشمن ممکن است صفت خوبی داشته باشد. هیچ وقت جائی برای جایگزین باقی نگذارید. در آن واحد روی یک دشمن متمرکز شوید و تقصیر هر اتفاق بدی را به گردن او بیاندازید. مردم دروغ بزرگ را زودتر از دروغ کوچک باور میکنند و اگر دروغی را مکرراً تکرار کنید مردم دیر یا زود آن را باور خواهند کرد.(ویکی پدیا، دروغ بزرگ)
دادن اطلاعات غلط به شهروندان و تقویت آن با تکنیک تکرار، هدایت آنها به سوی تصمیمگیریهائی که خود در آن غور نکرده و عواقبش را نمیدانند، امروزه پس از تجاربی که بشریت متحمل شده، در کادر آزادی بیان و دموکراسی، جای اندیشه دارد.
در یکی از همان برنامههای رادیوئی پیشتر ذکر شده، این موضوع مطرح شد که چگونه میتوان مردم را به همهپرسی فرا خواند وقتی اطلاعات کافی یا درست، به آنها داده نشده است. در خلال یکی از همین برنامههای شبانه مطرح شد که رفراندوم همچون هیپنوتیزم کردن مردم عادی است. کسانی که دقیقا میدانند چه میخواهند از طریق به رفراندوم راندنِ کسانی (مگر از طریقی جز قدرت پوشش رسانهها؟) که دقیقا نمیدانند چه چیز از این رفراندوم برخواهد خاست، خواستهای خود را عملی میکنند.
جا دارد امروزه در کنار آزادی بیان، روی استفاده از ابزار انتقال بیان در جهت به کرسی نشاندن یک گرایش یا تصمیمگیری، نامی نهاده شود، که این نمیتواند آزادی بیان باشد. استفاده از رای مردم با توسل به شیوههای خاص غیر شفاف، و با پشتگرمی به ابزار نیرومند رسانهای، بهتر است تعریف شده، نامگذاری شود تا مبادا در میان سخنان رنگگرفته از دموکراسی، ماهیتش پنهان مانده یا بهطور بیجا از آزادی و دموکراسی مایه بگیرد.
در کنار آزادی بیان شهروندان، ما امروزه دستگاههای تولید بیان داریم که در هر لحظه با اتکا به سرمایههای خود میتوانند اخبار موازی به منظور از چشم انداختن اخبار واقعی تولید بکنند. دستگاههای تکرار بیان، برای پنهان کردن واقعیات و گرایشاتی که در حال فعالیتند، داریم.
این چنین است که مسئله لزوم آزادی بیان و ارتباط آن با دموکراسی و منافع بشری، جنبههای دیگری مییابد که بایسته است امروزه از سوی اندیشمندان به بحث گذاشته شود.
شاید شما نیز اینجا از من بپرسید آیا این بحثها برای تاثیرگذاری بر آنچه امروز در جهان روی میدهد، نتیجهای خواهد داشت؟ جواب من این خواهد بود، که نمیدانم. اما حداقل برای تعین تکلیف خودمان با جهان رسانهای و اینکه تا کجا و از طریق کدامیک میخواهیم اطلاع رسانی شویم، میتواند مفید باشد.
سوال دیگر شما شاید این باشد که اگر آزادگذاشتن بیان، بخصوص آنجا که به قدرتی اقتصادی یا سیاسی پشتگرم نیست، دردسری برای جریان اراده حکومتها نمیتواند تولید کند یا کمتاثیر باشد، چرا موانعی گاه چنین هولناک بر سر راه آن ایجاد میکنند، چیزی که از آن به اختناق نام میبریم.
حکومتها، هر چه اقتدارگراتر، به یکدست کردن افراد و شهروندان میاندیشند. تفاوتها، راه جریان بیدردسر فرامین و خواستهای آنان را به دستانداز روانه میکنند. آنها هر چه اقتدارگراتر، در برابر ناخواستهها کمصبر ترند. ابراز آزاد نظرات از سوی شهروندان و انعکاس آن در رسانههائی هر چند کمدامنه، آنها را نگران کرده و باعث اصطکاک در بهمقصد رسیدن تصمیمات میشود.
اجازه آزادی بیان دادن، اجازه متفاوت بودن را دادن است. و یکدست کردن مردم با انواع مدها و نیازهای کاذب و برداشتهای نادرست اجتماعی سیاسی، اجازه تفاوت داشتن، یعنی خود بودن را میگیرد. بنابراین اگر و هر جا که راه به صورتی کلان یا خمان و چمان، به سوی آزادی بیان اجتماعی مسدود شده و لاجرم خطر یکدستشدن و فراموش کردن هویت فردی زیر پایمان فرش شده باشد، حداقل میتوان با گوش نسپردن به اطلاعاتی که قصد گفتن واقعیت و هوشیار کردن ما را ندارند، شفاف ماند. این آزادی که کسی نمیتواند از ما دریغ کند.
گاه در شرایطی، بیش از تلاش برای داشتن آزادی بیان، به صیانت هشیاری شهروندان بر میخیزد.
http://www.iran-emrooz.net/index.php/think/more/63607/