تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

5 مهر ماه 1395 ـ  26 ماه سپتامبر 2016

 تجدد و ایرانیان در پیشا‌مشروطیت

مهران امیراحمدی

تا قبل از جنگ‌های روسیه و ایران، حاکمان قاجار هیچگاه چندان جدی به علل توسعهء غرب نمی ‌نگریستند. این تغییر نگرش از وقتی اتفاق افتاد که ارتش مدرن امپراتوری روسیه با تجهیزات جدید نظامی مرزهای شمالی ایران را مورد تجاوز قرارداد و طی دو جنگ تهاجمی قسمت‌های عظیمی را از کشور جدا کرد و عملاً استقلال ایران را با تهدید جدی مواجه نمود. فتوحات پیاپی و سریع امپراتوری روسیه سبب شد تا حاکمان ایرانی بخصوص عباس میرزا (ولیعهد) بیش از پیش به این اندیشه فرو روند که سرمنشاء این همه پیشرفت نظامی که با سرعت سرسام‌آور، مرزها و امنیت ملی ایرانِ چند هزار ساله را به خطر انداخته، چیست. بهترین راه حلی که حاکمان قاجار برای این دغدغه ذهنی خود یافتند، چیزی نبود جز مسلح شدن به همان ابزار مدرن و جدیدی که روس‌ها به واسطهٔ آن جهانگشایی می‌نمودند. بنابراین تصمیم گرفتند تا با الگوبرداری از تمدن غرب، راهی را که آنان آغاز نموده بودند‌، بپیمایند تا شاید از این طریق جلوی فزون خواهی‌های روسیه تزاری گرفته شود.

بدیهی است، بعد از ناکامی‌های نظامی ایران در جنگ با روسیه، دولت ایران بر آن شد تا دست به دامان رقبای خارجی روسیه چون فرانسه و انگلیسی دراز کند. این وابستگی وقتی پررنگتر شد که دولت ایران با انعقاد معاهده فین کنشتاین [۱] (۱۸۰۷ م) خود را به سوی اردوی فرانسه سوق داد تا به ارتش سنتی و نامنظم خود سامان دهد. اما این اتحاد دیری نپایید. زیرا ناپلئون با انعقاد قرارداد «تیل سیت» [۲] (۱۸۰۷ م) با تزار روسیه، رسماً معاهده «فین کنشتاین» را نقض و باطل نمود. بنابراین، حاکمان قاجار به‌ناچار مجبور شدند تا خلع ناشی از قطع حمایت فرانسویان را از طریق ارتباط با امپراتوری بریتانیا پر کنند. در واقع، رسما پای بریتانیای فرصت طلب را در معادلات سیاسی ایران باز نمودند. عباس میرزا که بیش از همه حاکمان، خطر روسیه تزاری را برای استقلال ایران درک کرده بود، بر آن بود تا بطور جدی از این طریق به ترمیم کاستی‌های موجود بپردازد. وی که در واقع پیشرو جریان مدرن سازی در ایران است، در سال( ۱۸۰۵م) در گفتگو با پیر‌آمده ژوبر مامور مخفی «ناپلئون» این چنین دغدغه‌های خود را بيان می‌کند: «این چه قدرتی است که [ به اروپا ] چنین برتری چشمگیری بخشیده است؟ سبب پیشرفت شما و ضعف دایمی ما چیست؟ شما هنر فرمانروایی، هنر کشور گشایی، هنر فعلیت بخشی به تمام توانایی‌های انسان را می‌دانید، در حالی که به نظر می‌رسد ما محکوم به زندگی در جهل و بی خبری شرم‌آوری هستیم.»[۳ ]عباس میرزا که بدرستی کاستی‌های موجود در کشور را بازشناسی کرده بود، با آوردن معلمان و اساتیدی از فرانسه و انگلیس جهت تشکیل یک سازمان نظامی شبه مدرن، به جدی بودن خود در اخذ تکنولوژی غرب اصرار ورزید. همچنین با فرستادن جوانان ایرانی به انگلستان سعی نمود تا علوم و فنون جدید را از سوی غرب کسب کند.[۴]

وی علاوه بر اعزام دانشجو به اروپا، کوشش کرد که مهاجران اروپایی را جذب کشور نماید تا جریان مدرن سازی با سهولت بیشتری در داخل کشور انجام شود. بطوری که توسط «میرزا صالح شیرازی» نماینده تام الاختیار خود در لندن، مطالبی را مبنی بر دعوت از مهاجران اروپایی در مطبوعات آن سامان انتشار داد که بسیار قابل توجه است. میرزا صالح در یکی از مطبوعات لندن دعوت‌نامه‌‌ای از سوی عباس میرزا به چاپ رساند که در آن درج شده بود:

«هرکس به خواهش خود از اهل فرنگ اراده نماید در آذربایجان که تبریز پایتخت آنجاست ساکن شود و یا بخصوصه در ساوجبلاغ از توابع کردستان، زمین و مکان که برای سکنی و زراعت ایشان کفایت نماید مرحمت خواهیم فرمود و مکان مزبور بسیار پرمحصول و غله‌خیز است و اقسام میوه و حبوبات در آنجا به هوای آفتاب بعمل می‌آید، جان و مال ایشان در حفظ و حمایت نواب ولیعهد ایران خواهد گشت… باز شرط خواهد شد که هرکدام ایشان به هر وضع که خواهش نمایند خدا را عبادت کنند و کلیسا و معبد برای خودشان بنا گذارند.»[۵]

ناگفته نماند نگاه مثبت عباس میرزا به مهاجرت بینِ ملل، آن هم در آن دوره خاص، بسیار قابل تحسین است. این نوع نگرش امروزه در دنیای معاصر بیش از پیش مورد توجه کشورهای توسعه یافته می‌باشد. بااین وجود، صرف‌نظر از نگاه مثبت عباس میرزا به مدرن‌سازی و انتقال تكنولوژی، اصلاحات وی بیشتر بر نظامی گری استوار بود تا سایر جنبه‌های زیر‌بنایی تمدن غرب. برای مثال، اولین دانشجویان اعزامی یعنی محمدکاظم و حاجی بابا افشار در سال ۱۸۱۱ مجهت تحصیل در انگلستان به ترتیب برای رشته های نقاشی و پزشکی برگزیده شدند.[۶]

جالب توجه این که عباس میرزا به این جهت «محمد کاظم» را به تحصیل در رشته نقاشی انتخاب نمود که از وی یک نقاش چیره دست ساخته شود تا بتواند تصاویر وی و سایر وقایع حماسی و جنگی را به تصویر کشد. از سوی دیگر «حاجی بابا افشار» نیز به این منظور برای تحصیل پزشکی انتخاب شد که در لشکرکشی‌ها به‌عنوان یک پزشک حاذق جان شاه وسایر امراء را مداوا کند. این نگرش حاکی از آن بود که إصلاحات بیشتر متوجه مسائل روبنایی بود تا زیر بنایی.

 

به هرحال و عباس میرزا با فراخواندن مستشاران نظامی از جمله ژنرال «گاردان» فرانسوی و سایر متخصصین فنون نظامی اروپایی، سعی نمود تا یک قشون منظم و مجهز به توپ و سایر ادوات نظامی را در ایران پی‌ریزی نماید. احداث کارخانه توپ سازی و تولید تفنگ سرپر از یادگارهای او زمینهٔ فعالیت برخی از صنایع پی ریزی نماید یادگارهای او در  تبریز است. همچنین او زمینه فعالیت برخی از صنایع متداول اروپایی را در ایران مهیا ساخت.

البته به موازات مدرن سازی که بیشتر جنبه نظامی داشت، بتدریج دستاوردهای فرهنگی غرب چون صنعت چاپ و کتاب مورد توجه عباس میرزا و حاکمان بعدی قرار گرفت. بی شک به‌کارگیری تکنولوژی چاپ، نقطه عطفی در تاریخ  ایران به‌شمار می‌رود که بیش از پیش بستر مناسب برای تغییرات فرهنگی را در ایران بوجود آورد. عباس میرزا با پی بردن به اهمیت علوم جدید به این نکته واقف شده بود که صنعت چاپ و محصولات فرهنگی ناشی از آن می‌تواند زمینه‌های لازم برای تحقق آمال و آرزوهای او را فراهم آورد. بنابراین توسط «زین‌العابدین تبریزی » اولین دستگاه چاپ را در تبریز راه اندازی نمود. کتاب «فتح نامه» و«جهادیه میرزا» از جمله آثاری بود که توسط دستگاه جدید چاپ و وارد عرصه فرهنگ عمومی کشور شد.[۷]

«میرزا صالح شیرازی» نیز از جمله کسانی بود که با حمایت عباس میرزا صنعت چاپ را اول در تبریز و بعد در تهران گسترش داد. جالب اینکه، علاوه بر متون داخلی، برخی از کتب اروپایی درباره ناپلئون و «سه تفنگدار دوما» نیز با ترجمه فارسی در ایران چاپ شد. نشر روزنامه نیز از جمله ابتکارات میرزا صالح شیرازی است که اولین نشریه ایرانی بنام «کاغذ اخبار» به سال ۱۲۵۲ انتشار یافت.[۸]

هرچه زمان سپری می‌شد، جریان مدرن سازی سرعت و شتاب بیشتری به خود می‌گرفت، بخصوص در عهد ناصرالدین شاه، نهضتی که «امیرکبیر» آغاز نمود، این شتاب را دو چندان کرد. وی با احداث «دارالفنون» و انتشار روزنامه «وقایع اتفاقیه»  بنیان یک حرکت وسیع در نوسازی فرهنگی را آغاز نمود. در مدرسه دارالفنون که مواد درسی آن نسبتا مورد نیاز جامعه ایرانی آن روز بود، علاوه بر مباحث نظامی چون پیاده نظام ، توپخانه، مهندسی سواره نظام، سایر علوم مورد نیاز همچون پزشکی، جراحی، داروسازی، معدن شناسی، تاریخ و جغرافیای طبیعی، ریاضی و زبان فرانسه نیز توسط اساتید فرانسوی و اتریشی تدریس می‌شد.[۹] همچنین امیر سعی کرد تا اساتید دارالفنون را کمتر از دول استعماری چون روسیه و انگلیس که سابقه استعماری در ایران داشتند برگزیند.

تقویت دستگاه مترجمان دولتی که به صنعت نوپای کتاب خیلی کمک کرد، از دیگر اقدامات امیر بود. همچنین روزنامه وقایع اتفاقیه بعنوان اولین روزنامه رسمی دولتی از امور اصلاحی وی در زمینه صنعت ارتباطات و نوسازی فرهنگی است. علاوه بر آن، امیر در تقویت صنایع داخلی و حمایت از انتقال تکنولوژی اروپایی بیش از پیش کوشید. اما افسوس که حاسدان امانش ندادند تا او ثمرهٔ نهال‌های تجدد را به چشم ببیند.

«میرزا حسین خان سپهسالار» نیز سعی کرد راه امیر را بعد از وقفه‌ای طولانی ادامه دهد. یکی از کارهای مهم میرزا حسین خان تشکیل هیات دولت به سبک اروپایی بود. وی برای اولین بار هیات وزیرانی تشکیل داد که هریک از ایشان متناسب با وظایف خود، به ایفای نقش می‌پرداختند.[۱۰]

«امین‌الدوله» نیز در ایران کارهای مهمی انجام داد. گسترش مدارس جدید و تقویت آن از جمله کارهای با ارزش او است.[۱۱]

متأسفانه حاکمان قاجار، برخلاف وزرای ترقی خواه خویش در تسریع مدرن سازی فرهنگی، چندان جدی نبودند و روحانیون نیز در تحریک آنان در تقابل با تجدد از هیچ کوششی دریغ نمی کردند.

آنچه که از خلال جریان مدرن سازی ذهن آدمی را به خود معطوف می‌سازد، برجسته شدن حرکت‌های فرهنگی در پروسه نوسازی و مدرن‌سازی است، که بعدها مقدمات جریان‌های روشنفکری را تسهیل می‌نماید.

بدیهی است با ایجاد صنعت چاپ و تشکیل روزنامه‌های گوناگون در داخل و خارج از کشور، علی رغم خواست حاکمان قاجار، نوع نگرش ایرانیان به مدرن‌سازی و تمدن جدید غرب بتدریج تغییر کرد. روزنامه‌های اختر، حبل‌المتین، قانون، پرورش و ثریا، از جمله نشریاتی بودند که از خارج کشور وارد ایران می‌شدند و بیشتر به ترویج مدرن‌سازی سیاسی و فرهنگی مصر بودند. نشریه «ایران» و سایر نشریات داخلی از دیگر دستاوردهای این جریان بودند.

به موازات انتشار کتب و نشریات متنوع، نظام آموزشی کشور بتدریج از شیوه سنتی خارج و رو به سوی الگوهای تربیتی غرب نهاد.

«میرزا حسین رشدیه» از جمله کسانی بود که ابتدا به سال ۱۲۶۷ شمسی در تبریز و بعد‌ها با کمک امین الدوله در تهران و سایر شهرهای بزرگ، مدارس نوین مبتنی بر آموخته‌های تمدن غرب را در کشور رواج داد.[۱۲]

ناگفته نماند که قبل از او مسیونرهای مذهبی و اقلیت‌های دینی در این راه قدم برداشته بودند. انجمن اروپایی «آلیانس فرانسه» و «آلیانس جهانی اسرائیل» و بسیاری از مسیونرهای اروپایی و امریکایی از مدت‌ها قبل سبک وسیاق تربیتی نوین را وارد ایران کرده بودند، با این تفاوت که مدارس ایشان جنبه عمومی نداشت و فقط در دسترس اقلیت های دینی بود. اما آنچه مسلم است آنان به اهداف سیاسی و فرهنگی پشتیبانان خود نیز توجه  داشته و همواره به‌عنوان مدافع منافع دولتهای غربی در ایران عمل می‌کردند.[۱۳]

تشکیل انجمن‌های «معارف» و تشکل‌های فرهنگی، یکی دیگر از بارزترین شاخص‌های مدرن سازی در ایران است. بطوری که در سال ۱۲۷۶ شمسی برخی از روشن‌اندیشان ایرانی گردهم آمده و با جمع‌آوری کتابهای خود اولین کتابخانه ملی را در ایران بنا نهادند.[۱۴]

«احتشام السلطنه» و «یحیی دولت آبادی» از جمله پیشروان «انجمن معارف» بودند. این انجمن تا قبل از انقلاب مشروطه بیش از ۵۵ مدرسه متوسطه خصوصی در تهران تأسیس نمود که بیش از پیش به جریان مدرن سازی سیاسی – فرهنگی در ایران کمک نمود. تبریز، رشت، اصفهان و برخی دیگر از شهرهای کشور نیز به فراخور شرایط اجتماعی در این راستا گام برداشتند.

با تسریع مدرن سازی، دامنه تغییرات به نگرش سیاسی مردم بخصوص اقشار تحصیل کرده، تسری یافت و متعاقب آن الگوبرداری از نهادهای دموکراتیک غرب توسط روشن اندیشان ایرانی چون «طالبوف»، «ملکم‌خان»، «آخوند‌زاده» و «مستشارالدوله تبریزی» آغاز گشت تا بستر لازم تشکل‌های سیاسی فراهم آید.

با گسترش آگاهی عمومی و بارور شدن نهال تجدد، بتدریج یک اقلیت روشنفکر شکل گرفت که دیگر مظاهر و روبنای فرهنگ غرب آنان را ارضاء نمی‌کرد. اقلیت جدید که از بطن جریان مدرن سازی برآمده بود، به طور نسبی با ساز و کارهای دموکراتیک نظام‌های سیاسی غرب، بالاخص جمهوریت فرانسه و مشروطه سلطنتی بریتانیا آشنا بود. درواقع محصول حقیقی مدرن سازی بر خلاف میل زمامداران قاجار که فقط به روبنای فرهنگ و تمدن غرب احساس تعلق داشتند، همین اقلیت روشنفکر ترقی خواه و آزادمنش بود که حاکمیت مطلقهٔ نظام یکه‌سالار قاجار و نفوذ متحجرانه روحانیت را برنمی تافت. و جالب اینکه حتی برخی از روحانیون نیز بعضاً به این طبقه جدید احساس تعلق نموده و بعدها با خارج شدن از کسوت روحانیت خود را در درون آن هضم کرده و از پیشقراولان تجدد در ایران شدند. کسانی چون «حسن تقی زاده» و «احمد کسروی» از بارزترین این اشخاص بودند.

رویارویی اقلیت روشنفکر با نظام مطلقهٔ وقت و روحانیت متحجر، وقتی بارز و عریان‌تر شد که رویکرد ایشان به سوی تشکیل انجمن‌های مدنی و سیاسی تغییر جهت یافت. به دیگر سخن، نقطه عطف جریان مدرن سازی، پاگیری تشکل‌های روشنفکری به سبک احزاب سیاسی غرب بود که با ساختارشکنی فرهنگی و سیاسی، مقدمات نهضت مشروطیت را از جنبه نظری فراهم آوردند. اگرچه از نظر ماهوی و تشکیلاتی چندان با احزاب سیاسی مدرن غرب منطبق نبودند.

«میرزا ملکم خان ناظم الدوله» با برپایی اولین لژ فراماسونری بنام «فراموشخانه»، در واقع یکی از کسانی بود که بیش از پیش به رویکرد سیاسی حاصل از جریان مدرن سازی کمک کرد. او با کمک «جلال‌الدین میرزای قاجار» و برخی از روشنفکران ایرانی در واقع یک هسته انقلابی- ایدئولوژیکی در نهضت فرهنگی – سیاسی ایرانیان بوجود آورد و سبب گشت تا افکار و جریانات ناشی از تغییرات بوجود آمده، کانالیزه و در راستای مدرنیزه کردن کشور، حالت رسمی به خود بگیرد. فراموشخانه در واقع پیشرو و مروج جریان نوسازی در ابعاد سیاسی و فرهنگی بود که هیچگاه وابستگی آن به محافل فراماسونری غرب اثبات نشده است.

با گذشت زمان، محافل و نشست‌های روشنفکری بخصوص در آستانه انقلاب، شکل انسجام یافته تری به‌خود می‌گیرد و اندک اندک فعالیت‌های شبه‌حزبی به سوی تعالی سازمانی حرکت می‌کنند.

در سال ۱۳۲۲ هجری تشکلی بنام انجمن مخفی با حمایت سید محمد طباطبایی، در تهران شکل می گیرد[۱۵] که هدف اصلی آن تأسیس عدالتخانه و برپایی مجلس شورای ملی بود، یعنی درست در جهت دموکراتیزه کردن نظام سیاسی ایران، «ناظم الاسلام کرمانی» ، «سید برهان خلخالی» ، «ادیب بهبهانی» و…و «مجدالاسلام کرمانی» از جمله اعضای برجسته این جنبش سیاسی بودند که بصورت مخفی و پنهانی هدفی جز بیداری ایرانیان نداشتند. نکته قابل توجه این که، به توصیهٔ طباطبایی در هر جلسه صفحاتی از کتاب «سیاحت نامه» «ابراهیم بیگ» برای حاضرین قرائت می‌شد.[۱۶]

این انجمن بعدها از جمله تشکل‌هایی بود که نقش ارزشمندی در پیروزی نهضت مشروطیت ایفا نمود.

«انجمن ملی» از دیگر تشکل های سیاسی بود که از قالب فعالیتهای فرهنگی خارج شد و به حیطه ساختار شکنی سیاسی وارد گشت. انجمن مذکور در عصر دوازدهم ربیع الاول ۱۳۲۲ در منزل «میرزا‌سلیمان‌خان میکده» با حضور بیش از ۵۴ فعال فرهنگی و سیاسی تشکیل شد[۱۷] تا بعدها در کانالیزه کردن مطالبات بست نشینان و پیروزی انقلاب مشروطه، نقشی حائز اهمیتی ایفا کند.«ملک‌المتکلمین»، «سید‌جمال واعظ»، «یحیی دولت آبادی»، «اردشیرجی» و…و «میرزا حسن رشدیه» از جمله برجستگان این تشکل سیاسی بودند.

انجمن ملی بعدها در بحبوبه انقلاب، کمیته‌ای با بیش از ۹ عضو تشکیل داد[۱۸]  که عملاً بست‌نشینان و نهضت دموکراسی خواهی مردم ایران را بسوی یک نظام مشروطهٔ پارلمانی هدایت کرد.

افزون برآن، حضور کارگران و بازرگانان مهاجر در قفقاز موجب گشت تا اندک اندک ایرانیان مهاجر تحت تاثیر و هدایت سوسیالیست‌های روسیه و قفقاز رو به فعالیت‌های حزبی و انقلابی بیاورند . بطوری که در سال ۱۹۰۵ « حزب سوسیال دموکرات ایران» به رهبری «نریمان نریمانف» در باکو اعلام موجودیت کرد.[۱۹] این تشکل که بیش از پیش به حزب سوسیالیست روسیه وابستگی داشت، بعدها با نام «دموکرات عامیون»، فعالیت انقلابی خود را آغاز کرد و در واقع اولین تشکل سیاسی است که از حداقل شاخص‌ها و پارامترهای احزاب مدرن غربی برخوردار بود. بی‌تردید، نقش فعالان این تشکل در پیروزی مشروطیت بر هیچکس پوشیده نیست. «محمد امین رسول زاده» و «حسن تقی زاده» از برجستگان این حزب بودند.

ترویج سوسیالیسم سیاسی- اجتماعی هدف اصلی این حزب بود که در تقابل دایمی با استبداد مطلقه سلطنتی قرار داشت. ناگفته نماند که راه ورسم فعالیت‌های مدرن حزبی از جمله دستاوردهایی است که ایرانیان بیش از پیش آن را از دموکرات عامیون وام گرفته اند.

با این وجود رشد و پاگیری تشکل های سیاسی در بستر مدرن سازی موجب شد تا اصلاحات در دایره انقلابی گری و ساختار شکنی سیاسی حرکت کند و فعالان انقلابی از این طریق به رسالت تاریخی خویش عمل نمایند. این رسالت چیزی نبود جز رهبری انقلابی بی نظیر چون انقلاب مشروطیت.

در آخر باید گفت که روحانیت شیعه یکی از سرسخت‌ترین مخالفان رویکرد تجدد و فرایند مدرن سازی در ایران بود که تقابل این نهاد پیچیده و دنیا گریز در «پسامشروطیت» به اوج  خود می‌رسد. نگارنده در این باب نیز مقالاتی منتشر کرده است.

 

____________________________________________

 

۱- Finkenstein

۲- Tilsit

۳- رینگر، مونیکا، ام- آموزش، دین، و گفتمان اصلاح فرهنگی در دوره قاجار- ترجمه از مهدی حقیقت‌خواه-نشر ققنوس- ۱۳۸۱- ص ۱۳

۴- نفیسی، سعید- تاریخ اجتماعی، سیاسی ایران- جلد دوم- ص ۲۲۲

۵-  همانجا ص۲۲۳

۶- آموزش، دین، و گفتمان اصلاح فرهنگی در دوره قاجار ص ۴۱

۷- همانجا ص ۴۹

۸- حائری، عبدالهادی- تشیع و مشروطیت در ایران- نشر امیرکبیر- ۱۳۶۴- ص۱۲

۹- امیراحمدی، مهران- راهبران فکر مشروطه- نشر درسا- ۱۳۸۱- ص ۱۵۷

۱۰- آدمیت، فریدون- فکر آزادی- نشر سخن- ص ۹۲-۵۷

۱۱- کسروی، احمد- تاریخ مشروطه ایران-  نشر امیرکبیر- ۱۳۸۱- ص۲۲

۱۲- کرمانی، ناظم‌الاسلام- تاریخ بیداری ایرانیان-نشر امیرکبیر- ۱۳۸۱- ص ۲۶۲

۱۳-آموزش، دین، و گفتمان اصلاح فرهنگی در دوره قاجار ص۱۲۵

۱۴- دولت‌آبادی، یحیی- کتاب یحیی جلد دوم- نشر عطار- ۱۳۷۱- ص ۲۲۲

۱۵- تاریخ بیداری ایرانیان ص ۱۶۱

۱۶- همانجا ص ۱۶۱

۱۷- ملک‌زاده، مهدی- تاریخ انقلاب مشروطیت ایران- نشر علمی- ص ۲۳۸

۱۸- همانجا ص ۲۴۲

۱۹- رواسانی، شاپور- نهضت میرزا کوچک خان جنگلی- نشر شمع- ۱۳۶۸- ص ۶۰

برگرفته از سايت «روشنفکر»

بازگشت به خانه