تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

14 مهر ماه 1395 ـ  5 اکتبر 2016

!با چتر نجات از بانکوک

يادداشت های اسکندر دلدم

رسیدگی قاطعانه به تخلفات مالی کم درآمدها!

اخیراً حاجی "اسحاق جهانگیری"، معاون اول کربلایی حسن روحانی (مثلاً رئیس جمهور) در مورد بخور بخور مدیران دولتی که حقوق و مزایای میلیاردی می گرفته اند گفته است که مدیر متخلف نداریم و دریافت حقوق های کلان قانونی بوده است!

واقعاً هم همینطور است که حاج اسحاق می گوید؛ چون قانوناً خود رییس و مدیر، خطاب به بالاترین مرجع تصمیم گیری اداره و موسسه (که در واقع خودش می باشد!) تقاضایی نوشته و خواستار افزایش حقوق و مزایا و دریافت وام کلان بدون بهره می شود، و پس از دریافت نامهء خودش توسط خودش، در زیرنامه دو خط خطاب به حسابداری نوشته و با اضافه حقوق و پاداش و وام کلان بدون بهره، و بدون بازگشت موافقت می نماید! بنابراین از نظر قانونی هیچ تخلفی صورت نگرفته و چپاول و غارت بیت المال مطابق نص صریح قانون صورت گرفته است!

اگرچه حاجی اسحاق (بنده آخرش نفهمیدم در حالی که حکومت اسلامی با اسرائیل مشکل دارد، چرا اسم معاون اول رئیس جمهورش اسرائیلی است!) می گوید تخلفی در کار نبوده است، اما دیوان محاسبات که یک محاسبه سرانگشتی کرده است، می گوید 900 هزار مدیر تخلف کرده اند.

نظر ما به نظر کربلایی اسحاق نزدیک تر است و معتقدیم مدیر خلافکار و متخلف نداریم و متخلف اصلی ما مردم هستیم که باعث روی کارآمدن این قبیل افراد چپوچی و مفت بر و مفت خور شده ایم. زيرا برای اینکه یک مدیر جالیز و مرغ و خروس و گاو و گوسفندان خود را در ده به امان خدا رها کند و دست به مهاجرت بزند و به شهر بیاید و مسئولیت های حساس و مدیریتی مملکت را تقبل نماید، احتیاج به انگیزه دارد و باید با پرداخت حقوق کلان و نجومی و دادن وام میلیاردی بلاعوض این انگیزه را در مدیران بوجود آورد!

بديهی است که نیازهای یک روستایی زحمتکش که از ده مهاجرت کرده و در پایتخت قبول مسئولیت نموده و سر رشته امور را در دست گرفته با زمان اقامت در روستا فرق می کند!:

- در زمان اقامت در ده الاغ سوار می شد و هزینهء سروبس و تعویض روغن و هواگیری و تنظیم موتور نداشت، اما امروزه هر یک از بچه هایش یک پورشه و لامبورگینی دارند که هزینهء نگهداری و سرویس آنها سر به فلک می زند!

- در ده تنها مونس اش مادر بچه ها بود، که او هم با گذاشتن سیلکون در گونه و سینه و کاشتن ناخن مصنوعی، و تزریق ژل و بازسازی باسن و اپیلاسیون و امثال آن آشنا نبود! اما در شهر ازدواج موقت تحت عنوان خرید خدمت زنان! و گرفتن خانه و آپارتمان برای آنها و خرید اتومبیل برای این عزیزان جزو اصول مدیریتی است که هزینه بر است.

- تا قبل از قبول پست مدیریتی و مسئولیت حساس مملکتی، چند سال یکبار به شهر رفته و لباس نیمدار و دست دومی از بازار کهنه فروشان سر قبر آقا (مولوی) به بهای نازلی تهیه می کردند، اما حالیه مجبور هستند برای خرید کردن از فروشگاه های برند اصلی بین المللی سالی چند بار با همسر دائمی و همسران موقت  و فرزندان به اروپا سفر کنند  که این کار هم هزینه بر است!

واقعیت این است که خرج این مدیران و مسئولان از حقوق و درآمدشان بالاتر است و به همین خاطر مجبور هستند در ده ها هیئت مدیره هم عضو شده و پاداش بگیرند، تا این پاداش های میلیاردی را روی حقوق های میلیاردی ریخته و به زخم خود بزنند!

در ضمن همگان به خوبی می دانند که ايران اسلام زده کش ور گرانی است و بهای خانه و آپارتمان و مواد غذایی و ارزاق عمومی و بلیط رفت و برگشت به پاریس و لندن و نیویورک بسیار بالا است و به همین خاطر اکثر مدیران محترم و نماز خوان و با ایمان و متدیوس دست شان کج شده و به خزانهء مملکت و اموال عمومی و ذخایر بانک ها دستبرد می زنند، که یا مثل معاون اول احمدی نژاد (پاک دست) به زندان می افتند و یا مثل خاوری بانک ملی به کانادا می گریزند!

بهر حال، همانطور که حاج "اسحاق جهانگیری"، معاون اول کربلایی حسن روحانی (مثلاً رئیس جمهور)،  گفته، در پرداخت های نجومی به مديران تخلفی نبوده، و به نظر می رسد تخلف از ناحیه کم درآمدها و گیرندگان حقوق های 812 هزار تومانی باشد!

بنا بر این واقعیات نه تنها نباید مدیران مملکت را مؤاخذه کرده و سبب دلسردی آنها شوند، بلکه باید از حقوق 812 هزار تومانی کارگران هم کاسته شده و به حقوق مدیران نماز خوان و با ایمان و متدیوس اضافه گردد تا انگیزه مدیریت در آنها تقویت گردد!

به نظر ما (که خودمان هم فراموش کرده ایم به نظر کی نزدیک تر است!) باید تمام کم درآمدها و دریافت کنندگان حقوق های 812 هزار تومانی را دستگیر و در حضور گیرندگان مظلوم حقوق های نجومی محاکمه کرد، تا معلوم شود در مملکتی که یک کیلو گوشت پر استخوان بالای سی و پنج هزار تومان است، و قیمت برنج و روغن و حبوبات و لبنیات و مرغ و تخم مرغ و سایر اقلام ضروری حضور در صحنه (!) به عرش رسیده است، و دولت بطور شبانه روزی قیمت خدمات دولتی و آب و برق و گاز و انو اع و اقسام عوارض و مالیات را افزایش می دهد و بجای آسفالت خیابان ها دهان مردم را آسفالت کرده است!، چطور یک خانواده کارگری با 812 هزار تومان به زندگی ادامه می دهند؟!

در صورت رسیدگی قضایی و محاکمهء کم درآمدها ممکن است فاش شود که یا کم درآمدها دچار جهش (موتاسیون) شده و معده و روده و جهاز هاضمه خود را از دست داده، و مدت ها است دیگر نیاز به خوردن و آشامیدن و دست به آب رفتن ندارند و یا از مجاری خلاف نظیر همکاری با استکبار جهانی و صهیونیزم بین الملل و ایضا دریافت پوند و ارزهای خارجی از ملکه انگلیس کسری بودجه خود و اهل بیت را تأمین می نمایند!

به نظر کارشناسان مدیریتی لازم است طبقات کم درآمد سریعاً محاکمه و اعدام شوند تا دولت هم مجبور به دادن یارانه چهل و پنج هزار تومانی به محرومان نباشد و بتواند بودجهء یارانه را هم به حقوق مدیران اضافه نماید!

 

وطن فروشان را بشناسیم !

آیت‌الله احمد جنتی (پدر حاج علی جنتی وزیر ارشاد) پیش از ظهر هشتم مهر ماه جاری در نشست مشترک اعضای هیأت رئیسهء مجلس خبرگان رهبری با کمیسیون‌های تخصصی، که در سالن جلسات دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری در قم برگزار شد، طی سخنان مبسوطی دست همهء "وطن فروشان " را رو کرد و آبروی همهء آنها را در پیشگاه امت همیشه در غفلت برد!

همانطور که مطلع هستید، کربلایی دکتر ضخیم و هیئت مذاکره کننده ایرانی (تخت فنرچی -- نقل و نباتچی -- وعده وعید چی) مدت های طولانی با غربی ها مذاکره کردند تا آمریکا و پنج قدرت اول جهانی از خر شیطان پائین آمده و اندکی از فشارهای خرد کنندهء خود نسبت به حکومت ایران بکاهند و سر طناب تحریم ها را که سال ها به گردن حکومت اسلامی انداخته بودند کمی شل کنند! اما بعد از مذاکرات طولانی با «پنج + یک» روی سایر مسئولین حکومت اسلامی هم باز شد و باب مذاکره با غربی ها را گشودند! (البته بايد توجه داشت که قبل از دولت روحانی هم مذاکراتی محرمانه با غرب انجام شده و عوامل و اذناب احمدی نژاد در عمان با وزیر امورخارجه آمریکا، جان کری، در یک جوال رفته بودند).

باری، بعد از موفقیت مذاکرات هسته ای حکومت اسلامی با جهان غرب که منجر به پر کردن راکتور آب سنگین اراک با بتن و سیمان، و جمع آوری نیروگاه زیر زمینی فردو گردید، و مشت محکمی به بواسیر استکبار جهانی زده شد، باب مذاکرات با غرب باز شد و مسئولان از ریز و درشت (بویژه آنهایی که فرزندان شان در غرب اقامت دارند!) برای ملاقات و مذاکره و معامله با غرب از در رقابت با هم درآمده، و با هم کورس گذاشتند!

- حاجی آقا کربلایی بیژن منگنه (وزیر نفت) شروع به ملاقات با مقامات انگلیسی و فرانسوی و ینگه دنیایی کرد و کوشید با دست زدن به معامله های بزرگ پای شرکت های غربی را به حکومت اسلامی باز کند!

- کربلایی آخوندی وزیر راه (باجناق حاج آقا ناطق نوری) برای دست زدن به معامله های بزرگتر سراغ مقامات آمریکایی و فرانسوی رفت و هم با آنها مذاکره کرد و هم با دست نشسته خود را در معرض معامله های بزرگ قرار داد!

- وزیر دارایی و اقتصاد و رئیس کل بانک مرکزی و مقامات مالی و اقتصادی حکومت اسلامی هم شال و کلاه کردند و به نیویورک رفتند تا ضمن مذاکره با مقامات غربی و صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، دست به معامله غربی ها بزنن !

- حتی هنوز اثر انگشت جوهری مقامات وزارت امورخارجه در پای ورقهء تعهد حکومت اسلامی برای تعطیل کردن برنامهء هسته ای خشک نشده بود که خود حاجی کربلایی حسن روحانی که از زمان طفولیت به مسافرت پاریس و رم متمایل بود، به اتفاق عده ای از خاله خانباجی ها به ایتالیا و فرانسه رفت تا ضمن آشنایی نزدیک با مفاسد غربی، دست به معامله های بزرگی بزند.

- حتی مقامات غیر دولتی و مدیران شرکت های شبه دولتی نظیر کارخانجات اتومبیل سازی هم با غربی ها کارهای معاملاتی کرده و ضمن مذاکرات فشرده به معامله های خیلی بزرگی دست زدند! (هنوز هم دست شان را نشسته اند!)

خلاصه اینکه مدیران و مسئولان حکومت اسلامی از بالا تا پائین سرگرم مذاکره و معامله با غربی ها بودند که خبر رسید هرگونه مذاکره و انجام معامله با غربی ها "وطن فروشی" محسوب می گردد!

آیت الله شیخ احمد جنتی، که از وی به عنوان مسن ترین روحانی موجود در جهان تشیع نام برده می شود و در سن نود سالگی ریاست مجلس خبرگان و ریاست شورای نگهبان و عضویت در چندین و چند نهاد دیگر را عهده دار است، و از با نفوذترین و مطلع ترین مقامات حکومت اسلامی محسوب می گردد (و آقازاده اش هم وزیر ارشاد است) در هشتم مهرماه جاری فاش ساخت که مذاکره با غرب و معامله با غرب "وطن فروشی" است. آیت الله جنتی گفت: «افرادی به دنبال وطن‌فروشی هستند و فکر می‌کنند که وعده‌های دشمن تحقق می‌یابد و در حالی تجربهء برجام برای این افراد کافی نیست که عاملان برجام از عمل نکردن طرف غربی به تعهدات سخن به میان آورده‌اند؛ اینکه با آنها معامله و مذاکرات سیاسی داشته باشیم وطن ‌فروشی است چرا که مردم فرزندان خود را فدا کرده‌اند تا شاهد سلطه و نفوذ استکبار در ایران نباشند!» (پایان نقل قول)

با توجه به فتوای آیت الله جنتی جا دارد مقامات قضایی تا دیر نشده و "وطن فروش ها"ئی مانند حاجی آقا خاوری، رئیس کل سابق نماز خوان و خداترس و متدین بانک ملی، به کانادا نگریخته اند، همه را دستگیر کرده و تحویل زندان اوین دهند تا منبعد جلسه هیئت دولت (که همگی به عناوین مختلف با غربی ها مذاکره و معامله کرده اند) در زندان اوین برگزار گردد!

با اظهار نظر اخیر آیت الله شیخ احمد جنتی دیگر کسی جرأت رفتن به مستراح سازمان ملل و مداکرات دست به آبی با مقامات آمریکا را نخواهد داشت!

سایر وزرا هم از اين پس از وحشت متهم شدن به "وطن فروشی" سراغ غرب نرفته و خواهند کوشید با گینهء بیسائو، سودان جنوبی، جزایر وانو وانو، ساحل عاج، حکومت شنگول و منگول و امثال آنها وارد مذاکره شده و نیازهای حکومت اسلامی به تکنولوژی پیشرفته و هواپیماهای مسافربری مدرن و سرمایه گذاری های خارجی را از این کشورهای دوست و برادر تامین نمایند!

 

پيشنهاد برای تغيير نام برخی از سازمان ها

کار فرهنگی نان و آبدارترین شعل دولتی در حکومت اسلامی است، و در حال حاضر در کنار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که قانوناً وظیفه امور فرهنگی کشور (يعنی توقیف و سانسور کتب و تعطیل نشریات و جلوگیری از کنسرت و پائین کشیدن فیلم ها از اکران و بیکار کردن مولفین و مصنفین و هنرمندان و...) را به عهده دارد ده ها و صدها بنیاد و موسسه و نهاد فرهنگی هم فعال (فعال در دریافت بودجه کلان سالیانه!) هستند که بعضی از آنها نظیر سازمان تبلیعات اسلامی حجمی ده ها برابر وزارت ارشاد دارند!

فرهنگستان زبان و ادب فارسی هم از این قبیل موسسات است که سالانه بودجهء عظیمی را از هضم رابع می گذراند و در عوض دو سه واژهء نامأنوس برای اسامی و جملات جا افتاده در اذهان و افواه عمومی جعل می کند!

اين فرهنگستان زبان و ادب فارسی تشکیلات بوروکراتیک بزرگی است که بودجه کلانی را همه ساله می بلعد تا معادل فارسی برای لغات و کلمات و واژه های خارجی معادل فارسی ابداع نماید! اکثر معادل هایی که این به اصطلاح فرهنگستان بومی سازی (!) کرده است نامفهوم و اصولاً علط اند! مثلاً برای "هلی کوپتر" واژه "چرخبال" را سرهم بندی کرده که واژه نچسبی است و هیچ هلی کوپتری بجای بال هایش چرخ ندارد!

حاجی کربلایی اوستا غلام حداد عادل، که علاوه بر فعالیت های سیاسی و کار و کاسبی شخصی (مدارس غیر انتفاعی - واردات انحصاری کتب تخصصی دانشگاهی و...) ریاست فرهنگستان زبان و ادب فارسی را هم به عهده دارد، در یک اقدام محیرالعقول گره یکی از مشکلات بزرگ کشور را باز کرد و طی نامه ای تاریخی به وزارت ارتباطات از مسئولان مخابراتی خواست تا منبعد بجای به کار بردن وازه استکباریِ "ریجیستر Register" از واژهء فارسی "ثبت گوشی همراه" استفاده شود!

ما اگر چه عصو فرهنگستان زبان و ادب نیستیم و از این بودجه کلان چیزی گیرمان نمی آید، اما از باب لوطیگری و اخلاق بچه تهرونی چند پیشنهاد مجانی خدمت حاجی کربلایی اوستا غلام حداد عرضه می کنیم تا اوس غلام به عنوان تولیدات خودش جا بزند و بودجهء بیشتری سال آینده دریافت نماید:

1. استاندار دارالخلافه طهران اخیرا گفته است بیشتر کسانی که با ویزای گردشگری به ایران می آیند از بنگلادش و پاکستان و افغانستان و اخیرا شرق اسیا و برمه و... برای تکدی گری به تهران آمده و سر چهارراه ها به گدایی مشغول می شوند! با این حساب باید فرهنگستان زبان و ادب فارسی تغییر نام این سازمان را به رئیس سازمان گردشگری پیشنهاد کند و نام سازمان "گردشگری و صنایع دستی" با توجه به اینکه در گدایی هم متکدیان دست خود را دراز می کنند و جلوی عابرین می گیرند به " سازمان تکدی گری، گدایی و صنایع دستی" تغییر داده شود!

2. با توجه به اینکه حجم بزرگ هزينه های دولت همواره برای اقتصاد کش ور مشکل بزرگی بوده، و عقلای قوم و اقتصاد دانان همواره بر کوچک کردن حجم دولت اصرار داشته اند، و با توجه به اینکه اکثر وزارتخانه ها کاری جز اختلاس و غارت بیت المال و سوء استفاده مالی ندارند، پيشنهاد می شود که همهء وزارتخانه ها در هم ادغام شده و وزارت جدیدی به نام "وزارت چپاول و غارت" و یا "وزارت هاپولی و بیت المال خوری" یا " وزارت غارت عالی و خارپشتگی" تاسیس گردد !

3. با توجه به کثافتکاری معاونان و مشاوران رئیس جمهور پاک دست، در دست به آب رساندن به بیت المال، و برادر رئس جمهور فعلی، که مشاور عالی آقا داداشش بود، و سوء استفاده اقتصادی اخیر خانم رئیس سازمان محیط زیست، که معاون رئیس جمهور هم تشریف دارند، پیشنهاد می شود که ضمن باز گذاشتن دست معاونان و مشاوران رئیس جمهور در سکس کردن با بیت المال و انفال و زمین های مرغوب شهری و املاک شهرداری و... نام مشاوران و معاونان هم با توجه به عملکرد آنها (با همکاری فرهیختگان آویزان در فرهنگستان زبان و ادب فارسی) بامسماتر انتخاب گردد و به واژه هایی نظیر: "مشاور عالی در غارتگری" - " معاون اول خارپشتگی" - مشاور عالی گرفتن وام ارزی بدون بهره و غیر قابل بازگشت از شعبهء بانک ملت دوبی" - "مشاور عالی خشک کردن خزانهء بانک ملی" - "مشاور عالی صورتحساب سازی برای دریافت حقوق های میلیاردی" - "معاون اول و آخر در حلال زادگی" و نظایر آنها تغییر داده شود!

4. همچنین، با توجه به در آمدن گند هاپولی شدن دوهزار و دویست میلیارد تومان املاک شهر تهران توسط مدیران شهرداری، نام شهرداری هم به "شهرخواری " و واژهء شهردار هم که همه چیز شهروندان را خورده به "شهرخوار" تغییر یابد!

 

پيشنهاد برای تبدیل تالار وحدت ( تالار رودکی ) به میدان میوه و تره!

تالاری که امروزه تالار وحدت نامیده می شود دارای معماری باشکوهی به سبک فاخر ترین سالن های اپرای جهان است و در دوران سلطنت محمد رضاشاه پهلوی ساخته شد تا هنرمندان برجسته ایرانی و هنرمندان برجسته جهان در سفر به ایران محل آبرومندی برای عرضه آثار خود داشته باشند. اپرای تهران، که پس از پیروزی اسلام بر ایران، در سال پنجاه و هفت، به تالار وحدت تغییر نام یافت در زمان شاه سابق شاهد هنرنمایی برجسته ترین هنرمندان جهان و بویژه ارکستر سمفونی های بزرگ عالم بوده است .

در مطالعات دانشمندان حکومت اسلامی کشف شده است که ساخت تالار رودکی (وحدت) و تئاتر شهر و سایر اماکن نمایشی توطئهء استکبار جهانی و صهیونیزم بین الملل جهت سرگرم کردن امت همیشه در صحنه به موسیقی و کنسرت و شادمانی و سرور بوده تا فکر نابودی آمریکا و اسرائیل از سرشان بیرون رود! در نتيجه پیش بینی می شد که با مخالفت اکثر روحانیون و بویژه ائمه جمعه شهرستان ها با مقولهء موسیقی و برگزاری کنسرت، اماکنی نظیر تالار وحدت کاربری خود را از دست داده و بلااستفاده شده و در معرض تخریب و نابودی قرار بگیرند؛ اما خوشبختانه مدیران فرهنگی کش ور که دارای ضریب هوشی بالایی نسبت به سایر مدیران ارشد کش ور هستند (180-) به منظور بلا استفاده نشدن اماکنی نظیر تالار وحدت به فکر تغییر کاربری این اماکن فسق و فجور و لهو و لهب افتادند.

در اين راستا بود شاهد اتفاقی عجیب در آن بودیم. این تالار که از سال 1346 میزبان مفاخر و بزرگان ماندگار فرهنگ و هنر ایران بوده، یکشنبه ‌شب میزبان خودرویی یک‌ هزار کیلوگرمی بود! پس از اجرای گروه‌های گمنام و نمایش‌های غیرهنری مثل «عاشقانه‌های ناآرام»، این‌ بار در اقدامی باورنکردنی از سوی بنیاد رودکی، تالار وحدت میزبان خودروهای «رنو» شد تا هم بنیاد رودکی به لحاظ مالی منتفع شود و هم پرستیژ مدیران محترم خودروساز افزایش پیدا کند. چرا نکند؟ در هر حال رونمایی خودرو جدیدشان در مهم‌ترین و تاریخی‌ترین محل فرهنگی کشور انجام شد و چه چیزی از این بهتر؟ در این اجرا همچنین هنرمند نمایی به نام شهرداد روحانی (رهبر دایم العمر ارکستر سمفونیک) هم یک اجرای سفارشی به مناسبت رونمایی از این خودرو داشت.

لایه‌های متحرک صحنه تالار وحدت که با ریل یا بالابر قابل جابه‌جایی هستند، برای تحمل وزن مشخصی طراحی شده‌اند. در رویدادهای هنری، بار مرده در کل مساحت صحنه پخش است و فشار وزن بر هر محل عموما کمتر از صد یا دويست کیلوگرم است. شاید سنگین‌ترین حجم متمرکز روی صحنه محل استقرار پیانو باشد که قطعاً کمتر از چهار صد کیلوگرم است اما استقرار یک خودرو با بیش از یک تن وزن و تمرکز کل این وزن بر مساحتی محدود، اگر هم موجب تخریب آنی نشود اما یقینا به کاهش استقامت و استهلاک شدید تجهیزات نگهدارنده صحنه منجر خواهد شد. اتصالات، صفحات صحنه و ریل‌ها با تکرار چنین فشارهایی قطعا از بین خواهند رفت.

اگرچه مسئولان و مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره این اتفاق و گزینه‌هایی که برای آینده این تالار انتخاب کرده و اندیشیده اند توضیحی نمی دهند اما به نظر می رسد به روی صحنه بردن اتومبیل بجای هنرمندان در تالار فاخر کش ور ، مقدمه تخریب آن و احداث مجتمع تجاری باشد، زیرا نگهداری چنین اماکنی هزینه بر است، در صورتی که با فروش زمین و ساختمان آن یک چیزی هم گیر مدیران فرهنگی کشور می آید و فرهنگشان ارتقاء می یابد! ضمنا خیال ائمه جمعه کش ور هم از بابت تعطیلی اماکن برگزاری کنسرت راحت می شود.

در عين حال گفته می شود با توجه به کرایه ای که مدیران وزارت ارشاد برای در اختیارگذاشتن تالار وحدت از شرکت مونتاژ کنندهء اتومبیل گرفته اند (و زیر زبان شان مزه کرده است!) قرار است تالار وحدت به منظور درآمدزایی و رفع کمبود بودجه فرهنگی کش ور تبدیل به بازار میوه و تره بار شود!

همچنین تالار هایی مانند تئاتر شهر هم به سالن عقد و عروسی و برگزاری مجالس ختنه سوران و حنابندان تبدیل خواهد شد!

یک منبع مطلع می گوید اگرچه آواز خوانی و برگزاری کنسرت ممنوع شده است، اما با توجه به آزادی مداحی و ترانه و آواز خوانی تحت پوشش مداحی (!) منبعد شاهد برگزاری کنسرت مداحان در تالار هایی مانند وحدت خواهیم بود و نسل جدیدی از دی جی های شرعی و اسلامی "دی جی مداح" به گرم کردن علاقمندان موسیقی شرعی خواهند پرداخت! و اصلاً با این رویه‌ای که مدیریت بی فرهنگی کش و مسئولان بالادستی آنها پیش گرفته‌اند تا چند وقت آینده می‌توانید با خیال راحت حنابندان دخترتان را هم در تالار وحدت برگزار کنید!

 

حاجی پروفسور سمیعی همه را گاگول فرض کرده !

حاج دکتر کربلایی مجید سمیعی از پروفسورهای مکتبی و متدین و حاذق و بسیار معروف در جراحی مغز و اعصاب است که در معالجهء آسیب دیدگان و مجروحان و جانبازان جنگ تحمیلی ویرانگر هشت ساله برادران عراقی علیه غیرنظامیان و مردم بی گناه ایران خدمات شایسته و در خور تقدیری انجام داده است.

در تبحر ایشان شکی نیست و محافل علمی و دانشگاهی (حتی دانشگاه آزاد اسلامی و دانشگاه پیام نور حکومت اسلامی!) مراتب علمی و تخصص ایشان را قبول دارند.

برادر حاج کربلایی مهران مدیری هم در برنامهء لوس و ننر "دور همی" تلویزیون صراحتاً دانش و تخصص پروفسور مجید سمیعی را مورد تائید و تشویق قرار داد و با هدیه دادن یک تابلو خط، از مراتب علمی پروفسور سمیعی قدردانی کرده است!

بنابراین ما عددی نیستیم که بخواهیم خدای ناکرده از برادر حاج دکتر کربلایی پروفسور آقا مجید سمیعی انتقاد کنیم. فقط پس از دیدن برنامه تلویزیونی حاج مهران مدیری (استندآپ تراژدی!) یک سئوال کوچک برایمان پیش آمده که هرچه فکر می کنیم عقل مان نمی رسد جوابی برایش پیدا نمائیم!

حاج آقا مجید سمیعی، که مالک و مدیر یک مرکز بزرگ جراحی مغز و اعصاب در هانور آلمان است و در یکی دو کشور دیگر جهان هم بیمارستان هایی تاسیس و به جراحی مغز و اعصاب اشتعال دارد، در برنامهء تلویزیونی استندآپ تراژدی مهران مدیری اظهار داشت: "سالیانهء 4000 عمل جراحی مغز انجام می دهد!"

ما به سن و سال حاج آقا پروفسور سمیعی (امسال 80 ساله می شوند) کاری نداریم که چطور با این کهولت و در سن هشتاد سالگی در اطاق عمل حاضر می شود و بین چهار تا هشت ساعت روی پا می ایستد و عمل پیچیده و حساس میکروسکوپی مغز و اعصاب را انجام می دهد! و فقط در عدد 4000 سخت گیر کرده ایم! سالی 4000 عمل جراحی، یعنی انجام حداقل 11 عمل در طول شبانه روز!

عمل جراحی مغز و اعصاب به واسطه پیچیدگی و محدودیت حوزهء مانور جراح و حساسیت بسیار بالا وقت زیادی می برد، و آنطور که من قبل از نوشتن این مطلب از چند جراح عالی رتبه انگلیسی و فرانسوی پرس و جو کردم بین چهار تا هشت و گاهی ده ساعت زمان لازم دارد!

اگر کمترین زمان را در نظر بگیریم و با توجه به مهارت و سرعت عمل حاج آقا سمیعی آن را در ردیف عمل آپاندیس و بواسیر قرار دهیم و خرج در رفته 3 ساعت حساب کنیم، و فرض کنیم برادر حاج کربلایی پرو فسور سمیعی شب ها هم نخوابد و در تمام شبانه روز یکسره مشغول کار روی کاسه سر و درون مغز بیماران باشد، در بیست و چهار ساعت شبانه روز دستکم به 36 ساعت وقت احتیاج دارد. بنابراین باید در صحت ادعای حاجی پروفسور سمیعی شک کرد و گفت ایشان هم ما را گاگول فرض کرده است!

گويا این پروفسور ایرانی پس از دیدارها و ملاقات هایی که ضمن مسافرت به ایران داشته متوجه شده که دروغ در این مملکت کنتور نمی اندازد، و هرکس هرچه می خواهد می گوید و کسی هم به کسی نیست! و، مثلاً، در حالی که روز به روز به بهای کالا ها و ارزاق عمومی و نرخ خدمات عمومی و دولتی افزوده می شود، و نرخ ارزهای خارجی، به عنوان یک شاخص مهم کاهش ارزش پول ملی، بالا می رود، اولیای دولت مرتب قسم می خورند که تورم پائین آمده است! و در حالی که تقریباً همهء مردم بی کار هستند (حتی خود وزیرکار!) قسم می خورند که میلیون ها شغل ایجاد کرده اند!

 ظاهراً حاجی کربلایی پروفسور آقا مجید هم با دیدن این وضعیت که هر که هر چه می خواهد به زبان می آورد، شنوندگان (امت صربه مغزی شده!) را گاگول فرض کرده و گفته است که در بیست و چهار ساعت پنجاه ساعت را در اطاق عمل به جراحی مشغول است!

شایان ذکر است که حاجی پروفسور سمیعی پس از زیارت اماکن متبرکه و دیدار با روحانیون معظم اعلام کرده است که می خواهد در ایران یک مرکز بزرگ جراحی مغز و اعصاب بسازد!

منابع آگاه می گویند در صورت ساخته شدن این مرکز، با توجه به کمبود شدید مغز در حکومت اسلامی، و اعصاب نداشتن مردم، برای بیکار نماندن جراحان مغز و اعصاب و دخل و خرج کردن بیمارستان باید از خارج (یحتمل کشور دوست و برادر چین) در برابر صادرات نفت و گاز مغز وارد شود!

خلاصه اینکه در حکومت اسلامی هرچه کم باشد ، خالی بند زیاد است و انتطار نمی رفت پروفسور سمیعی هم از هانور آلمان به ایران بیاید و برای امت غرق در خالی بندی، خالی ببندد!

 

دریا خواری، ساحل خواری و هزار خوارپشته بازی دیگر!

شنیدن اخبار و گزارشات مربوط به حرام خواری مدیران و مسئولان کش ور، از معاون اول رئیس جمهور سابق و رئیس سازمان تامین اجتماعی و مدیران بانکی و اختلاس گران بیت المال و حقوق خواران نجومی گرفته، تا ربایندگان دکل های نفتی و کشتی های نفتکش و دریافت کنندگان پورسانت از استات اویل و کرسنت و سایر موارد سوء استفاده آنقدر عادی شده که مردم (امت فعلی!) تصور می کنند دزدی و سوء استفاده و غارت بیت المال و چپاول مردم و بالاکشیدن انفال و زمینخواری و جنگل خواری و تصاحب زمین های موات و دولتی و کفن دزدی و اخیرا ربودن سنگ قبر اموات جزو وظایف دولتی ها است!

اما اخیراً یک خواری دیگر هم به فهرست «خواری» های معمول چپاولگران اضافه شده و، بنا به اظهار نمایندگان شهرهای شمالی کش ور، «خارپشته ها» مشغول تجاوز و تصرف سواحل دریای خزر هستند!

در حالی که این روزها خبرهای مختلفی در رابطه با زمین خواری وجنگل خواری مطرح می شود، اکنون مسئولان دولت و نمایندگان مجلس از رواج پدیده ای عجیب و جدیدتر با عنوان "دریا خواری" در سواحل شمالی و جنوبی کش ورخبر می دهند. يعنی اگرچه مدتی بود که افشای زمین خواری در نقاط مختلف کشور، از جمله در گردنهء حیران، جنجال ساز شده اما کمی آن طرف تر در نوار ساحلی شمالی نیز پدیده ای به نام "دریاخواری" کاملاً بی سر و صدا در حال پیشرفت است.

شاید اصطلاح "دریاخواری" برای بسیاری غریب باشد واین سوال پیش بیاید که چگونه می شود که این بار دریا به صورت غیرقانونی تحت تملک برخی کانون های قدرت و ثروت دربیاید. اما اخیراً حاج پیروزحناچی، معاون وزیر راه و شهرسازی، از چهار پروندهء بزرگ دریا خواری در شمال و جنوب کشور خبر داده است. به گفتهء معاون وزیر راه، چهار تخلف در "درگهان" جزیره قشم، پدیدهء شاندیز در جزیرهء کیش و نیز مناطقی از بندرعباس و کمربندی رامسر جزو بزرگ ترین پرونده های دریاخواری در کشور محسوب می شوند.

همچنین "مهرداد لاهوتی"، نماینده مردم لنگرود می گوید: در حال حاضر به دلیل ارزش افزودهء فوق العاده از رهگذر تغییر کاربری، تصرف و تجاوز به اراضی ساحلی را شاهد هستیم که حریم دریا تحت مالکیت کانون های قدرت و ثروت در آمده است.

وی با بیان اینکه در حال حاضر پدیدهء دریاخواری در استان مازندران رواج زیادی پیدا کرده است، توضیح داد: دریا خواری در واقع به معنای تجاوز به حریم دریاست و برخی با ترفندهایی مانند سرمایه گذاری های گردشگری عملاً وارد حریم دریا شده اند.

لاهوتی با بیان اینکه به دلیل شرایط اقلیمی کشور، تراز آب دریای مازندران دچار تغییر می شود، گفت: به طور کلی دریای مازندران در بازهء زمانی خاص و طولانی دچار عقب نشینی و پس از پایان این دوره، دوباره پیشروی می کند و این مسئله جزو خواص ذاتی و پویایی این دریا است.

وی ادامه داد: درحال حاضر نیز در دورهء عقب نشینی دریا قرار داریم و متاسفانه عده ای با سوء استفاده از این وضعیت دست به ساخت وسازهای غیرقانونی و تجاوز به حریم دریا می زنند.

در بیشتر نقاط ساحلی شمال کشور دریاخواران به بهانهء احداث اسکله های تفریحی مالکیت دریا را تصاحب کرده اند و مردم منطقه و نیز مسافران و گردشگران از این وضعیت به شدت ناراضی هستند، چرا که دسترسی به سواحل دریا عملاً محدود شده است.

متنفذین و کانون های قدرت وثروت ، بخش اعظم زمین های ساحل دریا را تصاحب کرده اند و حتی بومیان منطقه و نیز گردشگران برای اینکه بتوانند به سواحل دریا دسترسی پیدا کنند باید کیلومترها راه را به یافتن منفذی برای ورود به ساحل طی کنند و در حال حاضر به جز مناطقی که با عنوان طرح سالم سازی دریا شناخته شده اند، اگر مسافران در سواحل تحت تصرف متخلفان قدم بزنند با اعتراض و برخورد آنها مواجه می شوند و حتی مورد ضرب و شتم قرار می گیرند!

معلوم نیست چطور حکومت اسلامی که مدعی آزاد سازی فلسطین و آزاد سازی اراضی مسلمانان و بازپس گیری مناطق اشغالی از داعش است، عرضهء باز پس گیری سواحل اشغال شده دریای مازندران از یک مشت مفتخور و مفت بر خارپشته را ندارد!

 

سخنرانی برای صندلی های خالی!

اگر در دوران عظمت سلطنت شاه محمود آرادانی، سران حاضر در اجلاس سالانهء سازمان ملل متحد به محض قرار گرفتن احمدی نشاط در پشت میکروفن و آمدن هالهء نور دور سر و ته ایشان، با بی ادبی به رییس جمهور اسلامی پشت کرده و سالن را ترک می کردند، امسال در موقع سخنرانی حاجی کربلایی روحانی اصلاً به سالن نیامدند که بخواهند سالن را ترک کنند!

خبرگزاری حکومت اسلامی (ایرنا) عکس اختصاصی از نمای باز مجمع عمومی را در زمان سخنرانی روحانی منتشر کرد که صندلی های خالی حضار را نشان می داد، اما ساعاتی پس از انتشار این عکس آن را حذف کردند و بجای انتشار خبر خالی بودن صندلی های سالن اجلاس در موقع سخنرانی حاجی روحانی، خبر خالی بودن صندلی ها موقع سخنرانی اردوعان را باز نشر کردند!

کربلایی حاج دکتر حسن روحانی در سال پایانی دورهء اول ریاست خود برای شرکت در نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد به نیویورک رفت و به زبان شیرین فارسی برای صندلی های خالی مجمع به ایراد سخنرانی پرداخت!

شایان ذکر است که بر خلاف گزارشات خبرگزاری های مغرض استکباری و صهیونیستی، سالن اجلاس در موقع سخنرانی حاجی روحانی کاملاً خالی نبوده و چند نفر از کارکنان و خدمه سازمان ملل سرگرم نطافت و تی (T) کشیدن کف سالن بوده اند!

بازگشت به خانه