تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
مزیت نسبی ایران چیست؟
محمود سریعالقلم، در گفتوگو با «دنیای سرمایهگذاری»
پرسشگر: سهیلا زمانی
پيشدرآمد «دنیای سرمایهگذاری»: در جهان متلاطم و پرتنش امروز، وزن ایران در اقتصاد جهانی چه میزان است؟ جایگاه صنعت نفت در رشد اقتصادی کشورهای نفتخیز در نگاهی کلی و ایران بهگونهای ویژه چیست؟ آیا، همچون چند دهۀ پیش، میتوان بر روی صنعت نفت، بهعنوان مهمترین بنیان پیشرفت کشورمان تمرکز کنیم؟ آیا اقتصاد ایران از کشورهای همتراز خود در دهههای گذشته همچون ترکیه و… پیشتر رفته و یا عقب افتاده است؟ اگر گزارش سازمان جهانی اقتصاد را در سال 2016، مبنا قرار دهیم که جایگاه ایران در مسیر توسعۀ اقتصادی، اینک در شرایط گذار از مرحلۀ اول و ورود به مرحلۀ دوم یعنی عبور از «اقتصاد بر پایۀ استفاده از منابع طبیعی» به کارآیی (Efficiency) قرار گرفته، اما ترکیه در حال ورود به مرحلۀ آخر (اقتصاد دانش بنیان) است، چه دلیل یا دلایلی برای آن میتوان جست؟ دکتر محمود سریعالقلم، استاد و پژوهشگر برجستۀ علوم سیاسی، بر این باور است که مهمترین مزیت کنونی ما که میتوانیم از آن امتیاز بگیریم و راهی بهسوی رشد اقتصادی کشور بگشاییم، بهعکس آنچه بسیاری تصور میکنند، نفت نیست، بلکه موقعیت ژئوپلیتیک کشورمان است! ماحصل گفتوگوی ما با این استاد علوم سیاسی، از نظر خوانندگان گرامی میگذرد.
****
پرسش: آقای دکتر، در ابتدا با توجه به زمینۀ کاری شما، این بحث مطرح میشود که به نظر شما، با توجه به وضعیت فعلی کشورمان در روابط بینالملل چه سیاستی را درحالحاضر باید اتخاذ کرد؟
پاسخ: اجازه دهید اینگونه سخن آغاز کنم: تصور میکنم نقطۀ عطف دانش علوم سیاسی و روابط بینالملل، از قدیم به جدید، با «تئوریهای تصمیمگیری» رخ داد که در دهۀ 70 میلادی بسیار رشد کردند. نظریههای تصمیمگیری هم ابعاد روانی- اجتماعی داشتند، هم ابعاد سیاسی- تاریخی و هم بُعد جدیدی به متون علم روابط اجتماعی و علم سیاست اضافه کردند.
این نوع ادبیات که عدهای با جزئیات فراوان مطالعه کردند که کسانی که بر یک کشور حکم میرانند، چه ویژگیهایی دارند، از چه مبانی فکری برخوردارند؟ حتی از چه طبقه و چه پایگاه اجتماعی برخاستهاند و چگونه تصمیم میگیرند؟ این مطالعات و تحقیقات ما را وارد جزئیاتی کرد که به نظر من، نقطۀ عطفی در تاریخ این رشته در چند قرن اخیر بوده است.
تجربه نشان داده که حکمرانی با مبانی رئالیسم و نئورئالیسم جواب میدهد. هر کشوری که بر اساس ایدهآلیسم بخواهد تصمیم بگیرد و ذهنش را شکل دهد، دچار فراز و نشیب خواهد شد. این یک بحث علمی است. چینیها و روسها این مسئله را تجربه کردند و آخرین نمونهاش را نیز ما در خصوص کوبا میبینیم که وقتی ایدهآلیسم در مجاری فکری حکمرانان یک کشور غالب شود، منحنی، منحنی سینوسی خواهد بود؛ زیرا دائماً باید دچار آزمون و خطا شود. برای همین است که ذات سیاست، رئالیستی یعنی فهم واقعیتهاست. مثل یک پزشک میماند. پزشک با واقعیتهای یک فرد و جسم و روح یک فرد روبهروست و از همین طریق است که میتواند مریضش را درمان کند.
مسئلۀ بعدی در روابط بینالملل، بحث درخصوص واژه «استقلال» است که بهراستی، واژۀ مهمی در فرهنگ ماست. ما همه به استقلال و حاکمیت ملی ایران حساسیت و تعصب داریم و باید هم داشته باشیم؛ اما در کشور ما، تاکنون روی واژۀ استقلال، کار علمی نشده است تا بدانیم این واژه به چه معناست؟! این واژه از سخنرانیهای علمی هیچگاه به زیر میکروسکوپ نرفته است که استقلال یعنی چه؟ من تصور میکنم حتی اگر ما در این زمینه کار میدانی انجام دهیم، برویم با رهبران چاد در آفریقا صحبت کنیم، آنها هم میخواهند کشورشان از لحاظ استقلال سیاسی، خودش باشد. هیچ کشوری، هیچ قبیلهای علاقهمند نیست حاکمیت خود را به دست دیگران دهد.
پرسش: آیا این حرف بدین معناست که در روابط بین کشورها، استقلال حرف اول را میزند؟
پاسخ: ببینید منظور من این است که سخن از استقلال وقتی درست است که حرف از سیاست و امنیت و حاکمیت ملی باشد و باید حتماً به آن، حساسیت و تعصب داشت و آن را عملیاتی کرد تا استقلال سیاسی و امنیتی یک کشور فراهم شود.
اما بر اساس همین واژه تصمیمگیری، ما میبینیم که در دنیای امروز نمیتوانیم لفظ و عبارت استقلال در فناوری، استقلال اقتصادی یا استقلال در حوزۀ تولید را به کار ببریم! 35 کشور در دنیا از مهندسان و کارشناسان و طراحان و برنامهنویسان خودشان استفاده میکنند تا اینکه هواپیمای ایرباس تولید شود؛ یعنی ایرباس ممکن است به لحاظ جغرافیایی در یک بخشی از اروپا تولید شود، اما هزاران شرکت و پیمانکار با هم همکاری میکنند تا یک هواپیما ساخته شود. برای همین است که برخلاف واژۀ استقلال سیاسی، استقلال در تأمین فناوریهای یک کشور را باید بازبینی کنیم. این واژه را بهطور کلی نمیتوانیم استفاده کنیم؛ بنابراین، در حوزۀ تصمیمگیری، باید به استقلال سیاسی و امنیتی حساسیت نشان دهیم؛ اما برای اقتصاد ملی، به استراتژی متفاوتی نیاز داریم.
ما ایرانیها حدود 1.5 قرن است که مقدرات کشور را در ردۀ قدرتهای بزرگ دنیا آوردهایم. با این نظام بینالمللی که من و شما امروز داریم در آن زندگی میکنیم، باید این سؤال را از خودمان بپرسیم که آیا ما میتوانیم خارج از این مدار، حکمرانی و زندگی کنیم؟ آیا میتوانیم با یک ردۀ دیگر به غیر از آن 5 یا 6 کشور بزرگ قدرتمند جهان که با ما سر و کار دارند، کار کنیم؟
بهطور کلی، ما میتوانیم بگوییم اروپاییها در ایران انگیزههای سیاسی ندارند. در واقع، نه توانش را دارند و نه انگیزهاش را. عمدتاً به دنبال مراودات تجاری و اقتصادی و شاید هم علمی، فرهنگی، فناوری و… هستند. حال، آیا ما خودمان را وارد مدارهای تصمیمگیری آمریکا کردهایم یا آنها این کار را کردهاند؟!
خاطرم هست یکبار وزیر خارجه یک کشور اروپایی به من میگفت: در دهۀ 50 میلادی، آمریکاییها به ما یادداشت میدادند، ما یادداشت را بلافاصله عمل میکردیم؛ ولی الآن آمریکاییها به ما یادداشت میدهند، ما این را میبریم و روی آن بحث میکنیم. به کابینه میبریم؛ اگر دیدیم به صلاح کشور است، عمل میکنیم و در غیر این صورت، ما هم متقابلاً یادداشتی برای آنها میفرستیم.
پرسش: خوب، به نظر شما، آیا ما میتوانیم خود را از این مدار بیرون بیاوریم؟ چون اگر قرار باشد که درگیریهای ما با قدرتهای بزرگ همچنان ادامه داشته باشد، مسلماً انعکاس آن را روی حوزۀ اقتصاد هم مشاهده خواهد شد.
پاسخ: دقیقاً! اگر قرار باشد که این درگیریها همچنان ادامه داشته باشد، ما تبعات آن را روی اقتصاد ملی میبینیم. انعکاس آن را در این رویههایی که الآن وجود دارد، میبینید و ممکن است ماهها هم طول بکشد تا برخی از این موانع رفع شود.
خاطرم هست دو سال پیش، در تهران برای گروهی از شرکتهای خصوصی صحبت میکردم، گفتم من پیشبینی میکنم که اقتصاد ایران برای مدت چشمگیری در وزارت خزانهداری آمریکا مدیریت شود! بهدلیل اینکه رویههایی وجود دارد که نهایتاً آنها باید تأیید کنند. در حال حاضر، حتی شرکتهای میانی اروپایی هم برای اینکه کاری انجام دهند، یادداشتی به وزارت خزانهداری آمریکا میفرستند تا از آنها برای فعالیت در ایران مجوز مکتوب دریافت کنند!
شاید شنیده باشید که اخیراً صدراعظم آلمان برای چهارمین بار راهی ترکیه شد و به مقامات این کشور گفت که ما حاضریم تا 7 میلیارد یورو به شما بدهیم تا شما مهاجران سوری و احیاناً غیرسوری را که به مرزهایتان میآیند و سپس به دنبال آن هستند که راهی اروپا شوند، اسکان داده، اشتغال ایجاد کرده و مدیریت کنید.
حاکمیت ترکیه گفت در ازای این کار، شما هم باید چند کار انجام دهید! اول آنکه باید یک قدم بسیار مهم در رویههای اداری اتحادیۀ اروپا بردارید که ما را یک گام به خواستههایمان نزدیکتر کند. دوم آنکه شما باید ویزای شنگن را برای اتباع ترکیه بردارید! این یعنی تعامل متقابل! یعنی اینکه بدون این تعامل، نمیتوان به حیات خود ادامه داد. باید مزیتها را شناخت و با آن مزیتها، راه را برای تعامل باز کرد.
پرسش: خوب، اکنون مزیت ما چیست؟ مزیت کشوری مثل ایران که بهتازگی تحریمها را پشت سر گذاشته و با مشکلات زیادی روبهروست.
پاسخ: همانطور که در اقتصاد میگویند «مزیت نسبی» شما چیست؟ ما در سیاست خارجی هم باید از خودمان بپرسیم «مزیت نسبی» ما در این زمینه چیست؟ اتفاقاً من بر اساس فرمایش بسیاری از دوستان که بعضاً کارشناسان قابلی هم هستند، به نظرم میرسد مزیت نسبی ما در حوزۀ سیاست خارجی، اقتصاد نیست. مدتهاست که دیگر مزیت نسبیمان برای گرفتن امتیاز در دنیا، نفت و گاز نیست. چون فرصتها برای سرمایهگذاری و کار در حوزۀ انرژی بسیار زیاد است.
پرسش: پس مزیت ایران در سیاست خارجی چیست؟
پاسخ: به تصور من، مزیت نسبی ایران در این بخش، موقعیت ژئوپلیتیک آن است. ترکیه هم در واقع از موقعیت ژئوپلیتیک خود بهعنوان یک مزیت نسبی در مقابل اتحادیه اروپا استفاده میکند. در واقع، این وضعیت ژئوپلیتیک کشور ما در آسیای مرکزی، قفقاز، خلیجفارس و شرق و غرب کشور است که میتواند به ما مزیت نسبی دهد.
ما باید از خودمان بپرسیم که آیا آیندۀ ایران و استقلال سیاسی کشور، در گرو اقتصاد، تولید ثروت و رساندن مهاجرت به صفر است؟ یعنی آیا من با شاخصهای اقتصادی، استقلال سیاسی و حاکمیت ملی را میسنجم؟ آیا اینها مهم است؟ اینکه ما باید بهطور دائم در کشور، ثروت تولید کنیم؟ آیا این نیاز به یک روابط بینالمللی دیگری دارد؟ آیا ما باید همیشه به دنبال نزاعی باشیم تا اقتصاد کشور به گروگان گرفته شود تا رشد اقتصادی ایران محدود بماند؟ و هدف این باشد که چون آنها نمیتوانند به ایران حمله نظامی کنند، ایران را ضعیف نگه دارند. این یک استراتژی است که هم عربستان و هم اسرائیل به دنبال آن هستند و طبعاً اروپاییها به دنبال چنین استراتژی نیستند. چین و روسیه هم بیرون از این استراتژیها قرار دارند.
خوب، اروپاییها در این خصوص چه میگویند؟ میگویند ما با شما مشکلی نداریم؛ حاضریم کار کنیم، سرمایهگذاری کنیم، مراوده داشته باشیم؛ ولی شما اول باید بروید مسائل خود را با آمریکا حل کنید. این مسئله را از کی تا حالا دارند به ایران میگویند. این مسئله، مسئله «برجام» نیست، بلکه موضوعی بسیار قدیمی است؛ بنابراین اگر ما بخواهیم به کنه مطلب بنگریم، مثل اطبا باید مسئله را ریشهیابی کنیم. یک طبیب خوب کسی است که وقتی میخواهد یک بیماری را تشخیص دهد، با دانشی که درخصوص جسم و آناتومی انسان دارد، ابتدا یک شبکۀ علت و معلولی در ذهنش شکل دهد و سعی کند که ریشۀ این سرگیجه را بالاخره پیدا کند.
آیا مشکل، یک مسئلۀ گوارشی است؟ آیا قلب این بیمار ناراحت است؟ آیا احیاناً یک تومور مغزی دارد؟ این را هم با دانش، هم با مشورت و هم با کنار هم گذاشتن آمارها و آزمونها و آزمایشها، درمییابد و به فکر یافتن ریشۀ بیماری میافتد.
آیا مشکل سیاست خارجی ما، موشکهای ماست؟ آیا حضور منطقهای ایران است؟ من بارها از سیاستمداران عرب این را شنیدهام که «حضور ایران در عراق، حق طبیعی ژئوپلیتیک ایران است!» به همین دلیل، ما باید در این منطقه، یک حضور معقول داشته باشیم که به نظر من، عمدتاً باید حضور نرم و اقتصادی باشد که بتواند اقتصاد کشورهای منطقه را به اقتصاد ایران، قفل کند.
پرسش: چگونه این مسئله اتفاق میافتد و اصولاً مگر میشود ما در منطقه حضور نداشته باشیم؟
پرسش: اقتصادی، فناوری، آموزشی، علمی و … تواناییهای ما ایرانیها را نشان دهد. ما باید ببینیم ریشۀ این مسائل کجاست؟ آیا آمریکا بهعنوان حاکمیتی با حدود 16 هزار میلیارد دلار GDP که چند هزار کلاهک هستهای دارد و 600 میلیارد دلار هزینۀ نظامی میکند، با فعالیت هستهای ایران مشکل دارد؟! مشکل آمریکا با ایران کجاست؟ آیا در افزایش قدرت ملی ایران است؟ آیا در نزاعهای قومی و مذهبی منطقه است؟ تشخیص ریشۀ این مشکل، بسیار مهم است.
اگر ما مشکل را تشخیص دادیم، بعد از آن میتوانیم با قدرتهای بزرگ یک مراودۀ دوطرفه داشته باشیم تا فقط امتیاز ندهیم، بلکه امتیاز هم بگیریم. من معتقدم ما فقط در حوزۀ ژئوپلیتیک میتوانیم امتیاز بگیریم؛ مانند ترکیه! ترکیه کشوری است که با استفاده از موقعیت ژئوپلیتیک خود امتیازگیری میکند. در واقع، ژئوپلیتیک ایران در آسیای مرکزی، قفقاز، خلیجفارس و شرق و غرب کشور میتواند مزیت نسبی ما باشد. ما در حوزۀ اقتصاد نمیتوانیم امتیاز بگیریم. کمااینکه رقبای جدی منطقهای در حوزههای اقتصادی و نفت و گاز هم داریم.
پرسش: حال باید چه کنیم که تعامل ما با جهان، یک تعامل ژئوپلیتیک باشد تا بتوانیم امتیاز بگیریم؟
پاسخ: ایران در زمرۀ کشورهایی است که ظرفیت اخذ امتیاز دارد. سریلانکا از هند چه امتیازی میتواند بگیرد؟! یا کامبوج از چین چه امتیازی میتواند بگیرد؟! پس ایران هم میتواند امتیاز بگیرد؛ هم در سطح منطقه و هم در سطح جهانی. بر اساس دادوستد سیاسی و رئالیسم سیاسی، ما میتوانیم در این دنیا، امتیازات جدی بگیریم.
امتیاز اولیۀ چینیها در اقتصاد جهانی چه بود؟ نیروی کار ارزان! کشورها باید بیایند مزیت نسبی سیاسی خود را استخراج کنند؛ یعنی آیا واقعاً قدرتی مهمتر از ایران برای شکلدهی ثبات و پیشرفت اقتصادی افغانستان، عراق یا سوریه وجود دارد؟ فکر میکنم ایران کشوری است که وقتی میخواهد با قدرتهای بزرگ مذاکره کند، نباید بر اساس یک آیتم مذاکره کند، بلکه باید پکیجی (Package) مذاکره کند؛ زیرا مذاکره با یک آیتم، انتخابها را بسیار محدود میکند. حتی این کار درخصوص یک مسئلۀ تجاری یا اقتصادی نیز میتواند اجرا شود.
ایران بهعنوان یک قدرت مهم میانی و میانپایه خاورمیانهای که توانایی ژئوپلیتیک بسیار بالایی دارد و ثبات آن برای قدرتهای بزرگ بسیار تعیینکننده است، باید در یک پکیج (Package) ژئوپلیتیک، اقتصادی، سیاسی، امنیتی و حتی نرم مذاکره کند.
اگر ما یک آیتم را بگیریم و تنها در همان زمینه مذاکره کنیم، به تصور من، پیامدهایش همان خواهد شد که الآن داریم تجربه میکنیم؛ بنابراین، دکترین سیاست خارجی ما از این به بعد باید مبانی اقتصادی داشته باشد، زیرا شاخصهای اقتصادی به ما میگویند اگر ما ثروت تولید نکنیم؛ حاکمیت، استقلال، آیندۀ نسل جوان ما و مهمتر از آن، اهمیت ما در خاورمیانه دچار تزلزل میشود. ما با همین مزیت نسبی خود، میتوانیم سرمایهگذاران در هر زمینهای را بهسوی خود فراخوانده و رشد اقتصادی شگرفی را برای خود و نسلهای آینده، به ارمغان آوریم.
گفته میشود که در سال 2015، ایران حدود 6 میلیارد دلار هزینۀ نظامی کرده، عربستان و امارات 158 میلیارد دلار! این آمار نشان میدهد که جایگاه منطقهای ما چیست. همانطور که میگویند هرکسی پسانداز دارد، قدرت تصمیمگیری بیشتری دارد… چرا آلمانها، الآن در اتحادیۀ اروپا، جایگاه ویژهای دارند؟ چون قدرت اقتصادی آنها، این جایگاه را به آنها میدهد. چرا خیلیها در اروپا نهایتاً به سیاستهای اقتصادی آلمان توجه میکنند؟ این امر بهدلیل برتری اقتصادی آلمان است.
برای همین است که میگوییم ما اگر مازاد نداشته باشیم، چطور میتوانیم در آینده به فکر استقلال و حاکمیت و جایگاه منطقهای و جهانی ایران باشیم؟! حتی از منظر کسانی که به منطقه، بهصورت امنیتی و نظامی نگاه میکنند! تصور میکنم یکزمانی در کشور، بحث این بود که برویم چین را مطالعه کنیم. اتفاقاً الآن باید برویم هند را مطالعه کنیم! هند سیاست خارجی خود را متنوع کرد؛ یکزمانی الگو و ایدهآلش روسیه بود، ولی الآن هم با چینیها کار میکند، هم با اروپاییها، هم با آمریکای شمالی، هم روابط بسیار مهمی را با ژاپن و استرالیا طراحی کرده و…
یک کشور مهم آسیایی؛ در روابط بینالملل خود، هم تنوع اقتصادی ایجاد کرده و هم تنوع سیاسی دارد و اینها را همچون مجموعۀ منسجمی با کل جهان بهصورت ماتریسی بزرگ طراحی کرده و با مدیریتی مثل آقای مودی (نارندرا مودی/ نخستوزیر هند) اینها را به پیش میبرد.
برای همین است که به نظر من، سیاست خارجی ما برخلاف گذشته، باید اقتصادی شود و اگر اقتصاد را به ژئوپلیتیک یعنی آن روی سکه قدرت ملی، اضافه کنیم، میتوانیم در صحنۀ منطقهای و بینالمللی، امتیاز بگیریم. کشوری که نتواند امتیاز بگیرد، طبعاً ضعیف و در مناسبات بینالمللی خود، آسیبپذیر میشود و این فرضیه من بود که: «قدرت ملی ما در ارتباط با قدرتهای بزرگ جهانی، عمدتاً ژئوپلیتیک است. ما باید معادلات دوجانبه و چندجانبۀ خود را در این مسیر سوق دهیم.»