تأسيس: 14 مرداد 1392 | در نخستين کنگرهء سکولار های ايران | همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
!با چتر نجات از بانکوک
يادداشت های اسکندر دلدم
يک حرفهء پولساز مذهبی - هنری!
با فرا رسیدن ماه محرم الحرام و بر پایی مجالس عزاداری در تکیه ها و مساجد و حسینیه ها بازار مداحی و روضه خوانی گرم می شود.
ماه محرم در اقتصاد کشور هم تاثیرگذار است و به واسطهء دادن چای و شربت و غذای نذری موجب رونق در بازار می گردد، بطوری که از مدت ها مانده به محرم، بازاریان مومن و عزادار به استقبال ایام سوگواری رفته و با احتکار مواد غذایی جهت عرضه در هفته های منتهی به محرم قیمت ارزاق عمومی را به نحو چشمگیری افزایش می دهند، که در محرم امسال افزایش قیمت گوشت و برنج و روغن چشمگیر است.
از تاثیرات دیگر این ماه (ماه پیروزی خون بر شمشیر) اشتغال موقت و پائین آمدن نرخ بیکاری است.
گروهی از جوانان که ته صدایی دارند به عنوان مداح و مرثیه خوان و مقتل خوان با عقد قرارداد به کار خواندن اشعار سوزناک مذهبی می پردازند.
کسب درآمد کلان توسط عده ای از سوپر استارهای مذهبی (يا بهتر بگوئيم، سوپر مداح) از راه خوانندگی ترانه های سوزناک با چاشنی آه و ناله موجب گردیده تا جوانان زیادی به فراگرفتن تکنیک مداحی روی بیاورند، و امروزه در کنار کلاس های خصوصی آموزش آرایشگری، کامپیوتر، موسیقی، بازیگری، گویندگی، خیاطی، خطاطی، آشپزی، زبان انگلیسی و غیره و ذالک... کلاس های آموزش مداحی هم در گوشه و کنار شهر برپا گردیده است!
البته بعضی از مداحان صاحب نام و معروف کشور، مانند دندان سازان تجربی، بدون کلاس رفتن و از طریق کارآموزی عملی در تکایا و حسینیه ها مداح شده، و از خردسالی این کار را شروع کرده اند، و هر یک سبک خاص خود را دارند، که مورد تقلید مداحان جوان تازه وارد به عالم مداحی قرار می گیرد.
نرخ مداحی بین شبی صد هزار تومان تا پنج میلیون تومان متفاوت است و مداحان معروف دارای مدیر برنامه هستند و بر پا کنندگان مجالس سوگواری «سالارشهیدان» جهت برخورداری از هنر مداحان برجسته! باید از چند ماه قبل با مدیر برنامه این هنرمندان عقد قرارداد کرده و مداح را رزرو نمایند والا باید از مداحان معمولی و کم طرفدار و ناشناخته استفاده کنند، که این امر باعث ریزش تعداد سوگواران حسینیه آنها خواهد شد.
حضور مداح معروف در یک تکیه و حسینیه سبب هجوم طرفداران مداح و گرم شدن مجلس می گردد و برعکس دیده شده که مجالس بدون مداح سرشناس سوت و کور می باشد.
بعضی از مداحان با ابتکارات هنری از دستگاه های موسیقی ایرانی نظیر سه گاه و شور استفاده کرده و حتی در ماهور برنامه اجرا می کنند.
جمعی دیگر با بهره گیری از ریتم و آهنگ موسیقی های خاطره انگیز ایرانی، و حتی موسیقی کوچه و بازاری، اشک عزاداران را در می آورند و شور و حالی به مجلس می دهند.
اگرچه علمای اعلام و مراجع عظام استفاده از آلات موسیقی در مجالس عزاداری را منع کرده اند لیکن استفاده از طبل و سنج و ساکسیفون و ساز دهنی و رام در بسیاری از مجالس دیده می شود و عده ای از مداحان همراه با گروه نوازندگان خود هنر نمایی می کنند.
بعضی از مداحان پرطرفدار چند خطیب و روضه خوان و روحانی را هم با خود به همراه دارند و به اصطلاح با آنها «جوینت» شده اند و صاحبان مجلس عزا مجبور هستند از روحانی معرفی شده توسط مداح معروف استفاده کنند.
گفته می شود روضه خوان های پرطرفدار هم که مورد مراجعه قرار می گیرند همین شرط را در مورد مداح مورد نظر خود مطرح کرده و در صورتی قرار داد را امضاء می کنند که از مداح آنها هم دعوت به عمل بیاید.
درآمد بالای مداحی و رشد و گسترش تکایا و حسینیه ها سبب گرایش جوانان به اشتغال در این حرفهء پولساز گردیده و حتی خانم ها هم برای خواندن در مجالس ویژه بانوان به تحصیل مداحی روی آورده اند.
با توجه به برخوردهای سازنده و مکتبی اخیر علمای اعلام و ائمه جمعه محترم نظیر امامان جمعهء مشهد و یزد و آیت الله یزدی و سایر دلسوزان اسلام در مخالفت با برگزاری کنسرت موسیقی و آوازخوانی در کشور، به نظر می رسد جایگزین کردن مجالس مداحی با کنسرت راهکار مناسبی برای استفاده از موسیقی مذهبی باشد.
شایان ذکر است که بسیاری از خوانندگان معروف موسیقی که امروزه دارای اسم و رسمی هستند کار خود را از مداحی در دستجات سینه زنی شروع کرده بودند.
برخی از هیئت های مذهبی افرادی را از بین خودشان انتخاب می کنند و برای روزهای عزاداری دو سه نفر مداح ثابت دارند. اما گاهی اوقات بر حسب سلیقه و با انگیزه بالا بردن کیفیت مراسم عزاداری
در این میان مداحان دیگری نیز هستند که به اندازه مداحان معروف شناخته نشده اند. قیمت پایه این مداحان معمولی از شبی 200 هزارتومان شروع می شود و حتی به شبی 600 هزار تومان هم می رسد. طبیعتا مداحان معروف که اشعار جدید و سبک های نو می خوانند بیشتر از این ارقام را دریافت می کنند..
براساس اطلاعات موثق سال گذشته، مدیر برنامه یکی از مداحان معروف بابت یک ساعت مداحی مبلغ 5 میلیون تومان را درخواست کرده و گفته بود: این مداح با کمتر از این مبلغ حاضر به مداحی نیست!
نکته قابل تامل این است که برخی از مداحان معروف این رقم های پرداختی را برای بالابردن شان و شخصیت شان پیشنهاد میدهند!
و اما نکته ای که تا اینجا مغفول مانده این تضاد است که مردم عامی برای «کسب فیض و صواب اخروی!» در برپایی مجالس عزاداری و سینه زنی شرکت می کنند. عده ای بانی خیر می شوند و تکیه می زنند، جمعی مخارج تهیه شام و ناهار و غذای نذری را می دهند، عده ای مجانی و بدون دریافت دستمزد حسینه را نظافت و آب و جارو می کنند، عده ای آشپزی می کنند (بدون دریافت مزد)، عده ای خادم می شوند و چای و شربت می دهند... خلاصه اینکه عموماً بدون دریافت دستمزد کمر خدمت به «سرور شهیدان» می بندند تا اجرش را در آن دنیا بگیرند! پاما چگونه است که روضه خوان ها و مداحان و خطبا و روحانیون که مردم را به دوری از «جیفهء دنیا»دعوت می کنند قبل از آنکه دستمزد های چند میلیونی به حساب شان ریخته نشود حاضر به مداحی و روضه خوانی نمی شوند؟!
در خاتمه باید گفت که مداحان به خاطر شرکت در مجالس پر سر و صدا اعصاب درست و حسابی ندارند و به همین خاطر سال گذشته یک مداح معروف در یک درگیری خیابانی از درون اتومبیل خود به سبک فیلم های هالیوودی برای دو شهروند بخت برگشته تهرانی اسلحه کشیده و به طرف آنها شلیک کرده بود، که البته با رضایت دو شهروند مذکور احترام مداح معروف حفظ شد و غائله ختم بخیر گردید!
پرستش گاو در هندوستان
"گاو"ها که در کشور ما مورد انتقاد قرار می گیرند و همه مشکلات مملکت را از چشم آنها می بینیم و مرتب دعا می کنیم تا از دست «یک مشت گاو» خلاصی پیدا کنیم در هندوستان مقدس و جزو خدایان هندوها هستند! در واقع "گاو" «خدای قدرت» هندوها است و آنها به آن بسیار احترام می گذارند و برای شفا گرفتن ادرار گاو را می نوشند و نشئه می شوند!
اما اختلاف فرهنگی و اعتقادی باعث شده که ما افراد نالایق و بیشعور و نفهم را "گاو" بنامیم و بدون رعایت حق بزرگتری و سن و سال و مقام و مرتبه اشخاص، یک مشت گاو و گوساله هایشان را مسئول همه بدبختی های خود بدانیم و به منظور خالی کردن عقده خود و یا تحقیر فلان شخص و فلان آدم او را "گاو" لقب بدهیم.
به نظر می رسد باید احترام "گاو"ها را نگه داشت تا بر میزان و آمار فرار مغزها اضافه نشود و "گاو"ها مملکت را رها نکنند و به هندوستان، که در آنجا ارج و قرب مذهبی و احترام بیشتری دارند و از انتقادات گلهء "گوسفندها" در امان هستند، مهاجرت نکنند، چرا که در غةر اين صورت ما با یک مشت الاغ تنها خواهیم ماند!
حقوق های نجومی فراموش نشود!
پس از برداشتن در چاه مستراح و بیرون زدن گند فاضلاب مدیران و مسئولان متدین و نماز خوان و خداترس غارتگر حکومت اسلامی که تحت پوشش حقوق و مزایا و با صحنه سازیِ ظاهراً قانونی، ماهیانه میلیاردها دزدی می کردند (در مملکتی که حقوق کارگر زحمتکش 812 هزارتومان تعیین شده است!) حاجی کربلایی مشهدی نعمت زاده، وزیر صنایع و معادن و تجارت، که مالک اکثر مجتمع های پتروشیمی کشور است و جزو یک درصد از بزرگ ترین ثروتمندان بزرگ جهان می باشد (اول انقلاب در کارخانه پیکان کار می کرد!) در جلسه اطاق صنایع و معادن از حقوقخواران خارپشته دفاع کرد و گفت: "دریافت چنین حقوق هایی در خارج هم معمول است!"
اما این نادان نگفت که اگر در آمریکا به مدیر گوگل حقوق بالا می دهند به خاطر نبوغ او در مدیریت است که درآمد شرکت تحت مدیریت و سهامداران خود را به نحو چشمگیری افزایش داده است.
اگر مدیر تویوتا در ژاپن حقوق بالا می گیرد، به خاطر نحوهء مدیریت و کاردانی و استعدادی است که از خود بروز داده و بازارهای جهانی را فتح کرده است.
اما این مدیران بی سواد و نادان که به دلایل فامیلی و وابستگی خانوادگی و تعلقات سیاسی و جناحی پست و مقام های مهم و پولساز را قبضه کرده اند جز بدبختی و بیکاری و گرانی و هرج و مرج اقتصادی چه ارمغانی برای ملک و ملت داشته اند که باید مطابق مدیر سونی و تویوتا و فورد و بوئینگ و بریتیش پترولیوم حقوق ماهیانه بگیرند!و یک فیش حقوقی آنها مطابق حقوق ماهیانه صدها زحمتکش رنج دیده محروم باشد!
براستی بفرمائید کربلایی صفدر و یا رئیس بانک رفاه و حسینقلی و صدها مدیر بیسواد و نادان دیگر امثال آنها چه گلی به سر این ملت زده اند که باید همه ساله نصف بودجه جاری مملکت به عنوان حقوق به حلقوم آنها ریخته شود؟!
دست دادن معصومه با مرد آلمانی تکذیب شد!
پس از پخش خبر و فیلم دیدار حاجیه خانم کربلایی معصومه ابتکار، رئیس سازمان تخریب کامل محیط زیست حکومت اسلامی، با وزیر محیط زیست آلمان از برنامه های خبری تله وزوزون حکومت اسلامی که معصومه را در حال دادن دست به وزیر آلمانی نشان می داد، نزدیک بود کل نظام اسلامی زیر سئوال رفته و دولت بی تدبیر و ناامید حاج حسن دکتر روحانی در معرض سقوط حتمی قرار بگیرد!
به محض نمایش فشردن دست وزیر آلمانی توسط معاون زنانگی رئیس جمهور، دلواپسان و جناح اصول گرایان که تصور می کردند حاجیه معصومه گاف داده و گند بالا آورده است دست به کار شدند تا یک دست دادن ساده را (که قبلا ظریف هم در مستراح سازمان ملل به اوباما داده بود) بهانهء حملات ناموسی به دولت قرار دهند؛ اما ساعاتی بعد اعلام شد که وزیر آلمانی مرد نبوده و بکلی نامرد است، و مثل سایر مقامات غربی فقط از نظر ظاهر شبیه مردها می باشد!
( در عکس حاجیه معصومه خانم در حال دست دادن با نامرد آلمانی دیده می شود! )
در ضکم گفتن دارد که کشور دوست و برادر آلمان در جریان جنگ تحمیلی هشت ساله و وحشیانهء برادران عراقی علیه ایران، سلاح های شیمیایی و میکروبی در اختیار عراق قرار می داد و پس از حملهء شیمیایی برادران عراقی، مصدومان حملات شیمیایی را با هزینهءگزافی که نقدا از ایران می گرفت، در بیمارستان های آلمان بستری می کرد! يعنی بمباران شیمیایی حلبچه که طی آن مردم بر دفاع غیر نظامی به وحشیانه ترین وجه غیر انسانی به شهادت رسیدند، با سلاح های شیمیایی اهدایی کشور دوست و برادر و هم کیش و هم زبان آلمان به عراق صورت گرفت.
فی الحال (!) رئیس سازمان تخریب کامل محیط زیست حکومت اسلامی، برای عقد قرارداد همکاری های بيشتر زیست محیطی با آلمان به این کشور مسافرت کرده است!
وزیر کار پرکار!
من کاری به حرف مردم ندارم و نظر خودم این است که بین اعضای کابینه کربلآیی روحانی (برادر مشهدی فریدون) وزیر کار نسبتا آدم خوبیه!
کربلایی ربیعی از وزرای خودساخته و رنج کشیده و درد کشیده ای است که برخلاف خیلی از وزرا در آمریکا بزرگ نشده و در دانشگاه های آمریکا برای روز مبادا تربیت نشده و حتی مثل حاجی کربلایی روحانی از دانشگاه گلاسکوی انگلستان دکترای آنچنانی نگرفته است!
یک آدم بدبختی بوده که با نان زحمتکشی بزرگ شده و آخرین کار و سمت عمده اش در قبل از انقلاب کارگری در کارخانه جنرال موتورز GM بوده است!
آنگاه، بعد از پیروزی اسلام در ایران، این کارگر زحمتکش غرور آفرین شاهد موفقیت را چهار دست و پا در آغوش کشید و از کارگری در کارخانه جنرال موتورز آمریکا به معاونت وزارت اطلاعات (جانشین ساواک شاه) رسیده است؛ به نوشتهء مؤلف کلیله و دمنه در این ایام: در ایام کار در وزارت اطلاعات او را برادر "عباد" خواندندی و جمعی هم به او مشدی عباد می گفته اند!
اگر چه مشدی عباد به علت اشتعالات زیاد در وزارت اطلاعات و خانهء کارگر و روزنامهء کار و کارگر و چند جای نان و آبدار دیگر فرصت ادامهء تحصیل نيافت اما ضیق وقت باعث نشد که نام برده فوق مانند سایر مسئو لان حکومت اسلامی صاحب درجه دکترا نگردد!
وی اکنون از افتخارات کشور محسوب می گردد و اگر ساختن و نصب مجسمه در اسلام ممنوع نبود و اشکال شرعی نداشت تا کنون مجسمه های مشدی عباد سابق (دکتر ربیعی کنونی) را جلوی کلیهء مراکز کارگری نصب کرده بودند تا کارگران و زحمتکشان مثل کرهء شمالی در موقع ورود و خروج به محل کار جلوی مجسمه کربلایی ربیعی تعظیم و احترام کرده و مراتب تشکر خود را بابت تصمیم وی جهت تعیین حقوق 812 هزار تومانی! (در خراب شده ای که خط فقر 3 میلیون تومان است) تا دسته نشان دهند!
تصویری را که مشاهده می کنید، عکس تاریخی منتشر نشده ای از وزیر کار را در حین کار کردن در رژیم گذشته نشان می دهد!
افشای متن يک مذاکره و گفتگوی علمی
اخيراً سایت افشاگر "ویکی لیکس" متعلق به حاج آقا «آسانژ» پرده از مذاکرات و گفتگوهای علمی رد و بدل شده بین یک "کم"فسور و یک "پر"فسور ایرانی برداشته است!
حاج آقا حجت الجراح و الجراحین، پوفیوسور کربلایی مجید سمیعی (همشهری نوبخت، سخنگوی دولت)، که برای تشرف به حضور مقامات دانشمند حکومت اسلامی، و اخذ رهنمودهای پزشکی از علما و پیش نمازهای کشور به ابران آمده بود، از جمله به حضور رئیس مجمع تش خیس رسید، و با رفسنجانی، که اخیرا از سوی امامان جمعه مقدس مشهد و تهران به نفهمی متهم شده است دیدار و گفتگو کرد...
سایت "ویکی لیکس" که به این مذاکرات دست و پا یافته است بخشی از گفتگوهای رد و بدل شدهء بین این دو دانشمند را جهت ثبت در تاریخ پزشکی منتشر کرده است:
رفسنجانی خطاب به جراح مغز و اعصاب، حاجی سمیعی: شما کارتون چبه؟
سمیعی: من رو مغز مردم کار می کنم!
رفسنجانی: پس همکاربم، چون ما هم ابنجا رو مخ مردم کار می کنیم!
سمیعی: من مغز عمل می کنم...
رفسنجانی: مغز چی هست و به چه دردی می خورد؟
سمیعی: یک چبزبه تو کاسه سر که با آن فکر می کنیم!
رفسنجانی: منظورتون کاهه؟
سمیعی: با کاه که نمیشه فکر کرد عمو!
رفسنجانی: فکر چیه؟
سمیعی: فکر برای گرفتن تصمیمات درست لازمه، آدم بابد قبل از هر کاری فکر بکنه!
رفسنجانی: منظورتون همونه که تو روده است؟
سمیعی: اون چیز دیگه ای است و با اون فکر نمیشه کرد!
رفسنجانی: ما کردیم و شد!
سمیعی: روده کارش چبز دیگری است، با روده که فکر نمی کنند!
رفسنجانی: خیلی هم می کنند، شما سوات نداری! ما اینجا با معده فکر می کنیم و از روی شکم تصمیم می گیریم!
سمیعی: بابا خیلی کار شماها درسته!
از اینجا به بعد مذاکرات وارد شوخی و مطالب غیر علمی و غیر پزشکی می شود که تکرار آنها خوببت ندارد!
زیر قطار رفتن وزیر صنایع و راه حل مشکلات صنایع کش ور!
کربلایی حاجی نعمت خورده، وزیر صنایع و معادن و تجارت، که تعداد کارخانجات شخصی خودش، و پتروشیمی هایی که به نام خود و دامادها و پسران و دخترکانش است از تعداد صنایع کش ور بیشتر می باشد، در یک ژست انقلابی (که اصلا به قیافه اش نمی آید!) گفته است در صورت واردات واگن قطار از خارج و ورود واگن های روسی به کش ور شخصاً روی ریل راه آهن می ایستد و جلوی واردات واگن را می گیرد!
ما کاری به نیت حاج کربلایی نعمت خورده از بیان این اظهارات نداریم و نمی دانیم در حالی که بر اساس شرح وظایف وزارتخانه ها و تقسیم کار، طبیعتاً وزارت صنایع باید این واگن ها را خریداری و وارد کشور کند، چه کسانی کربلایی نعمت زاده را دور زده و بدون اطلاع ایشان هزار واگن از کارخانه روسی "واگن زاود" خریداری کرده و صدای اعتراض حاجی را در آورده اند! اما پیشنهاد «حاجی کربلایی نعمت زده به جیب» برای ایستادن روی ریل راه آهن پیشنهاد بسیار خداپسندانه و مردم پسندانه ای است که اگر با کمی تغییرات به اجرا گذاشته شود کلیهء مسائل و مشکلات مردم و مملکت حل و فصل خواهد شد.
پیشنهاد ما این است که حاجی کربلایی نعمت خورده بجای ایستادن روی ریل راه آهن، خود را زیر قطار در حال حرکت بیندازد تا مشکلات صنایع و معادن و تجارت کشور مرتفع گردد!
سایر وزرا و مسئولان و مدیران دولت هم اگر در این اقدام خداپسندانه حاجی کربلایی مشهدی نعمت خورده را همراهی کنند و دسته جمعی خود را زیر قطار بیندازند، مشکل سوء مدیریت مملکت و حقوق های نجومی و اختلاس ها و دزدی ها و غارت بیت المال و سایر مسایل مبتلابه حکومت اسلامی برطرف خواهد گردید!
برخورد با فساد توسط بلدیه طهران
ماجرای سوء استفاده مالی دو هزار و دویست میلیارد تومانی که به گفته بعضی مطلعین خیلی بالا تر از این ها است، و 2200 میلیارد تومان به مثابه نوک کوه است که از آب بیرون زده است!، موج انتقادات را علیه حکومت خودمختار مشدی قالی و قالیچه باف (شهردار تهران) برانگیخته، و رقبای سیاسی، که خودشان پرونده مفاسد سنگین تری دارند، می کوشند پنبه قالیچه باف را برای همیشه بزنند و امکان رقابت وی در انتخابات آتی ریاست حکومت اسلامی را از وی سلب کنند.
مخالفان قالیچه باف واگذاری املاک شهرداری به ثمن بخس و هبه کردن خانه و زمین و آپارتمان ها و املاک شهرداری تهران به مدیران شهرداری و اعضای شورای شهر، و خبرنگاران تلویزیون و نمایندگان حامی قالیچه و گلیم باف (!) به قیمت نازل و وام بانکی بدون بهره طویل المدت را فساد مالی و خاصه خرجی و جمع آوری حامی انتخاباتی توسط شهردار ده بزرگ تهران ارزیابی کرده و خواستار برخورد قوه قضائیه شده اند!
اما شهردار تهران که علاوه بر روزنامه همشهری و نشریات اقماری آن، صفحات زیادی را در سایر روزنامه های کش ور اجاره کرده و اسپانسر آنها از جیب امت عوارض پرداز (ملت سابق سرافراز) است و حتی تلویزیون هم را هم از کمک های بی دریغ مالی شهرداری بی نصیب نگذاشته است، در یک فرار رو به جلو، مدعی شد که خود پیشگام مبارزه با قانون شکنی در شهرداری بوده و همواره بر اجرای قانون و مقررات تاکید داشته است و دوهزار و دویست میلیارد تومان کمک به خانه دار شدن گروهی از بی خانمان ها (نمایندگان مجلس - اعضای شورای شهر - خبرنگاران تلویزیون - مدیران شهرداری - عده ای از فرماندهان نیروی انتظامی و امثالهم) بوده است! مشاور شهردار هم با حضور در یک برنامه گفتگوی خبری (رپرتاژ اگهی) تلویزیونی اعلام کرد که چون طبق قانون اساسی باید مسکن مردم تامین شود شهرداری در جهت خانه دار کردن گروهی از مردم املاک با ارزش شهرداری را به این عزیزان (عوامل و اذناب قالیچه باف) هبه کرده است!
با توجه به اینکه دو هزار و دویست میلیارد تومانی که در شهرداری تهران صفا و حال شده (!) در برابر گم شدن هشتصد میلیارد دلار در زمان سلطنت سلطان محمودخان آرادانی، و یا گم شدن دکل های نفتی و یا هشت کشتی نفتکش با بار، یا فساد مالی برادر رئیس جمهور (فری سرخه ای) یا چهار میلیارد یورو هاپولی کردن بابک زنجانی و صدها مورد چاق تر دیگر عدد کوچکی محسوب می شود، و در واقع انعام شاگرد به شمار می رود (!) شائبه سیاسی بودن این افشاگری یشتر است، والا آلودگی به فساد مالی و یا هاپولی کردن بیت المال و دارایی های عمومی مساله مهمی نیست که به خاطر بشود آبروی نداشته کسی را برد!
در ضمن همانطور که خود قالیچه باف گفته است ممکن است یک قلم (دوهزار و دویست میلیارد تومان) در شهرداری سوء استفاده شود، اما این باعث نمی شود که شهرداری در جلوگیری از قانون شکنی و تضییع حقوق جامعه و مردم ضعیف عمل کند و جلوی سوءاستفاده خیل بیکارها، از پیاده روها برای پهن کردن بساط دستفروشی، را نگیرد!
در قانون سد معبر و پهن کردن بساط در کنار پیاده روها و دست فروشی ممنوع می باشد ولی قانون گذار دست بردن در بودجه و خزانه شهرداری را منع نکرده است! دست فروشی ممنوع و جرم سنگین محسوب می شود،اما دست درازی به اموال عمومی مباح است!
به همین خاطر ماموران سلحشور و جان برکف و رزمی کار شهرداری تحت امر فرماندهی "انضباط شهری" بساط دست فروشان را جمع و دست فروشان را مجروح و مقتول می کنند تا مدیران مومن و با تقوا و خدا ترس و نماز خوان در آسایش کامل و بدون برخورد با هر نوع مانع و سد معبر، راه خود را به صندوق ذخایر شهرداری و املاک مرغوب شهرداری باز کرده و با بیت المال سکس کنند!
کشف اسکناس و چک پول تقلبی در حومه تهران!
بنا بر گزارش جراید کم تیراژ چاپ تهران، نیروی انتظامی موفق به کشف یک کارگاه چاپ اسکناس های تقلبی و چک پول های جعلی در پاک دشت ورامین (منطقه سابقا کشاورزی) در حومه جنوب شرقی تهران گردیده و جاعلان را دستگیر کرده است!
پاک دشت ورامین سابق بر این منطقه ای کشاورزی بود که سیفی جات و سبزیجات و بویژه خیار و گوجه و طالبی و گرمک مورد نیاز تهران را تامین می کرد و طالبی گرمک آن شهرت فراوانی داشت.
دستگیر شدگان در کارگاه چاپ اسکناس و چک پول پاک دشت اقدام به چاپ اسکناس های 5 و 10 هزار تومانی و چک پول های پنجاه هزار تومانی کرده بودند!
به نظر می رسد با توجه به خشک سالی های اخیر و کمبود آب کشاورزی، زارعین محترم به جای کشت خیار و گوجه، روی دست بانک مرکزی بلند شده و به زراعت اسکناس و چک پول پرداخته اند!
بر اساس همین خبر، علاوه بر کشف مقادیر معتنابهی اسکناس و چک پول، مقادیر زیادی هم کاغذ در این کارگاه کشف شده است!
این امر نشان می دهد که جاعلین اطلاع درستی از ارزش پول ملی حکومت اسلامی نداشته و نمی دانسته اند که ارزش کاغذ (حتی کاغذ باطله و دستمال کاغذی) از اسکناس رایج حکومت اسلامی همچنین اعلام شده که نقدینگی در حکومت اسلامی (به ادعای کربلایی اسحاق جهان گیری: بیستمین اقتصاد موفق جهان!) به 1060 هزار میلیارد تومان رسیده است (که با آن می توان تمام سطح کره زمین را دو بار فرش کرد!) و همچنان چاپخانه بانک مرکزی بطور شبانه روزی به چاپ اسکناس و چک پول سرگرم است!
اسکناس و چک پول جعلی یعنی پولی که ارزش ندارد، و اگر قانوناً باید تولید کنندگان و چاپچی های پول بی ارزش دستگیر شوند، قبل از همه باید رئیس کل بانک مرکزی و مدیران اقتصادی دولت را بگیرند که ارزش پول ملی را به کمتر از ارزش کاغذ آن رسانده اند، و بعد به سراغ همکاران ورامینی و پاک دشتی آنها بروند!