تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
تکهای از یک تکه پارچه
بهزاد مهرانی
«بپرهیز از رای زدن با زنان که زنان سست رایند، و در تصمیم گرفتن ناتوان؛ و در پردهشان نگاه دار تا دیدهشان به نامحرمان نگریستن نیارد که سخت در پرده بودن، آنان را از –هر گزند– بهتر نگاه دارد. و برون رفتنشان از خانه بدتر نیست از بیگانه که به او اطمینان نداری و او را نزد آنان در آری. و اگر چنان کنی که جز تو نشناسند، روا دار؛ و کاری که برون از توانایی زن است به دستش مسپار، که زن گل بهاری است لطیف و آسیبپذیر، نه پهلوانی است کارفرما و در هر کار دلیر، و مبادا گرامی داشت –او را– از حد بگذرانی و یا او را به طمع افکنی و به میانجی ِ دیگری وادار گردانی.» (1)
ا این بخشی است از نامهی 31 علی، «امام اول» شیعیان که در کتاب نهچالبلاغه آمده است.ه
در این که مقصود از در پرده نگاه داشتن زنان چه بوده است در میان مفسران دینی تفاوت نظر وجود دارد:
در تفسیر آیاتِ «حجاب» که ابتدا در سورهی احزاب آمده است نیز مفسران، کلمهی «حجاب» را به دو معنای متدوال در نظر گرفتهاند: «نخست پرده نشینی و ظاهر شدن در انظار عموم و دیگری داشتن پوشش برای سر و صورت در حضور مردان. هر کدام از این معانی مورد نظر باشد ظاهرا پیوندی وجود دارد بین در پرده نگاهداشتن زنان و ناتوانی آنها در تصمیمگیری و از آن رو نسپردن کارهای مهم و دلیرانه به آنها چرا که او «نه پهلوانی است کارفرما.»(2)
در جایی دیگر، امام اول شیعیان در پیشبینی آیندهی امت اسلام میگوید:
«بر مردمان روزگاری آید که جز سخنچین را ارج ننهند، و جز بدکار را خوشطبع نخوانند، و جز باانصاف را ناتوان ندانند. در آن روزگار، صدقه را تاوان به حساب آرند، و بر پیوند با خویشاوند منت گذارند، و عبادت را وسیلت ِ بزرگی فروختن بر مردم انگارند. در چنین هنگام، کار حکمرانی با مشورت زنان بُوَد، و امیر بودن از آنِ کودکان و تدبیر با خواجگان.»(3)
اینکه معتقد باشیم میشود از دین قرائتهایی داشت که کمتر زنستیزانه باشد یا چنین باوری نداشته باشیم، حکومت اسلامی در نزدیک به چهاردهه با وضع قوانینی که در آن زنان حق رهبرشدن، رییسجمهورشدن و قاضیشدن و حتا امام جماعتشدن را ندارند و همینطور وضع قوانین تفکیک جنسیتی در دانشگاهها و در جامعه، و ایذا با اجباریکردن حجاب، پیوند وثیق حجاب اجباری با محدودکردن زنان در عرصههای اجتماعی را به منصهی ظهور رسانده و نشان داده است که از دین همان قرائتی را مراد میکند که این سخنان نهجالبلاغه را روایاتی موثق میداند.
از فردای به سر کار آمدن نظام اسلامی در سال ۵۷، علیرغم اینکه بسیاری از روشنفکران و فعالان سیاسی، اجباری شدن حجاب را امر مهمی نمیدانستند و معتقد بودند این «تکهپارچه» ارزش بحث ندارد، نظام اسلامی همواره به حجاب اسلامی بیش از یک «تکهپارچه» نگاه کرده است.
بودند زنان و مردانی که در زمان اجباریشدن حجاب در ابتدای انقلاب به آن اعتراض کردند اما صدایشان در هیاهوی آن روزها، به این بهانه که «سر و وضع زنان» امر مهمی نیست، شنیده نشد.
زنان در تجمعات پراکنده به حجاب اجباری اعتراض کردند اما نظر غالب همان بود که به بهانهی امور مهمتر و ارزشمندتر قصد داشت از کنار حجاب اجباری عبور کند.
در یکی از این تجمعات، هما ناطق، استاد دانشگاه در یک سخنرانی گفت: «ما با حجاب مخالف نیستیم، ما مخالف تحریم آن هستیم.»
روزنامه کیهان، در شماره 19 اسفندماه 1357 یاداشتی از سیمین دانشور، داستاننویس، منتشر میکند که در آن میگوید: «ما هر وقت توانستیم این خانه ویران را آباد کنیم اقتصادش را سر و سامان دهیم، کشاورزیاش را به جایی برسانیم حکومت عدل و آزادی را برقرار سازیم، هر وقت تمامی مردم این سرزمین سیر و پوشیده و دارای سقفی امن بر بالای سرشان شدند و از آموزش و پرورش و بهداشت همگانی بهرهمند گردیدند میتوانیم به سراغ مسائل فرعی و فقهی برویم؛ میتوانیم سر فرصت و با خیال آسوده و در خانهای از پایبست محکم بنشینیم و به سر و وضع زنان بپردازیم.»
آیتالله طالقانی هم که بسیاری معتقدند نسبت به دیگر روحانیان تندرو، منش معتدلانهتری داشته در سخنانی که در روزنامهی کیهان، 20 اسفندماه 1357، منتشر شد میگوید: «هوی و جنجال راه نیاندازند و همانطور که بارها گفتیم همهی حقوق حقه زنان در اسلام و در محیط حکومت اسلامی محفوظ خواهد ماند. و از آنها خواهش میکنیم که با لباس ساده با وقار، روسری هم روی سرشان بیاندازد به جایی بر نمیخورد. اگر آنهایی که میخواهند مویشان خراب نشود اگر روی مویشان روسری بیاندازند بهتر است و بیشتر محفوظ میماند… چه جنگها چه قتلها چه فجایع که تا یک سال قبل دائما هر روز یک قسمت از اخبار روزنامهها همین فجایع بود. منشا اینها کی بود؟ منشا اینها از کجا بود؟ غیر از همین تحریکات بیجا بود؟ واقعاً یک عده زنها این جوانها را اذیت میکردند. آنها یک عدهای شکایت داشتند جوانها ما را اذیت میکنند. یک جوانی که وسیله زن گرفتن ندارد وسیله کار ندارد زندگی سر و سامان ندارد وقتی این زن را با این صورت میبیند که گاهی یک پیرزن پنجاه-شصت ساله خودش را مثل یک دختر ۱۴ساله نمایش میدهد توی خیابان یا سر کوچه، این بیچاره اذیتش میکند؛ ناراحتش میکند و این یک جور آزار جوانها است و امیدواریم که بعد از این، جوانهای ما هم سر و سامان پیدا کنند… اجباری حتی برای زنهای مسلمان هم نیست. چه اجباری؟ حضرت آیتالله خمینی نصیحتی کردند مانند پدری که به فرزندش نصیحت میکند راهنماییش میکند که شما اینجور باشید به این سبک باشید.»
نقل این حوادث تاریخی، صرفاً بیان یک رویداد تاریخی ِ به-گذشته-پیوسته نیست. شرح حال امروز ما نیز است.
اگر در آن روز، روشنفکران و فعالان سیاسی ما، کل فلسفهی حجاب را در یک “تکهپارچه” نمیدیدند شاید امروز سر هر گذر، گشت ارشادی با پول مردم دایر نبود تا به زنان اخطار بدهد و به دادگاه بکشاندشان.
به محض اینکه به این باور برسیم که حجاب نه یک نوع پوشش در کنار سایر پوششها و نه بخشی از یک تنوع فرهنگی یک قوم، بلکه ابزاری است برای محدودکردن و محصورکردن زن، دیگر در اولویتبندیمان مطالبهی حجاب اختیاری را یک خواستهی دست چندم در نظر نمیگیریم.
عبدالکریم سروش در جایی گفته بود که حجاب پرچم پیغمبر اسلام و پرچم اسلام است. اینکه حجاب پرچم اسلام است یا نه چندان به کار این نوشته نمیآید اما هر چه است بیشک حجاب اجباری، بیرق نظام حکومت اسلامی است. برای حکومت اسلامی، حجاب تنها یک “تکه پارچه” نیست. نمیتوان دریافت که چگونه برای برخی از فعالان سیاسی و مدنی و حتا فعالان حقوق زنان ما، حجاب یک تکه پارچه است و یا اگر چنین نیست، لااقل مطالبهی حجاب اختیاری، بخشی از مطالبات اصلی آنها نیست.
این تکه پارچه، پرچم مردسالاری و حکومت دینی ِ حکومت اسلامی است. رمز ایستادگی حکومت و کوتاه نیامدن اش سر مسألهء حجاب از بیشعوری حکومت نیست بلکه از هوشمندی اوست. حجاب برای حکومت تنها یک تکهپارچه نیست و عاقلانه است که برای ما نیز تنها یک تکه پارچه نباشد.
این است که میبینیم حکومت اسلامی که معتقد است میتوان نماز و روزه را نیز اگر مصلحت نظام ایجاب میکند تعطیل کرد، قائل به تعطیلی اجبار حجاب حتا برای غیر مسلمان و زنان سالخورده و زنان خارجی و دیپلماتهای زن خارجی نیز نیست.
نگوییم که دیگر حجاب در ایران اسلامی، حجاب سابق نیست و زنان تنها پارچهای بر سر میگذارند و بیشترِ موهایشان پیدا است. برای نظام اسلامی، نفْس ِ بودن همان تکه پارچه بر سر زنان، حتا اگر بیشتر موهایشان نیز نمایان باشد، کفایت میکند.
مهم سیطره بر زنان است که باید تداوم داشته باشد. چند تار مو بیشتر نمایان بودن اگرچه بنای نظام سلطهی اسلامی را متزلزل میکند اما آنچه این بنا را فرو میریزد کنار رفتن همان تکهپارچه به طور مطلق است و اینکه زنان در انتخاب آن، تنها خودشان تصمیمگیرنده باشند.
_____________________________________________________________________________
1) نهج البلاغه، ترجمهء سيد جعفر شهيدی، انتشارات فرهنگی و علمی شرکت نشر، ص 307
2) جنسیت در آرای اخلاقی، فاطمه صادقی، نگاه معاصر، 1392، ص 258
3) نهج البلاغه، ص 377