تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
خامنهای نگران چيست؟
رضا وضعی
اخيراً آقای خامنه ای در جمعی از نخبگان و استعداد های حزب اللهی سخنانی در باب خواسته های غرب از ایران و اینکه ایران با شیطان توافق کرده است به زبان آورد. او در این سخنرانی به موضوعات بسیار حیاتی در مورد سرنوشت نظام اشاره داشت که لازم می دانم در این نوشته به جنبه های مختلف آنها بپردازم و توضيح دهم که چرا او اکنون از توافقی که با رضایت خودش صورت گرفته با عنوان «توافق با شیطان» یاد می کنند.
او در قسمتی از این سخنرانی گفت: «بارها این "واقعیت" را گفتهایم که اگر در هستهای عقب نشینی کنید، آنها مسئله موشک را پیش میکشند، اگر باز هم عقب بروید بحث حمایت از مقاومت را مطرح میکنند، اگر به عقبنشینی ادامه دادید موضوع حقوق بشر را جلو میآورند، و بعد اگر معیارهای آنها را پذیرفتید سراغ حذف معیارهای دینی در حکومت میروند.» او در اينجا به وجود پنج پرونده اشاره داشت و یادش رفت موضوع مبارزه با پولشویی و فساد مالی را هم مطرح کنند.
اجازه دهيد نخست برگردیم به زمان توافق برجام؛ دوره ای که مدام تاریخ امضاء تغییر می کرد و عده ای گمان می کردند که شاید اصلاً این توافق صورت نگیرد. اما مسئلهء اصلی چیز دیگری بود؛ این تغییراتِ زمانی بخوبی نشان می داد که توافق هسته ای بهانه است و در مورد پرونده های اساسی دیگری در پشت پرده در حال مذاکره اند. البته اثبات این ادعا بر می گردد به زمانی که غرب متن توافق را انتشار داد و در آنجا دیدیم که خواسته های غرب فراتر از سانتیفیوژها و برنامهء هسته ای جمهوری اسلامی است.
در آن توافق به شش پرونده که در لیست خواسته های غرب قرار داشتند اشاره شده بود و تیم مذاکره کننده ( به گفتهء ولی فقیه مسئولین) نظام آن را امضا و پذیرفتند. این شش پرونده شامل 1- توافق هسته ای 2- مسئله موشک های دوربرد (بالستیک) 3- عدم حضور و دخالت در دیگر کشورهای منطقه 4- عدم حمایت از تروریسم 5- حقوق بشر و 6- مبارزه با فساد مالی و پولشویی بود.
اکنون، با توجه به امضای این توافقنامه، حکومت اسلامی در برابر خواسته های ششگانهء غرب دو انتخاب دارد که یا باید این خواسته ها را یکی پس از دیگری بپذيرد، که در این صورت شاهد یک نوع تغییر ساختاری تدریجی خواهیم بود، یا اینکه به این موارد تن ندهد که در این صورت مذاکرات شکست خورده و روابط قطع شده و در نتیجه تحریم ها باز خواهد گشت، سرمایه خارجی به داخل سرازیر نمی شود و در نهایت فقر و بیکاری گسترده ای پيش خواهد آمد و احتمال یک شورش میليونی در پيش است، که اگر رخ دهد کل نظام را به پرتگاه سرنگونی خواهد کشاند. و اما همه ما میدانیم که پذيرش گزينهء دوم برای نظام دردناک و وحشتناک است.
سخنانی که آقای خامنه ای روز چهارشنبه به میان کشید، واقعیت تلخی را برای جناح سپاهیان، بیت رهبری و روحانیت وابسته به بیت را مطرح می کرد: با به بن بست کشيده شدن کشور در دوران هشت ساله احمدی نژاد - که دوران اوج قدرت این آقایان بود - آنها مجبور شدند در سال 92 قدرت را به جناح مقابل (باند رفسنجانی- روحانی- اصلاح طلبان) واگذار کنند و، با توجه به قدرت رسیدن این جناح و توافقات امضا شده، رهبری و سپاهیان باید ناخواسته هزینهء سنگینی را بپردازند.
این اولین بار نبود که رهبر ایران نسبت به این مسائل واکنش نشاند می داد. او بارها در سخنرانی هایش از خواسته ها و استراتژی غرب در برابر ایران سخن به میان آورده بود که یک نمونه از آن را می توان در دیدار اخیرش با دانشجویان مشاهده کرد. او در جمع دانشجویان گفت: هم اکنون اصلی ترین خطری که حکومت اسلامی را تهدید می کند خطر استحالهء نظام و تغییر سیرت انقلاب است. و تنها راه مقابله با خطر استحاله نيز انقلابی بودن و انقلابی ماندن مردم است.
اين سخنان بیانگر یک سلسله رویداد هائی است که به مسائل بسیار حیاتی در مقابل حکومت تبدیل شده اند: آیندهء مذاکرات هسته ای، شرایط وخیم اقتصادی، بالا گرفتن موج اعتراضات مردمی و تشدید جنگ قدرت. در واقع، با بالا گرفتن اعتراضات بدلیل اجرایی نشدن برجام، جناح های حکومتی بدنبال مقصر می گردند و نتیجتاً اوضاع از شروع جنگ قدرت حکايت دارند. پس، مذاکرات و اجرایی شدن یا نشدن آن نقش اساسی را در کل شرایط حکومت بازی می کند.
البته در آن طرف هم غرب روی موضع اش ایستاده و می داند با فشار وارد کردن به ایران می تواند به خواسته های خود دست یابد. مثلاًريال در این اواخر شاهد بودیم که چگونه غرب بیکار ننشسته و تمام سعی اش را می کند تا با تصویب قانون شفاف سازی ثروت حکومتداران ایران و سازمان بین دولتی FATF (که شامل 202 فرد، نهاد و بنیاد می شود که بیشتر این افراد و بنیاد ها سپاهیان و وابسته به رهبری ست) بتواند نظام را به سمت اجرایی کردن توافقنامه براند.
رهبر حکومت اسلامی در همين رابطه است که می گويد: «عدهای تا کلمهء دشمن تکرار میشود، ناراحت میشوند اما این تکرار، همچون تکرار کلمهء شیطان در قرآن مجید، با هدف ایجاد هوشیاری دائم انجام میشود و در واقع، شناخت توطئه است نه توهم توطئه».
او در اين سخنان نشان می دهد که به خوبی می داند که با اجرایی شدن این توافقنامه، شرایط در زمینه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی ، اقتصادی و... دستخوش یک سری تغییرات اساسی خواهد شد، چرا که در آن صورت رژيم ناگزطر است که از یک سری قانون های جهانی پیروی کند. نتیجتا جایی در قدرت برای رهبری و نیروهای نظامی تحت امرش باقی نخواهد ماند و باید به حاشیه رانده شوند. در عين حال جناح روبرو نيز می داند که با اجرایی شدن این توافقنامه زمینهء بازگشت اش به ساختار قدرت فراهم می شود و، پس، پس طبیعی است که این توافقات را به سمت اجرایی شدن بکشاند و سعی کند تا اعتماد غرب را نسبت به خود جلب نمايد. که اين امر در حال حاضر با مخالفت رهبر، جناح روحانیت سنتی و سپاهیان رو برو است.
پذیرش این واقعیت و این شرایط برای رهبری سخت است: نظام به سمت استحاله ای می رود که هیچ جایی برای رهبر به شکل مطلقه اش و نیروهای تحت امرش در آن وجود ندارد. حذف 202 جریان، نهاد، بنیاد و مافیاهای تحت امر رهبری، یعنی ايجاد یک حکومت اسلامی بی شاخ و دم که باید تمام رویاهایش را برای صدور انقلاب اسلامی از سر بیرون کند، موشک هایش را در انبار اوراق کند، سپاهش یا حذف یا به حاشیه کشیده شود و نظام اش به یک نظام اسلامی معتدل و مورد پسند غرب تبديل شود..
اما این همان جريانی نیست که رهبر بتواند تحمل اش کند. پس ضروری می داند که واکنش نشان دهد، البته نه آنطور که غرب را به تحریم مجدد ایران تحریک کند. اين واکنش باید طوری باشد که از يکسو مخالفت اش را در اين سخنرانی ها نشان دهد و همزمان سر تعظیم در مقابل غرب فرود آورد. نظام امروز در باتلاقی قرار گرفته که یا باید توافق برجام را - که رژيم را به سمت تغییرات عمیق درونی می کشاند - بپذیرد و یا آن را نپذیرد که در این صورت توسط مردم سرنگون خواهد شد. عقب نشینی که رهبر از آن صحبت به میان آورد حالا دیگر ممکن نیست. توافقی که صورت گرفته حکومت اسلامی را در مقابل دو انتخاب قرار داده که هر دوی این انتخاب ها باب میل آقای خامنه ای و جناح تحت امر و غیر پاسخگویش نیست. اما این استحاله ای است که عاقبت الامر نظام باید در درون خود پيرامون اش به یک توافق همگانی برسد و به واسطه آن بقای خود را حفظ کند.
این استحاله مورد حمایت جناح ها و جریان های غربی است تا با این روند بتوانند با سرمایه گذاری در ایران که دارای منابع طبیعی فراوان و نیروی کار با سواد ارزان است، سود چند ده برابر خود را تأمين کنند. آنها قبل از هر چیز یک ایران تضعیف شده می خواهند تا بتوانند سود و باج بیشتری نصیب خود کنند.
در عين حال، فايدهء این استحاله برای نظام در این است که دیگر نه به واسطه ی شورش و خشم مردم فرو می پاشد و نه از طریق جنگ به مرحله ی خطرناک و نهایی خویش می رسد، بلکه به یاری سرمایه های کلان غربی از بحران های متعدد خویش، به نحو موقت هم که شده، جان سالم به در می برد و با برخی از تغییرات سخت اما ضروری در در درون خویش، ماندگاری میان مدت خود را تضمین می کند.
به عبارت دیگر، بخشی از نظام با ظاهری تازه، اما با حفظ کامل منطق بی رحم حاکم بر ساختار اجتماعی- اقتصادی کنونی، بر سر کار خواهد ماند و بهانهی حمله به ایران نیز از دست طرفداران اين عمل خارج شده و عامل تهديد های مردم ناراضی هم برای مدت دراز ديگری از صحنه حذف خواهد شد.
اما آنچه علی خامنه ای را نگران کرده. اين واقعيت است که در این صورت جایی برای رهبری به شکل کنونی اش وجود نخواهد داشت!