تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

28 مهر ماه 1395 ـ  19 اکتبر 2016

!با چتر نجات از بانکوک

يادداشت های اسکندر دلدم

پيشنهادهائی بمناسبت ظهور حاج سعيد طوسی!

       بدين وسيله پیشنهاد می شود:

       - حالا که به هر دلیل نمی شود با پیروان راه اصغر قاتل و هوشنگ ورامینی برخورد قانونی کرد، لااقل دولت محترم که در همه حال به فکر برگزاری کنگره و اجلاس و تقدیر از فعالان صنوف مختلف است، حداقل سالی یکبار «جلاس و گردهم آیی لواط کاران برجستهء کشور» را برگزار و یک روز را هم در تقویم به " نام روز ملی لواط " نامگذاری کند و به چنین قاریانی مدال درجه اول خدمت (!) که روی آن عکس و شمایل قهرمان ملی " اصغرقاتل " حک شده، اعطا نماید!

       - همچنین با توجه به اینکه تاکنون حوادث مشابه ای برای دانش آموزان در مدارس و آموزشگاه ها روی داده است، خانواده ها بچه های خود را به مدرسه و کلاس های آموزش دینی و قرائت قرآن نفرستند و برای اطمینان بیشتر کودکان خود را تا چهل - چهل و پنج سالگی در منزل و تحت مراقبت نگه دارند!

       - ضمنا همانطور که شرکت های بیمه اتومبیل های مردم و سرنشینان آنها را در برابر دریافت حق بیمه سالیانه "بیمهء شخص ثالث" می کنند و یک برچسب هم به آنها می دهند تا روی شیشه اتومبیل خود نصب کنند تا پلیس راهنمایی رانندگی متوجه شود این خودرو بیمه دارد و در صورت برخورد و بروز خسارت شرکت بیمه خسارت آن را می پردازد، بسیار بجاست که تمام اقشار مردم را که در معرض خطر تجاوزات روزمره (انجام عمل شنیع لواط قانونی) از سوی مدیران غارتگر بیت المال و چپاولگران دریافت کننده حقوق های میلیاردی گرانفروش و کاسب کم فروش حبیب خدا و شهرداری و دوایر دولتی و زمین و زمان قرار دارند و فرزندان آنها را نزد قاریان مومن و متقی آموزش دینی می بینند "بیمهء لواط" و "بیمهء تجاوز" و " بیمه شخص ثالث لواط کار" نمایند!

       - ایضا لازم است مقامات مسئول تابلوهای هشدار دهنده شبیه تابلوهای راهنمایی رانندگی در اطراف مراکز آموزشی و محل آموزش قاری گری و کلاس های آموزش دینی و... نصب کرده و روی آن با رنگ قرمز بنویسند: "هشدار! به منطقه خطر نزدیک می شوید!"، و یا: "هشدار! احتمال وقوع عمل لواط!"، و یا "کمربند خود را محکم کنید، لواط کار در کمین است!"...

       - با توجه به رشد و توسعهء عمل دينی لواط در کشور که بطور مرتب اخبار آن در صفحه حوادث مطبوعات درج می گردد، دولت برای ساماندهی فعالان این حوزه و جلوگیری از فرار مالیاتی لواط کاران و افزایش بهره وری و درآمد دولت باید یک وزارتخانه جدید تحت عنوان "وزارت لواط ملی!"، و یا: "وزارت امور لواط و باسنیه!" تاسیس و قوم لوط را ساماندهی نماید! در ضمن اگر اين نام ها مورد پذيرش نيست می توان برای انتخاب نام وزارتخانه از حاجی کربلایی غلام حداد عاطل و باطل رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی (عضو انجمن سلطنتی فرح پهلوی در رژیم گذشته) استمداد کرد و کمک گرفت!

       خوشبختانه برای تصدی سمت وزارت امور لواط و باسنیه کمبود متخصص و کمبود نیرو نداریم و نیروهای کارآزموده و بقو ل معروف باسن ترکانده و باسن خرد کرده در کشور زیاد است و حتی بسیاری از آنها در خارج کشور (فرودگاه جده عربستان در ایام سفر روحانی حج) آموزش عملی دیده اند!

 

علم بهتر است یا سرقت؟

       در حالی که دولت بی تدبیر و ناامید حاجی کربلایی حسن دکتر، رئیس جمهور اسلامی (تحصیل کردهء انگلیس) پولی برای پرداخت یارانهء 45 هزار تومانی امت همیشه گرسنه ندارد، مسئولان و مدیران مومن و نماز شب خوان آموزش و پرورش که در مکتب دزدان "آموزش" های لازم غارتگری و چپاول را دیده و "پرورش" یافته اند، 80 هزار میلیارد پولی را که هر ماه با دریافت 5 درصد حقوق ناچیز معلمان محروم و زیر خط فقری جمع آوری شده بود یکجا هاپولی کرده و به بدن زده اند!

       مجلس شلم شوربا هم دیر متوجه شد و تا خواست رئیس باند را استیضاح کند اعلام شد وزیر و روی آموزش و پرورش استعفاء داده است!

       از روزی که درِ این فاضلاب جدید برداشته شده بازار اظهار نظر گرم است و هر مقام مسئول و یا غیر مسئولی یک چیزی می گوید!

       - یک عده که خودشان اهل همه کاری هستند و به انواع مفاسد و رذائل غیرانسانی آلوده اند می گویند "نباید آبروی مومن ریخته شود و جراید و مطبوعات نباید به مسائل کوچکی که باعث دلسردی مدیران می شود بپردازند!"

       - عده دیگری به ضرس قاطع خود معلمان را مقصر می دانند که اجازه برداشتن 5 درصد از حقوق شان را به موسسان این «صندوق!» داده اند و می گویند: در مملکتی که رئیس بانک آن (خاوری بانک ملی) پول های بانک - سپرده های مردم - را روز روشن بر می دارد و با اهل بیت آزادانه از کشور خارج می شود کدام آدم عاقلی بخشی از حقوق اش را بدست صندوق ذخیره می دهد؟ آيا اين کار گذاشتن گوشت در دسترس گربهنيست؟

       - بعضی ها هم می گویند مدبران آموزش و پرورش با به جیب زدن این 80 هزار میلیارد هیچ خلافی مرتکب نشده اند؛ زیرا مطابق اساسنامهء صندوق مزبور، این مبلغ برای رفاه فرهنگیان بوده و باید در دسترس فرهنگیان قرار گرفته و به مصرف نیازهای آنان می رسیده است. در نتيجه، و همانطور که گفته شده است، برداشت کنندگان این 80 هزار میلیارد چند نفر از مدیران آموزش و پرورش - فرهنگی - بوده، و پول ها را هم صرف امور رفاهی خود و خانواده اشان کرده اند! بنابراین مطابق اساسنامه عمل شده و خلافی صورت نگرفته و نباید آبروی مومنین ریخته شود!

       - عده ای هم که عامل نفوذی استکبار جهانی و دشمن صهیونیستی هستند این مبلغ را تقسیم بر تعداد معلمان کشور کرده و حساب درآورده اند که اگر این 80 هزار میلیارد را چند نفر مدیر مومن و با تقوا و صحیح العمل آموزش و پرورش اختلاس نمی کردند، به هر معلم حدود 9 میلیون تومان می رسید و در زندگی نکبت زده آنها تا حدودی گشایش به عمل می آمد! اما این هم حرف درستی نیست و اگر این پول را بین معلمان تقسیم به نسبت می کردند و به هر کدام 9 میلیون تومان می دادند ممکن بود معلمی که در عمرش یک میلیون تومان پول را یکجا ندیده، با دیدن 9 میلیون تومان شوکه شده، قبض روح گردد، و جان خود را از دست بدهد و مملکت بدون معلم بماند و دولت مجبور شود از کشور دوست و برادر و هم زبان و هم مسلک چین، معلم وارد کند!

       - از همه بدتر اینکه جهاز هاضمه معلم جهت هضم مرغ و گوشت و مواد پروتئینی برنامه ریزی نشده و در صورتی که این پول در اختیار معلمان قرار می گرفت ممکن بود به دلیل استفاده از گوشت و یا مرغ، و احیاناً ماهی، کار دست خود بدهند و دچار بیماری های گوارشی شوند!

       - بعضی روزنامه های دوبهم زن هم حساب کرده اند اگر مدیران مومن و با تقوا و امانتدار صندوق ذخیره فرهنگیان اختلاس نمی کردند و با پول های چپاول شده برای خودشان اتومبیل های میلیاردی نمی خریدند با پول 800 اتومبیل سوپرلوکس کلان قیمت می شد به هر معلم یک اتومبیل "پراید" داد!

       - گفته می شود چند تن از اختلاس گران انگشت اتهام را متوجه خود معلمان کرده و در اظهارات خود گفته اند که مقصر «دزد بار آمدن ما»معلمان مان هستند که ما را بد تربیت کرده اند و ما دزد بار آمده ایم و اشکال در آموزش و پرورش کشور است!

       - یکی دیگر از مدیران عالیرتبه (رئیس دزدها) مقصر اصلی را وزارت راه معرفی کرده که به روستای آنها جاده کشیده است! وی در اظهارات خود گفته است ما تا قبل از کشیدن جاده، در پشت کوه زندگی می کردیم و از راه کود دادن زمین و جمع کردن تاپاله گاو و پشگل گوسفندان روزگار می گذراندیم، خدا لعنت کند کسی را که به ده ما جاده کشید و راه شهر و تصدی وزارت و دزدی را به ما یاد داد!

       اما توجه داشته باشيد که هر انتقادی به این غارتگران بیت المال وارد باشد این یک فقره وارد نیست و آن اينکه مدیران محترم  مزبور به فکر سلامتی و جان معلمان و خانواده های آنها بوده، و به همین خاطر برای خودشان 800 دستگاه اتومبیل پورشه و لامبورگینی خریده، ولی یکی یک "پراید" ارزان قیمت به معلمان نداده اند؛ زیرا عالم و آدم می داند که "پراید" اتومبیل یکبار مصرف و به عبارتی عرابهء مرگ است و هرکس سوارش شود روانهء دیار باقی می گردد!

 

 

آيا مردم را گاگول فرض کرده اند؟

       بی خود نیست که گفته اند: هیچ بدی - لاشخوری - نرفته که جایش خوب بیاید! مصداق اش هم اينکه  عوامل و اذناب دولت حاج روحانی از همان لحظه اول سوار کار شدن، کارگزاران دولت قبلی (احمدی نژادی ها) را به دروغگویی و بویژه انتشار آمار دروغ متهم می کردند و قرارشان این بود که منبعد به مردم دروغ نگویند! يعنی مردم از دست احمدی نژادی ها به باند روحانی (حاج فریدون سابق) پناهنده شدند، اما حالیه به نظر می رسد باید چراغ بردارند و دنبال همان دروغگویان سابق بگردند! در اين مورد مثل معروفی است که می گوید: "در جهنم مارهایی است که آدم از دست آنها به عقرب پناه می برد!"

       - این رئیس جمهور سرخه ای در سیاه بازی قبل از انتخابش قول مردانه داد که ارزش پول ملی را برگرداند، اما خودش روز به روز بر بهای ارزهای خارجی اضافه می کند تا کسری ریالی خود را تامین نماید! بالا رفتن بهای ارزهای خارجی شاخص عمدهء کاهش ارزش پول ملی و قدرت خرید مردم و افزایش تورم است.

       - آب و برق و تلفن و کرایه حمل و نقل و سوخت و ارزاق عمومی و نیازهای اصلی تغذیه ای امت همیشه فریب خورده در این سه سالی که از دوران حکومت حاجی روحانی می گذرد، به تصدیق بانک مرکزی، تا پنجاه درصد افزایش یافته است و آنوقت مرکز آمار جمهوری اسلامی مردم را گاگول فرض کرده و می گوید تورم پائین کشیده است!

       - دولت بزرگ ترین بدهکار بانکی است و هر روز بابت بدهی خود باید سود قابل توجهی به سیستم بانکی بپردازد، که به معنای افزایش میزان بدهی این دولت ورشکسته به تقصیر است!

       - یکی از فواید بازی با آمار و دروغ پردازی کاهش نرخ سود بانکی است. دولت روحانی با آمار پردازی دروغ در مورد کاهش نرخ تورم، سود بانکی را کاهش داد (دارایی های مردم نزد بانک ها را حراج کرد) تا بنگاه های دولتی و شبه دولتی ها و سفارش شده ها و رانت خواران وام های کلان ارزان قیمت از بانک ها دریافت کنند!

       - از طرف دیگر خود به عنوان تامین کننده انحصاری ارزهای خارجی در بازار آزاد، دلار و یورو و سایر ارزهای خارجی را به نرخ بالا به دلالان ارز می فروشد تا ریال بیشتری برای رفع چاله چوله های بودجه تامین نماید.

       - هیچ کاری هم به تثبیت قیمت ها و جلوگیری از اجحاف واردکنندگان و تولید کنندگان به امت همیشه زیر فشار ندارد و دست آنها را در انجام عمل بدتر از لواط حاج سعید طوسی با مصرف کنندگان باز گذاشته است!

       - قیمت شکر صد درصد افزایش یافته است، بهای برنج پنجاه و یک درصد و بهای مرغ و گوشت و لبنیات و... کلیه اقلام مصرفی مردم و بویژه نرخ اجاره خانه افزایش چشمگیرء پیدا کرده است (خود دولت علیرغم قرارداد های قبلی بهای مسکن مهر را به نحو تکان دهنده ای گران کرده است!)

       باری، ما بچه که بودیم توی گوشمان کرده بودند که: "دروغگو دشمن خداست!"، اما حالیه ملاحظه می شود که دروغگو همین دولت اخلاق محور و متدین و خداجو و با ایمان و اسوهء مسلمانی و الگوی مسلمانان جهان خودمان است که با مردم بی پناه همان کاری می کند که حاج سعید طوسی با شاگردان اش کرد!

 

 

شهرداری لازم نيست پاسخ بدهد!

       هنوز کثافتکاری صندوق ذخیرهء فرهنگیان را ماله کشی نکرده اند که خبر می رسد در شهرداری تهران یک عشق و حال اساسی با دارایی های عمومی شهر تهران شده و دو هزار و دویست میلیارد تومان را زده اند به شاخ خر!

       در حاشیه مطالبی که در خصوص عشق و حال دوهزار و دویست میلیارد تومانی در شهرداری تهران منتشر شده است یک عضو شورای شهر تهران فاش ساخت که به دستور قالیچه باف، شهردار تهران، زمینی در حدود پنج هزار متر مربع را به بهای نازل متر مربعی صد و چهل و نه هرار تومان به همسر حاج آقای قالیچه باف واگذار کرده اند!

       در پاسخ به اعتراضات مردم و برخی از اعضای شورای شهر و به منظور از میان بردن بوی گندی که بر اثر سوء استفاده کلان مالی انجام شده در شهرداری همه جا را برداشته است شهرداری تهران جوابیه ای به روزنامه ها فرستاده و تصریح کرده است که "...این پنج هزار متر زمین اول توسط کارشناس رسمی ارزیابی شده (کارشناس قسم خورده!) و سپس با طی مراحل قانونی از قرار کمتر از متری صد و پنجاه هزآر تومان واگذار گردیده است!"

       به نظر ما منتقدین باید یقه شهردار را به خاطر فساد دوهزار و دویست میلیارد تومانی ناقابل رها کنند و افسار کارشناس رسمی را بگیرند و از وی بپرسند در حالی که بهای یک متر زمین در گور سه طبقهء قبرستان عمومی تهران (بهشت زهرا) بالای دو سه میلیون تومان است، و بهای یک متر زمین در حومهء تهران بالای دو میلیون تومان است، چطور در یکی از نقاط مرغوب شهر تهران زمین واگذار شده به همسر شهردار تهران را متری کمتر از صد و پنجاه هزار تومان قیمت گذاشته ای؟!

       اما نکتهء اصلی آن است که در اينگونه موارد اصلاً نیازی به جوابیه نیست، مگر در زمان شهرداری احمدی نژاد که چند هزار میلیارد در شهرداری مفقود شد احمدی نژاد جوابیه داد؟ اگر قرار باشد مسئولان وزارتخانه ها و دوایر دولتی و سازمان ها و نهاد های کشوری و شهرداری ها و سایرین به خاطر هر اختلاس و سوء استفاده مالی و یا دادن امکانات مملکت به خانواده و فامیل خود جوابیه بدهند که دیگر وقتی برایشان باقی نمی ماند به امور شخصی نظیر حمام رفتن و ناخن گرفتن و واجبی گذاشتن و جماع بپردازند!

 

در خود فرو رفتن تهران!

       تقریبا هر چند روز یکبار اخباری در مورد فرو نشستن زمین و باز شدن حفره ای عمیق در گوشه و کنار تهران در روزنامه های کم تیراژ حکومت اسلامی به چاپ می رسد! مسئولین شهرداری و وزارت مسکن و سایر دستگاه های ذیربط می گویند دشت ورامین و اطراف تهران هر روز دو سه سانتیمتر در خود فرو می روند، و تهران بطور روزمره نشست می کند و در خود فرو می رود!

       این در خود فرو رفتن تهران تاکنون تلفات و ضایعات غیر قابل جبرانی هم ببار آورده که یک مورد آن باز شدن زمین در چهار راه زرتشت و مرگ یک مهندس جوان رهگذر بود. اخیراً هم بر اثر فرو رفتن زمین در منطقهء شهران تهران تعدادی کارگر زحمتکش ریق رحمت را سر کشیدند. چند روز قبل هم زمین در میدان قیام (میدان اعدام) فرو نشست!

       خوشبختانه فرو رفتن تهران و تهرانی ها در خودشان! مسئول مشخصی ندارد:

       - شهرداری سازمان آب و فاضل آب (!) را که از سازمان های فاضل تهران است مسئول معرفی می کند و می گوید لولهنگ سازمان آب نشتی دارد و بر اثر نشت آب لایه های خاک شسته شده و زمین ناگهان فرو می نشیند!

       - سازمان آب هم بنوبه خود شهرداری و مترو را مقصر می داند و علت فرو نشستن مناطق مختلف تهران را حفاری های مترو معرفی می کند!

       - وزارت بهداشت و درمان علت فرو رفتن تهران را چاق شدن مردم دانسته و می گوید به علت سنگینی وزن جمعیت مردم است که زمین زیر پای تهرانی ها فرو می رود!

       - وزارت امورخارجه هم فرو رفتن ام القرای اسلام در خود، و خالی شدن زمین زیر پای امت همیشه در خیابان و پیاده رو، را توطئه مشترک استکبار و صهیونیزم دانسته و خواستار به رسمیت شناخته شدن حق پیاده روی ایمن تهرانی ها توسط کشورهای پنج بعلاوه یک شده است!

       و اما فرو رفتن تهران در خودش! بنده را یاد خاطره ای از مرحوم حاج آقا حسین ملک انداخت...

حاج حسین آقا ملک بزرگ ترین کلکسیونر کتاب های نایاب خطی در خانهء بزرگ و زیبایی در داخل بازار تهران زندگی می کرد. (این خانه اکنون ساختمان شمارهء یک کتابخانه ملک است). ايشان با ته لهجه شیرین خراسانی تعریف می کرد یک روز سحر طبق عادت مالوف طوری قبل از نماز صبح به حمام رفتم که به موقع به منزل برای اقامه نماز برگردم. (در آن ایام خانه ها حمام مستقل نداشتند و مردم از حمام عمومی استفاده می کردند، که تا قبل از روی کارآمدن رضاشاه کبیر به صورت خزینه بودند و دوش هنوز رایج نشده بود). موقع برگشتن از حمام که در تاریکی و با عجله به خانه بر می گشتم چشمم ندید و ناگهان پایم در مقدار زیادی نجاست فرو رفت! از این واقعه مکدر و ناراحت شده و نمی دانستم چه بکنم و چطور پایم را از مدفوع انسانی که فرد بی وجدانی در رهگذر مردم گذاشته بود بیرون بکشم، چطور دوباره به حمام برگردم، و آیا به موقع و قبل از روشن شدن هوا می توانم خود را از نجاست پاک کنم و به نماز برسم... همینطور که پای در نجاست در فکر فرو رفته بودم، یک قلندر تهرانی که از آنجا می گذشت و مرا در آن وضعیت ناگوار دیده و شناخته و متوجه شده بود که در گوه فرو رفته ام، با رندی تمام گفت: "چی شده حاج آقا؟ خیلی در خودتان فرو رفته اید!"

       با شنیدن اخبار پیاپی فرو رفتن تهران در خود، آدم بی اختیار یاد مدیریت ضعیف دستگاه های مسئول می افتد که با مدیریتی ماهرانه خود و تهران و تهرانی را در این وضعیت عفن فرو برده و وضوی نماز صبح شان را هم باطل کرده اند.

 

تعليل عبوس بودن چهرهء تهرانی ها

       آيا می دانيد قیافه های عبوس و چهره های چروکیده و پر از عصبانیت وجوه ممیزهء مردم تهران (و شهرهای بزرگ ایران) با سایر موجودات عالم است! دلايش را ملاحظه بفرمائيد:

 

بی آبی

       در رژیم شاهنشاهی سد کرج (امیرکبیر) و سد فرحناز (لتیان) برای تأمین جمعیت نهایی تهران (پیش بینی 4 میلیون نفر) ساخته شده بود و بعدها سد لار را هم به این دو سد اضافه کردند تا در گذر زمان پایتخت دچار مشکل کم آبی نشود. اکنون می گویند سدهای تهران پاسخگوی نیازهای آبی بیست میلیون جمعیت ساکن و شناور تهران نیست و تهران با مشکل تشنگی روبرو خواهد شد! در اين ميان هر خری هم می فهمد که سدهایی که برای تأمین آب حداکثر چهار میلیون نفر ساخته شده بودند نمی توانند بیست میلیون نفر را آبیاری کنند!

       گسترش شهر تهران در حالی صورت می گیرد و روز به روز بر جمعیت متراکم آن اضافه می شود که مخازن آب تهران تقریبا تمام شده و آب های زیرزمینی از عمق بیش از سیصد و پنجاه متر استخراج گردیده و به علت خشک شدن آب های زیر زمینی تهران همه روزه قسمتی از شهر فرو می نشیند و به گفته کارشناسان بخش هایی از تهران بطور مرتب روزی یک تا سه سانتیمتر فرو نشست دارند!

 

مهاجرت

       پس از تغییر رژیم ایران از سلطنتی به اسلامی و سپرده شدن امور به دست نادانان، با تشویق مردم به تولید مثل اضافی جهت دریافت زمین شهری و کوپن ارزاق عمومی و نيز افزایش سپاهیان اسلام، جمعیت کشور شبانه (با استقبال و اضافه کاری امت همیشه در رختخواب!) به یکباره دو و نیم برابر شد و چون به همت مسئولان امور، کشاورزی و دامداری و باغداری در روستاها نابود شده بود امت سابقاً دهاتی برای اسپند دود کردن سر چهار راه ها و فروختن فال حافظ و فال گردو و پاک کردن شیشهء اتومبیل شهری ها راه شهر را در پیش گرفتند و جمعیت شهرها متراکم شد! در حال حاضر به گفته مسئولان امور تراکم جمعیت در شهرها فاجعه آمیز شده و تقریبا تمام روستاهای خراسان جنوبی و کرمان و یزد و نقاط کویری و بلوچستان تخلیه گردیده است، بطوری که نام بلوچستان را از روی استان سیستان و بلوچستان حذف کرده اند!

       بیشترین جمعیت مهاجر روستایی در تهران و تبریز و اصفهان و شیراز و مشهد لنگر انداخته و مازندرانی ها و گیلانی ها که زمانی برنج کشور را تامین می کردند حالیه برنج هندی و تایلندی مصرف می کنند و کرمانی ها که بزرگترین تولید کننده زیره بودند از زیرهء وارداتی از چین استفاده می نمایند و دامداران سابق گوشت وارداتی یخ زده برزیلی می خورند و کذا و کذا...

       با گسترش بی رویهء تهران، این شهر افسارگسیخته از جنوب به قم و از شرق به دماوند و گرمسار و از غرب به قزوین رسیده است.

 

کوه خواری

       در اين ميان یک دلخوشی وجود داشت و آن هم اينکه، به سبب وجود سلسله جبال البرز در شمال تهران، گسترش شهر به سبب وجود این مانع طبیعی حداقل از طرف شمال متوقف می ماند و حوزهء آبریز تهران و منظرهء طبیعی کوهستان البرز برای آیندگان باقی خواهد ماند؛ اما علیرغم وجود قانون منع ساخت و ساز بالاتر از ارتفاع 1800 متر، کوه خواران قدر قدرت به ارتفاعات هم هجوم آوردند و با ثروت های اختلاس کرده و بادآورده شروع به ساختن برج و مجتمع های مسکونی در کوهستان کردند تا از آلودگی هوای تهران دور مانده و با زندگی در ارتفاع خود را هزار سر و گردن از امت بلازده و به فلاکت افتاده بالاتر احساس کنند!

 

شهرداری

       کار تخریب محیط زیست در تهران بجایی رسیده است که شهرداری محوطه پارک های شهری را هم به سازندگان مجتمع های تجاری می فروشد! شبانه درختان پنجاه و صد ساله را از ریشه در می آورند تا بجای آنها برج و بارو ساخته شود!

       در شهری که از تراکم جمعیت در حال انفجار است و ترافیک آن، علیرغم ممنوعیت ورود اتومبیل های شخصی به اعلب مناطق شهر، تقریباً متوقف گردیده، سالیانه بیش از یک میلیون اتومبیل جدید به این پارکینگ متحرک اضافه می شود!

       آلودگی هوا باعث خشک شدن اندک درختان موجود در تهران گردیده است و درختان چنار هفتاد ساله به یادگار مانده از دوران رضاشاه کبیر هم خشک شده اند!     

 

بزودی شرایط تهران بگونه ای خواهد شد که به خاطر بی آبی و هوای سمی کشنده ساکنان تهران یا مجبور به مهاجرت از تهران شده و یا در صورت باقی ماندن در تهران جان به جان آفرین تسلیم کرده و با مرگ زودرس خود از شر این زندگی بدتر از مرگ راحت شوند!

 

گريز کلاغ ها از تهران

       محیط زیست تهران بقدری آلوده و کشنده شده است که سگ و گربه و پرندگان هم از ای شهر بلا زده کوچ کرده و گریخته اند! حتی کلاغ ها که گفته می شود آلودگی را دوست دارند و در مزبله ها دنبال غذا می گردند از تهران گریخته اند! بعبارت ديگر آلودگی هوای تهران نه تنها رنگ و بوی گیاهان در تهران را از بین برده بلکه موجب مهاجرت کلاغها از پایتخت شده است. مهاجرت کلاغها از تهران در شرایطی اتفاق می افتد که پیش از این در جریان افزایش آلودگی هوا بسیاری از پرندگان نظیر بلبل، توکا و قمری از تهران رفته و کلاغ ها و زاغ ها به علت مقاومت بالایی که در برابر آلودگی هوا دارند ماندگار شده بودند که اخیراً آنها نیز تاب آلودگی هوا را نیاورده و به مناطق دیگری مهاجرت کردند.

       رئیس محیط زیست تهران در حالی از مهاجرت کلاغ ها از تهران ابراز نگرانی می کند که به گفتهء وی این موضوع نشانهء یک فاجعه در اکوسیستم شهری بوده و در صورت ادامه این روند دیگر گونه های پرندگان نیز دچار این سرنوشت شده و روزی خواهد رسید که تهران جز برج های بلند چیز دیگری نخواهد بود و این شهروندان را از محیط زیست جدا و تحمل آن را سخت خواهد کرد.

       اما آلودگی هوا تنها علت فرار کلاغ ها از تهران نیست و عوامل دیگری هم در این ماجرا دخیل هستند. چرا که در پی توسعهء ارضی و قد کشیدن برج ها در شهر باغ ها از بین رفته و ادامهء حیات پرندگان در شهر را غیر ممکن ساخته است.

وجود کلاغ ها در شهر، آن هم در شرایطی که گونه های مختلف پرندگان از شهر رفته یا می روند به عنوان یک نقطهء امید برای زیست جانوران در شهر بوده ولی اکنون با مهاجرت آنها این امیدواری در مورد آنها کمرنگ تر شده و نگرانی ما از انهدام محیط زیست شهری عمیق تر می شود و چنانکه این روند ادامه پیدا کند هیچ پرنده ای در تهران زیست نخواهد کرد.

مهاجرت و عدم تعادل در پراکندگی کلاغ ها هشداری است بر انقراض گونه های مختلف پرندگان که آلودگی هوا عامل اصلی آن است.

 

جای دلخوشی

        البته، بعون و قوه الهی، مرگ بر اثر آلودگی محیط زیست آسیبی به مسئولان و مدیران مومن و نماز شب خوان و معتقد به اسلام و نظام نخواهد رساند؛ چون الی ماشاالله خودشان آنقدر آلودگی دارند که در برابر آلودگی محیط زیست بطور ژنتیکی مصونیت پیدا کرده اند!، و از طرفی آنقدر 80000 میلیارد 80000 میلیارد بلند کرده و با تبدیل به ارزهای معتبر به نقاط خوش آب و هوای جهان فرستاده اند که تا احساس کمبود اکسیژن کرده، و دچار تنگی نفس شوند، به دنبال پول های از پیش فرستاده شده (مثل نمونهء خاوری، رییس بانک ملی) رهسپار دیار کفر و استکبار جهانی شده و بقیه عمر را در کنار مفاسد شیرین غربی خواهند گذراند!

 

 بازگشت به خانه