تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

19 آبان  ماه 1395 ـ  9 نوامبر 2016

!با چتر نجات از بانکوک

يادداشت های اسکندر دلدم

مظلومیت شخصیت های تاریخی !

       شخصیت های مبرز و چهره های شاخص که هر یک در زمینهء فکری و کاری خود به بشریت در عرصه های فکری، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و و و خدمت کرده و منشاء اثر بوده اند در همه جا بزرگ داشته می شوند. در اطریش به موسیقیدانان خود افتخار می کنند، در آمریکا جورج واشنگتن و آبراهام لینکلن و ادیسون و بسیاری دیگر محترم هستند و باعث فخر آمریکایی ها و مردم جهان. در ایتالیا بزرگان سینما از مشاهیر مورد احترام هستند. در هندوستان مردم گاندی و نهرو دارند.

روس ها پطر کبیر دارند، اوکراینی ها تاراس بولبا دارند، و خلاصه هر ملتی و مملکتی به چهره های تاریخی خود می نازد و آنها را تکریم می کند و پاس می دارد و با دست خود آنها را خراب نمی کند!

       مملکت ما هم برای خودش چهره های تاریخ ساز و مشاهیر بزرگی مثل اصغر قاتل و هوشنگ امینی و بیجه و مهوش بروجردی و پری بلنده و خاوری بانک ملی و قاضی عادل مرتضوی را دارد و باید مجسمهء آنها را ساخته و در مکان های مناسب نصب کنند. يعنی اگر کمی تاريخ خوانده باشيم می دانيم که تاریخ مملکت ما هم بزرگان زیادی دارد که متأسفانه نه تنها مجسمهء آنها را نمی سازند و در مکان های مناسب نصب نمی کنند، بلکه موجبات توهین و بی احترامی آنها را هم فراهم می آورند! ما نبايد فراموش کنيم که مشاهیر کنونی مملکت مان همه افرادی از نوع حاج آقا طوسی بوده و هستند، ولی معلوم نیست چرا اين وسط یقهء حاج آقا طوسی قاری مومن را گرفته اند! پاسخ روشن است: موضوع يقيناً صد در صد سیاسی است و اين کاره های آن جناح خواسته اند اين کاره های این جناح را خراب کنند!

       اما مصلحت آن است که در رقابت های سیاسی صحیح ندانيم که فعالیت های تبلیغی و ارشادی و مذهبی به بازی گرفته شود و طوری بشود که محیط های آموزشی دینی بدون محصل بماند و مملکت مجبور به واردات طلبه از کشور دوست و برادر و هم دین و هم زبان چین بشود و ما از حیث امور لواطی هم به چین وابسته بشویم!

       ما که کاره ای نیستیم و جز فحش دادن کاری از دست مان بر نمی آید، اما اگر جای حاجی حداد عادل، عضو انجمن سلطنتی فلسفهء زمان شاه و رئیس فعلی فرهنگستان زبان و بی ادبی فارسی، بودیم تعبیرات و اسامی جدیدی برای کارهای امثال حاج سعید طوسی و دزدی مقامات عالیرتبه و جنایات آمران کهریزک و اختلاس کنندگان بیت المال ابداع می کردیم تا شائبه خلاف بودن اینگونه اعمال از میان برود و مردم به لواط کنندگان و اختلاس کنندگان و دزدان بیت المال و مدیران قالتاق دزد احترام بگذارند و از آنها متشکر هم باشند

       مثلا بجای عمل خلاف شرع لواط بگویند عمل رفع یبوست! در آن صورت هر کس یبوست داشته باشد چراغ در دست می گیرد و دنبال قاری قرآن می گردد!

       دزدی بیت المال را بگویند: سبک کردن بار نقدینگی سرگردان! در آن صورت خود دولت هم، به خاطر کاهش حجم نقدینگی سرگردان، به آقا ها و آقازاده ها مجوز دولتی و قانونی اختلاس می دهد!

       و الی غیر النهایه...

       ضمناً مجسمهء این افراد را هم باید بسازند و در محل های مناسب نصب کنند تا مردم با این مفاخر ملی سِلفی بیاندازند و در صفحه فیس بوک خود بگذارند!

       خلاصه اينکه این قبیل «برخوردهای جناحی» با مشاهیر و نخبگان کشور صحیح نیست و نباید کاری کرد که دلسرد شده و از کشور خارج شوند و بروند در اروپا و آمریکا کارشان را ادامه دهند!

       آخر به چه دليل عقلی و نقلی! موضوع عمليات حاجی طوسی را توی بوق کرده و جار می زنند! مگر تولید کننده ای که آبلیموی تقلبی را بدون استفاده از لیمو توی شکم مردم می کند عملش با عمل حاجی سعید فرق دارد؟ مگر تولید کنندهء سوسیس و کالباس تقلبی که با ضایعات مرغ و امعاء و احشاء و نجاسات حیوانات سوسیس و کالباس توی شکم مردم می کند عملش غیر لواط است؟

مگر سیاست باز دروغگویی که یک مشت وعده و وعید دروغ به مردم تحويل می دهد عمل اش با کاری که حاجی سعید کرده فرق دارد؟

       جای حيرت آنکه همهء این ها با مجوز دولت و جلوی چشم دولت و با همکاری دولت توی شکم مردم می کنند و آزادانه می گردند و آبروی شان هم محفوظ است! آنوقت آبروی يک قاری محترم قرآن را اينگونه بر باد می دهند.

حاج سعید طوسی در مجلس شورای اسلامی

       هر روز اخبار جدیدی از مجاهدت های حاجی سعید لوطی منتشر می شود و یک عده بدون آنکه متوجه باشند آبروی خودشان را هم می ریزند و خود را در مظان همکاری پائین تنه ای با حاجی سعید قرار می دهند! مثلاً هیچکس یادش نبود که پای حاجی سعید به مجلس شلم شوربا و به میان نمایندگان مجلس هم کشیده شده و حاجی سعید یک سری هم به مجلسیان زده است، ولی علی مطهری (پسرک آیت الله مطهری و برادر زن رئیس مجلس) فاش ساخت که در مراسم افتتاح مجلس دهم از حاجی لواط کار برای حضور در میان مجلسیان دعوت شده و سعید طوسی برای نمایندگان قرآن خوانده است! این اظهارات علی مطهری سبب گردیده تا مردم به چشم دیگری به نمایندگان مجلس نگاه کنند! البته نمایندگان مجلس برای حفظ آبرو (!) با انتشار اطلاعیه هایی اعلام کرده اند که در آن روز به مجلس نرفته و غایب بوده اند! در حالی که دفتر حضور غیاب نشان می دهد همهء نمایندگان در مجلس حاضر بوده و با سعید دیدار داشته اند!

خوانندهء محترم؛ ضمناً ما برای  اين گفتگو نکته ای نداريم. روی تان می شود خودتان يک چيزی بفرمائيد!

 

در داخل هواپیمای ایرباس تشریفاتی

توضيح لازم: این هواپیمای تشریفاتی قبلاً متعلق به صدراعظم آلمان بود، در دوران تحریم های ظالمانهء غرب، که به علت عدم دسترسی ایران به قطعات هواپیما، مسیر هوایی مسافران ایرانی به آن دنیا ختم می شد و دسته دسته هواپیماهای تاریخ مصرف گذشته ایران - یادگارهای رژیم شاه - وسط راه سقوط می کردند، این هواپیما را از خانم آنگلا مرکل خریداری کردند تا خدای ناکرده به مسئولان بلندپایهء کش ور که زمانی محمدرضاشاه را به علت داشتن هواپیمای اختصاصی طاغوت می خواندند گزندی نرسد!

حاجی رئیس جمهور، به عارف (اصلاح طلب قلابی!):

یادته یه موقعی کنار خیابون میخ می شدیم و تاکسی ها سوارمون نمی کردند؟!

 

دستبوسی گناه دارد، مگر فقط دست ما را ببوسند!

       اجازه دهيد اول يک حاطره خدمت تان بگويم: در زمان محمدرضاشاه در مراسم سلام قبل از ورود شاه مسئولان تشریفات می آمدند و طرز خم شدن و بوسیدن دست شاه را به حضار ی که صف کشیده و معطل تشریف فرمایی اعلیحضرت خدایگان(!) شاهنشاه آریامهر بودند آموزش می دادند! موقعی که در سال 1348 شاه به دانشگاه پهلوی شیراز آمد و همه خم شدند و پشت دست شاه را لیس کشیدند من خم نشدم و دست شاه را ماچ و موچ نکردم، و از آنجا که مشهور به چپ گرایی بودم ساعتی از رفتن شاه نگذشته بود که ساواک به سراعم آمد و علت نبوسیدن دست خدایگان (نشانه وجود خدا در روی زمین!) را با خشونت جویا شد تا پرونده چاق و چله ای برایم درست کرده و حسابم را برسند!

       من که متوجه وخامت اوضاع شده بودم در پاسخ به سئوال بازجو گفتم: «حقیقت این است که من با دیدن اعلیحضرت شاه و ابهت ایشان چنان مصلوب الاختیار شده بودم که خدا رحم کرد به روی زمین نیفتادم. من در آن لحظات با دیدن اعلیحضرت قبض روح شده و اصلاً در این دنیا نبودم و باورم نمی شد که در حضور شاهنشاه ایستاده باشم، و بعد رد شدن ایشان از جلوی مستقبلین هم تا دقایقی در این عالم نبودم!»

       بازجوی ساواک که از من زیرک تر ولی آدم خوبی بود بلند شد و آهسته کنار گوشم گفت: «خیلی از حضور ذهن و جوابی که دادی خوشم آمد ولی اصلا باورم نشد. همین ها رو بنویس و بلند شو برو و متوجه باش که بوسیدن دست بزرگان راز موفقیت است!»

       اخيراً ديدم که حاج اکبر رفسنجانی، رئیس مجمع تش خیس نظام اسلامی، بوسیدن دست افراد بالای دست توسط افراد زیر دست را، که به منظور اظهار مراتب چاکری و غلامی و نوکری و نشان دادن حقارت و بعضا به خاطر کسب مقامات دنیوی و خر کردن بالاتری ها صورت می گیرد، مذموم و باعث گناه دانسته و در جلسه ای که با رزمندگان دوران جنگ تحمیلی خونین هشت ساله عراق علیه ایران (متجاوزان جنایتکار بعثی عفلقی عراقی کافر سابق و برادران عراقی کنونی!) داشته اند، من باب نصیحت علمایی، دستبوسی را عمل متملقانه و باعث گناه معرفی کرده اند. اظهارات حاجی رفسن جانی در مذمت دستبوسی را که خواندم یاد آن خاطره قدیمی افتادم. براستی مگر خود حاجی کربلایی رفسنجانی دست علما و مراجع را نمی بوسید و با این بوسه های پشت دستی راه ترقی خود را باز نمی کرد؟ ایا آن موقع دستبوسی گناه نداشت؟

       من این اطهارات رئیس مجمع تش خیس را در رقابت های جناحی و سیاسی موجود ارزیابی می کنم و تفسیر شخصی ام این است که بوسیدن دست همه گناه دارد الا دست خود حاجی آقا رفسنجانی!

       آخر بگو مرد مومن! (منطور حاجی رفسنجانی است!) کار از دست بوسی گذشته و همان هایی که بوسیدن دست محمد رصاشاه پهلوی را خلاف دین و عملی مذموم می دانستند و شاه را به خاطر اینکه اجازه می دهد دست اش را ببوسند طاغوت می نامیدند خودشان حالیه برای سوار بودن بر خر مراد در باسن دیگران را هم می بوسند و خود را روی پای دیگران می اندازند و انگشت های آنها را ساک می زنند! اگر واقعا این عمل را خلاف کرامت انسانی و باعث رشد تملق گویی و فرهنگ چاپلوسی (که مملکت را در خود غرق کرده) می دانید از مفتی ها بخواهید تا آن را حرام اعلام کنند و از امت همیشه دستبوس بخواهند دست بزرگان و صاحبان قدرت و ثروت را لیس نکشند! یا برای تامین نیازهای چاپلوسی و خاویار مالی امت همیشه چاپلوس (!) یک جای شیرین تر آقایان را جهت بوئیدن و بوسیدن و لیسیدن مجاز نعيين بفرمايند تا بجای دست، که بوسیدنش گناه دارد، آن را ببویند و ببوسند و روی چشم خود بگذارند.

 

سنگک دو روی خشخاش برای دایی!

      غلامرضا شاهین فرد،سر آشپز نهاد ریاست دولت، اخیراً طی مصاحبه ای از سبک و سیاق طعام و خورد و خوراک پدیدهء هزارهء سیوم قبل از میلاد (حاجی مموت معروف) رئیس پاک دست دولت های نهم و دهم، پرده برداری کرده و تتمه آبروی کربلایی احمدی نژاد را هم به باد داده است

       مقامات و گردانندگان دولت های نهم ودهم همواره مدعی بودند اصل مهجور شده ساده زیستی را که یکی از شعارها و مولفه‌های انقلاب اسلامی بود، زنده کرده‌اند؛ آن‌ها با همین حربه دولت‌های پیش از خود را آماج حملات و تهمت های ناجوانمردانه قرار می‌دادند و چنین القاء می‌کردند که همه اسلاف شان بر صراط نامستقیم بودند و تنها آن‌ها بودند که مرام و مسلک ساده زیستی و زی طلبگی را در پیش گرفته بودند!

       باند "پاک دستان!"، بویژه رئیس شان مموتی، بنا به مناسبت‌های مختلف بر سر سَماط و سفره فقرا و کارگران و مستضعفان می نشستند و برای سیاه کردن مردم چند عکس تبلیغاتی جهت انتشار در جراید و مطبوعات می گرفتند، و سعی داشتند به جامعه چنین القاء کنند که ساده زیست و از جنس مردم بوده و قوت غالبشان همان قوت غالب فرودستان (اکثریت ملت ایران) است؛ ادعایی که البته همانند سایر دعاوی شان مطابق با واقعیت نبود، و مثل پاک دستی اشان دروغ از کار درآمد!

       اینطور که سرآشپز نهاد ریاست حکومت می گوید ظاهرا احمدی نزاد که تا قبل از انقلاب اسلامی یک وعده سیر غذا نخورده بود، در طول هشت سال سواری گرفتن از "امت همیشه در حال کولی دادن!" سبک و سیاق طعام و خورد و خوراک روستایی خود را فراموش نکرده و در دوران ریاست حکومت اش آبگوشت را همچنان در صحنه نگاه داشته بود!

       سر آشپز ریاست حکومت گفته است که حضرات مدعی ساده زیستی که طی سال های 84 تا 92 عنان امور مملکت را برعهده داشته اند به امور شکمی خود توجه بیشتری از امور مملکت نشان می دادند(!) و فکر و ذکرشان خوردن بود؛ علی الخصوص کربلایی محمود که پس از چند بار مسافرت خارجی فهمیده بود در دنیا علاوه بر گوشت کوبیده و آبدوغ خیار و عدس پلو و دمی باقالی، غذاهای دیگری هم وجود دارد(!) در روزهای مشخصی غذاهایی را صرف می کرد که اعیانی و اشرافی محسوب می شد و به قیافه اش نمی آمد!

       غلامرضا شاهین فرد تصریح کرده گه: مشایی، پدر عروس احمدی نژاد و رئیس دفتر نهاد ریاست جمهوری، به من می‌گفت برایمان کدو تنبل بدون روغن در فر بپز و این کدو تنبل‌ها را به عنوان عصرانه با احمدی نژاد حیف و میل می کردند!

       بنا بر اظهار سر آشپز نهاد ریاست حکومت احمدی نژاد گفته بود یکشنبه‌ها و چهارشنبه‌ها برای ما آب گوشت سنتی درست کنید!

       وی همچنین در رابطه بی توجهی رئیس جمهور سابق به خانواده شهدا گفت: آقای احمدی نژاد کمتر به خانواده شهدا توجه می کرد؛ در این زمینه اینقدر که از آقایان خامنه ای و هاشمی و خاتمی راضی ام از احمدی نژاد راضی نیستم.

       او همچنین به حساسیت احمدی نژاد به غذایی که برای او مهیا می شد نیز اشاره کرده و گفته است: یک بار در سوپ احمدی نژاد پیاز سوخته بود؛ آن را به آزمایشگاه وزارت بهداری (وزارت بهداشت) برده و آنجا آزمایش کرده بودند (که یک وقت احمدی نژاد را چیز خور نکنند!) و دیدند که آن پیاز صرفا سوخته است و هیچ مسئله دیگری ندارد.

       در این مصاحبه همچنین درباره دستورات و اوامر فردی به نام قاسم که به گفته شاهین فرد، احمدی نژاد را آق دایی خطاب می کرد، صحبت شده؛ آشپز نهاد ریاست حکومت در این رابطه گفت: بعضی وقت‌ها این فرد(قاسم) می آمد و می گفت دایی (احمدی نژاد) سنگک دورو خشخاش می خواهند!

       به اين ترتيب، آنطور که از خاطرات سر آشپز بر می آید، خواهر زادهء احمدی نژاد هم در ریاست حکومت پست مهمی داشته و پیام های محرمانه شکمی احمدی نژاد و رحم مشایی (هم سفره احمدی نژاد) را به سرآشپز می رسانده است!!

       جالب اینکه احمدی نژاد تحت تاثیر فیلم های مرحوم محمدعلی فردین، پیاز را به سبک فردین با مشت خرد می کرده است!

بازگشت به خانه