تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

5 آذر ماه 1395 ـ  25 ماه نوامبر 2016

ادبیات فاخر سايت ايران ليبرال!

شهرام فريدونی

taksir01@gmail.com

       سایت ایران لیبرال سال هاست که با مدیریت شخصی بنام حسن بهگر منتشر می شود. میزان اقبال از این سایت، دستکم برای من، معلوم نیست، اما می توان حدس بزنم که چقدر مخاطب دارد. شخصاً اگر سری به این سایت بزنم، برای خواندن نوشته ها و مقالات دکتر رامین کامران و نوشته های مهشید امیرشاهی است و نه چیز دیگر. چرا؟ دلیل اش ساده است، چون این سایت نه تنها مطلب قابل «عرض» دیگری ندارد، بلکه مدیر آن سال هاست که  (لابد یک تنه) کشف کرده که بجای انعکاس نظر دیگران و نقد آن، می شود در کمال بی ادبی و با ادبیاتی لوده و چارواداری، حملات خود را متوجه اشخاص کرد، و از آنجایی که بخاطر مواضع و ادبیاتی که اتخاذ کرده، دشمنان اش یا از خودش چاروادارتر اند و یا اصولا وقعی به جواب دادن به او نمی گذارند، قرعه حملات اش معمولا بنام گروه دوم می افتد و به همین دلیل هم  دکتر اسماعیل نوری علا و سکولار دمکراسیِ مطرح شده از جانب او، به  سیبل حملات و یکی از سوژه های این نابقهء اینترنتی تبدیل شده.

       این سایت (بخوانید خود این شخص)، در این حملات سخیف، تا آنجا پیش می رود که بجای نقد افکار و فعالیت های دکتر اسماعیل نوری علا، از زبان موجود بیمزه ای بنام هپلی (چه بسا خودش باشد)  نام او را «اسمال کوری» مینویسد و شنگول و مسرور از این «استدلال» قوی، خود را قهرمان آزادی بیان و البته سینه چاک و مرید درجه یک دکتر محمد مصدق حس می کند.

       از بی اخلاقی ایشان و همفکران ایشان همین بس که تا کنون یک مقاله از اسماعیل نوری علا منتشر نکرده اند، اما تا دلتان بخواهد نقد های چارواداری و چاله میدانی خود را حوالهء اسماعیل نوری علا و هم فکران او داده اند. البته لابد این هم  از شجاعت و اعتماد بنفس و  اطمینان داشتن به تفکرات  و استدلالات خودشان است. ننگ این قضیه در حالی است که بارها نوشته های این سایت در سایت سکولاریسم نو و سایت پایگاه رسمی جنبش سکولار دمکراسی ایران منتشر و منعکس شده است.

       این چند جمله را از این جهت می نویسم که یکی از همفکران ایشان ادبیات سخیف ایشان را، آن هم نه برای اولین بار، برای من ایمیل کرده وگرنه، همانطور که نوشتم، شخصاً حال و حوصله و وقت آن را ندارم که چیزی بجز نوشته های رامین کامران و مهشید امیر شاهی را در این سایت دنبال کنم.

       از آنجایی که میدانم که این شخص، یعنی مدیر این سایت،  احتمالاً دیگر بچه نیست و سنی از او می گذرد، و بار اول اش هم نیست، و دست آخر این حقیقت که بالاخره یکی باید پیدا بشود و به او نکات زیر را گوشزد کند، بنوعی خودم را مکلف به ابلاغ نکات زیر به حضور انور و منور و محترم ایشان می بینم:

 

       جناب مدیر مسئول سایت ایران لیبرال، اولا تغییر اسم دیگران و مسخره کردن آنها از این طریق نه افتخار است، نه طنز و نه رد و مردود کردن و محو کردن تفکر و نظرات دیگران. این عمل زشت، نه  چیزی به استدلال شما می افزاید و نه شکستی متوجه تفکرات دیگران می کند.

       دوم: این کار بقدری قشری و البته ساده است که  حتی خود اینجانب می توانم که در عرض جیکی ثانیه، اسم خود این شخص را از حسن بهگر به حسن رفتگر ارتقاء بدهم، اما نمی دهم.  قافیه ساختن با بهگر و رفتگر و آفتابه ساز و رفوگر و مسگر و  بز گر، هنر و طنز نیست دوست محترم.

       سوم: اگر استدلالی دارید و نقدی، بجای پایین آوردن شخصیت خودتان و بیمزگی کردن،  اول نوشته های شخص را درج کنید، بعد یکی یکی و البته با استدلال، سخنان او را نقد و یا رد کنید، تا هم او چیزی بیاموزد و هم دیگران و هم فرهنگ کشورمان بیش از اینی که هست آلوده نشود و سقوط نکند.

       چهار: سینه زنی برای 28 مرداد و یقه درندان برای زنده یاد دکتر محمد مصدق، آن هم در پشت ادبیات و تفکرات سخیف، برای  هیچ کس افتخاری محسوب نمی شود، سهل است که این ادبیات و رفتار زشت و غیر دمکراتیک می تواند آتو دست طرفداران استبداد و شعبان بی میخ های دیگر بدهد که از فردا اینگونه رفتارهای قشری را نقطهء ضعفی در کارنامهء درخشان دکتر مصدق معرفی کنند  و او را ناعادلانه، آن هم بخاطر وجود طرفداران دگم، متعصب و بی منطق و البته بی ادب، مورد نکوهش و نقد بی مورد قرار بدهند.

       از این شخص که بگذریم، نکتهء دیگر که در این میان برای من عجیب است این است که چرا نویسنده و متفکری نظیر رامین کامران با اشخاصی در این قد و قامت همکاری می کند؟ آیا او حرکت زشت  مدیر این سایت را نمی بیند؟ اگر نمی بیند که ایرادی بر او نیست و چه بسا که او هم مانند دیگران اصولاً وقت خودش را با این مهملات تلف نمی کند. اما اگر وقت اش را دارد و می خواند، چرا دست کم این نکته را به این شخص گوشزد نمی کند؟ مگر اینکه خدای ناکرده بگوییم که دکتر رامین کامران نيز، هم اینها را می خواند و هم ذائقه اینگونه طنزها را دارد.

       و آخر اینکه اگر شخصی نظیر دکتر رامین کامران به تفکرات و فعالیت های دکتر اسماعیل نوری علا ایراد و یا نقدی دارد، چرا بصورتی دمکراتیک در این خصوص اقدام نکرده و نمی کند؟

       می نویسم دمکراتیک، چون می دانم که ایشان - که هم در فرانسه استاد دانشگاه هستند و هم از نوشته هایشان بخوبی میزان منطق و  قدرت استدلال شان نمایان است - بخوبی می دانند و موافقند که یک نقد دمکراتیک، دست کم انعکاس حرف طرف مقابل را در بر دارد. می دانم  که ایشان هم بر این باورند که هیچ شخص دمکراتی، نه شیوه بزن و در رو را بر می گزیند و نه پشت و یا در کنار ادبیات سخیف و حملات شخصی قرار می گیرد.

       در آخر این گله را از رامین کامران، که نوشته هایش را بسیار درخشان می دانم، اضافه کنم که اگر ایشان، یعنی دکتر رامین کامران، هم به مانند دکتر اسماعیل نوری علا که چندین کانال ارتباط با خودشان را برای مخاطبین فراهم کرده بودند و راهی برای تماس با خود گذاشته بودند (نه ایمیلی، نه تلفنی، نه سایتی، نه فیسبوکی و نه..)، شخصاً یک کپی از این نوشته را برای ایشان هم می فرستادم تا شاید اقدامی بکنند، و فقط به درج اش در فیسبوک بسنده نمی کردم. امیدوارم که رفتگر ما در کنار سینه زنی و نمک پاشی و خودشیرینی، پستچی گری هم بلد باشد!

       این نوشته برای سایت ايران ليبرال هم  فرستاده می شود.

23.11.2016

https://www.facebook.com/shahram.fereydoni/posts/1195095963915777

 

بازگشت به خانه