تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
ترفندی واهی موسوم به «فارس گرائی»
بهنام چنگائی
این واقعيتی بسیار شگفت انگیز و خردستیزانه است که اکنون تنگ نظری، جدال بر سر برتری جوئی و بی هوده سرائیِ طیف های «پان» گرا، و ناسیونالیست ها قومی و شوینیست های قدرت طلب خیره کننده تر از هميشه مزاحم راه مبارزهء همهء ما علیه بیدادگران مذهبی شده است. از تک تک آنها باید پرسید که «رژیم فارس گرا» دیگر چه صیغه ای ست؟ مگر تبهکاران حاکم شیعی یک دست فارس اند و یا به حداقل تاریخ به اصطلاح فارس پایبند هستند؟ تازه! مگر در سه امپراتوری ترک سلچوقی، صفوی و عثمانی زبان دربار «فارسی» نبوده است؟ چرا آدرس غلط می دهید و ایجاد دشمنی و نفاق می کنید؟ چرا توان تان را صرف مبارزهء رهائی بخش برای رسیدن به اهداف سراسری و نوع ایرانی که تاکنون "نه در دورهء شاه و نه اینک آخوند" هرگز میسر نشده نمی کنید؟ چرا اغلب شماها در مورد ده ها سوژهء آنی و مهم نمی نویسید؟؛ مسائل حساسی که پیش رو داریم و می بایست همگی متعهدانه آنها را برای آگاهی نیازمندان شان روشنگری و افشاگری عاجل کنیم که نمی کنید.
براستی برای شما چه چیزی مسئله ی امروز است؟ فروریزی خیمهء خلافتِ ضد بشری یا کلاهبرداری های سکتاریستیِ دکان تان! کدام؟ در اینکه بخشی همچون شماها، و از دریچه ی برتری جوئی، در پی گستراندن تمامیت گرائی باستانی این یا آن هستند، تردیدی نيست! اما آن خودفریبی، دلیل بر فارس گرائی مردمان برابری خواه ما نمی شود. مگر نه ما دشمنی مشترک دايم که همان دیکتاتوری (مذهب و سرمایه) است؟ و به همین خاطر، آیا نیاز مبرم به مبارزهء همگانی، سراسری و الزاماً طبقاتی نداریم؟ آیا ملتی به تنهائی توان نبرد با رژیم آدمخوار را دارد؟ و نه، اصلاً، آیا همهء ملت بدون پشتیبانی طبقهء کارگر امکان پیشروی به دژ فریبکاران خامنه ای را دارد؟
چرا شماها در این بزنگاه سرنوشت ساز، و البته بسود مستقیم رژیم، سعی می کنید اقوام بیکار، همدرد، تنگدست، ستمزده و خشمگین ما را ریاکارانه برابر هم گذاشته و بنام «استقلال ملی از حکومت فارس گرایان»، نه تنها آگاهانه کارگران را از مسیر نبرد کار علیه سرمایه فریب داده و دور کنید، بل با توطئه ای مرگبار آنها را به جنگی ناسیونالیستی تشویق کرده و در عمل رسماً به تضعیف جنبش ملی مرمان برخاسته اید و نقاط آسیب پذیر کهنه ی هر یک از آنها را، که توسط شاه و شیخ زخمی و چرکین می باشند، در مقابل منافع حقیر، و عملا رگ گردن کور قومگرائی را برای انتقامجوئی برجسته می کنید! و براستی چرا؟ آیا گام نخست و راهکار کنونی ما، جز رزم متحد و گذر از کل رژیم نیست؟
در این میدانِ دغلکاری های اپوزیسیون به اصطلاح «استقلال جو»، و یکه تازی رژیم، روبرو شدن با گرافه سرائی ها و تحریف های این طیف های مشکوک باصطلاح ناسیونالیست و شوینیست، و شنیدن گفتمان ناسرهء آنان پیرامون رژیم فارسگرایان، تنها یک تبلیغ گنگ برای گمراهی قوميت ها و کارگران شان از حرکت در راه مشترک رهائی و نبرد طبقاتی ست؛ امری که با منگ کردن آنان بیاری شکلات تسکین بخش ناسیونالیستی ممکن می شود.
اين همان خیانتی است که بارها به محرومیت های فراوان اقوام تبعیض زده افزوده است. زیرا که ترفند واهی اطلاق فارسگرائی به رژیم خودکامه نه در نظر معقول است و نه در عمل درست و قابل استناد! چرا که برای بهره کشان سرمایه و استبداد مذهبی هیچگاه دوست و دشمن، و یا فارس و ترک و کرد و... تفاوت نداشته و ندارد؛ آنها همواره همهء فریب خوردگان را به یک چوب زده و می زنند.
با این بررسی های «کیلوئی» از ماهيت رژیم، بی گمان شماها راهکارهای آتی را که می توان برای یاری رساندن به همهء اقوام بی پناه جست و یافت، و توان گسترده مان را برای ساختن فردای آزاد و فدرال فراهم و مهیا کرد، یکجا تباه و با بی پروائی پراکنده تر می کنید؛ آن هم درست در شرایطی که اهرم ناچیز تحقق خواسته های بحق اقوام هنوز نه به بار است و نه به دار! و رژیم فاسد و خودکامه خامنه ای و یاران اش همچنان همهء مخالفان دور و نزدیک شان را در خلافت گاه تمامیت خواهی شیعی از زبان های حق گوی شان بدار مذهب آویزان می کند؛ و با قدرت و زور، خفقانِ سکوت را بی کم و کاست مسلط می کنند.
پرسش! چرا این جناح ها تیشه به ریشه ی خود و همراهان می زنند؟ آیا این طیف ها دست در خورجین نیروهای امنیتی نظام دارند که هنوز نمی بینند عملکرد آنها پایه های استبداد هار را تحکیم می کند؟
مگر ممکن است که این فرقه های قبیله رو ندانند همهء ارادهء انسانی، موجودی اقتصادی، ابزار سیاسی، قانونگذاری، قضائی، نظامی و اجرائی یکجا زیر سلطه مطلق حکومت ولائی، و در همبستگی با کانون باندهای سپاهی و مافیاهای بسیجی و شبه فدرالیستی رهبری شده و می شود؟ زیرا همه می دانیم که با همهء جنگ قدرت و ثروت بلند میان سران دستگاه، جناح های رژیم برای بقای عمومی خویش، همچنان و پیوسته با هم همصدا شده و همیشه ائتلاف ناگزیر کرده و همگام بوده اند. در حالی که اپوزیسیون رنگین، پراکنده و ناتوان ما با هم بی هوده می جنگد و همچنان بخاطر سکتاریسم، ناسیونالیسم کاذب و تمامیت گراهائی های شوینیستی در حاشیه مانده، و چنین استعداد بایسته ای را برای تمرکز نیرو و تدارک همکاری برای سرنگونی رژیم ندارد.
پرسیدنی ست که چرا این گروهای جدابافته و از خودراضی، در تدارک کشف ظروف سیاسی مشترک و به تبع آن همکاری های فراملی و ایدئولوژیک و آگاه به ضرورت آن نیستند؟ پرسش پایه نیز دقیقا همین است!
آیا رژیم شیعه بر پایه ی همین آگاهی از اهميت و کارائیِ تشدید شکاف میان منافع مشترک مردمان نبوده و نیست که هوشیارانه از طريق نیروهای وفادارِ تُرک خود دست به ایجاد فراکسیون ترک زده؟ ترفندی که می تواند در آینده و در مین اقوام ما ابعاد بیشتری بیابد.
از این لایه های تنگ چشم و قوم گرا بخشی هم دعاوی انقلابی چپ را بر پیشانی دارند و شگفتا که ناسیونالیسم جعلی خود را بعنوان اهرم «مقاومت ملی» برگزیده اند. پرسیدنی ست که درک آنها از چپ چیست و چه گام های عملی برای امروز و فردای نوع ایرانی - و نه قومی و مذهبی و ایدئولوژیک - برداشته اند؟ مگر می شود چپ بود و همبستگی های فرابومی را نادیده گرفت؟ هیچکدام از این طیف ها از بورژوازی ملی اقوام، که در پیوند با سرمایه سالاری داخلی و جهانی ست، حرفی نمی زند و مرزی با آن ندارد! زیرا بعضی از آنها از جاهای گرم و نرم نیرو می گیرند و کارگران بیکار و گرسنه را فراموش می کنند و تنها بسان مذهبی ها فتوای اخرتِ خیر می دهند.
بدون هر اما و اگری، مسلم است که چنین دیدگاه ها و عناصری نمی توانند انقلابی فکر کرده و به بهبود زندگی مردمان رنگارنگ ما همت گمارند. زیرا که وعده ی آنها بيش از رویائی بچگانه و یا تمسخر تعیين حق سرنوشت فریبکارانه ی اقوام نیست و نمی تواند هم باشد. اقوام مظلوم و مهربان ما، در پی قرن ها، چنان با هم آمیخته اند که تصور مرز زبانی و فرهنگی در هیچکدام جای پائی ندارد و جان و روح و خون ما متأثر از هموندی های بسیار دراز تاریخی ست. بنا بر این برابری اقوام و جایگاه ارزش نوع انسان ایرانیِ همهء آنها، پایه ی حقوق شهروندی همهء اقوام همدرد ماست؛ و بدون همبستگی و حضور خودمدیریتی آنها بر سرنوشت خویش، هرگز ممکن نیست این دینامیسم به تنهائی شکوفا شود و در مسیر تحول تاریخ بسوی منافع طبقات فرو دست سمتگیری بیابد و به نیروی انقلابی و اجتماعی فراروید؛ ضرورتی که زیربنائی ترین اصلاح، در چشم انداز انقلابی و نوع بشری ماست. و هم او پاسخگوی خواسته های عقب افتاده ی اقوام رنج برده ی ما بشمار می رود.
هیچ کدام از مدعیان راسیست، ناسیونالیست قومی، شوینیست، پان یست و فناتیست نمی خواهند حقوق بشر را برتابند و نمی توانند از خودبزرگ بینی و حقارت های برتر جويانهء مذهبی، قومی و بیگانه ستیزانه دست بردارند؛ و به همین لحاظ محکومند.
5 آذر 1395