تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

22 دی ماه 1395 ـ  11 ژانويه 2017

با چتر نجات از بانکوک!

اسکندر دلدم

هاشمی، در شنا، بعلت آلودگی هوای تهران در گذشت!

       سکتهء ناگهانی و درگذشت سریع ا آقای هاشمی موجی از بهت و حیرت در میان مردم بوجود آورد. او به لحاظ شخصیتی فردی آرام و خونسرد و از نظر جسمانی شخصی فعال و پرتحرک بود و طبق عادت دائمی، برای شنا و ورزش به استخری در خیابان کوشک تهران می رفت و در همین مکان و در حالی که تنها بوده دچار حملهء قلبی می‌‌شود و با اینکه فاصلهء این استخر تا بیمارستان شهدای تجریش خیلی طولانی نیست، اما تا محافظان لباس بر وی بپوشانند و به بیمارستان منتقل کنند، زمان از دست رفته است. عملیات احیا بیش از یک و نیم ساعت طول می کشد اما تلاش پزشکان نتیجه نمی دهد و رفسنجانی به دیار باقی می شتابد. نکبه اين نکته حسن قاضی‌زاده هاشمی، وزیر بهداشت، نیز شامگاه یکشنبه، 19 دی ماه به آن اشاره کرد و به خبرنگاران گفت که "تیم پزشکی" همراه آقای هاشمی نبوده است.

       در واقع رییس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام علاقه‌ای به داشتن تیم پزشکی نداشت. وجود "تیم پزشکی" برای مقام ‌های ایران، که وزیر بهداشت به آن اشاره کرده است، پیش از همه برای آیت‌الله خمینی، بنیان گذار حکومت اسلامی و به ابتکار پسرش احمد خمینی ایجاد شده بود. اکبر هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطرات ا به این موضوع پرداخته و راجع به ماجرای حملهی قلبی آیت‌الله خمینی در سال 65 نوشته است:

       «احمد آقا و دکتر حسن عارفی و دکتر مسعود پورمقدس، گزارش جریان حمله قلبی امام را در حالی که در دستشویی بوده‌اند، دادند. امام با فشار دادن زنگ، دکترها را خبر کرده‌اند. تعبیه زنگ در مراکز خلوت از ابتکارات جالب احمد آقاست. ایشان را در بی هوشی کامل یافته‌اند. با ماساژ دکتر پورمقدس تنفس امام برگشته و سپس به بیمارستان بیت منتقل شده‌اند».

       هاشمی در ادامه می‌نویسد:

       «از کارهای خوب احمد آقا، تأسیس یک بیمارستان کوچک قلب با وسایل مدرن در کنار منزل امام است... این کار کمک کرده که کسالت امام کاملاً مخفی بماند».

       این پزشکان و تجهیزات کامل پزشکی، چندین بار جان آیت‌الله خمینی را نجات دادند.

       به جز مورد ذکر شده، محمد حسین خوشنویس، از اعضای تیم پرستاری بنیان گذار حکومت اسلامی روایت دیگری از اهمیت و حضور دائمی این تیم پزشکی با هدف حفظ جان شخصیت‌های کلیدی ایران دارد. به تشخیص سرپرست تیم پزشکی آیت‌الله خمینی بعد از این ایست‌های قلبی برای او باتری داخلی قلب کارگذاشته شد، او در مصاحبه‌ای گفته است:

       «در یکی از شیفت‌ها حدود ساعت 2 صبح، پرستاران پشت دستگاه مانیتور بودند که یک اختلال ریتم خطرناک قلبی در آیت‌الله خمینی مشاهده کردند. بلافاصله با اطلاع به سایر اعضای تیم پزشکی، با لوازم احیا بالای سر ایشان حاضر شدند. جالب اینکه پس از وارد شدن گروه درمانی بالای سر امام که با سرعت صورت گرفته بود، همسر امام فرصت خروج از تخت خواب را نیافتند و با حضور تیم در زیر پتو پنهان شدند. نکته جالب اخلاقی اینجا بود که حضرت امام به محض ورود ما پرسیدند چه شرایط خاصی ایجاد شده که شما سراسیمه اینجا آمده اید و آیا امکانش نیست که عیال از زیر پتو خارج شود و چادر به سر کند و در گوشه بایستند، که در این چند ثانیه امام از حال رفتند.»

       به گفتهی حسن عارفی، سرپرست تیم پزشکی آیت‌الله خمینی، بعد از این ایست‌های قلبی برای او باتری داخلی قلب کار گذاشته شد. اما این موضوع با این تحلیل که در مردم تاثیر خواهد گذاشت و از اقتدار رهبران نظام می‌کاهد، به صورت محرمانه باقی ماند.

       در واقع مسئولان عالی رتبه حکومت اسلامی به ندرت سابقه بیماری‌های خود را عمومی کرده‌اند و در مورد آقای هاشمی رفسنجانی نیز اطلاعی از سابقه احتمالی بیماری خاصی در دست نیست. هاشمی رفسنجانی در خاطراتش چندین بار راجع به کسالت همسرش نوشته و اینکه در تماس با دکتر ملک‌زاده، وزیر بهداشت وقت و یا دکتر قدس، از آنها خواسته است به بالین عفت مرعشی حاضر شوند. اما در این خاطرات او دربهمورد بیماری خاص و وضعیت جسمانی‌اش نپرداخته است.

       محمد آقاجانی، معاون وزارت بهداشت، بعد از درگذشت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: "ایشان زمینهی بیماری قلبی داشتند و در این سن با وجود زمینه بیماری قلبی احتمال سکته قلبی و‌ به‌دنبال آن فوت، دور از ذهن نیست."

       اکبر هاشمی رفسنجانی شخصیتی پیچیده و چندلایه داشت که به پنهان‌کاری مشهور بود و پیش از این از کسالت‌های جدی فردی و یا امکان دسترسی به امکانات همیشگی پزشکی سخن نگفته است.

به همین خاطر هیچ‌گاه خبری از کسالت و مریضی هاشمی 82 ساله منتشر نشد.

       با وجود آن که وزیر بهداشت از غفلت تیم پزشکی در همراهی با اکبر هاشمی رفسنجانی سخن گفته است، اما به دلیل محرمانه تلقی شدن مسایل مربوط به وضعیت سلامت مقامات رده اول نظام حکومت اسلامی، مشخص نیست که آیا چنین امکانی به واقع موجود است و آیا این بازیگر پرنفوذ فضای سیاست ایران، خود از در اختیار داشتن این امکان امتناع کرده است.

       او تنها در جایی از خاطراتش نوشته است: "دیشب در خواب دچار کابوس شدم، ولی کوتاه بود. سنگینی حیوانی را روی بدنم احساس می‌کردم و نمی‌توانستم تکان بخورم. با ذکر خدا و استعاذه رفع شد. بی‌سابقه نیست. بارها نظیر این حالت برایم پیش آمده است».

       باری، حاج آقا هاشمی اگرچه 82 سال عمر داشت اما انسان بسیار سالمی بود و در طول زندگی آلوده دود و دم و حتی سیگار نشده بود و روحیهی پیاده روی و کوه رفتن و اسب سواری و شنا را هم در فرصت های ولو اندکی که به دست می آورد داشت.

       غیره منتظره بودن فوت مرحوم هاشمی به این خاطر است که در سال های پس از انقلاب اکثر روحانیون و برجستگان ابتدا کارشان به بیمارستان و عمل جراحی و اغما و کما رسیده و جامعه برای شنیدن خبر فوت آنها کم کم آماده شده است، والا به قول معروف مرگ حق است و از رگ گردن به ما نزدیک تر است و خبر هم نمی کند!

       درگذشت آقای هاشمی غیر منتظره بود چون ایشان سابقه بیماری قلبی نداشت و وظایف روزانه و مسئولیت های خود را به خوبی و از روی برنامه انجام می داد و به اعتراف همکاران ایشان سن و سال اثری روی ایشان نداشت و بسیار پر نشاط کار می کردند .

       همین چند روز قبل روزنامه ها به نقل از مدیر بهشت زهرا آمار مرگ و میر تهرانی ها در هوای آلوده زمستان امسال را چاپ کرده بودند که بر اساس این آمار بیشتر مرگ و میر ها مربوط به سکته قلبی و افراد بالای 65 سال و مربوط به شهروندان مناطق مرکزی تهران نظیر میدان امام خمینی و بهارستان و بازار و اطراف آن بود، و از اتفاق محل کار حاج آقا هاشمی (تشخیص مصلحت نظام) یعنی کاخ مرمر سابق (دفتر کار رضاشاه پهلوی) در چهار راه فلسطین و بیت رهبری و رئیس قوه قضاییه هم در همین مرکز شهر با بیشترین هوای آلوده قرار دارد و بعید نیست این مرگ غیر منتظره بر اثر آلودگی هوای کشنده تهران بوده باشد که فرقی بین مدیران و مردم و رئیس و مرئوس و فقیر و غنی نمی گذارد .

 

کشور از لحاظ «گوسفند» در شرایط مطلوبی قرار دارد!

بر اساس اخبار و گزارشات مندرج در روزنامه های کم تیراژ کشور، دولت تصمیم به واردات گوسفند از یکی دو کشور گوسفندخیز جهان نظیر استرالیا و ایرلند گرفته است. ایرلند به خاطر مشکلات اقتصادی و به منظور صرفه جویی در هزینه ها پنج سال قبل تعدادی از سفارتخانه های خود در کشورهای خارجی، از جمله ایران را تعطیل کرده بود اما به نظر می رسد برای از سرگیری روابط گوسفند - چوپانی و ارائه خدمات کنسولی به گوسفندان خود تصمیم به بازگشایی سفارت خود گرفته است!

مقامات دولت اسلامی واردات گوسفند از خارج را یکی از موفقیت های بزرگ در عرصهء دیپلماتیک کشور و نتیجهء مذاکرات موفقیت آمیز با 5+1 می دانند که بر اساس آن حکومت اسلامی قبول کرد که قلب راکتور چند میلیارد دلاری اراک را با بتن و سیمان پر کند، و سایت زیرزمینی فردو را به انبار علوفه تبدیل نماید و در عوض تحریم صدور گوسفند به حکومت اسلامی برداشته شود!

مقامات وزارت خارجه برداشتن تحریم گوسفندی از حکومت اسلامی را نتیجه خرد و هوش و زیرکی هیئت مذاکره کنندهء وزارت خارجهء حکومت (نقل و نبات چی، تخت فنرچی، وعده وعیدچی) به سرپرستی مملی جوات ضخیم می دانند و می گویند اگر تحریم ها برداشته نمی شد اکنون کشور با کمبود شدید "دنبلان" مواجه بود!

از سوی دیگر مخالفان دولت ایراد می گیرند که چرا با وجود این همه گوسفند مطیع و سر به راه در کشور دولت می خواهد از خارج گوسفند بیاورد. در واقع هر چه در حکومت اسلامی کم داشته باشیم از حیث داشتن گوسفند در جهان حرف اول را می زنیم!

جامعه شناسان و علمای رفتارشناسی متفق القولند که اگرچه به واسطه مشکلات اقتصادی و گرانی و بیکاری و کم درآمدی و فقر دنبهء گوسفندان ایرانی آب شده است و دنبلان آنها را هم کشیده اند، معهذا گوسفندان ایرانی سر به زیر ترین گوسفندان کشورهای جهان سوم هستند و مزاحمتی برای چوپانان خود فراهم نمی آورند! گوسفندان ایرانی گوسفندانی کم توقع و متحمل و آرام و مطیع یک مشت گاو و الاغ بوده و به چرای مختصری قانع می باشند!

به هر حال انتطار می رود دولت محترم بجای واردات گوسفند از خارج، یک فکری برای رفاه گوسفندان داخلی بکند!

در عين حال دولتمردانی که تصمیم به واردات گوسفند از خارج گرفته اند باید توجه داشته باشند واردات گوسفند از خارج مخالف سیاست های خود دولت در حمایت از نیروهای داخلی است، در این مملکت هرچه کم باشد الحمدلله گوسفند موج می زند!

 

لوطی گری و گذشت حاج حسن و یاران!

بابک زن جانی (پدیدهء اقتصادی هزارهء سوم!) بیش از سه میلیارد دلار جیب ملت و بیت المال را زده و برده، و حالا چه کسانی خورده اند، خدا می داند!

این میلیاردر جوان که به گفته خودش رانندهء رئیس بانک مرکزی بوده و بر اثر شانس و اقبال یک شبه اسم مبارکش وارد لیست میلیاردرهای جهان شده است، بخت و اقبالش دیری نپائید و حالیه در زندان معروف اوین در کنار بزرگانی چون رحیمی (معاون دست پاک احمدی نژاد) و مهدی هاشمی (ته تغاری حاجی اکبرهاشمی) نوشابهء خنک می خورد!

اما، به گفتهء وزیر دادگستری و سخنگوی قوهء قضائیه و وزرای اطلاعات و نفت و سایر مسئولان ریز و درشت حکومت اسلامی، «بابک جان(!) همکاری نمی کند و جای پول ها را نشان نمی دهد!« اين در حالی است که زندان اوین و بازجویان اوین یک موقعی برای خودش برو بیایی داشتند و هر کس پایش به اوین می رسید حتی مطالبی را که بازجویان نمی خواستند و نمی پرسیدند "لو" می داد!

مرحوم احسان طبری هفتاد سال کمونیست دو آتشه دو رو خشخاش بود ولی تا پایش به اوین رسید استالین را هم "لو" داد و در مصاحبهء تلویزیونی از گذشتهء خود تبری جست و به اسلام گروید!

ایضاً رفیق کیانوری و بسیاری از رهبران گروه های چپ و مبارزان سیاسی که ساواک نتوانسته بود آنها را به آدم فروشی و "لو" دادن بقیهء هم مسلکان و حضور در مصاحبه< تلویزیونی وا دارد، به محض دستگیری و ملاقات و معانقه با بازجویان اوین تغییر مسلک داده و همه چیز را از کودکی و دوران دبستان به این طرف اقرار کردند!

اما به نظر می رسد که اين فقط «مبارزان و مخالفان سیاسی» هستند که چند روز و حداکثر چند هفته بعد از دستگیری ارشاد شده و با اظهار ندامت از گذشته خود اعتراف می کنند و همه چیز را می گویند! بنا به گفته وزرای دادگستری و اطلاعات و نفت و سخنگوی قوه قضائیه و سایر مسئولان کشور؛ بابک جان حاضر به همکاری نیست و محل اختفای سه میلیارد دلار و نام کسانی را که از این خوان یغما برده و خورده اند "لو" نمی دهد و دهان خود را با چسب دوقلو بسته است!

خوش رفتاری با این متهم اقتصادی و حرف نزدن بابک زن جانی و سکوت وی برای حکومت اسلامی فوایدی هم در سطح جهانی دارد و مشت محکمی بر آبگاه کسانی است که می گویند در ایران زندانیان را شکنجه و یا در کهریزک مورد تجاوز قرار می دهند و زن خبرنگار زندانی را با لگد می کشند!

بطوری که ملاحظه می کنید در حکومت اسلامی زندانیان بیش از آنکه در زندان باشند در مرخصی به سر می برند! (نمونه اش محمدرضا رحیمی و مهدی هاشمی) و حتی متهمانی که پروندهء سنگین آنها در دست بررسی است به خارج از کشور مسافرت می کنند! (مثل قاضی عادل و شریف مرتضوی کهریزکی).

به هر حال تا کنون چند بار از بابک محترمانه سوال شده که «بابک جان پول ها را چه کرده ای و با کی و چه کسانی خورده ای؟» و بابک هم همکاری نکرده و پاسخ سوالات را نداده است!

فعلا بابک در زندان است و وسیلهء خوبی برای تسویه حساب های سیاسی شده، و دولت هم هرجا کم بیاورد بابک را علم می کند و با یادآوری ماجرای کف زنی بابک و ایجاد جار و جنجال به روی سونامی افزایش قیمت ارز و بازگشت تورم و رشد بیکاری و بدبختی و بدقولی آمریکا در برداشتن تحریم ها و اشتباهات وزارتخارجه در حال دادن به 1+5 و بوس و کنار با آمریکا سرپوش می گذارد!

چند روز قبل حاجی حسن آقا روحانی (تحصیل کردهء انگلیس) در یک سخنرانی تلویحاً قوهء قضائیه را به کم کاری در پروندهء «بابک عزیز» متهم کرد و گفت بهتر بود پرونده توسط وزارت اطلاعات دنبال می شد و بابک در اختیار وزارت اطلاعات قرار می گرفت!

رئیس قوهء قضائیه که معمولاً وارد این مباحث نمی شود این بار سکوت را جایز ندانست و در پاسخ به اظهارات حاجی روحانی گفت که در رسیدگی به این پرونده وزارت اطلاعات هم دخیل بوده و اگر قوهء قضائیه ورود نکرده بود الان بابک حب جیم را خورده و از کشور رفته بود، و اینکه دولت علاقه ای به پس گرفتن پول ها از بابک جان ندارد!

آیت الله لاریجانی همچنین اشارات قابل تأملی داشته و گفتند که بابک اعتراف کرده که در جریان انتخابات رئیس حکومت (روحانی) به ستاد انتخاباتی او پول پمپاژ کرده است!

- توجه کردن به اظهارات رئیس قوه قصائیه به مصداق اآکه گفته اند: " العاقل یکفی الاشاره! " شنونده را کاملاَ روشن می کند که چرا بعضی ها دنبال پس گرفتن پول ها از بابک نیستند! (چو متقابلاً باید پول هایی را که از بابک گرفته اند پس بدهند! )

همچنین رئیس قوهء قضائیه می گوید برای حفظ آبروی بعضی اشخاص، که بابک از آنها اسم برده، از احضار آنها تاکنون خودداری شده است!

با دقت در اظهارات رئیس قوه قضاییه دلیل برخورد برادرانه و محترمانه با حاج آقا بابک زن جانی و عدم احضار بزرگانی که بابک به پول دادن به آنها اعتراف کرده است کاملاً روشن می شود، اما این موصوع محل بحث ما نیست! کاری است که شده و پولی است که به بدن عده ای گوشت شده است.

به نظر می رسد پیگیری این موضوع موجب برهم خوردن برادری و اتفاق مسئولان نظام می شود و بهتر است موضوع را فراموش کرده و کش ندهند.

سال های طولانی است که عربستان سعودی، کویت و عراق و قطر و کشورهای ساحلی دریای مازندران سرگرم غارت حوزه های مشترک نفتی و گازی ایران هستند و در این مدت صدها میلیارد دلار نفت و گاز ایران را برده و می برند؛ حالا یک هموطن (بابک زنجانی) 3 میلیارد دلار نفت را برده و فروخته و پول آن را با حامیان داخلی خود خورده است خوبیت ندارد اینطور ناخن خشکی کرده و آبروی یک مسلمان را ببرید!

اما اینکه رئیس قوهء قصاییه گله می کند که دولت دنبال پس گرفتن این 3 میلیارد دلار نیست هم حکایت از بزرگ منشی و لوطی گری دولتی ها دارد!

در دولتی که دارایی شخصی بعضی از وزرای آن بیشتر از دارایی دولت است و فقط یک قلم نعمت پتروشیمی به گفته خودش 1000 میلیارد تومان وجه رایج مملکت و صدها شرکت و مجتمع پتروشیمی دارد، و بعضی دیگر که قبلاً سر چهار راه ها اسپند دود می کردند و حالا به راکفلر می گویند چایی بیار(!) 3 میلیارد دلار بابک زنجانی حکم انعام شاگرد را دارد و نباید وقت دولت محترم صرف باز پس گیری این چندر قاز شود!

از نظر سیاسی و عقلانی هم تدبیر دولت درست است که دنبال باز پس گیری پول های هاپولی شده نمی رود! چون اگر قرار باشد هر کس دزدی کرد و اختلاس کرد و بیت المال را چاپید و پورسانت دلاری از کمپانی های خارجی گرفت و 400 میلیون درهم دارایی بانک ملت شعبه دوبی را به جیب زد و... فردا روزی مجبور به پس دادن آن شود دیگر کسی دنبال تصدی پست های دولتی و خدمت به مردم(!) نخواهد رفت و مملکت بدون مدیر مومن و متقی و نمازخوان و خداترس و پاک دست و خدمتگزار خواهد ماند!

از همه مهم تر اینکه در اسلام نسبت به حفظ آبروی مومن اکیداً توصیه شده است، و چون رئیس جمهور و وزرا و دولتی ها و مسئولان و مدیران کلهم اجمعین مسلمان و مومن و متعهد به اجرای دستورات دینی هستند، به بابک زنجانی هم کاری ندارند تا آبروی کسی ریخته نشود! (اگر چه فقط خواجه حافظ شیرازی نمی داند که حامیان و شرکای جرم بابک چه افرادی بوده و حالیه پول ها در کجاست!)

 

واکنش یک کاخ نشین به پدیدهء اسفناک «گور خوابی»

من کاری ندارم که دیگران در مورد دکتر حسن هاشمی وزیر به داشت دولت حاج حسن روحانی چه می گویند، اما به نظر من دکتر هاشمی آدم خوبی است؛ چون برخلاف سایر مسئولان که گناه "گور خواب شدن» و، در واقع، گور به گور شدن مردم ایران را به گردن تحریم ها و استکبار جهانی انداختند؛ مرد و مردانه اعتراف کرد که گناه "گور خواب شدنِ» ملت ایران به گردن مدیران و مسئولان حکومت اسلامی و سوی مدیریت و نادانی و ندانم کاری آنها، از جمله خود ایشان است!

وزیر به داشت، که با خواندن روزنامه ها و ملاحظه عکس گورخواب ها فهمیده است این بدبخت ها، که روزگارشان سیاه تر از روزگار آوارگان و بی خانمان های جنگ سوریه است، ایرانی هستند، نسبت به اخبار "گور خوابی" واکنش نشان داد و گفت: این‌ افراد، ایرانی و انسان هستند و متاسفانه ما نقش و سهم خودمان را در ایجاد این شرایط کمرنگ می‌بینیم و این انصاف نیست.

دکتر سید حسن هاشمی در نشست معاونین اجتماعی و قائم مقام‌های روسای دانشگاه‌ها در امور اجتماعی با اشاره به اخبار گورخوابی در حاشیه شهریار، گفت: در هفته گذشته بحث گورخواب‌ها مطرح شد و گفتند که این افراد معتاد متجاهر هستند. اما باید گفت این افراد ایرانی و انسان که هستند. از کجا معلوم که این افراد به خاطر سوی مدیریت ما اینطور نشدند؟ متاسفانه ما نقش و سهم خودمان را در ایجاد این شرایط کمرنگ می‌بینیم و این انصاف نیست!

هاشمی تصریح کرد: مگر این افراد در کشور چند نفرند؟ نهایتا آنها چهل تا پنجاه هزار نفر هستند. آيا واقعا نمی‌توان این افراد را ساماندهی کرد؟ متاسفانه می‌بینیم که در این جریان شهرداری تقصیر را گردن وزارت رفاه می‌اندازد و وزارت رفاه نیز تقصیر را به کس دیگری نسبت می‌دهد.

وی ادامه داد: باید بدانیم که این تصاویر و اتفاقات حاصل عملکرد ماست و به نام نظام حکومت اسلامی نوشته می‌شود!

باری، اگرچه حاج دکتر حسن هاشمی در این اظهارات تعداد گورنشینان ساکن قبرستان را چهل پنجاه هزار نفر تخمین زده است اما باید گفت که سایر مردم هم در واقع ساکن قبرستان هستند!

در مملکتی که روزنامه ها نمی توانند غیر از دستورالعمل آشپزی چیزی چاپ کنند و نماینده مجلس را به خاطر انجام شل و ول مسئولیت نمایندگی شبانه دستگیر می کنند و کنسرت مجوزدار قانونی (خواندن سرود های غم انگیز - شبه روضه خوانی!) به دستور امام جماعت یک روستا لغو می شود و نمایندهء مجلس را در حین سخنرانی مضروب و مصدوم می کنند و بیکاری و گرانی باعث شده تا 13 میلیون نفر مجرد بمانند و نتوانند ازدواج کنند در واقع همه ساکن قبرستان و گور نشین هستند و زندگی بدتر از مرگ دارند!

بنابراین، آمارِ پنجاه شصت هزار نفری حاجی دکتر حسن هاشمی غلط است و صحیح آن پنجاه - شصت میلیون نفر می باشد و بجز آقایان و آقازاده هایشان و افراد فامیل و وابستگان نسبی و سببی حکومتگران که بر روی زمین دارای زندگی چون ماه هستند، بقیه مردم که زیر بار فقر و نداری و بیکاری و بی خانمانی روزی صدبار می میرند و زنده می شوند گورنشین بوده و در قبرستان ساکن می باشند!

 

برداشت محصول توسط محصولی!

روزنامه‌ی ابرار، که نسخه چاپی آن مثل سایر روزنامه های کم تیراژ حکومت اسلامی روی بساط روزنامه فروشی ها دیده نمی شود، به ثروت هنگفت وزیر کشور در دولت احمدی‌نژاد گیر داده و در این‌باره گزارشی منتشر کرده و نوشته: «صادق محصولی در یک نشست دانشجویی گفته است که یک ریال هم از دولت گذشته درآمدی نداشته است».

(حتی ممکن است که او هم، مانند مرخوم حاج اکبر رفسنجانی اموال شخصی و ارث پدری اش را خرج انقلاب و کشور کرده باشد!)

صادق محصولی در این جمع دانشجویی صادقانه گفته است که این ثروت مختصر (حدود 800 میلیارد تومان!) محصول تلاش و زحمات او بوده است.

نام حاج صادق محصولی در دوران انتخابات سال 88 بر سر زبان ها افتاد. شیخ کروبی که در آن سال جزو کاندیداهای ریاست حکومت بود موضوع «سواپ نفت» در دورانی که محمود احمدی نژاد استاندار اردبیل بود را مطرح کرد و مدعی شد احمدی نژاد و اطرافیانش درآمد سواپ نفتی را به جیب زده اند! این اتهامات باعث شد ثروت امثال صادق محصولی که در زمان استانداری احمدی نژاد نفت جابجا می کرد زیر سوال برود...

خوشبختانه بعد از روی کارآمدن احمدی نژاد و اعلام اینکه دولت او پاک دست ترین دولت تاریخ ایران است، مردم قبول کردند که ثروت اطرافیان احمدی نژاد از کارگری و زحمت کشی و چاه کنی و عملگی و مسافرکشی به دست آمده است!

موضوع دستگیری معاونین احمدی نژاد به جرم فساد مالی و زندانی شدن معاون اول وی به خاطر اختلاس بیمه ایران برای مدت ها تیتر اول روزنامه ها بود ولی در مورد حاج صادق محصولی که زحمات خود را بعد از انقلاب شروع کرد و با تلاش و کوشش و کارگری و حقوق کارمندی به ثروت مختصری در حدود 800 میلیارد تومان رسیده است، بجز همان اشاره حاج آقا کروبی (محصور فعلی - از سران فتنه) حرفی زده نشد!

اما این روزها انتشار اخبار مربوط به دزدی ها و رانتخواری ها و اختلاس ها و حقوق های نجومی و دکل دزدی و پرونده 3 میلیارد دلاری بابک زنجانی و پرونده های غارتگری های رنگ و وارنگ باعث شده است که ثروت 800 میلیارد تومانی صادق محصولی و پرونده سواپ نفت استانداری اردبیل در برابر ثروت امثال نعمت پتروشیمی پول خرد به حساب بیاید!

به نظر می رسد وزرای احمدی نژاد از اینکه دیگر در کانون توجه رسانه ها نیستند و کسی آنها را زیر سوال نمی برد، و به آنها اتهام نمی زند و همه اتهامات متوجه حقوق های نجومی و مفت برهای تازه از راه رسیده و غارتگران جناح مقابل شده و رسانه ها به جناح آنها توجه نشان نمی دهند ناراضی بوده و شروع به خودزنی کرده اند تا مطرح شوند!

آقای محصولی با پای خودش رفته در یک جمع دانشجویی و گفته است در دولت مجانی زحمت کشیده و پولی نگرفته و این هفتصد هشتصد میلیارد تومان هم حاصل تلاش و کوشش و کارگری می باشد!

با همه اینها و علیرغم اظهارات صادقانه صادق محصولی، هنوز شایعات زشت در مورد پروندهء سوآپ نفتی بر سر زبان هاست و مردم با دیدن محصولی و شنیدن نام محصولی متعجب می شوند که چطور محصولی طی چند سال کار در استانداری اردبیل چنین «محصولی» برداشت کرده است!

بازگشت به خانه