تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
دربارهء واکنش های برخی از ايرانيان به فرمان ضد تروریستی ترامپ
مجید محمدی
بلافاصله بعد از صدور فرمان اجرایی ترامپ در منع ورود شهروندان 7 کشور به ایالات متحده (به جز دارندگان گذرنامه و کارت سبز امریکایی) برای سه ماه، سیلی از اعتراضات ایرانیان در فضای مجازی منتشر شد.
معترضان در واکنش خود به یک نکتهی مهم توجه نداشتند: اینکه با انتخاب ترامپ دوران تازهای در ایالات متحده آغاز شده است. مردم امریکا در انتخابات نوامبر 2016 به سیاستهایی متفاوت با سیاستهای حزب دمکرات (ترکیبی از ایدههای کلینتون و سندرز) رأی دادند. رأیدهندگان با رأی خود سیاستهای حزب دمکرات در حوزهء مهاجرت و صدور ویزا را نفی کردند و دولت ترامپ در این حوزه دارد دقیقاً همان را که وعده کرده - بدون توجه به خوشایند و ناخوشایند بودن آنها برای بخشی از جمعیت - به اجرا میگذارد. همان طور که مخالفان دولت اوباما هشت سال به وی فرصت دادند سیاستهایش را اجرا کند این فرصت باید به دولت ترامپ هم داده شود. البته اعتراض غیر خشونتآمیز حق شهروندان امریکایی است.
بازار مقایسه
یکی از واکنشها، همسان دانستن ترامپ و احمدینژاد است. مقایسهکنندگان توجه ندارند که احمدینژاد یک عنصر سرکوبگر در یک نظام تمامیتخواه است و ترامپ، شهروندیست بدون سابقهی جنایت و منتخب مردم امریکا. ترامپ دارد وعدههای دوره کارزارهای انتخاباتیاش به مردم را عمل میکند در حالی که احمدینژاد مجری سیاستهای خامنهای بود. ترامپ - با همهی انتقاداتی که برخی از آنها به وی وارد است - با رهبران جنایتکار و تمامیتخواه جمهوری اسلامی قابل مقایسه نیست.
در کنار بازار مقایسههای بیاساس، بازار برچسبزنی هم رواج دارد. مقامات جمهوری اسلامی و دستگاه تبلیغاتی رژیم نیز با نژادپرست خواندن ترامپ به این حکم واکنش نشان دادند. معلوم نیست چگونه ملیت و مذهب حتی اگر این دومی مبنای صدور حکم بوده باشد به نژاد تبدیل شدهاند؟
قانونی یا غیر قانونی؟
بخشی از ایرانیان این دستور ترامپ را غیر قانونی میدانند. آنها در این نظر مرتکب خلط میان مهاجرت قانونی و صدور ویزا میشوند و توجه ندارند که سهمیهبندی مهاجرتی بر اساس ملیت و مذهب غیرقانونی است اما در صدور ویزای دانشجویی یا کار یا گردشگری چنین ملاکی بیمعناست. قاون منع تبعیض 1965 فقط در مورد ویزای مهاجرتی است. قانون 1965 حتی تبعیض بر اساس مذهب را هم نفی نمیکند. همچنین مهاجران برای مهاجرت هیچ نیازی به ورود به کشور ندارند و از بیرون نیز میتوانند تقاضای ویزای مهاجرتی بدهند.
حقوق بشر و حقوق و تعهدات بینالمللی
بخشی دیگر، این فرمان را نقض حقوق بشر و حقوق بینالملل میخوانند. آنها توجه ندارند که عدم صدور ویزا نقض حقوق بشر نیست چون اعضای بشر حق ویزای دیگر کشورها را ندارند. دو اصل اعلامیهی جهانی حقوق بشر به موضوع جابجایی انسانها مربوط است که عدم صدور ویزا ناقض هیچکدام نیست. بنا به اصل سیزدهم اعلامیه جهانی حقوق بشر، افراد آزادی جابجایی در درون مرزها و آزادی خروج و ورود به کشور خویش را دارند (در این زمینه اکثر ایرانیان داخل و خارج کشور در برابر نقض حقوق هموطنان خود ساکت هستند). بنا به اصل 14 اعلامیه جهانی حقوق بشر، افراد، حق تقاضای پناهندگی دارند (در شرایط دشوار) اما دولتها ملزم به اعطای پناهندگی نیستند. اقدام دولت امریکا در عدم صدور ویزا برای شهروندان چند کشور به هر دلیلی که باشد ناقض تعهدات بینالمللی دولت امریکا نیز نیست.
ویزا: حق یا امتیاز
برخی دیگر، این فرمان را ناقض دمکراتیک بودن جامعهی امریکا میدانند بدون توجه به اینکه تصمیم هر ملتی در چارچوب قلمرو خود اگر ناقض حقوق اقلیت نباشد (اقلیتی که قانونا در یک کشور زندگی میکنند) تعارضی با دمکراسی لیبرال ندارد. شهروندان دنیا در ایالات متحده حقوق شهروندی ندارند. آیا شهروندان ایرانی با اعتراضات خود به فرمان ترامپ و پیش کشیدن ارزشهایی مثل دمکراسی یا حقوق بشر -که کاملا در این مورد بیربط است- عملا از دولت و مردم امریکا نمیخواهند که بمبگذاری و حملات تروریستی اسلامگرایان را برای خوشایند شهروندان آن هفت کشور تحمل کنند؟
کارکردهای مثبت و منفی
برخی دیگر به وجوه منفی آن اشاره میکنند. البته این منع مثل سیاستهای دیگر، هم وجوه مثبت و هم وجوه منفی دارد. وجه منفی آن مشکل برای دانشجویان و محققانی است که میخواهند در دانشگاههای امریکا کار کنند و اگر موقت باشد به طور موقت این کارکرد را دارد. البته منع صدور ویزا هزینهای است که ایرانیان برای تروریست بودن دولتشان میدهند.
این منع، چند وجه مثبت هم دارد. یک وجه مثبت آن ایجاد دشواری برای پناهندگان سیاسی قلابی است که پس از پناهندگی میخواهند مدام به ایران بروند و باز گردند. این منع، همچنین بخش قابل توجهی از دانشجویانی ایرانی خواستار تحصیل در دانشگاههای ایالات متحده را که از خانوادههای مقامات و دیگر تاراجکنندگان اموال عمومی هستند از این موقعیت محروم میکند. فراموش نکنیم که قریب به اتفاق خانوادههای ایرانی نمیتوانند هزینههای 30 تا 75 هزار دلاری سالانهی تحصیل در دانشگاههای امریکا بپردازند. وجه دیگر مثبت آن، پایان دادن به صنعت گروگانگیری است اگر جمهوری اسلامی اقدام متقابل انجام دهد و ایالات متحده حتی دارندگان تابعیت دوگانهی ایرانی-امریکایی را در فرودگاه مورد پرسش قرار دهد. (چنانکه راینس پریبوس در مصاحبه با سیبیاس در تاریخ 29 ژانویه گفت).
فراموش شدن عملیات تروریستی و ضد امریکایی جمهوری اسلامی
برخی از معترضان، منکر عملیات تروریستی دولتشان علیه ایالات متحده میشوند، بدون توجه به فهرست بلند بالایی از اینگونه اقدامات. برخی از آنها را برای یادآوری کسانی که اینگونه اخبار را دنبال نمیکنند ذکر میکنم:
دانشجویان خط امام با کمک حکومت، دیپلماتهای امریکایی را برای 444 روز گروگان گرفتند و سران حکومت، این عمل بزهکارانه را تایید و حمایت کردند؛
در ایران پرچم آمریکا که نماد غرور ملی مردم آن کشور است به بهانههای مختلف در مراسم حکومتی آتش زده میشود؛
بمبگذاری مقر تفنگداران دریایی آمریکا در بیروت و کشته شدن 241 آمریکایی و 58 فرانسوی توسط حزبالله که هزینهی آن و آموزش نیروهای آن توسط جمهوری اسلامی تامین میشود؛
منفجر کردن برجهای الخبر عربستان و کشته شدن 19 آمریکایی توسط شیعیان مورد حمایت جمهوری اسلامی؛
تامین بمبهای کنار جادهای در کشتار سربازان و شهروندان امریکایی در عراق و افغانستان؛
حمایت سپاه قدس از انواع و اقسام گروههای تروریستی همچون شاخه نظامی حزبالله در لبنان، حشد الشعبی در عراق، حوثیها در یمن و حماس در اسراییل؛
همکاری با القاعده و طالبان در افغانستان علیه ایالات متحده؛
موشکاندازی به سمت ناوهای امریکایی در آبهای آزاد خلیج فارس؛
برنامهریزی برای ترور سفیر عربستان سعودی در واشینگتن دیسی؛
ترور ایرانیان در داخل و خارج و از جمله یکی از ایرانیان در ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی در ایالات متحده؛ [علیاکبر طباطبایی، سخنگوی سفارت ایران در امریکا در دوران حکومت پهلوی، روز ۳۱ تیرماه ۱۳۵۹ توسط یک عامل جمهوری اسلامی به نام “داوود صلاحالدین” در منزلش در ایالت مریلند امریکا به قتل رسید.]
به اینها اضافه کنید کشته شدن 85 نفر در بمبگذاری مرکز یهودیان در آرژانتین و چهار نفر در رستوران میکونوس.
در نظر داشته باشیم که در ایران یک دمکراسی وجود ندارد که بپذیریم مقامات مرتکب این اعمال تغییر کرده باشند. از فهرست اعمال شهروندان اسلامگرای دیگر کشورها میگذرم.
منصفانه نیست
میگویند حساب ایرانیان از دولتشان جدا است: واقعیت این است که حساب همهی شهروندان ایرانی از حکومتشان جدا نیست؛ بلکه حساب کسانی که به دلیل باورها یا سبک زندگیشان تحت تعقیب قرار میگیرند از حکومتشان جداست.
میگویند همه ایرانیان تروریست نیستند اما برخی از آنها هستند: وقتی یک بسته گوشت حامل میکروب یا ویروس است، میلیونها بسته گوشت از همان کارخانه را در کشورهای غربی جمع میکنند.
میگویند شهروندان عربستان و پاکستان بیشتر در عملیات تروریستی در امریکا نقش داشتهاند: اما دولتهای این کشورها نه تنها برنامهای تروریستی علیه ایالات متحده نداشتهاند بلکه با این کشور همکاریهای امنیتی دارند.
توهین، دشمنی و شمشیر را از رو بستن
میگویند دولت امریکا با این فرمان به ایرانیان توهین کرده و شمشیر را در برابر آنها از رو بسته است. اما دهها کشور مثل دولت مصر چند دهه است به ایرانیان به طور کلی یا به اکثر آنها ویزا نمیدهند اما کسی این تعبیرات را در مورد دولت مصر یا دولت سوییس به کار نمیبرد. ظاهرا شهروندان ایرانی طلب خاصی از ایالات متحدهی امریکا دارند که لابد به علت بیتفاوتی اکثر آنها در برابر توهین مقامات دولتی ایران به پرچم و ارزشهای امریکاییان است.
دوگانگی در اعتراض
پرسشی که ایرانیان مخالف و تبعیدی از معترضان به این فرمان دارند این است که چرا معترضان به ترامپ در مورد بازداشت ایرانیانی که به وطن خود میروند و حق قانونی آنها است اعتراضی نکردهاند؟ چرا کسی اعتراض نمیکند که هزاران مخالف ایرانی ساکن خارج به دلیل ترس از بازداشت نمیتوانند به زادگاه خود سفر کنند و پدر و مادر پیر خود را قبل از مرگ یا در حال مرگ ببینند. دانشجویان همهی کشورها حق دارند در دانشگاههای امریکا (بسیاری با بورسیههای دولتی که که با زد و بند به دست آمدهاند) درس بخوانند اما ایرانیان حق ندارند خانواده خود را در ایران ملاقات کنند؟
صنعت گروگانگیری
دولت جمهوری اسلامی در برابر منع صدور ویزا برای ایرانیان از سوی دولت ترامپ نه تنها مقابله به مثل نکرد بلکه وزیر خارجه اعلام کرد به امریکاییان ویزا میدهد. این واکنش را نباید به معنای دلسوزی مقامات برای صنعت گردشگری کشور دانست چون آنها به این موضوعات اهمیتی نمیدهند. مقامات جمهوری اسلامی میخواهند امریکاییان و شهروندانی با دو تابعیت به ایران بروند تا صنعت گروگانگیری آنها از شهروندان غربی تعطیل نشود. آنها با اتکا بر این روش چهار دهه است با دولتهای غربی بازی میکنند.
اعتراضات باسمهای و منفعتجویانه
اعتراض برخی هنرمندان (مثل ترانه علیدوستی، اصغر فرهادی و شهاب حسینی) به تصمیم دولت ترامپ اوج دوگانگی و بیاخلاقی و تناقض رفتاری آنها را نشان میدهد. آنها به دولت ترامپ برای ایجاد محدودیت بر یکی از امتیازات اعطاشده توسط یک دولت خارجی اعتراض میکنند تا از توجه عمومی در ایالات متحده و اروپا استفاده کنند چون این اعتراضات برای آنها هزینهای غیر از منفعت ندارد اما در طول عمرشان حتی یک اعتراض به نقض حقوق مسلم شهروندان ایرانی توسط دولت خود نکردهاند. از همین جهت این اعتراضات را در داخل کشور باید ابزاری برای ایجاد سپر بلا در برابر رفتارهای خود آنها (مانند گذاشتن چند تار مو خارج از روسری در برابر عکاسان خارجی یا دست دادن با زنان) و کسب مجوز و امکانات برای فیلمسازی تعبیر کرد. جمهوری اسلامی با دلارهای نفتی و ارعاب هنرمندان توسط بسیجیان و لباسشخصیها، نسلی از هنرمندان بیاخلاق، منفعتطلب، رانتخوار، پرمدعا و ابزار حکومت را پرورش داده است.