تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

9 اسفند ماه 1395 ـ  27 فوريه 2017

گزارشی از مراسم خاکسپاری عبدالرضا کريمی (ابو)

حسن اعتمادی، دبير کل حزب سکولار دموکرات ايرانيان

       جمعه ششم اسفند 1395 (24 فوريه 2017) توفيق آن را داشتم که به نمايندگی از سه نهاد سياسی - جنبش سکولار دموکراسی ايران، کميتهء برگزاری کنگره های سالانهء سکولار دموکرات های ايران، و حزب سکولار دموکرات ايرانيان - در مراسم خاکسپاری يک سکولار دموکرات ايرانیِ ميهن دوست، در حومهء شهر «بادن بادن» آلمان، شرکت کرده و از جانب آن سه نهاد دسته گلی را بروی تابوت دوست مان، که دهان گشودهء خاک آلمان می بلعيدش، بگذارم.

       قبلاً، در سايت جنبش سکولار دموکراسی ايران، خبر درگدشت عبدالرضا کريمی بدينگونه آمده بود:

      ا      جنبش سکولار دموکراسی ايران يکی از همپيمانان گرامی خود را از دست داد. عبدالرضا کريمی (ابو) از خانواده‌ای مرفه و سرشناس از کرمانشاه بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به جنبش چپ ایران پیوست و در سال ‌های دههء شصت به عضویت حزب دموکرات کردستان ايران در آمد و از طرف زنده ياد قاسملو بعنوان نمايندهء حزب در اروپا مشغول فعاليت شد. او، پس از کشته شدن قاسملو، و اغلب بر خلاف مواضع حزب، از اولین فعالین سیاسی حزبی بود که به امر اتحاد نیرو‌های اپوزیسیون اعتقاد يافت و با کوششی گسترده از هر تریبونی برای این منظور و ايجاد تماس و ارتباط با ساير گروه ها و شخصيت های سياسی استفاده کرد. سپس، با شکل گیری جنبش سکولار دموکراسی ایران، به آن پیوست و، علیرغم سختی‌ های مربوط به بیماری دراز مدت ‌اش، در سال ‌های اخیر در کنگره ‌های این جنبش شرکتی فعال داشت. خصائل شخصی نيکوی اش از "ابو کریمی‌" چهره‌ای محبوب ساخته و او را در بین اکثر فعالین سیاسی محبوب  و مورد احترام کرده بود. جايش برای هميشه در جمع سکولار دموکرات های انحلال طلب و خواستار حفظ يکپارچگی ايران خالی خواهد بود».ه

       اما، از روز درگذشت او تا اين جمعهء ششم اسفند، حرف و سخن در مورد چگونگی مراسم خاکسپاری او بسيار بود. گفته می شد که خواهران اش و رفيقانی که تا آخرين روزها همراه و پرستارش بودند دوست داشتند که مراسم جنبهء خاص سياسی بخود نگيرد و اجرای آن زير نظر خانواده باشد. آنها از آقای سيروس ملکوتی دعوت کرده بودند که مديريت مراسم تدفين را بر عهده بگيرد و سه تشکلی که من نمايندگی شان را بر عهده داشتم موافقت آقای ملکوتی را گرفته بودند که پيام شان بر سر خاک و بهنگام تدفيق «ابو» بوسيلهء من خوانده شود.

       اما بزودی خبر رسيد که حزب دموکرات کردستان ايران اين مراسم را در اختيار خود گرفته و مخالف خواندن پيام های رسيده بر سر خاک شده و، با کرايه کردن سالنی در فاصله ای از گورستان، خواسته است مراسم يادبود ابوکريمی را ميزبانی نموده و به کسانی که پيامی را با خود دارند دعوت کند تا پيام ها در آن سالن خوانده شوند. روز قبل از مراسم هم در خبرها چنين آمد که آقای ملکوتی بعلت حملهء قلبی در بيمارستانی در پاريس بستری شده و شرکت اش در مراسم منتفی است. شورای مرکزی حزب سکولار دموکرات ايرانيان، بهمراه کميتهء ادارهء جنبش و برگزاری کنگره های سالانهء سکولار دموکرات های ايران، تصميم گرفتند که اگرچه لازم است که من در مراسم خاکسپاری دوست مان حضور بيابم اما اگر اجازهء خواندن پيامی که بهمراه دارم بر سر خاک ابو ممکن نشد، بدون شرکت در «مراسم سالنی»، و بدون خواندن پيام، به استکهلم برگردم. و من هم چنين کردم.

       علت اين تصميم روشن بود: از يک طرف «ابو کريمی» به بسيارانی از ما در جنبش سکولار دموکرات ها گفته بود که ديگر در حزب دموکرات کردستان ايران سمت رسمی ندارد و در کنگره های جنبش هم به صفت شخصی شرکت می کند و لذا، از نظر ما، ميزبان شدن اين حزب در آن مراسم فقط يک نمايش سياسی و حزبی محسوب می شد. دو ديگر اينکه اين حزب در طول چهار سالی که کنگره های ما تشکيل شده، و ابوکريمی در آنها فعال بود، هرگز مشارکت نکرده و رسماً اعلام داشته بود که در اين کنگره ها شرکت نمی کند. و سه ديگر هم باز می گشت به سياست های اجرائی اخير اين حزب که جای پرداختن به آنها اينجا نيست.*

       باری، پيکر نازنين ابو در ميان اندوه حاضرانی که از نقاط مختلف اروپا خود را به شهر کوچک آلمانی رسانده بودند، در کنار پرچم شير و خورشيد نشان ايران که برخی از اعضاء خانوادهء ابوکريمی به اهتزاز در آورده بودند، و نيز در حضور پرچمی که حزب دموکرات کردستان ايران آن را از آن خود می داند، بخاک سپرده شد. کسی سخنی نگفت و پيامی خوانده نشد و عدهء زيادی از شرکت کنندگان در مراسم بزودی راه خود گرفته و از گورستان خارج شدند.

       پرواز بازگشت من به استکهلم صبح زود فردا بود. به شهر مجاور رفتم و اطاقی در هتلی گرفتم و به انتظار صبح نشستم. دقايق به کندی می گذشتند و واژه های پيامی که بايد آن را از جانب هموندان و همپيمانانم بر سر خاک ابو می خواندم در سرم می چرخيدند. پس، برخاستم، کاغذ تا شده را گشودم و بخيال اينکه آن را خطاب به پيکر ياری می خوانم که در چند سال اخير بصورتی استوار از جنبش سکولار دموکرات ايران حمايت کرده بود، با صدای بلند چنين خواندم:

       دوستان و هموطنان گرامی،

       ميهمانان محترم آقای عبدالرضا کريمی

       ما همگی در روزهای گذشته شاهد آن بوده ايم که «ابو»ی خفته در اينجا هنوز از بسيارانی از ما زنده تر و حاضر يراق تر است، آنگونه که اکنون هم، خودِ او، ما را به اين ميهمانی دعوت کرده تا به يادِمان بياورد که ما، بواسطهء او، دارای وجه مشترکی هستيم که هم می توان به آن بی اعتناء بود و هم از آن درسی برای آينده آموخت.

       انتظار او از ما آن نيست که دربارهء شخص او سخن بگوئيم. او نيازی به اين کار ندارد. او مظهر اين تک بيت فراموش نشدنی است که: «سعديا، مرد نکونام نميرد هرگز / مرده آن است که نام اش به نکوئی نبرند».

       و نشان نکونامی او را همين بس که ما، از مواضع و منازل و انديشه هائی گوناگون و گاه متضاد، به اين ميهمانی دعوت شده و آمده ايم جمعاً ادعا کنيم که او دوست ما بوده است و گهگاه به خانهء ما هم می آمده است؛ و ما را دوست مشفق خود می دانسته است. و در اين عالم دوستی هايش چنان عمل کرده که متعلق به هيچ کس و همه کس باشد.

       او، بعنوان يک مبارز سرسخت خطهء کرمانشاهان و کردستان ايران عليه سلطهء حکومت اسلامی ايران ستيز، و خواستار حفط تماميت ارضی ميهن مان، حتی در اين پرکشيدن و رفتن نيز به ياد ما آورده است که ما از يک خاک و يک موطن و يک وطنيم و با همهء اختلاف و گوناگونی تنها وقتی از هم می گسليم که خاطرهء «ابو» از ذهن و دل ما رفته باشد.

       او پنج ماه پيش به مجلس ما، در کنگرهء چهارم سکولار دموکرات های ايران، آمده بود، تکيده و دردمند. آمده بود تا بگويد - و من از او نقل می کنم - که: «هر حرکتی که شده جمهوری اسلامی خفه اش کرده، ليکن اين حرکت را نتوانسته. دو سال پيش هم، در بوخوم، همه بودند. از همه شان بايد تشکر کرد و دست مريزاد گفت. حالا از هم رنجيدند، نرنجيدند. با هم بودند، با هم نبودند، هرچه بود اما نگذاشند اين خانه درش بسته شود. اين جای احترام دارد و دستخوش. و اميدواريم ادامه اش بدهيم. در آنجا بحث اين بود که وقتی می خواهيم حرف بزنيم اول می گوئيم چه اختلافاتی با هم داريم و، بنابر اين نمی توانيم با هم باشيم. بنده، اگر جسارت نباشد، عرض کردم که بيائيد بر اساس مشترکات مان کار بکنيم... مثلاً ما که اينجا نشسته ايم، صرف نظر از اينکه چه عقيده ای داريم، بخودمان می گوئيم ايرانی. بنا بر اين يکی از اصول مان آن است که ما همه ايرانی هستيم...» (پايان نقل قول از ابو) 

       بله. او مهمترين نخ پيوند دهندهء همهء ما را ايرانی بودن مان می دانست و خود نمونهء يک ايرانی وطن دوست و دلسوز ملت اش بود، و در مسير پر فراز و نشيب زندگی اش بهر که و هر جا که پيوست جز به مهر ايران و ايرانی دم نزد و هميشه خواست تا از ايرانی بودن خويشتن و همراهانش پلی بسازد که بر دره های ژرف عقيدتی خط اتصال می شود و اجزاء اين قالی رنگين را بهم پيوند می دهد.

       جنبش سکولار دموکراسی ايران مفتخر است که ابو با قدم و سخن، امضای خود را به پای کهن بيخ بودن اين انديشه هم نهاده است و آرزو می کنيم که همهء ما اين راهِ موردِ تأييد او را تا سرنگونی حکومت مذهبی - ايدئولوژيکِ مسلط بر کشورمان ادامه دهيم.

       امروز و اينجا من وظيفه دارم تا از جانب سه نهاد جنبش سکولار دموکراسی ايران، کنگرهء سالانهء سکولار دموکرات های ايران، و حزب سکولار دموکرات ايرانيان، فقدان ظاهریِ اين بزرگمرد ايرانی را به خانواده اش، بخصوص خواهران گرانقدر اش، پری خانم ايلخانی پور و زهره خانم کريمی، و نيز همهء دوستان و دوست داران اش تسليت گفته و از جانب همپيوندانم آرزو کنم که خاطرهء وحدت بخش اين فرزند غرب ايران زمين، مشعلی برای راهپيمائی همهء ما  به سوی آفرينش ايرانی بی تبعيض، آزاد، خرم و آباد باشد.

_____________________

* افزوده: در آخرين لحظات انتشار سايت، ويدئوئی خبری از تلويزيون «تيشک» به دست ما رسيد که در زير آمده و ترجمهء فارسی خبر هم ضميمه است:

 

ترجمه:

روشنگری حزب دمکرات کردستان ایران در آلمان.

کمیته حزب دمکرات کردستان ایران در مورد مراسم خاکسپاری زنده یاد ابو کریمی اطلاعیه ای بدین شرح منتشر کرد:
«جهت روشن شدن اذهان عمومی، مراسم خاکسپاری کاک ابو کریمی در کشور آلمان در تاریخ 24 فوریه 2017 میلادی برگزار شد .در این مراسم در کنار پرچم کردستان پرچم دیگری افراشته بود (شیر و خورشید) که سبب ایجاد نارضایتی و نگرانی جمعی از دوستان و دلسوزان و اعضای حزب شد. لازم است، به عنوان کمیته حزب دمکرات کردستان ایران، اعلام کنیم که بر طبق هر قانون و عرف رایجی برگزاری مراسم خاکسپاری شخص فوت شده به عهدهء خانواده و فامیل متوفی است و تعیین کنندهء تمام جزییات و تصمیم در مورد اجرا هم به عهدهء ایشان است. شرکت هر حزب و تشکل و شخص و گروهی در این مراسم در جهت ادای احترام به متوفی و همدردی با خانواده و بستگان ایشان است. اینکه کاک ابو کریمی یکی از اعضای حزب دمکرات کردستان ایران بوده است بر کسی پوشیده نیست و شرکت کردن اعضای و همراهان حزب در این مراسم به نشانهء قدرشناسی از زحمات سالیان کاک ابو و ادای احترام به ایشان بوده است. در همین حال، ما به عنوان حزب دمکرات کردستان ایران مسئول برگزاری مراسم خاکسپاری نبوده ایم. اما بعداز برگزاری مراسم، از طرف کمیته حزب در آلمان مراسم یادبودی با حضور صدها تن از اعضای حزب دمکرات کردستان ایران و خانواده و دوستان و دیگر احزاب سیاسی برگزار شد که طبق قانون و ایین نامه حزب پرچم کردستان و آرم حزب فقط در این مراسم افراشته بود».

بازگشت به خانه