تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
هم ميهنان گرامی،
روز گذشته خبرگزاری پارس، وابسته به سپاه پاسداران حکومت اسلامی مسلط بر کشورمان، يک ويدئوی 7 دقيقه ای را بر روی سايت خود، و نيز بر روی يوتيوب، منتشر کرد که ظاهراً گفتگوی اين خبرگزاری با من است؛ اما نوشتن نامهء سرگشادهء کنونی لزوماً دربارهء من نيست، بلکه توضيحی است در مورد وجود سازمان بدکاره ای از سربازان به اصطلاح گمنام امام زمان که، اختاپوس وار، با روش هائی بی شرمانه، در سراسر دنيا بکار ايجاد اطلاعات دروغ و شايعه های بی اساس می پردازد و برای بدنام کردن اشخاص و مؤسساتی براه افتاده است که عميقاً از حکومت اسلامی مسلط بر کشورمان منزجرند و، بهر وسيله ای که شده و با همهء امکانات کمی که در اختيار دارند، برای سرنگونی اين حکومت می کوشند.
داستان از اين قرار است که پس از تعطيل تلويزيون «آزادی» که بوسيلهء آقای فريبرز عباسی و زنده ياد رضا فاضلی اداره می شد و من نيز در آن برنامه هائی را داشتم، آقای کيوان عباسی، فرزند آقای فريبرز عباسی با من تماس گرفته و اطلاع داد که قصد دارد يک ايستگاه راديوئی براه بياندازد و از من خواست که در مورد بخش خبرهای اين راديو به ايشان کمک کنند. همين تماس ها موجب شد که آقای کيوان عباسی با فرزند من، رها اعتمادی، نيز آشنا شود و چون استعدادهای هنری او را شاهد شد از او نيز دعوت به همکاری کرد. در حين تمهيد مقدمات اين کار، کيوان و رها تصميم گرفتند بجای راديو يک تلويزيون اينترنتی ايجاد کنند به نام «ببين تی.وی» که دو سه سالی بکار مشغول بود و حاصل آن نيز معرفی رها بعنوان چهرهء سرشناس و محبوب موسيقی و ترانه ای شد که امروز می شناسيد. در اواخر کار تلويزيون مزبور، آقای عباسی به من اطلاع داد که برای براه انداختن يک تلويزيون جديد ماهواره ای، که مرکز آن در لندن خواهد بود، سرمايه دارانی امريکائی را يافته و بمدد آنها قصد دارد با همکاری رها يک رسانهء جوان پسند و امروزی و به اصطلاح به روز را بوجود آورد. ايشان از من خواست تا در کار ادارهء امور اجرائی و خبری اين تلويزيون با ايشان همکاری کنم. حاصل همکاری ايشان با من، و البته چند تن ديگر، تلويزيونی شد که اکنون به نام «من و تو» شناخته می شود.
اما، پس از مدتی همکاری، احساس ناراحت کنندهء دوری از فعاليت های سياسی عليه حکومت اسلامی بر من غلبه کرد و تصميم گرفتم از اين کار تلويزيونی کناره گرفته و به کوشندگان ديگر سياسی معتقد به ضرورت براندازی حکومت اسلامی و استقرار نظامی مبتنی بر سکولار دموکراسی بپيوندم. حاصل اين تصميم همکاری من در ايجاد کنگره های سالانهء سکولار دموکرات های ايران، ايجاد جنبش سکولار دموکراسی ايران، تشکيل مجمع سازمان های سکولار دموکرات ايران و بالاخره، در سال گذشته، پيدايش حزب سکولار دموکرات ايرانيان بود؛ و اکنون سرفرازم که همپيوندانم در اين حزب به من افتخار داده و سمت خدمتگزاری در حزب را با عنوان دبير کل اين نهاد به من محول کرده اند.
از نظر من، انديشهء سکولار دموکراسی تنها بديلی است که می تواند یه مبارزات ملت ايران با حکومت اسلامی مسلط بر کشورمان معنا و هدف و راستا بدهد و، در نتيجه، کوشندگان اين راه همواره بايد مترصد باشند که اين حکومت بخواهد به ترور شخصيت سکولار دموکرات های شناخته شده بپردازد.
اما، در عين حال، بايد اقرار کنم که هيچگاه انتطار نداشتم که فريبکاران اين حکومت با روشی که شرح خواهم داد به سراغ من بيايند و با اين کارشان، خوشبختانه، جای پائی باقی بگذارند که اگر کابينهء جديد امريکا، مسئولان وزارتخارجهء اين کشور، و مسئولان تلويزيون صدای امريکا واقعاً معتقد به خشکاندن مردابی باشند که در واشنگتن گسترده است، بايد از فحوای آن دريابند که مزدوران حکومت اسلامی تا کجاها در دستگاه ديپلماسی اين کشور نفوذ کرده اند.
آنها که بينندهء برنامه های صدای امريکا هستند با چهره ء آقای مسعود سفيری و برنامه هايشان، که اغلب مشتمل بر مصاحبه با چهره های سياسی است، آشنا هستند. چندين ماه پيش من بر روی فيس بوک خود پيامی از ايشان دريافت داشتم مبنی بر اينکه قصد دارند با من دربارهء تلويزيون های خارح کشوری که صدای کشورهای مختلفند گفتگو کنند. من در پاسخ دعوت ايشان را پذيرفتم و ايشان در پيام مجدد خود آقائی به نام کامران هومنی را بعنوان دستيار خود، که مقدمات گفتگو را فراهم خواهد ساخت، معرفی کردند. اين شخص ابتدا از طريق فيس بوک با من تماس گرفت و مرا دعوت کرد تا از طريق «اسکايپ صدای امريکا» گفتگوئی مقدماتی را انجام دهد. سپس ما از طريق اسکايپی که آرم رسمی صدای امريکا را بر خود داشت با هم مشغول گفتگو شديم تا بتوانيم مطالبی را که در گفتگوی من با آقای مسعود سفيری مطرح خواهد شد مرور کرده و آن را در قالب دقايقی که صرف گفتگوی تلويزيونی خواهد شد فشرده کنيم. البته در اين گفتگو ايشان دوربين اسکايپ خود را به بهانهء اينکه کار نمی کند روشن نکردند اما از من خواستند تا دوربينم را روشن کنم تا ايشان از کيفيت تصوير مطمئن شوند.
گفتگو انجام شد و برايم جالب بود که «آقای هومنی»، در کنار پرسش راجع به صدای امريکا و بی.بی.سی و صدای آلمان، نسبت به تلويزيون من و تو کنجکاوی فراوانی داشت. من هم همان اطلاعاتی که در ابتدای اين نامه آمده است برای ايشان شرح دادم. ايشان هم متقابلاً پرسش هائی را مطرح می کرد که ربط چندانی به موضوع مصاحبهء احتمالی من با آقای مسعود سفيری نداشت. مثلاً، اصرار داشت رابطهء تلويزيون من و تو را با «سرمايه داران امريکائی» بداند و حتی می پرسيد که رابطه آن سرمايه داران با سازمان پنتاگون (وزارت جنگ يا دفاع امريکا) چيست، که چون در اين باره اطلاعی نداشتم توضيح دادم که من از رابطه ای بين تلويزيون من و تو پنتاگون بی خبرم.
اکنون، اين مزدور کثيف و سربازان گمنام ديگر حکومت سرکوبگر اسلامی، پس از مدت ها کار روی نوار صوتی آن گفتگو، که قرار نبود ضبط شده باشد، اين هفت دقيقه را مطابق خواست خود تهيه کرده و، با پس و پيش کردن سخنان من، کلماتی را در دهان من گذاشته اند که نشان می دهد منبع مالی تلويزيون من و تو سازمان پنتاگون است و اين تلويزيون در راستای «نابودی ايران» کار می کند.
آنها که مرا می شناسند و با سوابق دشمنی من با اين نظام جهنمی آشنا هستند با ديدن اين ويدئوی هفت دقيقه ای، که با استفاده از يک گفتگوی اسکايپی يک ساعته ساحته شده، براحتی می تواند بفهمند که: اگرچه شخصی که ديده می شود حسن اعتمادی است و صدا و سخنانی که شنيده می شود نيز از اوست اما آنچه گفته می شود هيچ تناسبی با افکار و کردار او ندارد.
باری، برای من همين مقدار توضيح کافی است. اما فکر می کنم لازم است که در مورد برخی از جوانب ديگر آنچه که اتفاق افتاده تأملی بيشتر از اينها کرد. پس از گفتگو با «کامران فومنی» و صرفاً از سر کنجکاوی، از طريق فيس بوکی که از آقای مسعود سفيری به دست آورده بودم از ايشان استعلام کردم که چرا آن گفتگو انجام نشده است. ايشان نسبت به کل آنجه پيش آمده بود اظهار بی اطلاعی کرد. سپس يک جستجوی روی فيس بوک معلوم کرد که چهار حساب به نام مسعود سفيری وجود دارد که در ابتدا از طريق يکی از آنها با من تماس گرفته شده است. من بلافاصله مراتب را، همراه با موضوع استفاده از آرم صدای امريکا، به ايشان اطلاع دادم و ايشان پاسخم داد که مراتب آنچه را که پيش آمده افشا خواهند کرد. اما در چند ماه اخير نه صدای امريکا و نه آقای سفيری در اين مورد هيچگونه اقدامی نکرده اند و هر چهار صفحه ای که به نام آقای مسعود سفيری و حساب اسکايپی که به نام صدای امريکا ساخته شده همچنان زنده و فعال اند.
توجه کنيم که اگر تلويزيون من و تو برای «نابود کردن ايران» (که در اينجا «ايران» نام مستعار حکومت اسلامی مسلط بر ايران است) بوجود آمده بود معلوم نيست که چرا آنقدر محتاطانه عمل می کرد که مدتی شايع شده بود هزينهء کار اين شبکه را هاشمی رفسنجانی می پردازد و برخی از اصلاح طلبان در آن نفود کرده اند. آيا براستی پنتاگون (وازارت جنگ يا دفاع امريکا!) بر اساس اين روايت، و بصورتی بی سابقه، و به استناد سخنی که در دهان من گذاشته اند، همهء کارهايش را کنار نهاده و دست به ايجاد يک تلويزيون فارسی زبان زده است تا بتقويت يک جناح از حکومت اسلامی بپردازد؟ و يا قصد داشته است که در نابود کردن کل حکومت اسلامی اقدام کند؟ چگونه است که ايرانيان مقيم امريکا بارها و به انحاء مختلف خواستار آن شده اند که دولت اين کشور امکانات ايجاد يک ايستگاه فارسی زبان را برای اپوزيسيون ايران فراهم کند اما نه اينکه چنين نشده بلکه در چند سال گذشته تلويزيون صدای امريکا، با تهيهء ليست سياهی از مخالفين رژيم، از آوردن آنها به جلوی دوربين خودداری کرده و اين تلويزيون را تماماً در اختيار اصلاح طلبان گذاشته است؟
بهر حال، اگر در جستحوی محل مصرف کوشش هائی از دست آنچه که اکنون در مورد من انجام شده باشيم، من شک ندارم که موضوع بيشتر به دعواهای داخلی جناح های رژيم بر می گردد، با اين گوشهء چشم که اگر مخالفان رژيم اسلامی در خارج کشور هم از اين بابت لطمه ای ببينند، برای مزدوران سپاه پاسداران، در جبههء اين جنگ ديجيتالی، نوعی ارزش افزوده محسوب خواهد شد.
حسن اعتمادی
يازدهم اسفند ماه 1395 - اول ماه مارس 2016