تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
تنگنای «ژئوپولتیک»* ایران و پیامد های آن
شیرین هانتر*
ترجمه: ن. نوری زاده
يک توضيح از جانب سايت جنبش: اين مقاله حاوی مطالب درست و مهمی است اما متأسفانه بر اساس برسميت شناختن حکومت اسلامی مسلط بر ايران نوشته شده و بجای حکومت اسلامی از نام ايران استفاده شده است. اما اگر بپذيريم که حکومت اسلامی قادر به انجام سفارشات خانم هانتر نيست آنگاه می توان اميدوار بود که حکومت سکولار دموکرات آيندهء ايران اينگونه ملاحظات را در سياست خارحی خود ملحوظ بدارد.
***
مدت ها است که بیشتر کشورهای خاورمیانه و نیز شماری از کشورهای قدرتمند غربی، چهرۀ ایران را در (مجامع جهانی) بمثابه عامل اصلی مشکلات و معضلات خاورمیانه و بخشی از جنوب آسیا، ترسیم می کنند. ایران بطور کلی بعنوان بزرگترین پشتیبان تروریسم در جهان و منشاء تمام شرارت ها معرفی شده است. ایالات متحده آمریکا علت تمام شکست ها، ناکامی ها و پس روی های خود در منطقه خاورمیانه و افغانستان را از چشم ایران می بیند. برای مثال، اگر نقشه های (راه) آمریکا در عراق به نتیجه نرسیده است، علت آن ایران است. اگر جنگ سوریه طبق نقشه و آنطور که آمریکائی ها در نظر داشتند پیش نرفته است، مقصر ایران میباشد. اگر عربستان سعودی در حال حاضر مشغول با خاک یکسان کردن یمن است به دلیل ایفای نقش ایران است و غیره.... آمریکا شکست خود را در افغانستان بدلیل نقش پاکستان و عربستان سعودی که طالبان را ایجاد و تقویت کرده اند نمیداند بلکه ایران را مقصر میداند.
برداشت و استنباط ایران بعنوان مقصر اصلی در ایجاد تمام مشکلات و آشوب هائی که منطقه را فرا گرفته است در واقع نوعی از قدرت و نفوذ ایران را نشان می دهد که در واقعيت فاقد آن است. به سخنی دیگر، هر تحلیل و ارزیابی از قدرت و توانمندی ایران مانند قدرت اقتصادی، نظامی و یا حتی به اصطلاح قدرت نرم گویای آن است که این کشور به هیچ وجه قادر نیست که بر رویدادها و تحولات منطقه تاثیر قابل توجهی داشته باشد. به بیان دقیق تر، هر نقشی که ایران در منطقه ایفا کرده در واقع نتیجه اشتباهات غرب بوده است. این اشتباهات نادیده گرفتن واقعیات قومی، مذهبی و سیاسی منطقه از سوی غرب میباشد.
سوریه مثال خوبی در این مورد است، زیرا اگر اسرائیل بپذیرد که بلندی های جولان را به این کشور پس بدهد، بشار اسد حاضر است رابطهء خود را با ایران قطع کند. کما اینکه او بارها بطور تلویحی به این موضوع اشاره کرده است. در عراق که تصور می شود دولت این کشور بوسیله ایران اداره و کنترل می گردد، مقامات رسمی آن هنوز از پذیرش قرار داد 1975 که خط مرزی ایران و عراق را در آب های اروند رود (شط العرب) تعیین می کند، سر باز میزنند. همچنین عراق در میان دیگر بی حرمتی هایش برای حل مشکل توفان های شنی که ایران را به حال خفگی درآورده است همکاری نمی کند. در ترکیه، ترک ها ایران را شیطان فارس (Persian Satan) لقب داده اند. در افغانستانريال مقامات این کشور از تائید حقوق آبی ایران طفره می روند که این امر باعث شده است دریاچهء مشهور هامون به یک بیابان برهوت تبدیل گردد. ایران هزینه های زیاد صدها هزار افغانی که در این کشور بطور قانونی و غیر قانونی کار می کنند را بعهده گرفته است با این حال رسانه های گروهی افغانستان همواره ایران را مورد حمله قرار میدهند و دولت این کشور بطور رسمی از همکاری با ایران در مورد موضوعات مرزی و فعالیت گروه های متخاصم و مخالف حکومت ایران خودداری میکند.
بنابراین، اگر ایران یک کشور قدرتمند در منطقه است چرا هر کس بدون پرداخت هزینه ای می تواند این کشور را سرزنش کند و از آن یک دیو بسازد؟ پاسخ ساده به این پرسش این است که رژیم اسلامی ایران مقصر (culprit) است. اما، با توجه به اینکه رفتار ایران در بسیاری از عرصه ها از طرفی قابل پذیرش نیست و از طرف دیگر در ایجاد تحولات کنونی نیز تاثیر گذار می باشد، این پاسخ ساده به این پرسش مزبور قانع کننده بنظر نمی رسد.
حتی قبل از انقلاب سال 1979، غرب تمایل داشت که خطاهای ایران را بزرگ نمائی کند در حالی که از خطاهای دیگر کشورهای خاورمیانه چشم پوشی می کرد و یا آنها را کوچک می شمرد. برای مثال، جمال عبدالناصر به یمن حمله کرد اما او هیچگاه به خاطر این اقدام مورد سرزنش قرار نگرفت. اما هنگامی که شاه به شیخ نشین عمان برای نبرد با شورشیان ظفار نیرو فرستاد متهم شد که می خواهد "امپریالیسم فارس" را گسترش دهد. همچنین وقتی شاه در بزرگداشت پادشاهان ایران، جشن های 2500 ساله را راه انداخت او را به جنون عظمت (folie de grandeur) متهم کردند. در حالی که پول هائی که در این راه هزینه شده بود فقط برای برگزاری مراسم نبود بلکه در راه پروژه های زیزبنائی مانند راه و هتل سازی خرج شد. اما در همان حال (غرب) در مقابل میلیاردها دلاری که امیرهای شیخ نشین در حاشیه خلیج فارس برای تجملات شخصی خود صرف میکردند حتی اشاره ای هم نمیکرد.
انزوای فرهنگی ایران
علیرغم حمله و هجوم یونانی ها، عرب ها و اقوام مختلف ترک و مغول به ایران، هیچگاه فرهنگ غنی و پر بار این کشور مغلوب یونانی ها، عرب ها و یا ترک ها نشد. همانطور که عدا بازمن (Ada Bozman) گفته است، اگر "اسلام (در ابتدا) ایران را فتح کرد (سرانجام) این ایران بود که بر اسلام غلبه نمود".
ایران زبان و فرهنگ مجزا و مستقل خود را نگهداشته است و با پذیرفتن مذهب شیعه توانسته است تا با پشتکار و زحمت فراوان، جایگاه بی همتا و منحصر بفردی در اسلام بدست آورد. اما با این وجود ایران در این راه متحمل پرداخت هزینه هائی گزافی شد و آن انزوا و تنهائی آن بود. زیرا ایران در میان همسایگان خود هیچ گونه متحد طبیعی و یا خویشاوند قومی ندارد. حتی کشور هائی که تا حدودی (از نظر فرهنگ و زبان) به ایران نزدیک می باشند، مانند افغانستان و تاجیکستان، به واسطه مذهب متفاوت شان (سنی) از ایران جدا هستند. اما کشورهائی که از لحاظ مذهبی با ایران یکی هستند مانند عراق و آذربایجان نيز به دلیل قومیت و زبان با ایران ناهمبسته می باشند. بنابراین، تنهائی ایران در منطقه به این معنا است که هر کشوری می تواند بدون اینکه با مخالفت دیگر کشورها روبرو شود رفتاری زشت با ایران داشته باشد. همچنین باید اذعان نمود که هیچ نوع اتحاد و یا ائتلافی از کشورهای فارسی (زبان) در منطقه وجود ندارد تا در مواقع ضروری به کمک ایران بشتابند. زیرا ایران یک کشور شیعه است. سازمان همکاری های کشورهای اسلامی نیز در مواقعی که ایران مورد بدرفتاری قرار می گیرد (ضمن اینکه خودشان آتش بیار معرکه هستند) نه کمکی به این کشور میکنند و نه حتی اعتراضی.
در این اثنا، ارزش ایران برای بازیگران مهم بین المللی از شرایط یاد شده ریشه گرفته است؛ مبنی بر اینکه ایران در دستیابی اهداف دیگران (بویژه کشورهای قدرتمند)، همواره بصورت کشوری حائل و میانگیر عمل کرده است، آن هم نه به عنوان کشور متحدی که دیگران حداقل نسبت به آن احساس مسئولیت کنند. سر دنیس رایت (Sir Dennis Wright) سفیر انگلستان در تهران در سال 1960 در خاطرات خود نوشته است که "ایران هرگز برای انگلستان از آن ارزشی برخوردار نبود که بخواهد آن را بعنوان مستعمره خود قلمداد کند". از دید سیاستمداران بریتانیا، ایران از طرفی میبایست همواره در حال احتضار و ضعف قرار داشته باشد و از طرف دیگر آنها میبایست از افتادن این کشور به دامن روس ها جلوگیری کنند. آمریکائی ها هم بناچار در مورد ایران از همین سیاست پیروی کردند. برای مثال، ایالات متحده آمریکا هیچ نوع پیمان امنیتی و (دفاعی) با ایران امضاء نکرده است و حتی در مقایسه با ناصر در مصر که در حال عشوه گری برای روس ها بود، (شاه) از کمک های کمتری برخوردار می گردید. آمریکائیها همواره به ایران بعنوان یک موش آزمایشگاهی در منطقه، حتی بیش از ترکیه و عربستان سعودی، می نگریستند. همانطور که در دولت های جان اف کندی و جیمی کارتر با این کشور عمل شد.
بیشتر آشفتگی هائی که از دههء 1970 اتفاق افتاده است نتیجه و پیامد اجرای سیاست اصلاحات سریع آمریکا در دههء 1960 و در پاسخ به بحث های شدید و مناقشه آمیز آن زمان بود. در این میان شاه تصور می کرد که اگر او خود را با تغییرات مورد نظر آمریکا هماهنگ نکند ممکن است حمایت این کشور را را از دست بدهد.
روسیه نیز بطور کلی رفتاری شبیه با آمریکائی ها با ایران داشت، با استثنای زمانی که استالین تلاش می کرد ایران را در جرگه جمهوری های خلق شوروی در بیاورد.
ایران سرزمینی است که در همان حال که بسیار بزرگ است کوچک هم می باشد. این کشور بسیار بزرگ است برای آسایش و رفاه قدرت های بزرگ و همسایگان اش. در همان حال بسیار کوچک است برای جلوگیری از تجاوزات و تهاجمات (دشمنان). ایران مانند چین و یا هندوستان نیست که عظمت آنها مانعی در راه مهاجمان شود.
چالش سیاست جغرافیائی ایران:
معضل سیاست ژئوپلیتیک ایران، این کشور را هم در جبههء غربی و هم شرقی با مانع روبرو کرده است. به سخنی دیگر، هر ایرانی که سعی می کند از این مانع و سد بگذرد و خود را از این مخمصه رها سازد بلافاصله به توسعه طلبی و یا خواهان گسترش امپراتوری (فارس) متهم می شود. برای مثال، صدام حسین قبل از اینکه به کویت حمله کند همواره در شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس دست به خرابکاری می زد، اما هیچ کشوری اقدامات "مداخله گرانه و غیر قانونی" او را محکوم نمی کرد. اما ایران حتی نمی تواند یک مدرسه و یا مسجدی در بحرین ایجاد کند. زیرا بمحض اقدام برای ساختن مدرسه یا مسجد در بحرین متهم به تروریسم میشود.
***
ایران دارای مصیبت واپس افتادگی فرهنگی است که این کشور را دچار معضل و مشکل کرده است. ایران به یک ضرورت ملی، خودکفائی و رویکردی کاربردی و عملی (pragmatic) و نه ایدئولوژیک نسبت به سیاست خارجی خود احتیاج دارد.
ایران میبایست از درگیری ها و مشاجراتی که به آن مربوط نیست، بویژه از درگیری هائی که بطور مستقیم منافع و امنیت آن را بخطر میاندازد اجتناب ورزد. این کشور قادر نیست که از بعضی درگیری هائی که در منطقه خلیج فارس اتفاق میافتد پرهیز کند اما (با این وجود) بدیهی است که نباید به کشورهای منطقه اجازه دهد که به امور مربوط به آن دخالت کنند و امنیت خلیج فارس را که برای ایران جنبهء حیاتی دارد، بخطر بیاندازند. ایران نباید در خصومت هائی که در خاور نزدیک (Levant، سرزمین های شرق مدیترانه) در جریان است مانند منازعهء عرب – اسرائیل مداخله کند. ایران میبایست با تمام بازیگران صحنهء سیاست جهانی (بویژه قدرت های بزرگ) رابطهء حسنه داشته باشد تا بدینوسیله بازیگران سیاسی منطقه ای نتوانند برای آن مشکلی ایجاد کنند. در این شرایط خودداری از معامله (ایجاد رابطه) با آمریکا عواقب منفی و مخربی در بر خواهد داشت. اگر ایران می خواهد که مواضع و سیاست های مورد علاقه اش (در جهان) منعکس شود باید خود را با سیاست های جامعه بین المللی هماهنگ سازد.
متاسفانه و به احتمال زیاد مقامات حکومتی در تهران به این پند و اندرزها و یا به عبارتی هشدارها اعتنائی نمی کنند. در مقابل، مقامات حکومت کنونی با سیاست های خارجی خود (در منطقه و جهان) همانطور که از زمان انقلاب تا حال اعمال کرده اند نه تنها نتوانسته اند کاری از پیش ببرند بلکه بر عکس بر معضلات سیاست جغرافیائی آن افزوده و آن را وخیم تر از گذشته کرده اند. همچنین مقامات فعلی حکومت با پافشاری بر اهداف مبهم و دست نایافتنی در واقع اولویت ها را قلب و تحریف میکنند. این حکومت به جای اینکه بر بقاء، رفاه و آبادانی ایران تمرکز نماید همواره این کشور را هدف آماج افرادی کرده است که به جز به تجاوز، خشونت و حفظ منافع خود به چیز دیگری نمی اندیشند.
1. شیرین هانتر: استاد ایرانی- آمریکایی در دانشگاه جورج تاون می باشد که در زمینهء مسائل سیاسی ایران متخصص و صاحب نظر است.
2. ژئو پلتیک یا سیاست جغرافیائی: مطالعهء مبانی جغرافیایی قدرت دولت ها است. به سخنی دیگر، نقش ویژگی های سرزمین، آب و هوا، منابع طبیعی، موقعیت جغرافیایی، ویژگی های جمعیتی و خصوصیات فرهنگی بر شکل و عملکرد نظام سیاسی، مورد بحث این شاخه از دانش سیاسی می باشد. همچنین چون هر یک از دولتها بخشی از فضای جغرافیایی- سیاسی جهان را تشکیل میدهند، موضوع بحث روابط بینالملل مربوط به سیاست جغرافیائی می شود. (حسین بشیریه)
منبع:
https://lobelog.com/irans-geopolitical-predicament-and-its-consequences/