تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

9 فروردين ماه 1396 ـ  29 مارس ژانويه 2017

!با چتر نجات از بانکوک

يادداشت های اسکندر دلدم

تعطیلات نوروزی یا میدان جنگ؟!

       موسی امیری، معاون فرمانده پلیس راه، در حاشیه بازدید از جاده ‌های مواصلاتی در اردبیل اظهار داشت: «متأسفانه از زمان آغاز طرح سفرهای نوروزی در کشور تا به امروز در اثر تصادفات جاده‌ای سفرهای نوروزی 145 نفر از هموطنان جان خود را از دست داده و 1950 نفر نیز مصدوم شده اند!»

       البته این تعداد کشته مربوط به روز اول تعطیلات است و تا پایان تعطیلات نوروزی و دو هفته تعطیلی همچنان در مرگ به روی هموطنانی که ریسک رفتن به مسافرت را می پدیرند همچنان باز است!

       هر سال هزاران نفر در جاده های ایران در تصادفات رانندگی جان خود را از دست می دهند و به تائید منابع داخلی و خارجی تلفات جاده ای ایران از میادین جنگ بیشتر است! برای مثال، در جنگ دو سالهء یمن، که عربستان بی رحمانه و بی وقفه یمنی ها را بمباران می کند، تعداد «شهدا» قریب هزار نفر اعلام شده است اما در جاده های ایران سالانه بالغ بر 30 هزار نفر جان می سپارند!

       و اما برای کشف علل بالا بودن آمار حوادث جاده ای در ایران زیاد آسمان و ریسمان بافته اند! از جمله می گویند جاده های ایران استاندارد نیستند و خطر آفرین می باشند. یا می گویند اتومبیل هائی نظیر پراید از تکنولوژی روز عقب بوده و خطرآفرین هستند.

       اگرچه نمی توان این موارد را رد کرد اما کسانی که جاده های هند و نپال و افغانستان و پاکستان و میانمار و اندونزی و پرو و خیلی جاهای دیگر را دیده اند خوب می دانند که این جاده ها هولناک و بسیار وحشتناک هستند و جاده های ایران در مقایسه با این جاده ها حکم بهترین اتوبان های آلمان را دارند!

اتومبیل پراید هم اگرچه یک اتومبیل عقب مانده با تکنولوژی 40 سال قبل کره جنوبی است اما در مقایسه با اتومبیل تاتا (TA TA هندوستان حکم بی ام دابلیو و بنز را دارد! با این تفاصیل باید تاکنون نسل همهء مردم این کشورها منقرض شده و در جاده های اغلب کوهستآنی غیر ایمن و غیر استاندارد جان خود را از دست داده و به دیار باقی شتافته باشند! پس چرا آمار تلفات جاده ای ایران علیرغم داشتن شرایط بهتر از مجموع این کشورها بیشتر است؟

       پاسخ آن است که دو علت اصلی وجود دارد.

       اول اینکه ملت ایران، که دنیا را قبول ندارد و خود را سرآمد تمام ملت های جهان و همهء فرهنگ های جهان و تافته جدا بافته می داند، فرهنگ رانندگی و فرهنگ استفاده از اتومبیل را ندارد و با فرهنگ اجدادی الاغ سواری به جاده می زند! و رعایت اصول و مقرارات و قوانین رانندگی را نمی کند. در ایرانی جماعت خاصیت برتری جویی بر دیگران و جلو زدن از سایرین و زیر پا گذاشتن حقوق همنوعان ژنتیک شده است و همه می خواهند زودتر از دیگری به خواسته و هدف (و در جاده، به مقصد) برسند! سبقت بی مورد گرفتن و سبقت غیرقانونی گرفتن از سایرین به فرهنگ عمومی تبدیل شده است.

       - و در حالی که دانشجویان با تحمل رنج و مرارت و هزینهء سنگین مجدانه درس می خواننذ تا مدرک تحصیلی معتبر بگیرند عده ای بی سواد تازه از جنگل به شهر آمده دکترای تقلبی می خرند و با سبقت گرفتن از دیگران و زیر گرفتن سایرین به ناحق پست و مقام می گیرند!

       - جمعی دیگری هم غارهای خود را رها کرده و به شهر آمده اند با استفاده از روابط فامیلی از متقاضیانی که سال هاست برای گرفتن چند صد هزار تومان وام قرض الحسنه جلوی بانک ها صف بسته اند سبقت گرفته و با زیر گرفتن مردم میلیاردها وام بدون بهره بدون بازگشت دریافت می کننذ!

       بنابر این، بزرگ ترین علت جان دادن مردم و مصدوم شدن آنها همین سبقت های عیرقانونی و غیر مجاز است که به فرهنگ و سنت (اپیدمی) تبدیل شده است!

       و اما علت دوم بالا بودن آمار تلفات جاده ای در تعطیلات، سکونت روستائیان در شهرها می باشد!

حکومت اسلامی تنها نقطه در جهان است که روستائیان آن در شهرها ساکن هستند! يعنی به دلیل اتخاذ سیاست های غلط ضد توسعه ای و احمقانهء حکومت اسلامی بالا ترین آمار شهرنشینی را دارد و در سه دهه گذشته، با نابودی کشاورزی، دامداری، باغداری، گاو و حشم داری و گلیم بافی و اشتعالات روستایی، اکثریت دهاتی ها به شهرها هجوم آورده و آپارتمان نشین شده و به مشاغلی نظیر پیک موتوری، اسپند دودکنی، گدایی سرچهار راه ها، شیشهء اتومبیل پاک کردن، فال حافظ فروشی، فروش کلیه و کبد و بواسیر خود، نمایندگی مجلس، قبول وزارت و مدیریت کلان و مشاغلی از این دست روی آورده اند! اين روستائیان ساکن شهرها در تعطیلات ایام دههء محرم و یا عزاداری مربوط به ائمه اطهار و سایر فرصت های تعطیلاتی فرصت را مغتنم شمرده و برای دیدار با پدر و مآدر و سایر والدین خود راه روستا و ده و شهرستان خود را در پیش می گیرند و به دلیل رعایت نکردن حق سایر روستائیان سیال در جاده ها و سبقت گرفتن غیر مجاز از دیگران جان خود را از دست می دهند!

       با توجه به این موارد، چون دولت محترم نمی تواند با درآمد ناشی از فروش نفت و گاز هم حقوق های نجومی مدیران را بپردازد و هم به امور زیربنایی مملکت پرداخته و جاده ها را استاندارد و ایمن کند، بهترین راه برای جلوگیری از تلفات جاده ای ممنوعیت مسافرت و رفتن به جاده ها می باشد!

       دولت حکومت اسلامی به عنوان بکی از امضاء کنندگان منشور رعایت حقوق بشر سازمان ملل متحد که حتی حقوق انسانیِ مورچه و پشه را هم رعایت می کند(!) باید برای جلوگیری از کشته شدن بی رحمانه مسافران جاده ای و به منظور رعایت حقوق اموات:

        1- مسافرت مردم و پا گداشتن امت همیشه در صحنه به جاده ها را اقدام به خودکشی و خود زنی اعلام کند و چون در دین مبین خودکشی حرام است متخلفین را به شلاق محکوم کرده و آنقدر شلاق بزنند تا بمیرند و مایه عبرت دیگران شوند!

        2- بقیهء دهاتی ها را هم به شهر بیاورند و با اضافه کردن کرسی های مجلس و تعداد وزرا و مدیران ارشد، دست آنها را هم در شهر بند کنند تا شهر نشین ها برای دیدار با والدین خود مجبور به مسافرت و مردن در جاده ها نشوند!

        3- استفاده از اتومبیل و اتوبوس و وسایل نقلیه موتورر ممنوع گردد و عزیزان ساکن پایتخت و سایر شهرها همانطور که بعد از انقلاب شکوهمند، با الاغ و یا پای پیاده خود را به شهر رسانده اند در مسافرت ها هم از الاغ استفاذه کرده و یا پیاده به سفر بروند!

پيشنهاد انجام معاینه فنی!

       از آنجا که اوس محمود، که قبل از اوس حسن هشت سال سوار کار بود، با نوشتن نامه ای خطاب به "دونالد ترامپ" سعی کرده مجددا خود را مطرح کند؛ بدينوسيله  پیشنهاد می شود که، با توجه به تجاربی که تاکنون داشته و اعمالی که از رؤسای جمهور و وکلا و وزراء دیده ایم، جهت اصلاح امور و سپردن کارها به دست افراد عاقل و صحیح العمل کلیهء کاندیداها توسط روانپزشکان ماهر و حاذق معاینه فنی شوند تا سلامت دماغی آنها تائید گردد و خدای ناکرده یک آدم متوهم که قطعنامه های سازمان ملل را ورق پاره می بیند رئیس جمهور نشود و مملکت و ملت را گرفتار نکند!

 

احمدی نژاد خود را «بازتوليد» می کند.

اوس محمود احمدی نژاد به حاجی حمید:

       - اونجا رو که می بینی کاخ ریاست جمهوریه، سر تو بنداز پائین برو تو، کسی به کسی نیست!

       - ریاست حکومت کردن در این مملکت از فعلگی راحت تره؛

       - توی هشت سال، هر سال دست زن و بچه رو می گیری، با خانواده عروس و داماد و خاله خانباجی ها میری نیویورک هتل والدروف استوریا. روزها از فروشگاه های برند نیویورک با بودجه ریاست حکومت سوغاتی می خری،

       - قطعنامه های سازمان ملل را کاغذ پاره می خونی،

       - برای صندلی های خالی سازمان ملل کمی حرف می زنی و بر می گردی تهرون!

       -  بقیهء هشت سال را هم دکل های نفتی و هشتصد میلیارد دلار فروش نفت و نفتکش ها را با بارشون غیب می کنی،

       - یازده روز از این هشت سال را هم میری گوشهء آغلت، قهر می کنی، چله میشینی تا الکی محبوب بشی!

       - رفتن به آمریکای لاتین و بغل کردن زن و آبجی رؤسای جمهور این کشورها را هم خودم یادت میدم!

       - تقسیم پست و مقام و بیت المال بین فرزند و خواهر و داماد و پدر عروس و برادر و شوهر ننه جزو سایر وظایف رئیس جمهور است که هر مدیر معمولی دولتی بخوبی بلد هست و کار سختی به حساب نمی آید!

       - ده بیست روز مونده به پایان دوره ریاستت هم، با امضای خودت، برای خودت امتیاز تاسیس دانشگاه صادر می کنی و با تصویب شخص خودت میلیاردها تومان از بودجهء دولت را به حساب دانشگاه در شرف تاسیس خودت می ریزی،

       - یک کامیون هم میاری هدایای موزه رياست حکومت را بار می کنی می بری حاجی حاجی مکه!

       - یک ساختمان رفیع دولتی را هم در شمال غرب تهران تصرف کرده و اسمش را می گذاری «دفتر رئیس جمهور سابق» و میشینی با دستخط کج و معوج خودت برای رئیس جمهور آمریکا نامه می نویسی تا دوباره اسمت بین آدم ها در بیاد!

       - به هر حال رياست حکومت از عملگی سابق و کود دادن جالیز و تخلیه چاه بهتره. راهتو بگیر برو جلو... همون ساختمان سفیدس که درش بازه. هیچ نترس، اگر من تونستم رئیس جمهور بشم هر بچه روستایی مکتب نرفته ای هم می تونه!

 

و اما نصایح اوس محمود به دونالد ترامپ!

       اوس محمود، که قبل از اوس حسن هشت سال سوار کار بود، با نوشتن نامه ای خطاب به "دونالد ترامپ" سعی کرده مجددا خود را مطرح کند؛ اما دربان سفارت سوئیس در تهران ( حافظ منافع آمریکا) نامه را تحویل نگرفته و با بی ادبی تمام به اوس محمود گفته است: "ما نامه رسان نیستیم!"

       در گذشتهء نه چندان دور، وقتی کسی می خواست بین لات و لوت های مشهور تهران اسم و رسمی پیدا کند و شهرتی بهم بزند، به خود جرأت می داد و بی هوا خود را به گردن کلفتی نزدیک می کرد و ناقافل توی گوش او می زد (اگرچه بعد کتک مفصلی می خورد!) به نظر می رسد اوس محمود هم با همین شیوهء منسوخ نامه ای خطاب به دونالد ترامپ نوشته و مقداری آسمان ریسمان بهم بافته تا رئیس جمهور امریکا به او جوابی بدهد و اوس محمود جواب ترامپ را توی بوق کرده و خود را "ری کا وری " کند! اما دربان سفارت سوئیس نامه را تحویل نگرفته و روی اوس محمود را زمین انداخته است! (من اگر جای اوس محمود بودم و دربان سفارت چنین برخوردی با من کرده بود نیم کیلو واجبی می خوردم و خودم را از ننگ شماتت های مردم نجات می دادم!)

       به هر حال، اگرچه نامهء اوس محمود به دست ترامپ نرسیده اما متن آن در روزنامه های بدون مخاطب و کم تیراژ کشور و در فضای مجازی منتشر شد و موجبات تفریح و مزاح مردم را فراهم آورد!

       اين نامهء اوس محمود بخش های جالبی دارد که آدم را یاد اعمال و رفتار خود اوس محمود و دار و دسته اش می اندازد!

       - معجزهء هزاره سوم (قبل از میلاد!)، که هشت سال وقت مردم را گرفت و نه تنها مشکلی از مشکلات عدیده کشور را حل و مرتفع نکرد، بارهای ديگری هم روی دوش مردم گذاشت

       - او که خودش مردم را خس و خاشاک می خواند از دونالد ترامپ خواسته است تا به مردم احترام بگذارد و دوران ریاست حکومت خود را صرف خدمت به مردم و حل مشکلات جامعه آمریکا کند!

       - تحفهء آرادان که قطعنامه های سازمان ملل را به سخره می گرفت و آنها را کاغذ پاره می خو اند و سازمان ملل را سازمانی فشل و بدرد نخور می نامید، در این نامه سفارش سازمان ملل را به ترامپ کرده و خواستار رعایت قطعنامه های آن شده است!

       - از همه فکاهی تر آن قسمت نامه است که به ترامپ گفته تا ثروت های غارت شده را به مردم باز گرداند! یکی نیست به این بابا بگوید: «عمو! بجای اين توصیه ها، خودت صورتحساب 800 میلیارد دلار گم شده در دوران ریاست و کیاستت را رو کن!

       - و اگر دست به نصیحت ات خوب است از این نامه ها به وزرای هشت هزار میلیاردی و مدیران دریافت کننده حقوق های نجومی و سارقین دکل های نفتی و سکنه خانه های پنجاه میلیارد تومانی بنویس! بقول مثل معروف (با اندکی دستکاری!) کل اگر طبیب هستی، سر خود دوا بفرما!!

 

انتخابات؛ فرصتی برای رفع بی کاری

       به دلیل گسترش و توسعهء روز افزون بی کاری در مملکت، به جرأت می توان گفت در حال حاضر به غیر از آقایان و آقازاده ها و خانم زاده ها و دامادهای آقایان و ناپدری هایشان، که هر کدام چند شعل و مسئولیت نان و آبدار دارند و در چند صد هیئت مدیره عضویت دارند، بقیه مردم ( به غیر از کسانی که انگشت شان توی دماغ شان است! ) بی کار هستند و با تخم مرغ خود بازی می کنند!

       با تلاش و کوشش مسئولان و مدیران دولت های سابق و لاحق، رشد بی کاری در مملکت چنان توسعه پیدا کرده و نهادینه شده که در حال حاضر "بی کاری" خودش یک شغل محسوب می شود و حتی وزیر کار مملکت هم بی کار است!

       سایر وزرای دولت هم از زور بی کاری به فعالیت در بخش خصوصی روی آورده اند، بطوری که نعمت چاپیده (وزیر صنعت و معدن و تجارت و عشق و حال!) ششصد شرکت خصوضی راه انداخته و مجتمغ های پتروشیمی را صاحب شده تا خود و خانواده اش از بیکاری در بیایند و سرشان گرم شود!

«وزیر بیراهه و کمبود مسکن» هم با «خود اشتغالی سه چهار هزار میلیارد تومان به دست آورده و برای رفع بی کاری سرگرم شمارش دست آوردهای خود است!

       سایر وزرای محترم هم، بجای نق زدن به جان دولت و تقاضای کار، به احداث بیمارستان های خصوصی و بانک و کار و کاسبی سرگرم شده و خود را از بی کاری نجات داده اند!

       بی کاری فرآگیر موجب شده است تا امت، از کوچک و بزرگ بی کار، در حوالی انتخابات شورباها، مجلس شلم شوربا و ریاست جنبونی، به مراکز ثبت نام هجوم برده و به امید نمایندهء شورا و مجلس، یا رئیس جمهور شدن، آمادگی خود را برای قبول مسئولیت اعلام داشته و وارد میدان انتخابات شوند!

       چند روز پيش اعلام شد که تاکنون نزدیک به 140 هزار نفر برای شرکت در انتخابات ثبت نام کرده اند و پیش بینی می شود تا پایان مهلت ثبت نام این آمار چند برابر شود!

       در واقع اگر اين «سونامی ثبت نام» ادامه یابد و همه ملت کاندیدا شوند، مملکت با کمبود رأی دهنده روبرو شده و باید از محل میلیاردها دلار پول های نفت مسدود شده ایران در چین، رآی دهنده چینی وارد نمائیم!

       در میان ثبت نام کننده ها از هر صنف و جمعیت و دسته و رسته ای دیده می شود اما اکثریت ثبت نام کنندگان برای شوراهای شهر روستایی هستند! يعنی، با نابودی کشاورزی و دامداری و باغداری و اشتغالات روستایی، اکثر روستاها تخلیه و متروک شده و روستائیان سابق در حاشیه شهرها زندگی می کنند و از وقتی که بعضی از صیفی کاران و چوپانان همولایتی خود را در شورای شهر و مجلس و در مسند ریاست حکومت دیده اند می گویند اگر امثال اوس محمود می توانند آرادان بالا را ول کنند و بیایند تهران رئیس جمهور شوند چرا ما نشویم؟!

       به هر حال، استقبال گسترده از کاندیداتوری، موقعیت خوبی برای حل مشکل بیکاری است و دولت باید بجای یک شورا، برای هر شهر و شهرک و روستا و قریه به تعداد هر خانوار یک شورا درست کند تا عضویت در شورا به همه برسد!

       تجربه نشان داده است که عضویت در شورا همچنین بهترین راه فقر زدایی و رفع محرومیت است و تاکنون هر کس پایش به شورای شهر رسیده در برابر حمایت از شهردار موسوم به «شهرخوار» صاحب چند باشگاه و استخر و سونای ورزشی و املاک با ارزش شده است! بویژه آنکه عضویت در شورای شهر تخصصی هم نمی خواهد و کافی است شخص راه عکس سلفی انداختن با جنازه را بلد باشد!

       همچنین، با توجه به آمار بالای متقاضیان نمایندگی مجلس شلم شوربا، لازم است بجای یک مجلس فعلی در هر شهر و شهرستان یک مجلس شوربا تأسیس و دست پانصد - ششصد بی کار کم حرف و صامت را به عنوان نمایندهء مجلس بند کرد تا، با دریافت حقوق و پاداش نجومی و حق مسکن و یک خانه و دو دفتر و دو اتومبیل، آثار یک عمر محرومیت و فقر و سوء تغذیه از جمال آنها پاک شود!

       یک اشکالی هم در پهنهء سیاسی کشور وجود دارد و آن هم جنگ و جدال دو باند معروف به "اسهال طلب" و "سوسول گرا" است! تجربهء حکومت اسلامی نشان داده است که این دو جناح سر سفره، بخاطر قاب پلو همیشه با هم دعوا داشته اند و هر وقت یکی از يک جناح رئیس می شود آبروی جناح رقیب را می برد و رئیس قبلی را به گم و گور کردن 800 میلیارد دلار پول نفت و هاپولی کردن دکل های نفتی و اختلاس و چپاول متهم می کند! برای پایان دادن به این نزاع خانگی بجا است که در هر دوره بجای یک رئیس جمهور، 2 رئیس انتخاب گردد! (از هر جناح و باند یک رئیس جمهور).

       یا اینکه، مثل باندهای مافیایی نیویورک دههء چهل که مناطق درآمدخیز شهر را بین خود تقسیم می کردند، مناطق پول خیز مملکت را و چاه ها و دکل های نفتی و بانک ها را بین خود تقسیم و به اختلافات جناحی پایان دهند!

       حسن این کار در آن است که هر رئیس جمهور خانواده و فامیل و اهل ده خود را به ریاست حکومت تحت اشغال خود می آورد و عده ای از اعضای باند خود را هم در وزارتخانه ها قرار می دهد و به این ترتیب هم از آمار بی کاران جامعه کم می شود و هم جناح ها آبروی یکدیگر را نمی برند و موضوع هاپولی کردن خزانه بانک ملت توسط برادر رئیس جمهور را فاش نمی سازند!

       عکس های ضمیمه گروهی از ثبت نام کنندگان و مراجعین به وزارت کشور و فرمانداری ها و مراکز ثبت نام رآ نشان می دهد.

 

سخنرانی طوفانی احمدی نژاد در اهواز

       حسن روحانی، که برادرش - فریدون - متهم است صدها میلیون درهم ارز موجود در بانک ملت شعبه دوبی را به بدن زده است و وزرای کابینه اش از کلان سرمایه داران هستند و منافع اقتصادی خود را در دولت دنبال می کنند و خودش در خانهء پنجاه میلیارد تومانی زندگی می کند و تاکنون با رسوایی حقوق و پاداش های نجومی مدیران خود روبرو بوده است، اخیراً به شدت به دولت سابق (دار و دسته احمدی نژاد) تاخته و گفته است که ده دولت دیگر هم بیاید نمی تواند اوضاع مملکت را سر و سامان بدهد و در دولت سابق (باند احمدی نژاد) به بهانهء دور زدن تحریم ها ملت و دولت را دور زده و میلیاردها دلار نفت فروخته و پول آن را هاپولی کرده اند!

       حاج محمود احمدی نژاد هم، که مدت ها بود صدایش در نمی آمد و از صغیر و کبیر می خورد، وقتی که در تعطیلات نوروزی به جنوب کشور رفته بود، طی سخنرانی تندی در یکی از مساجد اهواز، بدون نام بردن صریح از حاجی حسن روحانی، سرانجام زیپ دهان را کشید و، در یک سخنرانی طوفانی، بدون انکه مستقیما اسم حاجی دکتر حسن رئیس جمهور را بیاورد رئیس جمهور را متهم به دست بردن (جیب بری!) در جیب مردم کرد!

       او حرف هایی را زده که ما از روی حاج آقا روحانی خجالت می کشیم عیناً همه را اینجا بیاوریم!، و به ذکر نکات مختصری از شاه بیت های سخنان اوس محمود بسنده می کنیم!

       - تا ما اسم بهار را می آوریم و می‌گوییم بهاری هستیم بلافاصله به ما می‌گویند منحرف!.. ما منحرف هستیم یا شما که با دست کردن در جیب 80 میلیون ملت ایران حقوق آنها را می‌خورید؟

       - تمام شیاطین داخل و خارج با هم متحد شده اند و بخیال خودشان فکر می کنند ملت نمی فهمند و خبر ندارند.... روزی که پرده ها بیفتد معلوم می شود که چه کسی نمی فهمد و مشخص میرشود چه کارهایی در پس پرده کرده اید!

       - بعضی ها کارهای زمان هابیل و قابیل را آورده اند می گویند اینها کار احمدی نژاده!

       - تو چه کاره ای که حرف ملت را قبول نمی کنی؟! 97 درصد ملت یک چیزی (یارانه) را می خوان تو چرا خلاف ملتی؟ همین ملت تو را بالا آورد!

       - اون که توی ویلای 5000 متری شمال تهرانه چه می فهمه مردم خوزستان چه می کشن! مردم خوزستان گناه کردن عذاب الهی رخ داد؟ عذاب الهی شمایید نه مردم.

       - امروز باید یک بار برای همیشه شیطان را در ایران دفن کنیم.

 

مشاعی از توی شلوار همه خبر دارد!

       اوس محمود در سفر اهواز حاج حمید بقایی ( معاون خود در زمان ریاست حکومت ) را که مدت ها در زندان اوین به اتهام فسادمالی بازدآشت بود همراه خود به اهواز برده بود تا به عنوان کاندیدای مورد حمایت خود در انتخابات پیش روی ریاست حکومت به مردم گرد و غبار زده و مدفون زیر ریزگردهای اهواز معرفی نماید!

       ناظران امور انتخابات شیرین و طنزآمیز حکومت اسلامی می گویند قبلاً کاندیداهایی که پروندهء فساد مالی نداشتند و اوین را ندیده بودند انتخاب می شدند و پس از پایان دوره مدیریت و دریافت نشان درجه اول خدمت، متهم و محکوم و پرونده دار و زندانی می شدند (!) اين دقعه وای به آینده این مملکت و امت همیشه گرفتار که یک سابقه دار دوره دیده احتمالاً رئیس جمهورشان شود!

       رحیم مشایی، پدر عروس معروف!) و یار غار اوس محمود که در این سفر همراه حاجی حمید و اوس محمود بود در پاسخ به سئوالی پیرامون پرونده دار بودن بقایی و امکان رد صلاحیت وی توسط شورای نگهبان اظهار داشت:

       «همه در این مملکت پرونده دار هستند و باسن همه گهی ست، شما یکی را نشان دهید که حسابش پاک باشد!" (البته نقل به مضمون!)

 

حل مشکلات مردم پس از مرگ!

       در آخرین روز سال 95 حاج دکتر حسن روحانی در بازدید از یک کارخانهء داروسازی طی اظهارات امیدوار کننده ای خیال همه را راحت کرد و به صراحت گفت بیخود علاف نباشید که ده دولت دیگر هم نخواهذ توانست مشکلات مملکت را حل کند!

       حاجی حسن روحانی که در شروع کار نام دولت خود را " تدبیر و امید " گذاشته بود هنگام بازدید از کارخانه داروسازی رازک، در بخشی از سخنان خود، با تاکید بر اینکه «دولت یازدهم افتخار می کند که راه درستی را انتخاب کرده است»، افزود: این راه هنوز به نهایت نرسیده است؛ دولت بعدی نیز نمی تواند مشکلات را به پایان برساند؛ در واقع 10 دولت بعدی نیز نخواهند توانست همه مشکلات را حل کنند اما اگر در راهی، یک صد مشکل را به 90 یا 80 مشکل کاهش دهید، این مسیر درست است!

       این طور که حاجی حسن آقا می گوید، 10 دولت دیگر هم نخواهد توانست مشکلات را حل کند، و اگر عمر دو دورهء هر دولت را که 8 سال است در این 10 دولتی که حاجی رئیس جمهور گفته ضرب کنیم، معنای ساده حرف حاج آقا این است که تا 80 سال آینده مشکلات و بدبختی های امت بخت برگشته و گرفتار حل نخواهد شد و تا 80 سال دیگر هم که پر واضح است امت فعلی که به امید حل مشکلات خود چشم به دسته کلید حاجی روحانی و امثالهم بسته اند هفت کفن پوسانده اند و از استخوان هایشان هم اثری نیست!

       خلاصه حاج آقا روحانی آب پاکی را روی ذست مردم ریخت و در بخش دیگری از همین اظهارات صادقانه خیال امت خوش خیال را راحت کرد و گفت از دست دولت کاری بر نمی آید و مردم باید خودشان فکری برای مشکلات شان بکنند!

       ما از این صراحت و صداقت لهجه حاج آقا خیلی خوشمان آمد. خوب طفلک راست می گوید!، دولت خیلی زرنگ باشد بتواند خودش را اداره کند و مشکلات اعضای کابینه و بستگان آنها را حل کند!

       در واقع، و همانطور که می دانيد، بعد از تعویض رژیم مملکت و اسلامی شدن مردم، سیل مهاجرت از قراء و قصبات به تهران و نبودن شغل مناسب برای مهاجران موجب رشد بوروکراسی و بزرگ شدن دولت گردید و کسانی که نتوانسته بودند کاری پیدا کنند وزیر و معاون وزیر و مدیرکل و غیره و ذالک شدند و پس از رسیدن به مقامات عالیه فرزندان و دامادها و اهل فامیل و اهل دهات خود را هم وارد دولت کردند! با ا وضعیتی که پیش می رود بزودی تعداد دولتی ها از شمار سکنه کشور بیشتر می شود و دولت خیلی همت کند بتواند با این درآمد فروش نفت و گاز پاسخگوی حقوق ها و پاداش های نجومی دولتی ها و فک و فامیل آنها باشد!

       الباقی سکنه مملکت (معروف به همیشه در صحنه ای ها!) هم بهتر است خودشان فکری به حال خودشان کرده و به توصیه حاج آقا شهریاری (نمایندهء متفکر و مردمی و دلسوز و با ایمان مجلس شلم شوربا!) با فروش کلیه، کبد، نگاری، هزارلا، بواسیر و سایر قطعات بدن خود سد جوع نمایند و منتظر معجزه نباشند، چون به گفته حاج آقا روحانی دولت بی تدبیر و ناامید ایشان که نمی تواند معجزه کند هیچ، ده دولت دیگر هم نخواهند توانست کاری بکنند!

       باز جای شکرش باقی است که هنوز مردن در این مملکت جرم محسوب نمی شود و، در نتيجه، درهای قبرستان ها به روی امت عنقریب مردنی (!) باز است و تا پایان عمر ده دولت دیگر (مجموعا 80 سال) همه بی خانمان ها و بیکاران و بیماران و زیر خط فقری ها زیر سنگ قبر رفته و زحمت خود و دولت را کم کرده اند!

 

سر انجام در یک چیزی آمارها مثبت شد!

       مشاور اقتصادي حاج حسن رئيس‌جمهور با تشريح شش چالش اقتصاد ايران گفت: با وجود ميزان اشتغال 700 هزار نفري كه در بازار كار ما در سال 95 ايجاد شده اما 500 هزار نفر به تعداد بيكاران اضافه شد.

       در نشست تخصصي چشم‌انداز اقتصاد ايران در سال 96 كه با همت دبيرخانه شوراي گفت‌وگوي دولت و بخش خصوصي در اتاق بازرگاني ايران برگزار گردید، گفته شد:

       «اقتصاد حافظه بلند مدت دارد و اثرات هر اتفاقي بعدها خود را نشان مي‌دهد. با وجود كاهش 30 درصدي درآمد سرانه نسبت به سال 55، مصرف نسبت به آن سال 1/5 برابر افزايش يافته است. يكي از عواملي كه كاهش توليد ناخالص داخلي همزمان با تداوم مصرف شده اين است كه دارايي‌هايمان - يعني آب، هوا، صندوق بازنشستگي، نظام بانكي و دارايي‌هاي دولت -را مصرف كرده‌ايم! اما اقتصاد امروز حکومت اسلامی داراي يك چهرهء نگران ‌كننده و زشت هم هست: متوسط ورود سالانه به بازار كار کشور تا پاييز 1393 كمتر از 60 هزار نفر بوده اما از پاييز 93 به اين طرف، به تفكيك هر فصل نسبت به مدت مشابه سال قبل، ورود متقاضي به بازار كار به طور متوسط يك ميليون و 70 هزار نفر بود و در فصل اول و دوم سال 1395 (سالانهء فصلي) متقاضي شغل به بازار كار يك ميليون و 200 هزار نفر بوده است، بنابراين همين موضوع باعث شده با وجود ميزان اشتغال 700 هزار نفري كه در بازار كار ما در سال 95 ايجاد شده اما 500 هزار نفر به تعداد بيكاران اضافه شود!»

       به این ترتیب، ملاحظه می شود که در هر چیز شکست و عقب افتادگی داشته ایم خوشبختانه از نظر رشد بی کاری و تعداد بی کاران از همهء کشورهای جهان جلو افتاده ایم و در حال حاضر خود وزیر کار هم بی کار است! و اگر این پیشرفت (توسعهء بیکاری!) با همین سرعت ادامه یابد بزودی هر نفر علاوه بر بی کاری سابق چند بی کاری جدید هم خواهد داشت!