تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
1 ارديبهشت ماه 1396 ـ 21 آوريل 2017 |
اگر برجام نبود، ایران هم نبود
(يا چگونه اوباما رژيم را نجات داد!)*
گفتگو با عبدالله ناصری
گفتگوگر: کورش جهاردوری
پيشگفتار: عبدالله ناصری عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان و بنیاد باران است و تاریخ تدریس می کند. پس بدیهی است که نگاه تاریخی و تطبیقی، بخش عمده ای از تحلیل هایش را شامل شود. اوکه خود ید طولایی در حوزهء رسانه دارد، این بار در باب برجام سخن می گويد و به این سوال پاسخ می دهد که «اگر برجام نبود، چه می شد؟!» پاسخ صريح است: اگر برحام نبود ايران هم نبود. بدون برجام، سرنوشت عراق یا لیبی را پیدا میکردیم!»
پرسش: دولت یازدهم از ابتدا، حل مساله هسته ای و دستیابی به برجام را راه حل بسیاری از مشکلات کشور قلمداد می کرد. اما این سوال در اذهان عمومی وجود دارد که اگر برجام نبود، چه اتفاقی می افتاد؟
پاسخ: اجازه دهید که بدون تعارف، حرف آخرم را اول بزنم. اگر برجام نبود، کشور نبود. به این علت که هیچ راه دیگری فراروی حاکمیت و تصمیم گیران کشور وجود نداشت. به جهت اینکه شش قلوهای کاغذ پاره ای که آقای احمدی نژاد و بسیاری از دولتمردان آن ها را بی تاثیر می دانستند، قبل از روی کار آمدن آقای روحانی، رأس حاکمیت را به این نتیجه رساند که باید پروندهء آن ها را بست و مسالهء هسته ای را حل کرد. در سال 1391 به این جمع بندی رسیدند. هیات هایی هم فرستاده شد و وساطت هایی هم صورت گرفت. اما رهبری معتقد بودند که این تیم مذاکره کننده، تیمی نیست که بتواند به نحو احسن کار را به پیش ببرد و مطالبات حداکثری مورد نظر رهبری را محقق کند. بنابراین کار به دولت جدید واگذار شد.
خاطرم هست که پیش از اینکه دولت آقای روحانی رسماً شکل بگیرد، رهبری بلافاصله بعد از پیروزی ایشان در انتخابات، دستور دادند که پروندهء هسته ای از شورای عالی امنیت ملی به تیم جدید مذاکره کننده، که آقای ظریف هم جزئی از آن بودند، منتقل شود. بعد از آن هم آقای ظریف وزیر امورخارجه شد.
حال سوال این است که چرا این مسیر طی شد؟ برای اینکه رهبری به این نتیجه رسیدند که تحریم ها کشور را به فلج ساختاری رسانده است و تعارف ندارد. چون هر مسیری که ما می رفتیم، به بن بست می رسیدیم. اجماعی جهانی علیه ما شکل گرفته بود و قطعنامه هایی که به تعبیر رییس جمهور وقت آمریکا، کاملاً هوشمندانه طراحی شده بود، همه چیز را در روند تعاملات جهانی برای حکومت اسلامی قفل کرد. اگر برجام نبود، تنها چاره این بود که همان مسیری که سال ها رفته بودیم را ادامه دهیم. یعنی دور زدن تحریم ها که نتیجه آن هم تحمیل هزینهء آنها بود که 500 میلیون یا یک میلیارد دلار هم نبود. کسانی که آمارها را در دست دارند می دانند که دور زدن تحریم ها، چه رقم نجومی و سرسام آوری بر ما تحمیل می کرد.
مسالهء دوم آن است که اجماع جهانی که علیه ایران و پروندهء هسته ای شکل گرفت، بسیار خطرناک بود و به مراتب خطرناکتر از اتفاقی بود که سال 1375 در ارتباط با دادگاه میکونوس رخ داد. در آن دوره، تنها نجات بخش «حادثهء دوم خرداد» بود که به یکباره رخ داد و آقای خاتمی آمدند و همهء سفرا برگشتند و تعاملات جهانی دوباره برقرار شد. بنابراین چاره ای نبود مگر اینکه روند مذاکرات ادامه پیدا کند.
البته ماهیت برجام وقتی خوب شناخته می شود و از طرف افکار عمومی مورد قدرشناسی قرار می گیرد که ماهیت تحریم ها شناخته شود. دولتمردان، رسانه ها و صدا و سیمای ما، چندان که باید دربارهء انواع تحریم ها، از قبیل تحریم های شش گانه، تحریم های دوجانبه یا تحریم های چندجانبه، صحبت نکرده و آن ها را تبیین نکرده اند. وقتی من، به عنوان یک معلم دانشگاه از طریق واریز بین المللی برای یک نشریه یا یک کتاب، پول حواله می کنم، کتاب به دستم نمی رسد. بعد از آن به من اعلام می کنند که به جهت اینکه کشور شما در فهرست تحریم قرار دارد، پول شما ضبط می شود. این رقم و اتفاق بسیار کوچکی است. وقتی شما در همهء عرصه ها کالبد شکافی می کنید می بینید که چه هوشمندانه تصمیم گرفتند که ایران را به مرز تسلیم یا مذاکره بکشانند.
خوشبختانه دولت تیم کارکشته ای را که بر فنون مذاکره مسلط بود انتخاب کرد. روند دو ساله ای هم طی شد تا این تیم بتواند به خواسته های حداکثری خود برسد. البته در مذاکره خواسته های حداکثری محقق نمی شود. اما در نهایت سندی با هماهنگی رهبری امضا شد که شورای امنیت سازمان ملل متحد آن را تایید کرد و پذیرفت. در ایران هم برجام به تأیید رهبری و مجلس رسید و نهایتاً ایران وارد تعامل با دنیای بین الملل شد.
پرسش: به صورت مشخص، برجام چه دستاوردهایی برای کشور در حوزه های مختلف داشت؟
پاسخ: گاهی کلی گویی می شود. من می خواهم به شما آمارهایی ارائه دهم. با حضور مدیر باکفایتی مثل آقای زنگنه، نفت به شرایط سال 1384 نزدیک شد. آقای تخت روانچی، معاون وزیر خارجه، در 26 اسفند ماه 1395 با روزنامه «وقایع اتفاقیه» مصاحبه کرده و می گوید: «روند تحریم ها و ساختار آن ها طوری بود که صادرات ما در زمانی که مذاکرات شروع شده بود، به یک میلیون بشکه رسیده بود و اگر این روند ادامه پیدا می کرد، دو سال بعد به 200 هزار بشکه می رسید.» برداشت من از این صحبت ها آن است که ما سرنوشت عراق یا لیبی را پیدا می کردیم که غذا و دارو را در برابر نفت می گرفتند. در بخش دیگری از این مصاحبه، آقای تخت روانچی می گوید که ما به پول نفت دسترسی پیدا کرده ایم و درست هم می گوید. پول ما به بانک مرکزی می رود. اما پیش از برجام، نفت ما در دریای آزاد و در نفتکش ها بود. واسطه ها می فروختند و پول در بانک های خارجی ذخیره می شد. اما پولی به دست ما نمی رسید. بیمه برای نفتکش ها تحریم بود اما بعد از برجام، برطرف شد. مدیر عامل شرکت ملی نفت در پنجم فروردین 1396 در مصاحبه ای می گوید: «تا قبل از برجام، حجم میعانات گازی که روی آب داشتیم، 75 میلیون بشکه بود. اگر روند قبلی ادامه پیدا می کرد، با حجم عظیم کشتی هایی که باید اجاره می کردیم، حجم این میعانات از مرز 200 گذر می کرد.»
شما بهتر می دانید وقتی مدت زمانی از تولید میعانات گازی می گذرد، چه ارزشی را در بازار جهانی از دست می دهد. قبل از برجام، تولید نفت ما 2.6 میلیون بشکه بود که این رقم در زمستان 95 به 3.9 میلیون بشکه رسید. صادرات نفت ما از یک میلیون و صد هزار بشکه به یک میلیون و سیصد هزار بشکه افزایش پیدا کرد. این ها ارقامی است که در اقتصاد تک محصولی ما قابل توجه است. سرمایه گذاران خارجی وارد ایران شدند. بخشی از مشکلات بانکی در حد بانک های میانی و کوچک حل شد.
بعد از اشغال سفارت آمریکا، ایران در صنعت هوایی به طور کامل تحریم بود. اما امروز می بینیم که ایرباس های نو در آسمان ایران پرواز می کنند. قرارداد با ایرباس و بویینگ از تبعات و ثمرات برجام است.
با این حال، جامعهء ما نتوانست این دستاورد بزرگ را هضم کند. آن هم به این دلیل که دولت، به میزانی که رسانه های قدرتمند مخالف خودش علیه برجام کار کردند، به علت عدم برخورداری از یک تیم منسجم رسانه ای، نتوانست کار خود را به خوبی انجام دهد و افکار عمومی را قانع کند که برجام چه بود.
برجام یک معاهده است و آقای ظریف به عنوان یک استاد تمام عیار فن مذاکره، در مقابل کسانی که آن ها هم از خبرگان در فن مذاکره بودند، رایزنی کرده است. در این مسیر، تیم ما تلاش کرد تا حداکثر مطالبات را به امضا برسانند اما این حداکثر مطالبات برآورده نشد و به شکل کنونی دست یافتند. از سوی دیگر، با تمام گردن کلفتی هایی که رییس جمهور جدید آمریکا علیه برجام انجام داد، برای همهء دنیا معلوم شد که برجام نه پاره کردنی است و نه کسی می تواند آن را نادیده بگیرد.
اما دو واقعیت را باید در نظر بگیریم. اول اینکه برجام رمز هویت و ماندگاری ایران در صحنهء جهانی است. اصلاً نباید با آن شوخی کرد و احساسی شد. ثانیا، در روند مذاکرات، به علت اعتمادی که حاکمیت به تیم مذاکره کننده داشت، بعد از چند دهه به صورت مستقیم با آمریکا مذاکره کرد. خوشبختانه برجام هم در دورهء حاکمیت یکی از طلایی ترین دولت های آمریکا که هم رییس جمهور و هم وزیر خارجه اش می خواستند که به توافق برسند، بدست آمد. بنابراین، علاوه بر تمام دستاوردهای برجام، ما در جامعه جهانی توهمات و خیال های واهی را از خود دور کردیم و نشان دادیم که در هر سطحی که با دنیا وارد مذاکره شویم، می توانیم برای جامعه خود دستاوردی داشته باشیم.
مضاف بر این، جامعه امروز ما، بیش از آنکه برجام را بشناسد، پدیده ای به نام بابک زنجانی را می شناسد. بابک زنجانی مولود تحریم ها بود. از آسمان که نیامده بود. ده ها بابک زنجانی هویت پیدا کردند، آن هم به خاطر تحریم ها. امروز برجام جلوی شکل گیری چنین پدیده هایی را گرفته است. دیگر نمی توان بابک زنجانی تولید کرد. چون نیازی به آن نیست. امثال بابک زنجانی برای دور زدن تحریم ها به جایگاهی رسیدند و پول مملکت را خرج کردند و از سوی دیگر، بخشی از نفت ما را در بازار بین الملل فروختند. اما بیش از آنکه به مملکت خدمت کنند، به خود خدمت کردند.
این ها واقعیت هایی است که تیم رسانه ای دولت باید به خوبی تبیین می کرد. بنابراین من می خواهم جمله قبلی خود را تکرار کنم که اگر برجام نبود، به جرات می توان گفت که امروز ایران نبود. امروز ماندگاری و بقای ایران در دنیای بین الملل و تاثیرگذاری آن به برجام گره خورده است. ایران اگر می خواهد که نقش منطقه ای و بین المللی خود را در هر سطحی بازی کند و برای مردم خود، معیشت و معاش تامین کند، باید به برجام تن می داد. به مخالفین مغرضی که به تعبیر رسانه ها و نخبگان، از طریق تحریم ها دلالی های خود را انجام می دادند، کاری ندارم. مخالفینی که صادقانه تلقی می کردند که برجام معاهده ای ذلت بار است، مثل آن هایی که در مجلس نهم گریه می کردند و فریاد می کشیدند، آن ها هم وقتی دستاوردهای برجام را دیدند، به این نتیجه رسیدند که برجام جامعهء ایرانی را در جایگاه منطقی خود قرار داد.
به یک نکته باید توجه کنیم. اگر فکر کنیم که با برجام به جامعه آرمانی از نظر معیشت و اقتصادی می رسیم، دست کم در کوتاه مدت و میان مدت باید گفت هرگز! این یکی از نقیصه های دولت بود که همه چیز را به برجام مرتبط کرد. برجام هم مثل تحریم ها، پیچیدگی هایی دارد که باید اجازه داد زمان خود را طی کند. نکتهء مهم این است که مسئولان قوه مجریه باید در هماهنگی با سایر قوا، روند برنامه ریزی هایی که در برجام صورت گرفته را به خوبی پیش ببرند.
اگر کشور بخواهد سامانه توسعه یافتگی را برای خود تعریف کند، بعد از برجام هیچ راهی جز سرمایه گذاری خارجی ندارد. گرچه به شکل محدودی این سرمایه گذاری صورت گرفته، اما این میزان جوابگوی نیاز اقتصادی کشور نیست. این سرمایه گذاری، پشتوانه ای به نام امنیت نیاز دارد که در دست دولت نیست. به این جهت است که تاکید می کنم همان طور که حل مساله هسته ای و امضای برجام، با توافق تمام ارکان حاکمیت بود، استمرار و تداوم آن هم نیازمند هماهنگی و همراهی تمام ارکان حاکمیت است. یعنی قوه مقننه، قوه قضاییه، نیروهای مسلح و هر رکنی از حاکمیت که خارج از اراده دولت قرار دارند، همان طور که از برجام حمایت کردند، باید استمرار آن را نیز تضمین کنند.
اگر یک سرمایه گذار خارجی وارد ایران شود، باید امنیت پولی آن فراهم شود. شرایط اقتصادی ما هم به گونه ای است که به قول معروف، کفگیر به ته دیگ خورده است! دولتی که سر ماه عزا می گیرد که چطور یارانه و حقوق کارمندان و بازنشستگان را پرداخت کند، راهی جز جذب سرمایه گذار خارجی برای توسعهء اقتصادی کشور ندارد. بنابراین، استمرار برجام هم همان وفاق عمومی را در تمام ارکان حاکمیت می طلبد. اگر برجام نباشد، هویت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و به یک معنا، ایران به خطر می افتاد. بر همین اساس، برجام یکی از معاهدات تاریخی این سرزمین است که باید به آن افتخار کرد. حکومت اسلامی با تمام قوت خود این عهدنامه را امضا کرده و باید تا پایان بر مواضع خود باقی بماند. چرا که اگر غیر از این باشد، شرایط بسیار سختی پیش روی ما خواهد بود.
در مقابل، برخی از مخالفان دولت ادعا می کنند که دولت یازدهم نفت 108 دلاری را تحویل گرفت اما امروز قیمت نفت، بیش از پنجاه درصد کاهش یافته است. این چه ارتباطی به دولت دارد؟! عربستان بعد از هزینه هایی که انجام داد و نهایتاً موفق نشد تا از امضای برجام جلوگیری کند، در اوپک سرمایه گذاری کرد. تولید و صادرات نفت خود را افزایش داد و بر قیمت نفت تاثیر گذاشت. سعودی ها به اندازهء کافی انگیزه دارند تا با تولید بالایی که انجام می دهند، این روند کاهش قیمت را ادامه دهند تا اقتصاد ما را زمینگیر کنند.
حال سوال این است که چرا سعودی هایی که در دولت های سازندگی و اصلاحات، رفیق استراتژیک ایران بودند، امروز به اینجا رسیدند؟ جمهوری اسلامی متهم است که قصد داشته سفیر وقت عربستان را در آمریکا ترور کند. از سوی دیگر، یک سری آدم های بی نام و نشانی که عقبه آن ها کاملاً روشن است، به سفارت عربستان حمله می کنند و آن را به آتش می کشند. همین عوامل موجب شد که روابط سیاسی دو کشور قطع شود. آن هم رابطه با کشوری که در جهان اسلام به عنوان خادم الحرمین شناخته می شود و بدون تردید، قطب جهان اسلام است. اگر چهار دهه پیش، مصر قطب جهان اسلام و اهل سنت بود، امروز عربستان سعودی این نقش را ایفا می کند. با همهء این تفاسیر، من معتقدم که ایجاد رابطهء استراتژیک با عربستان سعودی به جهت ویژگی ها و تأثیر و نفوذی که دارد، از رابطه با ترک ها برای ما مهم تر است. نسل جدید عربستان، نسلی مدرن است که تا حدی از بادیه نشینی فاصله گرفته و امروز، از پشتوانه ای به نام ترامپ برخوردار است که به راحتی می توانند با هم کار کنند و حتی زمزمهء رابطه با اسرائیل را به گوش جهانیان نیز رسانده اند. بنابراین سعودی ها انگیزه ای قوی دارند که آثار و تبعات مثبت برجام برای ایران را از بین ببرند.
پرسش: در صحبت های خود، سه بار این جمله را به کار بردید که «اگر برجام نبود، ایران هم نبود!» شاید بسیاری از مسائلی که شما اشاره کردید، صحیح باشد. اما مردم می پرسند که چرا هنوز آثار برجام را در زندگی خود لمس نکرده اند!
پاسخ: مردم حق دارند این سوال را بپرسند. دو علت وجود دارد. نخست اینکه جامعه ما، یک جامعه در حال توسعه است. حتی باید گفت بخش هایی از جغرافیای انسانی ما، توسعه نیافته است. اقتصاددان هایی که با آقای احمدی نژاد هم مسلک بودند، مثل آقای دانش جعفری، وزیر اقتصاد دولت نهم، اعلام کردند که آثار تخریبی اعطای یارانه در دراز مدت بیشتر خواهد بود. این موضوع را اقتصاددان ها می دانند اما جامعه ما، خصوصاً جامعه عیال وار که این پول را دریافت می کند، به راحتی به بازگشت این پول رضایت نخواهد داد. او احساس می کند که این پول، زودتر از این ها باید بر سر سفره اش می آمده و ما آثار این تفکر را امروز می بینیم. این ضعف دولت است. دولت یازدهم هم رفت به این سمت که یارانه ها را خاتمه دهد. برآیند ارزیابی من، فارغ از گرایش های سیاسی، این است که سالی 86 هزار میلیارد تومان، می تواند تحول عظیمی در اقتصاد کشور ایجاد کند. این مساله برای بخشی از جامعه ما، جا نمی افتد که این رقمی که در میان جامعه 80 میلیونی ما توزیع می شود، می تواند چه تاثیری بر اقتصاد ما، نه در دراز مدت بلکه در کوتاه مدت داشته باشد. فرض کنید که می توان با این رقم، راه آهن تمام کشور را نوسازی کرد و توسعه داد. این تحلیل برای جامعه قابل قبول نیست.
علت دوم آن است که وقتی آقای روحانی دولت را آغاز کرد، بسیاری از سیاسیون و نخبگان به او می گفتند که همزمان با روند مذاکرات برجام، سازمان اطلاع رسانی برای خود شکل دهد تا ماهیت برجام و دستاوردها و تحریم ها را برای مردم بازگو کند. اما روحانی نتوانست. از سوی دیگر، صدا و سیمای بسیار قدرتمندی وجود داشت که کاملاً مخالف دولت بود. صدا و سیما تا جایی که توانست علیه برجام کار کرد. رسانه های قدرتمند رقیب آقای روحانی هم همین کار را انجام دادند. دولت هم نتوانست از این فرصت طلایی استفاده کند تا افکار عمومی را متقاعد کند که چه زمانی آثار برجام بر زندگی مردم متجلی خواهد شد. جامعه ای که تا قبل از برجام، واردکننده حدود 9 میلیون تن گندم بوده، امروز و بعد از برجام، به مرز خودکفایی رسیده است. محصولات کشاورزی به بیش از 20 درصد افزایش پیدا کرده است. این نمونه هایی است که دولت نتوانسته آن ها را برای مردم روشن سازد.
امروز رقبای دولت همهء تلاش های آن را زیر سوال می برند. در مقابل، رسانه هایی که کارهای نکردهء احمدی نژاد را رسانه ای می کردند، امروز اقدامات آقای روحانی را نادیده می گیرند و لب فرو می بندند. تمام دورهء آقای احمدی نژاد، کمی بیش از 100 هزار شغل ایجاد شد. این در حالی است که در سال 1395 دولت توانسته 700 هزار شغل ایجاد کند. این را هم در نظر بگیریم که سالانه قریب به 2 میلیون نفر وارد بازار کار می شوند. در این شرایط، یک میلیون و 300 هزار بیکار داریم که در کشور برجسته می شود.
این موضوع ارتباطی با دولت آقای روحانی ندارد. ما نیازمند اصلاح ساختار هستیم. نیازمند اصلاح حوزهء بانکی، نظام آموزشی، هماهنگ سازی بخش بازار کار و نظام آموزشی هستیم. سال ها پیش کارشناسان اظهار نگرانی کرده بودند که رقابت دانشگاه آزاد و دانشگاه پیام نور بر سر تحصیلات تکمیلی هزینه در بر دارد.
بله، برای جامعه ما جا نیفتاده است. دولت نتوانسته این موضوعات را برای مردم تبیین کند. صدا و سیما هم در این زمینه نقش اپوزیسیون دولت را ایفا کرد. بنابراین، همانطور که تحریم ها در روز اول آثار خود را نشان نداد و رییس جمهور وقت می گفت که تحریم ها کاغذ پاره است، بعد از کمتر از یک دهه به این نتیجه رسیدند که باید به تحریم ها فیصله دهند. همان طور که تحریم ها کم کم خود را نشان داد، نباید تردید کرد که آثار برجام هم اندک اندک آثار خود را بر سفره من و شما و بر اقتصاد کشور نشان می دهد.
این هنر دولت است که این مساله را بیان کند. این که گفته می شود سایه جنگ از سر کشور برداشته شد، شوخی نیست. مردم ما تجربه دو همسایه شرقی و غربی خود را می بیند. ما مشمول فصل هفتم منشور ملل متحد شدیم. اما با برجام از آن وضعیت خطرناک خارج شدیم. بنابراین، فارغ از این که تورم چه کاهشی پیدا کرد و رشد اقتصادی ما از منفی 5 به مثبت 6 افزایش پیدا کرد، این گلایه درست است که آثار برجام برای مردم ملموس نیست. این صدا و سیما بود که این توقع را در بین مردم ایجاد کرد که در مدت کوتاهی بعد از برجام، باید همه مشکلات اقتصادی ما حل شود. تحریم های هوشمندی که طرف مقابل ما اعلام می کرد، به این معنا بود که به بسیاری از رفتارهای دیگر ما گره خورده است.
بنابراین با پایان مذاکرات، الزاماً نباید خوش بین باشیم که پروندهء همه چیز تمام خواهد شد. مقام معظم رهبری اشاره کرده بودند که با بسته شدن پروندهء هسته ای، پرونده حقوق بشر یا موشک های بالستیک ما را باز می کنند. بخشی از مسائل به ماهیت حکومت اسلامی و رویکردی که دارد باز می گردد. واژه ای در ادبیات سیاسی ما و در سطوح مختلف به کار می رود تحت عنوان «استکبار ستیزی!» که این ملت باید استکبار ستیز بماند. این ملت در طول تاریخ نشان داده که همواره «استعمار ستیز» بوده است. ما امروز هم باید استعمار ستیز باشیم. همان طور که ما از پدیده هایی به نام جنگ سخت و نرم استفاده می کنیم، استعمار هم از آن حالت سخت به استعمار نرم، تغییر یافته است. ملت ما باید نسبت به پدیدهء استعمار نرم هشیار باشد.
یکی از مصادیق بارز استعمار نرم، روس ها هستند. ما امروز مستعمرهء نرم روس ها هستیم. پنج سال در سوریه سرمایه گذاری کردیم، هزینه صرف کردیم، اما روس ها به راحتی ما را کنار زدند. تنها نیروی انسانی ما بود که در میدان سوریه جان باخت و روس ها امروز نفر اول شده اند. روس ها برای حل مسالهء سوریه، با آمریکایی ها وارد مذاکره خواهند شد. آن ها می گویند که ایران باید در روند پایان بخشیدن به بحران سوریه طرف گفتگو باشد اما همه در حد حرف است. من نمی توانم هیچ تعبیری از استفاده روس ها از پایگاه هوایی نوژه داشته باشم! بنابراین باید حواسمان باشد که اگر می خواهیم راه تعالی را پیش بگیریم باید استعمار ستیز باشیم. به عنوان یک معلم تاریخ می گویم که در طول 200 سال اخیر، و حتی از عصر صفویه، مردانگی هایی که از اروپایی ها دیده ایم، به مراتب بیشتر از روس ها بوده است. روس ها جز اینکه ملت ایران را هزینه کردند و سرمایه ایران را بر باد دادند و همیشه هم زیر تعهدات خود زده اند، کاری نکرده اند. در برجام، علی رغم موضع گیری های صوری و ظاهری که روس ها و حتی چینی ها داشتند، مثل همان کاسبان تحریم که در داخل داشتیم، تلاش هایی داشتند برای اینکه مذاکرات به نتیجه نرسد و ما در نهایت به عنوان یک طرف دعوا، در مشت روس ها باقی بمانیم برای اینکه در معامله با آمریکایی ها از ما استفاده کنند.
بنابراین، باید به این مسائل توجه کنیم. امیدوارم که روزی جامعه بتواند این مسائل را درک کند. اما همان طور که تحریم ها به مرور تأثیرات خود را نشان داد و نظام در سال 1391 به این نتیجه رسید که تحریم ها باید برداشته شود، وگرنه همه چیز این ملت از دست می رود، برجام هم در یک روند میان مدت، می تواند آثار خود را نشان دهد. با این حال، همان عزم حاکمیتی و یکپارچه ای که برای امضای برجام شکل گرفت، برای ادامه و استمرار برجام هم باید شکل بگیرد.
بیشترین بخش دستاوردهای برجام، در حوزه سرمایه گذاری خارجی خود را نشان خواهد داد. این هم نیازمند امنیت قضایی و حقوقی است.
پرسش: چرا شما در انتخابات اردیبهشت 96 به آقای روحانی رأی خواهید داد؟
پاسخ: چون دولت آقای روحانی و شخص ایشان را با سرنوشت هشت سال قبل از این دولت مقایسه می کنم. چون آقای روحانی، علی رغم آنکه وابستگی سیاسی و جناحی به جریان من، یعنی اصلاحات، نداشت اما از او بخاطر حفظ منافع ملی و مصالح عمومی دفاع کردم. چون آقای روحانی تدبیر عقلانی داشت و تیم ایشان از عقلانیت مدیریتی برخوردار بودند. چون آقای روحانی و تیم او در توهمات و تخیلات خود زندگی نمی کردند. چون آقای روحانی به مدیریت سالم و بهینهء ایران فکر می کرد و به مدیریت جهانی نمی اندیشید. چون آقای روحانی کاری به مسائل کشورهای جهان نداشت. چون آقای روحانی پدیده ای تاریخی و واقعی، مثل هولوکاست را انکار نمی کرد. چون آقای روحانی وقتی در سازمان ملل سخنرانی می کرد، از واقعیت های ملموسی سخن می گفت که همهء افکار عمومی می نشستند و گوش می کردند و می فهمیدند که چه می گوید. چون آقای روحانی کارهایی که آقای احمدی نژاد کرد، چه در داخل و چه در خارج، نمی کرد!
چهارشنبه 30 فروردين 1396
* اين سوتيتر از سايت جنبش است!