تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

6 ارديبهشت ماه 1396 ـ  26 آوريل 2017

همبستگی! درسی از رفراندوم ترکیه

ماشااله سلیمی - منوچهر مقصودنیا

چرا درسی و نه درس ها؟

     زیرا در این نوشته می خواهیم فقط روی یک نکته تمرکز داشته باشیم؛ نکته ای که به باور ما ضروری ترین و مؤثرترین نکته برای نجات کشور ماست. و آن عبارت از همبستگی، همبستگی و باز هم همبستگی است.

     در رفراندوم یاد شده با وجود اعلام پیروزی اردوغان، برندهء واقعی آن نیرو های سکولار ترکیه و در رأس همهء آنها حزب جمهوری خواه خلق ترکیه بود. در این همه پرسی، برای اولین بار از تاریخ بقدرت رسیدن اردوغان، حزب جمهوری خواه خلق ترکیه، همهء احزاب و نیروهای سکولار ترکیه را رهبری کرد و توانست اقتدار و زیاده خواهی اردوغان را به چالش جدی بکشاند. سوال اینجاست که چه سیاستی سبب درخشش این حزب شد، و آن را دوباره به چنین جایگاه رفیعی در عرصه سیاسی ترکیه کشاند؟

     علت در این واقعیت نهفته بود که حزب مزبور، با تحلیل دقیق جامعه، شعار ملموس و قابل درکی را سرلوحهء برنامه انتخاباتی خود قرار داد. آن شعار عبارت از این بود که: «ای مردم ترکیه، رفراندوم پیش رو فقط مربوط به این حزب و آن حزب نیست. بلکه به سرنوشت کل ترکیه مربوط است. آیندهء دموکراسی، حقوق بشر و اقتصاد کل کشور به آن وابسته است. بنا براین بیایید متحد شده و با صرف نظر از اختلافات، برای آیندهء بهتری متحداً عمل کنیم».

     و این سیاست پاسخ داد. اولین فروریزی در حزب دست راستی ترکیه به رهبری دولت باغچلی روی داد. طبق گزارش کانال تلویزیونی به نام «Tele1» هشتاد درصد از اعضا و اعضای مرکزی این حزب با کمپین انتخاباتی حزب جمهوری خواه خلق ترکیه همراه شده و علیه سیاست رسمی حزب شان عمل کردند. حاصل کار اينکه، جز «شهر ارضروم»، بقیهء نفاط تحت نفوذ این حزب از چنگ اش خارج شده و به صف رأی دهندگان «نه» پیوست.

     متعاقب این تغییر چشمگیر، حزب سعادت نیز که به اقتدار نزدیک بود سیاست «نه» به تغییر قانون اساسی را اتخاذ کرد. حزب دموکراتیک خلق کردستان ترکيه نیز، با وجود زندانی بودن هر دو رهبرش، توانست صدای خود را به خلق خود برساند و در تمام مناطق کردنشین ترکیه از حمایت قاطع مردم برخوردار شد.

     چپ های ترکیه و نیز احزابی نظیر «دوغرویول» هم در این همکاری شرکت کردند.

     یکی از نتایج این همکاری ها باخت «اردوغان» در شهرهای عمدهء این کشور، یعنی استانبول و آنکارا، بود. این دو شهر، از زمان به قدرت رسیدن اردوغان، به قلعهء تسخیر ناپذیر اقتدار معروف بودند.

     قدرت «اتحاد» همین است. آنها بدون اینکه از برنامهء حزبی شان عدول کنند، حول یک هدف مشترک با هم همکاری کردند و به نتایج درخشانی رسیدند.

 

     حال سوال اینجاست که چرا ما تاکنون نتوانسته ایم یک اتحاد گسترده و بسیج گر را بر اساس یک هدف مشخص تشکیل دهیم؟ و چرا متاسفانه همچنان در پراکندگی به سر می بریم؟ آیا چهل سال حاکمیت جهل و جنایت و غارت کافی نیست تا ما دست به هم داده و برای نجات از این وضعیت تلاش مشترک کنیم؟

     خطاب ما به همهء آنهایی است که خواهان حکومتی سکولار مبتنی بر آزادی، دموکراسی و عدالت هستند. ما عمیقاً باور داریم که در شرایط بحرانی کنونی کشور و منطقه اگر نیروهای آزادیخواه با اعتقادات گوناگون بر اساس اشتراکات شان متحد نشوند، و آلترناتیوی دموکرات و مستقل ایجاد نکنند، ممکن است فردا دیگر دیر باشد، و میهن ما به سوی فاجعه ای باز هم عظیم تر سوق داده شود.       

     حکومت اسلامی نه می تواند و نه می خواهد مسائل و مشکلات عدیدهء کشور را حل نماید. سیاست توسعه طلبانهء نظام در منطقه می رود تا کشور را به جنگی تمام عیار در منطقه درگیر نماید. سیاست توسعه طلبانه و زیاده خواهانهء تشکیل "هلال شیعه" به تشننج دامن زده، همسایگان ما را ترسانده، و منطقه را به تقابل با ایران کشیده است. از تماس های منطقه ای و بین المللی بوی جنگ می آید؛ جنگی که بیش از همه به مردم ایران و دیگر مردمان منطقه ضرر خواهد رساند.

     بنابراین آیا وقت آن نرسیده که اختلافات را به مرکز دعوا تبدیل نکرده و برای نجات کشور و استقرار دموکراسی و عدالت متحد شویم؟ بیایید قبول کنیم که مکث بیش از حد ما بر اختلافات و ندیدن اشتراکات مان عمر حکومت را باز هم طولانی تر خواهد کرد.

     ما فکر می کنیم زمان آن از مدت ها پیش فرا رسیده که اپوزیسیون باید، نه بر اساس منافع گروهی و فردی، بلکه بر مبنای منافع عمومی و ملی سیاست کند. حاصل چنین اتحادی را در کشور همسایه مان دیدیم. آنها با اتحادشان بود که در شرایطی کاملاً نابرابر بر اردوغان و حزبش پیروز شدند. اینکه دیکتاتور با تقلب و رأی سازی خود را برنده اعلام نموده تغییری در واقعیت نمی دهد. زیرا جهان فهمید که شانس دیکتاتور رو به زوال است.

 

همبستگی برای کنار زدن حکومت اسلامی و استقرار دمکراسی در ایران!

     طبیعی است که برنامه ها وگرایش های سیاسی گوناگون در اپوزیسیون وجود داشته و خواهد داشت. و اصولاً فعالیت آزادانهء احزاب و نهادهای مدنی و صنفی نظیر سندیکاها یکی از ارکان اصلی وجود دموکراسی در کشور می باشد. بنابراین داشتن اختلاف نظر امر طبیعی است. اما آنچه در مورد اپوزیسیون کشور غیرمتعارف است عدم همکاری سر اهداف مشخص است.

     اپوزیسیون، گرچه در ضرورت اتحاد و همکاری چه نوشتاری وچه گفتاری داد سخن داده است، اما در عمل این اختلافات بوده اند که منشاء تصمیم گیری شده و مانع همکاری های مستمر و موثر شده اند.

     ما در برنامه نویسی و منزه طلبی چنان استاد شده ایم که در منشورهای همکاری، جای به اصطلاح ویرگول، پرانتز، است و نقطه را رعایت می کنیم، اما در مورد چگونگی اجرای آن حتی در آغاز راه هم نیستیم. برای پیروزی، داشتن برنامه تنها یک گام است و اصل مساله وجود ارادهء لازم برای عملیاتی کردن آن است. از این منظر اگر به سیاست نگاه کنیم، مجبوریم نقشه راه و استفاده از امکانات گوناکون را در نظر داشته باشیم.

     از جدی ترین این امکانات دست یابی به اتحاد حول اهداف مشخص است؛ کاری که اپوزیسیون ترکیه انجام داد و نتیجه اش را دیدیم. حال سوال این جاست که چرا ما هنوز هم توانایی آن را نداریم تا با تکیه بر اشتراکات اتحاد عمل نموده و با قدرت وارد کارزار استقرار دموکراسی در ایران شویم؟

     وقتی مردم به اپوزیسیون نگاه کرده و بدنبال یافتن راه کار و راه حل آنها می گردند، با جنگلی از برنامه، منشور و بیانیه، شعار و خواست، استراتژی و تاکتیک؛ و با انواع و اقسام احزاب، سازمان ها، تشکل های دمکراتیک؛ با تعدد همایش و کنگره های سریالی، سمینار، وبمینار، میزگرد، گردهمآئی و کنفرانس ها مواجه می شوند. این بازار بیشتر شبیه بازار های ارزان ۹۹ سنتی است، با انبوهی از اجناس هم قیمت و ارزان.

     در چنین بازاری کالای مهم و اساسی دمکراسی گم شده است. تجربهء کشورمان و دیگر کشورها نشان می دهد که، برای ایجاد تغییر و تحول باید بر روی محوری ترين و مشترک ترین خواست لحظهء تاریخی انگشت گذاشته و متحد شد. خواستی بمانند شمشیر برائی که دستان همه آن را بلند کرده و بکار می برد.

     در مقطع انقلاب ۲۲ بهمن، شعار محوری "شاه باید برود"؛ یا "مرگ بر شاه" بود. همهء اپوزیسیون بر روی آن متحد شده بودند. در انقلاب مشروطه شعار محوری "قانون و مجلس" بود. مردم نه فرصت و وقت آن را دارند و نه علاقه ای به اینکه در هزاران صفحه سیاه شده در برنامه ها و منشورهای احزاب، سازمان ها، اتحادها و... چه نوشته شده است. راهکار حل مشکل و معضل ملی و تاریخی را نمی توان در لابلای این هزاران صفحه یافت. این هزاران صفحه و انبوه راهکارهای آمده در آنها، در جای خود در شرایط دمکراتیک برای شرکت در انتخاباتی آزاد، سالم و منصفانه لازم است. ولی در این لحظهء تاریخی کشور به راهکاری اگر چه بظاهر ساده، ولی روشن، کوتاه، بسیجگر، آینده نگر، مورد قبول، امیدآفرین و آلترناتیوی احتیاج دارد.

 

 

شعار و راه کار اصلی در این دوره

     شعار و راه کار اصلی در این دوره "کنار گذاشتن جمهوری اسلامی" و "استقرار دمکراسی در ایران" می باشد. حول این شعار متحد شده و ندای دیگری را به مردم کشورمان نوید دهیم.

     نمایش انتحاباتی حکومت اسلامی در راه است و البته غیر از رأی دهندگان حرفه ای بقیهء جریان های سیاسی خارج کشور شرکت در آن را تحریم کرده اند. چرا با وجود تحریم های مستمر و گسترده نمایش انتخاباتی، رژیم هچنان می تواند تنور انتحابات را گرم نگاه داشته و نارضایتی مردم را بسمت این و یا آن جناح سوق دهد؟ این سوال مرکزی است، و همهء اپوزیسیون باید جوابگو باشد.

     واقعیت این است که تلاش اپوزیسیون برای اثبات غیرمشروع بودن این گونه نمایش ها، هم در عرصهء ملی و هم در عرصهء بین المللی موفقیت چشمگیری نداشته است. یکی از دلایل این امر عدم هماهنگی در میان اپوزیسیون است. همین موضوع تحریم را در نظر بگیریم؛ چرا نباید، به جای بیانیه و اعلامیه فردی، احزاب و نیرو های سیاسی جامعه با امضای مشترک بیانیه بدهند؟

     سیاست و سیاست ورزی یک خیابان مستقیم و صاف و هموار نیست. سیاست پر از جاده های کج و معوج و پر از سنگلاخ است. وظیفهء ما این است که با ارزیابی دقیق و واقع بینانه از پیچ و خم راه، و با در نظر داشت مشکلات شناخته و ناشناخته، با گام های سنجیده به سوی هدف حرکت کنیم. مواقعی در تاریخ مشکلی در کشور بروز می کند که به دلیل عظیم و گسترده بودن اش از دایرهء نفوذ این یا آن حزب خارج است و به مشکل ملی تبدیل می شود. کشور ما الان در چنین مقطعی از تاریخ قرار دارد. مشکل کنونی که بزرگتر از توان احزاب و نیروهای سیاسی ست، همانا وجود حکومت اسلامی است. بنابر این، چون مشکل همگانی است حل آن هم ارادهء همگانی می طلبد.

     به عبارت دیگر، حکومت اسلامی فقط مشکل چپ و یا راست، میانه، لیبرال و یا مشروطه و جمهوری خواه نیست، مشکل همه است. این حکومت از ابتدای تشکیل خود به هیچ جریان سیاسی، بغير از خودی هايش، جز با دیدهء محارب نگاه نکرده است. برای تمامی نحله های سیاسی دموکرات و سکولار، اعم از چپ و راست، جوخه های تیر باران و چوبه های دار بر پا داشته و زندان های وحشتناک ایجاد کرده است. این وضعیت همچنان ادامه دارد. در یک کلام، ایران و ایرانی از همه رنگ، از هر ملیت و یا قومیت، زیر پای حکومت عمامه به سران و نعلین بر پايان، له و لورده می شود.

     تا کی می خواهیم به این وضعت خفت بار تن دهیم؟ تا کی می خواهیم نیروی مان را برای رویارویی با این حکومت بغایت ضد ملی یکی نکنیم؟ حکومت اسلامی برای شکست مخالفین اش خیلی حساب شده عمل کرده است. سرکوب و اعدام ها، قبل از ، از مقامات نظام سرنگون شده شروع شد و بعد نوبت به چپ های رادیکال رسيد و سپس در آذربایجان و ترکمن صحرا و کردستان ادامه یافته و در دور دیگر مجاهدین و سر انجام حزب توده و اکثریت را قلع و قمع کرد. و در نهایت، وقتی مجبور به سر کشیدن جام زهر شد، فرمان قتل عام جنایتکارانهء زندانیان سیاسی را، بدون در نظر گرفتن تعلقات سیاسی آنها، از جانب خمینی صادر شد و آن فاجعهء ملی 1367 رخ داد. بنابراین، رژیم دشمنان اش را خوب می شناخت. اول تک تک کشت و بعد دسته جمعی. آیا فقط همین یک نمونه کافی نیست که ما از گذشته درس گرفته و نیرویمان را برای مقابله با این سرطان بدخیم یکی کنیم؟

     همان طور که قبلا گفتیم، انتخابات نمایشی در پیش است؛ آیا درست این نیست تحریم کنندگان با اتحاد بین هم، این خیمه شب بازی را با امضا گذاشتن در زیر بیانیه ای مشترک محکوم کنند؟

     بیایید یک لحظه تصور کنیم که اعلامیه، یا دعوت نامهء تحریم، با امضای اکثر گرایش های سیاسی سکولار دموکرات و نیز عدالت خواه و ملی گرا، چپ و راست جامعه، خطاب به مردم ایران منتشر شود. چه تاثیری در آنها خواهد داشت؟ آیا جز این است که آنها، با هر گرایش سیاسی، چنین بیانیه یا اعلامیه و دعوت نامه ای را از آن خود دانسته و، با امیدواری و ثبات قدم و با دلگرمی به پشتیبانی هم، برای سرد نگاه داشتن تنور انتخابات و افشای نمایشی بودن اش تلاش خود را چندین برابر خواهند کرد؟

     بنابراین، حرف ما به همهء هممیهنان آزدیخواه عدالت جوی میهن پرست و سکولار این است که:

«فقط اتحاد و باز هم اتحاد». همبستگی ماست که پیروزی بر این حکومت ضد ملی و ارتجاعی را میسر خواهد کرد.

3 اردیبهشت 1396

بازگشت به خانه