تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

11 ارديبهشت ماه 1396 ـ  1 مه 2017

افسانهء انتخاب میان «بد» و «بدتر»

مجید محمدی

        محمد شریعتمداری، رییس ستاد انتخابات حسن روحانی، در واکنش به اعتراض یکی از معلمان دربارهء زندانی کردن فعالان صنفی، در همایش کشوری مسئولان ستادهای فرهنگیان روحانی می گوید: «شما فکر می‌کنید اگر قالیباف، که رئیس پلیس، و رئیسی که رئیس دادگستری بودند، رییس جمهور شوند تعداد معلمان زندانی کمتر می‌شود؟» (ایلنا 5 اردیبهشت 1396)

       این پرسش از جنس استفهام انکاری است، به این معنا که نفی در خود سؤال است. گوینده زندانی شدن معلمان را فرض می گیرد و مخاطب را از بیشتر شدن زندانیان معلم می هراساند تا معلمان ناراضی به روحانی رای دهند. عین این استدلال را می توان برای دانشجویان و روزنامه نگاران و دو تابعیتی‌ها و مدیران کانال‌های تلگرامی زندانی و معترضان به زندانی بودن آنها آورد که اگر "دو نفر دیگر" بیایند تعداد زندانیان بیشتر خواهند شد. سرکوب‌های دیگر نیز به جای تبدیل شدن به منبع شکایت و تغییر، به ابزاری برای عادی سازی به "وضعیت موجود" تبدیل می شوند چون "دو نفر" دیگر سرکوبگرترند.

 

انتخابی بسیار دشوار

ا     رئیس ستاد روحانی در این یک جمله علاوه بر ترساندن مخاطب تفاوت‌های میان سه نامزد اصلی یعنی ابراهیم رئیسی، محمد باقر قالیباف و حسن روحانی را به طور ضمنی بیان کرده است. سه نامزد دیگر نه شانسی دارند و نه جدیتی برای کسب این مقام، البته بدون اشاره به هویت کسی که دارد برایش کار می کند. قالیباف رئیس پلیس جمهوری اسلامی در سرکوب‌های دهه‌ی هشتاد اهل فرهنگ و هنر و رسانه‌ها (توسط اداره‌ء اماکن و حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی) و یکی از چوب بدستان در سرکوب‌های خیابانی تیر78، ابراهیم رئیسی عضو کمیته‌ی چهار نفره‌ء تصمیم گیر در کشتار زندانیان در سال 1367 و روحانی عضو شورای عالی دفاع و دبیر شورای امنیت ملی قبل از نشستن بر کرسی ریاست دولت) بوده است.ه)

       در این میان اتفاقاً روحانی مسئولیت مرگ افراد بیشتری را (در کنار خمینی و هاشمی رفسنجانی و محسن رضایی) نسبت به رئیسی و قالیباف بر عهده دارد؛ چون سیاست تداوم جنگ در جمهوری اسلامی بعد از فتح خرمشهر (1361 تا 67)، و باز پس گیری مناطق اشغالی، به کشته و مجروح شدن صدها هزار تن از جوانان ایرانی و مردم بی‌دفاع در بمباران‌ها و موشک پرانی‌ های صدام، و ده ها میلیارد دلار خسارت بدون هیچ نتیجه‌ای برای کشور، و البته بزرگ تر شدن سپاه و آسان تر شدن سرکوب‌ها در شرایط جنگ، انجامید. در دوران جنگ ایران و عراق، روحانی مسئولیت‌های متعددی از جمله عضویت در شورای عالی دفاع (1361 تا 1367)، عضویت در شورای عالی پشتیبانی جنگ و رئیس کمیسیون اجرائی آن ( 1365 تا 1367)، معاونت فرماندهی جنگ (1362 تا 11364)، ریاست ستاد قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیاء (1364 تا 1366) و فرماندهی پدافند هوایی کل کشور (از سال 1364 تا 1370) را برعهده داشت.

       بجای دادن مدال به فرماندهان جنگ (از جمله روحانی)، آنها باید بخاطر تداوم جنگ بی‌حاصل و خسارت بار سال‌های 61 تا 67 محاکمه می شدند. هنوز سپاه پاسداران اجساد مفقود کشته شدگان آن سال‌ها را یافته و در شهرها می گرداند و در میادین و دانشگاه‌ها و محل‌های میراث فرهنگی دفن می کند تا مردم را در فضای احساسی آن سال‌ها قرار دهد بدون آن که هیچ مسئولیتی برای قربانی کردن جوانان ایرانی در بارگاه مقدس اسلامگرایی گسترش طلبانه بپذیرد.

       حسن روحانی بعد از جنگ نیز تا سال 1392 همیشه مشاغل امنیتی داشته است. او با نادیده گرفتن سوابق نظامی و امنیتی فوق در مناظره‌های سال نود و دو رقیب اصلی خود (قالیباف) را «سرهنگ» و خود را «حقوقدان» معرفی کرد، در حالی که در سوابق کاری روحانی اصولاً دوره‌ای از کار به عنوان وکیل یا حقوقدان به چشم نمی خورد مگر آن که همه‌ی روحانیون شیعه را به علت تحصیل فقه حقوقدان بنامیم (از جنس مساوی قرار دادن طالع بینی و ستاره شناسی).

       بر این اساس، در این انتخابات مردم مجبور به انتخاب میان پلیس بد و پلیس خوب در رژیم‌های پلیسی، یا انتخاب میان بد و بدتر در رژیم‌های اقتدارگرا نیستند بلکه، بد تر از آن، باید میان پلیس سرکوبگر، قاضی جلاد و عنصر عالی رتبه‌ی امنیتی/ نظامی یکی را بر گزینند.

 

کدام یک و چرا؟

       قائلان به مشارکت در انتخابات می گویند بهتر است عنصر عالی رتبه‌ی امنیتی/ نظامی را برگزید تا از سرکوب بیشتر قاضی جلاد و پلیس قصاب جلوگیری کرد، اما قلائلان به تحریم معتقدند که عنصر عالی رتبه‌ی نظامی/ امنیتی در چهار دهه‌ی گذشته یار نزدیک دو تای دیگر بوده و تفاوت نه در ایدئولوژی و سیاست‌ها بلکه در مشاغل و موقعیت ‌هاشان در یک نظام تمامیت خواه اقتدارگرا و دینی بوده است. روحانی کسی است که ظرفیت به میدان جنگ فرستادن هزاران تن برای اشغال کشور دیگر (تا فتح کربلا و قدس) را داشته است و در شرایط ویژه برای نظام همین ظرفیت را خواهد داشت. امروز این موضوع دارد در سوریه دنبال می شود و به گفته‌ی مقامات تا کنون دو هزار و صد نفر از نیروهای اعزامی توسط جمهوری اسلامی در این کشور کشته شده‌اند. همین موضوع است که انتخاب میان او و رقبایش را بسیار دشوار می کند.

 

هویت‌هایی که تغییر نمی کنند

       یکی از گفته‌هایی که میان روس‌ها معروف است این است که وقتی کسی عضو کا.گ.ب شود همیشه عضو آن سازمان خواهد بود. این بدین معناست که برخی سازمان‌ها هویت فردی را از افراد گرفته و هویت سازمانی‌ای بدو می دهند که از آن نمی تواند بگریزد. این گفته بر اعضای سپاه پاسداران و روحانیون شیعه نیز صدق می کند. آنها به گونه‌ای تربیت می شوند که امکان تغییر و جدا شدن فرهنگی و نگرشی و رفتاری از آن سازمان‌ها تقریباً غیر ممکن است. شما چند پاسدار و روحانی سراغ دارید که از آن مشاغل جدا شده و کاملاً به شخص متفاوتی از حیث ایدئولوژی و رفتاری و منش و سبک زندگی تبدیل شده باشند؟

       قالیباف اگر گواهینامه‌ی خلبانی هم بگیرد و کت و شلوار سفید سال 84 ‌اش را بپوشد باز هم یک بسیجی و پاسدار است چون وقتی جوانان معترض به نظام را در خیابان ببیند دست به چوب می شود. روحانی و رئیسی نیز علی رغم چهار دهه مسئولیت اجرایی و قضایی هرگز لباس روحانیت را ترک نکرده‌اند و در عین کسب مشاغل حکومتی همان ادبیات و رفتارهای اسلامگرایان شیعه (تمامیت خواهی و اقتدارگرایی) را ادامه داده‌اند.

       رئیسی اگر سال‌ها خود کیسه‌های آرد آستان قدس رضوی را بر دوش به در خانه‌ها ببرد، یا قالیباف خود اسکناس‌های نقد را به بیکاران دستی بدهد، باز این دو نمی توانند خاستگاه و هویت خود را فراموش کنند و طبقه‌ء حاکم نیز آنها را نه به خاطر وعده‌ها یا خرج کردن از اموال عمومی بلکه برای تضمین بقای هسته‌ی سخت حکومت می خواهد.

 

نامزدهای آینده

       به نظر می آید که با گذشت زمان تعداد مقاماتی که هویت آنها در قوای قهریه شکل گرفته بیشتر و بیشتر می شود و این امر کار کسانی را که می خواهند شهروندان را تشویق به رأی دادن میان بد و بدتر کنند دشوار می سازد. حکومت دیگر به غیر از نیروهای سپاهی و بسیجی و روحانیون امنیتی نزدیک به بیت کسی را محرم اسرار و قابل اعتماد نمی داند. به این صورتی که پیش می رود احتمالا در دهه‌ی آینده در صورت تداوم نظام، شهروندان ایرانی مخیر خواهند بود میان دکتر حسین الله کرم (دکتر قالیباف نسل دوم)، قاضی سعید مرتضوی یا قاضی صلواتی (قاضی رئیسی نسل دوم) و دکتر حسن عباسی (دکتر روحانی نسل دوم) یکی را برای ریاست جمهوری برگزینند.

8 اردیبهشت 1396

http://www.radiofarda.com/a/f3-election-myth-between-bad-worse/28458012.html

بازگشت به خانه