تأسيس: 14 مرداد 1392 | در نخستين کنگرهء سکولار های ايران | همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
20 ارديبهشت ماه 1396 ـ 10 ماه مه 2017 |
|
!با چتر نجات از بانکوک
يادداشت های اسکندر دلدم
شمارهء مخصوص تهاجم فرهنگی غرب
(و البته تأثیرات آن در رفتار بزرگان و روند انتخابات ما!)
مسئولان مومن و متدین مملکت همواره از تاثیر فرهنگ استکباری و تهاجم فرهنگی غرب پدر سوختهء بی پدر و مادر بر فرهنگ پاک و پاستوریزه حکومت مقدس اسلامی می گویند و مردم را، که همان امت باشند، از تماشای شبکه های ماهواره ای و ورود به شبکه های مجازی بر حذر می دارند تا بی تربیت نشوند. اما اگر با نظری باريک بين به صحنهء ايران اسلام زده نگاه کنيم می بينيم که دامنهء اين تأثيرات بسا بيتر از آن است که می پنداريم. بدين لحاظ مطالب اين هفته را کلاً به اين موضوع اختصاص داده ايم.
از رفتار شروع کنيم تا بعد به انتخاباتی که در جريان است برسيم. بزرگان ما می کوشند تا اطرافيان خود را طوری تربيت کنند که، مثلاً، جلوی بزرگ تر مثل گاو پای خود را دراز نکنند و یا مثل "ترنا" بازها و لات و لوت های دهه چهل تهران چمباتمه نزنند!
متاسفانه، همانطور که در عکس می بینید، خانم "کلیان کانوی"، مشاور ارشد دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، به این صورت زننده در جلوی رئیس جمهور نشسته، و بدآموزی او (تهاجم فرهنگی استکباری شیطان کبیر!) از طریق تلویزیون های ماهواره ای به ایران رسیده و مسئولان ما را هم بی ادب کرده است؛ بطوری که جلوی رئیس جمهور لنگ خود را دراز می کنند!
اما «قضيه»ی اين تأثيرات چند خال بالاتر هم دارد که در اين مورد، مثلاٌ و در فدم اول، می توان به شعارهای کانديداهای رياست جمهوری (که هم جمهوری و هم شعار اش ناشی از بدآموزی های آمده از فرنگ است) اشاره کرد.
داستان از آن قرار است که آیت الله سید محمد حسینی بهشتی در سال 1307هجری شمسی و حجت الاسلام رئیسی، کاندیدای ریاست جمهوری متولد 1339 هجری شمسی هستند و اختلاف سنی شهید بهشتی با حجت الاسلام رئیسی 39 سال است! یعنی در اول انقلاب که شهید بهشتی از ارکان انقلاب و حکومت حکومت اسلامی بود حاج آقا رئیسی پانزده - شانزده ساله بوده است!
حال با توجه به اينکه در تبليغات انتخاباتی حجة الاسلام رئيسی کراراً از شعار «يار بهشتی آمد» استفاده می شود به اين پرسش پاسخ دهيد که «چطور ممکن است یک نوجوان پانزده ساله یار یک شخصیت روحانی - سیاسی، که در آن زمان پنجاه سال سن داشت، بوده باشد؟»
راهنمائی: به نظر می رسد شعاری که در لباس حمایت از حاج آقا رئیسی داده می شود در واقع توسط مخالفان و رقبای ایشان (و یحتمل تحت تأثير بدآموزی های استکبار جهانی!) طراحی شده، و منظور از آن زیر سئوال بردن این کانديدای پیشرو باشد!
اما داستان انتخابات هم از اين تأثير بری نيست و، متاسفانه، بر اثر نفوذ فرهنگی غرب هر چهار سال یکبار در حکومت اسلامی به تقلید از کشورهای دموکراسی زده هیاهویی به راه می افتد و انتخاباتی برگزار شده، و یک نفر که قرار بوده رئیس جمهور شود انتخاب می گردد تا به ریاست حکومت رفته و برادر خود را بازرس ویژه و پسر و داماد و خواهر و پدر عروس و دوست دختر و شوهر ننه و اعضای دور و نزدیک فامیل خود را صاحب منصب و ثروت نماید!
امت همیشه سرخوش اشکال می کنند و نق می زنند که وقتی اين در روی همان پاشنهء قدیم می گردد و رفتن و آمدن دولت ها نفعی به حال مردم و مملکت ندارد فایده برگزاری انتخابات و هزینه سنگین برای برگزاری مناظره تلویزیونی و ایجاد جارو جنجال و سرگرم کردن مردم چیست؟! (... و حتی سال به سال دریغ از پارسال! )
در پاسخ به این انتقادات باید گفت که برگزاری انتخابات و عوض بدل کردن رئیس جمهور چند فایده بزرگ دارد (به این بزرگی!) که نباید از آن غافل شد:
اول اینکه یک عده که در طول هشت سال خدمت صادقانه (!) حسابی خودسازی کرده و صاحب بانک و شرکت و ده ها پتروشیمی و صدها موسسه اقتصادی شده و بار خود را بسته اند پی کار خود می روند و نوبت را به یک عده پاکدست جدید می دهند، تا زمام امور را در دست گرفته و خود را از استضعاف و بدبختی و گرسنگی و سوءتغذیه نجات داده و فک و فامیل خود را، که به علت خشکسالی در روستا گرسنه مانده اند، به تهران بیاورند و در راس پست های مهم مملکتی بگمارند تا آبی زیر پوست آنها بیندازند! (با دادن حقوق و پاداش نجومی و هبه کردن املاک مرغوب عمومی و پرداخت وام بدون بازگشت و الی غیرالنهایه...)
در دوران مرحوم حاج اکبر رفسنجانی (غریق استخر!) بعضی روستائیان رفسنجان و نوق و کرمان به تهران آمدند و صاحب شرکت های هواپیمایی و کارخانجات اتومبیل سازی و صنایع و معادن شدند و حتی حزب سیاسی تشکیل دادند و برای خود آدمی شدند، و در دوران یکی از سران خاموش فتنه (با نام مستعار ممد خاتمی!) یک عده از اطراف یزد به تهران آمدند و پست و مقام و ثروت گرفتند و از خودشان فقرزدایی کردند، و در دوران اوس محمود احمدی نژاد هم جمعی از اهالی روستاهای آرادان بالا و پائین آرادان با پای پیاده خود را به تهران رساندند و صاحب منصب شدند! (و ترتیب 800 میلیارد دلار پول نفت را دادند!)، و در دوران حاجی حسن روحانی هم بخشی از روستائیان سرخه بالا و سرخه سفلی زمام امور سیاسی و اقتصادی را عهده دار شده و از خود فقر زدایی کردند و حالیه عده دیگری جهت خدمت به مملکت و مام میهن راست کرده اند!
اگر انتخابات بازی به همین ترتیب ادامه یابد و هر چهارسال یکبار نوبت عشق و حال با مادر میهن را به اهالی یک بخش از مملکت بسپارند پس از مدتی روستائیان به قدرت رسیده، با بند کردن دست خانواده و اهل فامیل و همشهریان خود به قدرت و اقتصاد، از خود و اهل فامیل فقرزدایی کرده و آثار سوءتغذیه تاریخی را از چهره پاک، و صاحب 600 شرکت و کارخانه و پتروشیمی و موسسات خدماتی و برج و هایپر مارکت و بانک خواهند شد. و این بهترین راه مبارزه با فقر و جمع آوری گدایان است!
فایده بزرگ دیگر برگزاری مسابقات بهترین رئیس جمهور (!) پرده دری و هتاکی کاندیداها نسبت به یکدیگر و ریختن سوابق هم روی دایره (آبروریزی!) است!
کاندیداها که در مواقع غیر انتخاباتی چهره موجه ای از خود نشان می دهند و معمولا جای مهر بزرگی روی پیشانی دارند و جانماز آب میکشند (!) در جریان مناظره ها جوگیر شده و یکدیگر و اهل بیت هم را رسوا می کنند و مطالب هیجان آوری از زمان کودکی یکدیگر به بعد را لو می دهند که همه مردم، حتی نزدیکانشان از آن بی اطلاع هستند!
حاج آقا مشهدی مد باقر قالیباف (دهدار تهران بزرگ!) در تلویزیون از کشف کالای قاچاق در ویلای وزیر آموزش و پرورش و قاچاقچیگری دختر وزیر پرده بر می دارد، و مردم متوجه می شوند وزیر دولت حاج حسن که قاچاق را عامل اصلی رکود و بیکاری مملکت می داند خود و دخترش از فعالان صنعت قاچاق هستند!
وزیر آموزش و پرورش که از مشهدی شهردار رکب خورده، در یک پاتک اساسی ضربات مهلکی بر ممد قالیباف وارد کرده و در یک ضدحمله فاش می کند که الیاس قالیباف فرزند ذکور مد باقر هم اشکال دارد و اگر قرار است به وضعیت دختر وزیر را دراز کنند، باید ترتیب الیاس را هم بدهند!
خلاصه بازار بگم بگم گرم است و کاندیداها دست یکدیگر را رو می کنند و مردم از زبان خود کارگزاران و مدیران مملکت متوجه می شوند که صد رحمت به باند اوس محمود که سالی بیشتر از سالی یکصد میلیارد دلار گم و گور نکردند!
در این وضعیت که کاندیداها با اوپوزیسیون خارج و رادیو تلویزیون های مخالف حکومت اسلامی همراه و هم صدا شده و کارگزاران ارشد حکومت اسلامی را (خودشان را!) به سوء استفاده های مالی و اقتصادی و اخلاقی و سیاسی متهم می کنند ترفند یکی از کاندیداها برای مصون ماندن از تعرض دیگران جالب است!
احمد خورشیدی (پدر داماد احمدی نژاد) که رئیس ستاد انتخابات و تبلیغات حجت الاسلام رئیسی است در مصاحبه با خبرنگاران اعلام کرد که آقای رئیسی از پرونده همه کاندیداها مطلع است و اگر تا بحال چیزی نگفته است به منظور حفظ آبروی آنها بوده و بس!
این بدان معنی است که اگر کاندیدایی بخواهد چیزی در مورد حجت الاسلام رئیسی بگوید، خوب است بداند که حجت الاسلام رئیسی از پرونده او مطلع است و ترتیبش را خواهد داد!
بنابراین ملاحظه فرمودید که انتخابات و برگزاری مناظره ها فواید بیشماری دارد و مطالبی که در این مناظرات توسط کاندیداها فاش شده و به سمع و نظر امت مشتاق رسیده است تاکنون از دهان هیچ ضد انقلابی بیرون نزده بود (!)
تازه مسئلهء «مناظرات انتخاباتی» هم، که بوسيلهء استکبار جهانی به ام القراء اسلامی زورچپان شده، قوز بالا قوز شده است. ملاحظه کنيد که شش نفر از میان نزدیک به دو هزار متقاضی پست ریاست حکومت توسط شورای نگهبان تائید صلاحیت شده اند تا با هم مناظره تلویزیونی کنند و در اجتماعات انتخاباتی سخنرانی کرده و خودی نشان بدهند و با ارائهء برنامه ها و نقشه هایی که اندیشیده اند امت همیشه در صحنه را پای صندوق های رای کشانده و در یک انتخابات آزاد و از پیش طراحی و مهندسی نشده به ریاست حکومت برسند و خود و خانواده و برادران و اهل فامیل و داماد و داماد خواهر و اقوام دور و نزدیک را طی هشت سال آینده به خوشبختی برسانند! (اگر چه گفته می شود رئیس جمهور منتخب از هم اکنون معاون اول خود را هم انتخاب و اعضای کابینه اش را هم جاسازی کرده است!)
در میان کاندیداها یک پیرمردی هست که نیاز به مراقبت های ویژه پرستاری دارد و از فرط کهولت قادر به ادای کامل کلمات نمی باشد، و خودش هم می داند که قرار نیست انتخاب شود و بقول معروف نخودی محسوب می گردد!
دیگری که در اول انقلاب در دوران بنی صدر و حاج آقا رفسنجانی (غریق استخر!) پست وزارت کشور و وزارت ارشاد را داشته و سالهای زیادی است از یاد ها رفته، خودش هم احتمالا به کاندیدای دیگری رار خواهد داد!
تکلیف حاج «Sحاق»، معاون اول و آخر رئیس جمهو،ر هم که معلوم است و خودش و رئیسش گفته اند کاندیدای روکشی (!) است و برای کمک به حاجی حسن روحانی د مناظرات تلویزیونی آمده است!
می ماند حاج آقا روحانی و حاج آقا رئیسی و اوس ممدباقر دهدار تهران!
اوس ممدباقر هم که کاندیدای حرفه ای است و سه دوره است کاندیدا می شود و رای نمی آورد به شکست در انتخابات معتاد شده و عالما عامدا برای شکست خوردن و نشئه شدن می آید!
بنابراین مشخص است که رئیسی جمهور چه کسی خواهد بود!
مشکل عمده اما مسائل زير لحافی است که در مناظرات به روی لحاف منتقل شده است. در وع مناظرات و تبلیغات کاندیداها، علیرغم توصیه بزرگان حکومت و مراجع عظام تقلید مبنی بر خودداری از ایراد اتهام و تخریب و تقلید از سبک غربی در مبارزات انتخاباتی؛ معهذا کاندیداها به محض یافتن تریبون، کل سیاست های اداری و اقتصادی و سیاسی رژیم حکومت اسلامی را زیر سئوال می برند و مورد انتقاد قرار می دهند!
قالیباف که دوازده سال در پست شهرداری تهران با تراکم فروشی و دادن مجوز برج های رفیع و آسمانخراش ها در کریدور تهویه هوای تهران و قطع درختان سیصدساله و تخریب باغ ها امکان تنفس مردم را از آنها سلب کرده است؛ حکومت اسلامی را متهم به بی توجهی به حفظ محیط زیست و نابودی آب و خاک مملکت می کند! اوس ممدباقر قالیباف که در آخرین اقدام دوهزار و دویست میلیارد تومان املاک شهرداری را به متنفذین داده است رژیم را به گسترش فساد مالی و اداری متهم می کند و قول مبارزه با رانتخواری می دهد!
آقای رئیسی جمهور که از «اول جوانی» (از دوره شهيد بهشتی گويا!) در سمت های ارشد قضائی بوده و سالهاست معاون قوه قضائیه است از عدم مبارزه با فساد اداری و مالی و اقتصادی در حکومت اسلامی گله مند است و از مسئولان مملکت به خاطر عدم برخورد بافساد انتقاد می کند! (در حالیکه خود قوه قضائیه باید به این مفاسد برخورد می کرد! )
خلاصه اینکه این کاندیداهای اصلی که از اول انقلاب مقدس در راس مسئولیت های مهم و حساس مملکت بوده اند کل مدیریت گذشته و حال را نفی می کنند و انتقاداتی را به زبان می آورند که تا بحال هیچ ضد انقلابی به زبان نیاورده و از هیچ رسانه مخالف حکومت اسلامی پخش نشده است!
جان کلام اینکه این شش موجود مشتاق قدرت طوری حرف می زنند که اگر کسی از محل تولد و مشخصات والدین آنها بی اطلاع باشد و سابقه مشعشع مدیریتی آنها را نداند ممکن است به این اشتباه بیفتد که این آقایان طی همین دو سه هفته گذشته وارد ایران شده اند، و خودشان در این سوء مدیریت ها و اشتباهات مدیریتی و ضرر و زیان رساندن های غیرقابل جبران به مملکت گناه و تقصیری نداشته اند!
درست حکایت: کی بود کی بود... من نبودم است!، و یا داستان دزدی که خودش هم می دوید و فریاد می زد: آی دزد!
اما وضعيت تأثيرپذيری از فساد گسترده ای که دامن اسکتبار جهانی را لکه دار کرده موجب گرفتاری هائی هم در سطح «نخبگان!» حکومت شده است.
مثلاً سخنگوی قوهء قضائیه در جلسه هفتگی با خبرنگاران جراید پرده از کشف محموله قاچاق در ویلای شيک (لاکچری در اصطلاح حکومتيان!) یکی از وزرای کابینهء حاجی آقا روحانی برداشت و معلوم شد دختر گل آقای وزیر کالاهای قاچاق را احتمالاً برای دور ماندن از چشم ماموران مبارزه با قاچاق در ویلای پدرش جاسازی کرده بوده است؛ اما اين موضوع با «گزارشات مردمی» لو رفته و ماموران با حکم قضائی ویلائی را در منطقهء بسیار گرانقیمت لواسانات در شمال شرق تهران بازرسی و کالاهای قاچاق را کشف کرده اند!
به گزارش خبرگزاری تسنیم: «یک محموله پوشاک مظنون به قاچاق در منزل یکی از وزرای دولت یازدهم کشف شده است». بر اساس این گزارش، در بازجوییهای اولیه به مأموران اعلام شده است که این محموله متعلق به دختر وزیر است.
این آقای وزیر ویلای خود در لواسان را به انبار کالای قاچاق تبدیل کرده است، هم حقوق نجومی می گیرد و هم با داشتن چهار صد پانصد شرکت و مجتمع صنعتی جزو سرمایه داران بزرگ خاورمیانه و غرب آسیا است، و تازه با سن بالا پایش هم لب گور است!
در مملکتی که دختر چنین ثروتمند بی نیازی قاچاق می کند و از راه خلاف شرع و قانون نان در می آورد دیگر نباید از یک کارمند دون پایه که امورات اش با یک میلیون تومان حقوق نمی گذرد انتظار داشت رشوه و زیرمیزی نگیرد! و در مملکتی که دختر وزیرش قاچاق کند باید دید پسر وزیر (معروف به آقازاده!) با مردم و مملکت چه می کند!
البته در حکومت اسلامی زيرکانه جا انداخته اند که حساب آقازاده ها از حساب باباهاشان جداست و دزدی و فساد و رشوه گرفتن و پورسانت گرفتن از خارجی ها و هزار مادر قحبگی دیگر را نباید به حساب پدران آنها نوشت! در حالی که بلد راه و مربی و مشوق این بچه ها خود پدران شان هستند و چون خود درگیر شرکت در جلسات دولت و شرکت در سمینارها و ملاقات با هیئت های خارجی هستند کار قاچاق و گرفتن پورسانت از «استات اویل نروژ» و «کرسنت امارات» و قاچاق موبایل و انواع رانتخواری و پدرسوختگی را به فرزندان خود می سپارند؛ و اگر هم احیانا یک مورد از هزار این پدرسوختگی ها فاش شود (بر اثر رقابت های جناحی) خود را کنار کشیده و می گویند بچه نادانی کرده و بی تجربگی کرده و گول شیطان بزرگ را خورده و بدون اطلاع آنها صدها میلیارد دلار را به خارج انتقال داده است!
الان اگر این اتفاق در چین یا کره یا ژاپن افتاده بود، وزیر را به زیر می کشاندند و محاکمه و مجازات می کردند؛ اما روزنامه های زبان بسته حکومت اسلامی حتی از ذکر نام وزیر مولتی میلیاردر دلار که خانواده اش قاچاقچی از آب درآمده اند منع شده و همانطور که موضوع هاپولی کردن 400 میلیون درهم امارات توسط حاج حسین فریدون سرخه ای (برادر رئیس جمهور روحانی) به فراموشی سپرده شد، موضوع قاچاقچیگری وزیر کابینه هم فراموش خواهدشد!
گفته می شود که جالب این است که وزیری که از ویلایش محموله های محتوی البسه خارجی کشف شده است بیست و چهار ساعته در مصاحبه ها و سخنرانی هایش از واردات قاچاق انتقاد می کند و گناه تمام بدبختی های کشور را به گردن واردکنندگان کالای قاچاق می اندازد!
اما واضح است که بیشتر این انتقادات در شرایط فعلی حکومت اسلامی بی مورد است! و
در رد این قبیل انتقادات باید گفت که، به اعتراف همهء مسئولان و مدیران ریز و درشت مملکت، نیمی از تجارت حکومت اسلامی به صورت قاچاق انجام می شود و حتی بنادر ویژه ای دور از چشم گمرک برای برادران قاچاقچی وجود دارد، و قاچاق در حکومت اسلامی به یک رویه تبدیل شده و حتی بیشتر مردم مملکت قاچاقی زنده هستند! بنابراین وزیر آموزش و پرورش درست عمل کرده و جا دارد آموزش نحوه قاچاق کردن و انجام اعمال خلافی نظیر اختلاس و دزدی از بیت المال در کتاب های درسی گنجانیده شود تا دانش آموزان پس از پایان تحصیلات، با حرفه ای (!) که آموخته اند سریعاً مانند مسئولان و مدیران نماز خوان و متدین و مومن و دست پاک دولت ثروتمند شوند!
عده ای هم حرف های زننده ای می زنند و می گویند وزیری که صدها شرکت و موسسه و کارخانه دارد و برج سازی می کند و حقوق و پاداش نجومی می گیرد چرا باید ویلای مجلل چند صد میلیارد تومانی خود را، در بورلی هیلز ایران، تبدیل به انبار کالاهای قاچاق کند؟
این اشکال هم وارد نیست، زیرا معلوم شده که البسه قاچاق متعلق به دختر وزیر آموزش و پرورش بوده و قصد داشته به علت بیکاری و فقر برود کنار پیاده رو بساط کرده، دست فروشی نماید!
ضمنا پدر گنج قارون دارد چه ربطی دارد به فرزند؟ (از قدیم گفته اند: گیرم پدر تو آب فاضل / از فاضلهء او تو را چه حاصل؟!)
از همه اینها گذشته اينکه وزیر برج ساز است و یا هزاران میلیارد ثروت دارد چه ربطی به مردم دارد که مداوم می پرسند از کجا آورده است، و چطور با حقوق دولتی به این ثروت عظیم رسیده است؟
اتفاقاً همین کالاهای کشف شده ثابت می کند که وزیری که قبلاً چوپان و یا نعلبند بوده، و از ده به شهر آمده و در شهر هم کارتن خواب بوده است، پس از پایان جلسات هیئت دولت وقت خود را به بطالت نگذرانده و با توجه به اینکه حقوق بخور و نمیر وزارت (معروف به حقوق های نجومی!) کفاف زندگی را در این شرایط گرانی و تورم نمی دهد عصرها کنار پیاده رو بساط پهن کرده و از راه دستفروشی صاحب این کارخانجات و برج ها و ویلاها شده است!
در عين حال شنیده می شود که وزیر آموزش و پرورش و خانواده اش قربانی رقابت های سیاسی شده اند، و افرادی از جناح مقابل برای دست به آب رساندن به دولت در آستانه انتخابات موضوع وجود کالاهای قاچاق در ویلای وزیر را لو داده اند! لو رفتن قاچاقچیگری وزیری که رئیس دولتش قاچاق را عامل بدبختی و ادبار مردم و ریدمان به اقتصاد کشور می داند موجب استهزای دولت شده و مردم بی صبرانه منتظر ادامه رقابت های سیاسی و لو رفتن سایر وزرا و مدیران بلند پایه و مسئولان خلافکار حکومت اسلامی هستند!
ضمناً یکی از اعضای باند انتخاباتی حاج حسن گفته است:
حالا که دختر وزیر آموزش و پرورش را دراز کردید، خوب است ترتیب الیاس (شاه پسر قالیباف) را هم بدهید!
و بالاخره توجه بفرمائيد از تقليد مبارزات انتاباتی در امريکا بوسيله نامزدهای خداترس اسلامی. در ایام انتخابات استفاده از نسوان در مبارزات انتخاباتی به منظور پیروزی بر رقیب مباح شناخته می شود و گشت ارشاد و ماموران مبارزه با منکرات و بی حجابی هم کاری به بیرون افتادن موی سر خانم ها از زیر روسری و مقنعه و یا بیرون افتادن بخش های مخاطره آمیزی از بدن آنها از زیر مانتوی کوتاه شده ندارند!
حتی تلوزوزون حکومت اسلامی هم که در اعلام پیش بینی هواشناسی از زنان کاملا پوشیده در چادرسیاه و گوینده اخبار محجبه استفاده می کند، و در سریال هایش زنان در برابر محارم و شوهرهایشان چادر و مقنعه به سر دارند، و حتی یک تار مویشان معلوم نیست، در ایام انتخابات به عمد با زنان خوش بر و روی نیمه بی حجابی که موهایشان معلوم است و آرایش خفن دارند مصاحبه می کند تا نشان دهد حتی مخالفان حجاب اسلامی و قوانین شرعی هم مشتاق شرکت در انتخابات و دادن رای هستند!
استفاده ابزاری از نسوان (ضعیفه!) در ایام انتخابات منع شرعی ندارد و پس از انتخابات است که حساب همه اشان رسیده خواهد شد!
حتی کاندیداهای مومن و خداترس و روحانی که همه را به حفظ حجاب و عدم استفاده ابزاری از نسوان دعوت می کنند در جلسات سخنرانی انتخاباتی خود ادای دونالد ترامپ را در آورده و گروهی از دختران و زنان خوش سیما و محرک رأی (!) را پشت سر خود قرار داده و از روی دست دونالد ترامپ کپی برداری کرده و میزان سن خود را می چینند!
به این دو عکس توجه کنید تا متوجه شوید چه می گویم!