تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

5 خرداد ماه 1396 ـ  26 مه 2017

ریشهء شکست اپوزیسیون چپ ایران، در جای دیگری است

بهرام خراسانی

       در پی اعلام نتایج انتخابات 29 اردیببهشت، دو تن از سرشناسان خوشنام اپوزیسیون حکومت اسلامی، هریک نوشتاری دربارهء این انتخابات نوشته اند که به راستی دور از جایگاه والا و برجستهء آنها است. یکی آقای فواد تابان و دیگری عبدالستار دوشوکی.

       آقای تابان با نقشی که در سایت اخبار روز دارند، به راستی یکی از چند ریه و شش نفس کشیدن سیاسی اپوزیسیون چپ است و دست کم این نگارنده همواره سپاسگذار او هستم که می توانم بخشی از دیدگاه های خود را در نشریه اخبار روز منتشر کنم. اخبار روز می توانست و می تواند، همچون "ایسکرا"، ابزاری باشد برای یکپارچه و همآهنگ کردن اندیشه و عمل کسانی که حرفی برای زدن دارند، و دستی برای تغییر دادن. تا اندازهأ بسیار نیز این نشریه چراغی بوده است که توانسته است پس از انقلاب 1357، میز ژرورنالیسم مارکسیستی را زنده نگه دارد. اما به دلیل پراکندگی و ضعف اندیشگی هواداران مارکسیسم و زدن برگ های کهنه اندیشی به جای کندن ریشه آن، نقش یکپارچه سازی در این پهنه را نداشته است. بسیاری از خوانندگان و یادداشت گذاران این نشریه نیز به جای کار ترویجی و اندیشگی، بیشتر به مچ گیری و ناسزاگویی به دیگران می پردازند، و با این روش تلاش آقای تابان و همکاران ایشان را کم ارج می سازند.

       آقای تابان در تازه ترین نوشته خود با نام "زنده باد انتخابات آزاد"، خود را "بی کاندیدا و شکست خورده" دانسته‌اند. پراکندن چنین سخنانی از کسی که پرچمی را بر دوش دارد و برای بسیاری از مارکسیست های قدیمی هنوز یک چراغ و روزن نفس کشیدن است، بسیار درد آور است. دستِ‌کم اینکه برای من بسیار آزار دهنده بود. زیرا من در جایگاه یک نفر از اپوزیسیون چپ مارکسیستی حکومت اسلامی، پیروزی حسن روحانی را گامی در راه دموکراسی و ایرانی بهتر می دانم. اینکه ره گم کرده ای مرا بدین نام بخواند یا نخواند، چندان برایم مهم نیست. همانگونه که برایم مهم نیست که کسان کم دانشی با خواندن این نوشته، بیشرمانه مرا "بی شرم" بخوانند. آنچه مهم است تعریفی است که آدم ها خودشان از خودشان به دست می دهند.

       چشمداشت من از آقای تابان و کسانی چون ایشان آن بود که همهء ما را برانگیزند تا دلیل ناکامی های 40 و 50 ساله خود را بهتر بشناسیم، و با کنار گذاشتن عینک بدبینی و شکست، از این رویداد فرصتی برای پیشرفت خود بسازیم. نه اینکه پرچم شکست را بالا ببرند.

       در این انتخابات، شکست خوردگان آقای تابان و هم اندیشان ایشان نیستند. شکست خوردگان این انتخابات هستهء سخت حکومت اسلامی هستند که هر روز گامی به پس رانده می شوند. اما این گام، یک گام کوتاه چریکی نیست. یک گام برگشت ناپذیر مردمی است و یا دست کم من چنین می پندارم. جناب آقای تابان، شما شکست نخورده اید. شما اندوختهء منابع بررسی تاریخی در پهنهء پارلمانتاریسم در ایران را پربارتر ساخته‌اید.  

       انسان فرهیخته و خوشنام دیگری، یعنی جناب عبدالستار دوشوکی، نوشتاری را منتشر ساخته اند با نام "شکست مفتضحانه اپوزیسیون در انتخابات". در این نوشتار، ایشان نه تنها اپوزیسیون را شکست خورده نامیده اند، که همهء کسانی را نیز که رأی داده اند ولایتمدار پنداشته اند. اما باید گفت: جناب آقای دوشوکی! از کسی چون شما که تجربه و دانشی دارید و یک جوان ناشکیبا نیستید در شگفتم که همهء کسانی را که رأی داده اند "ملت شهیدپرور و ولایتمدار" بنامید. شما خوب میدانید که چنین نیست. چنین سخنی بیش از هرچیز گونه‌ای مظلوم نمایی و شهید نمایی است که دور از جایگاه انسان فرهیخته ای چون شما است.

       نوشته اید "روزی فرا خواهد رسید که یک اپوزیسیون منزوی سرخورده می ماند و حوض اش". دو دل نباشید که چنین حسی برای کسی چون من نیز آزار دهنده است، اما می دانم که به راستی چنین است و شاید هم کمی بدتر. اما گناه این شرایط تنها بر گردن حکومت اسلامی نیست. مردم ایران سال ها است که چشم به راه رهبرانی هستند که شاید بتواند یک جامعهء دموکراتیک را در ایران برپا سازند. اما هرچه گشتند نیافتند. آیا شما می توانید زنان و دختران زیبایی را که آقای تابان گفته اند به خیابان بیاورید و رهبری کنید؟ چرا یک آخوند می تواند و شما نمی توانید؟

       در این انتخابات 15 میلیون نفر از این مردم، که بخشی از آنها نیز بلوچ بودند و از تیره شما، به ابراهیم رئیسی، یعنی قاتل بسیاری از جوانان ایران دوست و مردم دوست، رأی دادند. اینکه به گفتهء شما امروز "یک اپوزیسیون منزوی سرخورده مانده و حوض اش"، بیش از هر چیز گناه رهبران کوچک این اپوزیسیون است که با زمان بزرگ نشدند و هنوز در پی گم گشته دوران کودکی خویشند. همهء جنبش ها بارها شکست خورده و باز هم از زمین بلند شده و پیروز شده اند، چون سیاسی اندیش بوده اند. اما با اندوه باید بگویم که بیشینهء وابستگان به اپوزیسیون کنونی ایرانی از همان دوران کودکی خود را رهبران بزرگی می پنداشتند و هنوز نیز چنین است، بی آنکه با زمان همراه شده باشند.

       انتخابات اخير نه قرار است یک دگرگونی بزرگ در پی داشته باشد و نه می تواند چنین باشد. ایرانیان برای رهایی از شرایط کنونی هم راه درازی در پیش دارند و هم به رهبرانی ورزیده نیاز دارند. اما آیا این انبوه اپوزیسیون برون مرزی که در فضای دموکراتیک و آزاد زندگی می کنند و بختک حکومت اسلامی بر آنها سایه نیفکنده است، می تواند خود را از طلسم پولادین سکتاریسم و پوچ گرایی رها سازد؟ این عقاب عرصهء آزادی، پر کم کاری یا پراکنده کاری و ره گم کردگی خود را در پهلو دارد و خودش خویشتن را در دام روزمرگی گرفتار ساخته است. ما باید با عصای دانش نو راه را به ملت و قوم خویش نشان دهیم نه با با آیین های کهن و پر راز و رمز. باید برای رسیدن به هدف ورجاوند خود، از اسب خسته و رو به مرگ دون کیشوت پیاده شویم و اسب راهوار و جانداری را برگزینیم.

       پیروز باشیم.

31 اردیبهشت 1396

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=80095

بازگشت به خانه