تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

12 خرداد ماه 1396 ـ  2  ژوئن 2017

دربارهء سه سفر به ایران

سام قندچی 

         پیشگفتار: این نوشته در واکنش به بحث هایی شخصی است که چند نفر مأمور، یا نادان، در مورد این قلم، در فیسبوک، براه انداخته اند. متأسفانه ما فقط با مأموران رژیمی توتالیتر روبرو نیستیم، بلکه با مأموران گروه های توتالیتر در اپوزیسیون، نظیر سازمان مجاهدین خلق نیز، روبرو هستیم، که وقتی دوست عزیز مهدی خانبابا تهرانی (1)، سال ها پیش، از شورای مقاومت استعفا داد، از روز بعد، از سوی سازمان مجاهدین خلق، بعنوان جاسوس جمهوری اسلامی، خوانده می شد. البته روسیاهی فقط برای خود سازمان مجاهدین ماند. برای امثال این قلم هم، نیازی نیست که ارزیابی کنم، تک تک کسانی که این حرف ها را راه می اندازند مأمورند یا نادان هایی که، ناراحتند، چون در اینترنت، به آنها بی توجهی کرده ام، و می خواهند توجه جلب کنند، و نمی فهمند، که وقت اینجانب، محدود است. واقعیت این است که، این هیاهوها، می آید و میرود، و روسیاهی برای دروغگو می ماند. آن را که حساب پاک است از محاسب چه باک است. آنچه در زیر می آید، برای مطالعه دوستان است، وگرنه به آن مأموران و نادانان، فقط باید گفت، که "عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری،" و البته باید خوشحال باشند، که توانستند، وقت این قلم را، امروز، تلف کنند، که مطلب زیر را بنویسم، وقتی داشتم مقاله ای در مورد موضوع عدالت اجتماعی در اقتصاد قرن بیست و یکم می نوشتم. 

***

       تنی چند از افرادی که به دلائل گوناگون با حزب سکولار دموکرات ایرانیان (2) مخالف هستند، موضوع سفرهای این قلم را به ایران، و حمایتم را از شرکت در برخی انتخابات های جمهوری اسلامی، بهانه ای برای حمله به حزب سکولار دموکرات ایرانیان کرده اند. همچنین، گویا، چون اینجانب، این افراد را، در فیسبوک خود بلوک کرده ام، این امر هم باعث ناراحتی بیشتر این افراد، شده است. تا آنجا که به بلوک کردن در فیسبوک مربوط است، افراد آزاد هستند که نخواهند وقت خود را در بحث با کسی صرف کنند، و بلوک کنند، این کار توهین به کسی نیست، متمدنانه است، و ترجیح افراد در صرف وقتشان در شبکه های اجتماعی است. این دوستان هم، اگر مطالب این قلم، یا هر کس دیگری را، نمی خواهند مطالعه کنند، می توانند بجای حملات شخصی، همین کار را بکنند. به هر حال آزادند و بخودشان مربوط است.
       شخصاً ژورنالیستی مستقل هستم که 48 سال پیش، در سال 1969 به آمریکا آمده ام، و در بیوگرافی ام که لینک آن در پانویس آمده (3)، نوشته شده، که در سال 1975 به ایران بازگشتم. یعنی، در زمان رژیم شاه، به رغم آنکه در کنفدراسیون در خارج عضو بودم، یعنی، سه سال قبل از انقلاب، به ایران بازگشتم، و مورد بازجویی ساواک هم قرار گرفتم، با اینحال، حتی وقتی داخل کشور بودم، همیشه علنی، بحثهای سیاسی ام را، مطرح می کردم. در سه سال پیش از انقلاب، در ایران، بعنوان برنامه نویس کامپیوتر و مهندس طراح در شرکت مشاور راهسازی، کار کردم. پس از انقلاب هم، در تأسیس روزنامه روزانه ندای آزادی، که نشریه ای نظیر لوموند و نیویورک تایمز بود، شرکت داشتم، اما پس از حمله به آن نشریه، و تعطیل آن، به آمریکا بازگشتم و در آمریکا هم در مشاغل مهندسی، کامپیوتر، و ژورنالیسم مستقل اینترنتی، فعال بودم (4).
       از سال 1982 که به آمریکا بازگشتم، تا سیزده سال، به ایران سفری نکردم. در رابطه با سفرهایم به ایران، پس از بازگشت به آمریکا، در نوشتاری که لینک آن در پانویس آمده، که در پاسخ به برخی هواداران مجاهدین خلق، که به کرات در شبکه های اجتماعی به این قلم حمله می کنند، بتازگی منتشر شد (5)، نوشته ام که، در تابستان سال 1995، یعنی قبل از انتخاب خاتمی به ریاست جمهوری، و همچنین در تابستان 1998، یعنی در دوران خاتمی و قبل از قتل فروهرها، و نیز در نوروز 2014، یعنی سه سال پیش، در دوره اول حسن روحانی، مجموعاً سه سفر، به ایران، برای دیدار خانواده، داشته ام، و کسی هم مزاحمتی برایم به وجود نیاورد. در رابطه با انتخاباتها نیز، در برخی انتخاباتها که معتقد به شرکت بودم، وقتی کاندیدای مورد حمایتم که مهندس طبرزدی بود، رد صلاحیت شد، در انتخابات شرکت نکردم. در نتیجه در همین نوشته مورد اشاره در بالا، ذکر شده که، در همه زندگی ام، چه قبل و چه بعد از انقلاب، تنها یک بار، در انتخابات های رژیم ایران، به پای صندوق رأی رفته ام و بس، و آنهم انتخابات مجلس اول بعد از انقلاب بود، که به لیست مورد حمایت چپ در آنزمان، رأی دادم.
       در تابستان 1995 که اول بار بعد از انقلاب، در دوران دولت رفسنجانی، به ایران سفر کردم، برای دیدار خانواده بود، و در شبکه اجتماعی اس سی آی، در یوزنت، در آنزمان، پس از بازگشت، درباره سفر خود نوشتم، که در دیدار با خانواده، خوش گذشت. سه سال بعد هم، در سال 1998، در دوران دولت خاتمی، به ایران سفر کردم، برای دیدار خانواده، که بازهم در اس سی آی نوشتم، که خوش گذشت. هنوز بحثهای سفرهایم، در آرشیو شبکه اجتماعی اس سی آی، در اینترنت، موجود است. همان زمان هم، برخی از هواداران سازمان مجاهدین، و جریانات دیگری که با نظرات سیاسی این قلم، مخالفند، در آن شبکه های اجتماعی، حمله شخصی کردند. برای اینجانب، اینها، سفرهای خانوادگی بوده، و در نوروز 2014 نیز، که در دوران حسن روحانی به ایران رفتم، نوشتم که سرخاک مادر و پدر رفتم، که در فاصله سفر دوم و سوم، درگذشته بودند، و وقتم را با بقیه خانواده گذراندم، و با هیچ فعال سیاسی یا حقوق بشری، و هیچ روزنامه نگاری هم، ملاقات نکردم، و سفرم کاملاً خانوادگی بود. لینک زیر هم گزارش سفرم در سال 2014 به فارسی و انگلیسی است (6).
 
      تا آنجا که به نوشتن مربوط است، فقط یک ژورنالیست هستم، و خود هم اعلام کرده ام که عضو حزب سکولار دموکرات ایرانیان، یا هیچ تشکیلات دیگری نیستم، نه آنکه پشتیبانی نکنم، اما به دلیل آنکه ژورنالیستی هستم که گاهی به ایران سفر می کنم، نمی خواهم عضو تشکیلاتی باشم، و نه تنها درباره تشکیلاتهای سیاسی، بلکه درباره تشکیلاتهای حقوق بشری هم، هیچگونه اطلاعات تشکیلاتی و شخصی ندارم، و نمی خواهم داشته باشم، و تنها منابعی که استفاده می کنم نیز، اینترنت و منابع ژورنالیستی است. همه اینها را نیز در نوشتاری که لینک آن در زیر آمده، مشخصاً نوشته ام، که سوء تفاهمی پیش نیاید (7).
       علاقه ای ندارم که موضوعات شخصی را بحث یا منتشر کنم و برایم مهم نیست که هرکسی در مورد اینجانب چه فکر کند، با اینحال، قدری در بیوگرافی، و همچنین در چند مطلب مورد اشاره در بالا، به این بحثها پاسخ داده ام، تا از هرگونه سوء تفاهمی، در حد توان خود، جلوگیری کنم. برخی جریانات سیاسی، نظیر سازمان مجاهدین خلق نیز، افراد معینی را مرتب در تعقیب حضور این قلم، در شبکه های اجتماعی، به کار گمارده اند، تا بحثهایی که مطرح کرده ام را، شخصی کنند. اینجانب هم، به کرّات گفته ام، ترجیح می دهم که، بحثها بر موضوعاتی متمرکز شود، که در نوشته هایم بحث می شود، وگرنه یک ژورنالیست هستم؛ و نه دنبال پرزیدنت شدن هستم، و نه جمع کردن رأی. بنظر میرسد برخی در اپوزیسیون، بخاطر نظراتم، وقتی در مخالفت با گروه سیاسی مورد حمایت آنهاست، دوست دارند، با بحثهای شخصی، گفتمانهای موضوعی را، منحرف کنند. آن تشکیلاتها می خواهند، از آزادی بیان در خارج کشور، برای خفه کردن صدای این قلم استفاده کنند، بجای آنکه به آنچه نوشته ام، یا در مورد تشکیلاتهایشان مطرح کرده ام، پاسخ دهند. شخصاً فقط یک فرد هستم، در صورتیکه آنها تشکیلاتند، و با امکانات فراوان. این وضع، مرا به یاد محمد مسعود می اندازد، که حزب توده، تاب تحمل نظراتش را نداشت، و خسرو روزبه را مأمور کرد، تا آن ژورنالیست آزاده را، بخاطر نظراتش، به قتل رساند.
       مقالات این قلم، ربطی به سفرهایم به ایران، یا چیز دیگری ندارد، هیچوقت با برنامه، مقاله ای ننوشته ام، کلاً فی البداهه است. اگر مایلید، بخوانید، و اگر نه، نخوانید. توطئه ای در کار نیست، وحی نیست، پیغمبر هم نیستم، اما الهام، اصطلاحی است که به کار می برم، و منظورم اینکه، با برنامه نمی نویسم. در نتیجه فکر نکنید با هدف معینی، مثلاً برای سفر به ایران، چیزی نوشته ام، چون خودم هم نمی دانم نیم ساعت بعد، چه مطلبی خواهم نوشت:) به هر حال، پیش از سفرم در سال 2014 به ایران، پیشنهاداتی را برای آقای روحانی نوشتم (8). آیا انتظاراتم از حسن روحانی، پیش از سفر به ایران، و پس از آن، تفاوت دارد، و آیا پیشنهاداتم، عملی است؟ مطلب مورد اشاره که، پیش از سفرم به ایران، در سال 2014 نوشته شده بود، و مطلب دیگری را که، پس از سفر به ایران، در سالگرد دور اول ریاست جمهوری روحانی نوشته ام؛ خودتان بخوانید، و قضاوت کنید (9).

       به هر حال ژورنالیست آزاد و مستقل، نظرش را می نویسد، و خواننده هم، می تواند مطلب را قضاوت کند، و نه شخص را. ژورنالیست نمی خواهد رأی جمع کند که وکیل مجلس شود. زندگی شخصی ام را، از کار، جدا نگهمیدارم. در واقع خانواده ام، امروز، علاقه ای به سیاست، و کلاً این موضوعات ندارند. برخی افراد، خبرها و مقالاتم را، جالب می بینند، و برخی هم نه. نه رهبر سیاسی هستم، و نه می خواهم خود را، برای مقام حزبی و دولتی کاندید کنم. ژورنالیست هستم، و دوست دارم که ژورنالیست بمانم؛ و به اندازه کافی، گرداندن زندگی با این نوع کار، سخت است، بویژه وقتی که می خواهم مستقل بمانم. و ترجیح می دهم، مردم درباره مقالات یا موضوعاتی که مطرح می کنم، بحث کنند. اگر آنها فکر می کنند که آنچه نوشته ام، به جمهوری اسلامی کمک می کند، این حقشان است، که نتیجه گیری خود را، اعلام کنند، اما از این قلم نخواهید، که کارم، صبح تا شام، بحثهای شخصی شود، تا خود را ثابت کنم، یا عده ای را که دوست دارند هیاهوی بیهوده راه اندازند را، راضی کنم. آنها که مرا می شناسند، می دانند که کی هستم، و برایم همین کافی است، و در عرصه عمومی، فقط می خواهم نظرات و مقالاتم بحث شود، جدا از هر ارزیابی به اصطلاح فراموضوعی، و می گویم که: خوانندگان می توانند هرچه دوست دارند درباره ام تصور کنند!
 
      به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران
       سام قندچی، ناشر و سردبیر ایرانسکوپ

       http://www.iranscope.com     
       http://www.ghandchi.com
       دهم خرداد ماه 1396

       May 30, 2017 

______________________________________________

1. آشنایی ام با مهدی خانبابا تهرانی
http://www.ghandchi.com/1146-mehdi-khanbaba-tehrani.htm

2. چند کلمه درباره حزب سکولار دموکرات ایرانیان-آینده نگر
http://fa.isdparty.org/index.php/articles/30-2017-05-20-18-42-43
A Few Words about Iranian Secular Democratic Party-Futurist
http://fa.isdparty.org/index.php/articles/4-roham

3. یادداشت بیوگرافیک
http://www.ghandchi.com/05-My_Profile.htm
A Biographical Note
http://www.ghandchi.com/05-My_ProfileEng.htm 

4. لینکدین سام قندچی

https://www.linkedin.com/in/sam-ghandchi-8898a598 

5. پاسخ به استاکرهای مجاهدین در مورد سفرم به ایران
http://www.ghandchi.com/1404-reply-to-pmoi-stalkers.htm
My Response to PMOI Stalkers about My Trip to Iran
http://www.ghandchi.com/1404-reply-to-pmoi-stalkers-english.htm  

6. سفرم به ایران
http://www.ghandchi.com/826-my-trip-to-iran.htm 
My Trip to Iran
http://www.ghandchi.com/826-my-trip-to-iran-english.htm  

7. چرا عضو حزب سکولار دموکرات ایرانیان نیستم
http://www.ghandchi.com/1235-hezb.htm 

8. توصيه ای به آقای حسن روحانی
http://www.ghandchi.com/798-suggestion-rouhani.htm

9. ايران در آستانه سالگرد روحانی
http://www.ghandchi.com/803-rouhani-anniversary.htm

بازگشت به خانه