تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
انتخابات 96: چه کسی پیروز شد؟
مصطفی صابر
از عجایب روزگار یکی این است که همه طرف های درگیر "انتخابات 96" می توانند خود را پیروز این میدان قلمداد کنند. از خامنه ای و رئیسی گرفته، تا روحانی و اصلاح طلبان و بی.بی.سی، تا مردمی که رأی دادند و حتی آنها که ندادند! عجیب تر اینکه همه این طرف ها حق دارند که چنین فکر کنند. اما، این معادله غریب چگونه ممکن است برقرار باشد؟ و چنین وضیعتی بکجا خواهد انجامید؟
بگذارید از آسانترها شروع کنیم. روحانی مطابق همهء عددها و رقم ها می تواند مدعی فاتح بلامنازع این نمایش باشد. همینطور اصلاح طلبان که از او حمایت کردند؛ از جمله خاتمی که بقول یک مفسر بی.بی.سی "با یک ویدئوی دو دقیقه ای چند میلیون رأی جابجا کرد". و ایضا، همین حضرت بی.بی.سی که از خوشحالی سراز پا نمی شناخت و تا آنجا پیشرفت که از زبان برخی مفسرین اش اعلام یک پیروزی "تاریخی" کند: اینکه مردم دست از مبارزهء طبقاتی و انقلاب شسته اند و نشان داده اند که خواست های خود را از طریق تغییرات تدریجی و صندوق رای دنبال می کنند.
خامنه ای هم فکر کنم روشن است، علیرغم غرولندهایش، از این انتخابات احساس پیروزی و موفقیت و دستکم آرامش خاطر و ثبات می کند. مطابق آمار رسمی بالای 70 درصد از مردم صاحب رای در "انتخابات" رژیم او شرکت کرده اند. این حتی در دمکراسی های غربی هم اغلب اتفاق نمی افتد. همه رسانه ها و دولت ها و مفسران و آکادمیسین ها، و حتی مردم عادی دنیا از جمله همکار کانادایی من، دارند از "انتخابات ایران" صحبت می کنند. چه پیروزی بالاتر از این؟ بعلاوه بیرون آمدن روحانی از صندوق چیزی بود که او میخواست. مشروعیت حاصل شد، "فتنه" هم نشد، روحانی هم که پسر حرف شنو و سربراهی است. حتی بهتر از احمدی نژاد که گاه لگد می زد. دیگر چه می خواهد؟
اما رئیسی چه؟ او که رسماً شکست خورد و با اختلاف آشکار (حال چه ارقام ساختگی باشد و چه واقعی) رأی نیاورد، آیا او هم می تواند احساس پیروزی کند؟ بنظرم او بیش از هرکسی از نتایج این معرکه خشنود است. کسی که اقلام مهم پروندهء سیاسی اش شرکت در "کمیتهء مرگ" کشتار 67 و ریاست بر بزرگ ترین و منفورترین استثمارگر ایران یعنی "آستان قدس رضوی" بوده است، حالا مدعی دستکم 16 میلیون رأی است که تازه برای بالابردن آن به 19 میلیون دارد جر هم می زند. چه پیروزی از این بالاتر؟ او در طرح "مهندسی انتخابات" قرار نبود که از صندوق در بیاید. او برای گرم کردن تنور "انتخابات" و ترسیم یک چهرهء جدید برای خود آمد. او از هر دو جهت موفق بود و می تواند مثل بی.بی.سی اعلام پیروزی حتی تاریخی تری هم بکند: جلاد ردیف اول یک جنایت عظیم علیه بشریت و رئیس یک مؤسسهء منفور سرمایه داری توانست 16 تا 19 میلیون رای از قربانیان اش کسب کند!
با توجه به آنچه تا اینجا آمد، علی القاعده باید اینطور نتیجه گرفت که مردم ایران بازندهء اصلی این "انتخابات" هستند. اما این اشتباه مهلکی است و ناشی از درک نکردن نحوهء حرکت مردم در سیاست. بخش فعال مردم ایران، چه آنها که رأی دادند و چه آنها که رأی ندادند، عموماً احساس پیروزی می کنند و حق هم دارند! و این مهمترین وجه "انتخابات 96" است.
اینجا باید اول یک نکته را قدری توضیح دهم. بنظر من بخش وسیعی مردم، چه آنها که رأی می دهند و چه آنها که نمی دهند، از لحاظ سیاسی فعال نیستند. اینها کسانی هستند که عمیقاً از این دنیای وارونه متنفرند و امیدی به تغییر سیاسی اوضاع ندارند. ممکن است برای خوردن یک چلوکباب و یا دلایل دیگری نظیر اینها رأی دهند اما خیلی هاشان اصولاً کاری به این کارها ندارند. خاصیت اصلی شان بی اعتنایی به اوضاع، بی اعتمادی به همهء سیاستمداران و دویدن دنبال یک لقمه نان است. این پدیده، که خودش بحث جداگانه ای لازم دارد، البته خاص ایران نیست بلکه جهانی است. اینها ممکن است تحت شرایطی از لحاظ سیاسی فعال شوند و می شوند و معمولاً به شورش و طغیان و همینطور انقلاب روی می آورند اما فعلاً نقش تعیین کننده ای در تحولات سیاسی ندارند. به این جهت من هم این بخش را فعلاً کنار می گذارم چرا که خریدن رأی اینها گرچه توسط دستگاه های حاکمه و ذینفوذ ممکن است اما حقیقتاً نشانهء چیزی جز غیر فعال بودن این بخش نیست. اما بخش وسیعی از مردم از لحاظ سیاسی فعال اند و در همین لحظه حرکت آنها در شکل دادن به تحولات تعیین کننده است.
از این بخش فعال، آنها که در انتخابات شرکت کردند عمدتاً برای نه گفتن به خامنه ای و به این اعتبار کل حکومت اسلامی شرکت کردند. اینها احساس پیروزی می کنند. چرا که مطابق ارزیابی همهء بلندگوها، از سایت خود خامنه ای تا بی.بی.سی و غیره، رئیسی مورد تایید "نظام" بود و رأی دادن به روحانی به معنی رأی نه به نظام و یا دستکم رأی به تغییر و استحاله آن بود. اینها که مطابق آمار خود رژیم هم اکثریت هستند، خود را پیروز می دانند و بعد از این انتخابات زبان شان چه علیه کل نظام و چه در طرح مطالبات خود درازتر خواهد شد.
اما مهمتر شاید آن بخش از لحاظ سیاسی فعال مردم ایران اند که آگاهانه رأی ندادند و حتی برای عدم رأی دادن کمپین و تلاش کردند. در این بخش برخی از نتیجهء انتخابات عصبانی و ناراضی و حتی بعضاً مایوس اند، اما بخش وسیعی تر خود را پیروز می دانند و حق دارند که چنین فکر کنند. به نظر من در "انتخابات 96" وزن کسانی که علیه کل این نمایش صحبت می کردند و شرکت در آن را توهین به انسان ها و به نفع حکومت اسلامی می دانستند، سنگین تر از هر وقت دیگر بود. اینها کل آن 16 میلیونی که مطابق آمار رژیم در انتخابات شرکت نکردند و آن بخشی که از "بغض معاویه" به روحانی رای دادند را جزو صف خود قلمداد می کنند و زبان این ها بر سر حکومت اسلامی حتی درازتر از گروه قبلی خواهد شد. بعلاوهريال ما در جریان به اصطلاح انتخابات صحنه هایی را شاهد بودیم که حاصل همسوئی و نوعی آکسیون مشترک این دو بخش آخر از جمعیت است. که شاید جالب ترین جنبه های "انتخابات 96" بود، و آن هم رقص و شادی مردم در خیابان ها (و به چالش کشیدن فرهنگ حکومتی)، طرح شعار آزادی زندانیان سیاسی و بالا رفتن و "پرت کردن" حجاب ها بود. تردیدی نباید کرد که از دل "انتخابات" بخش وسیعی از مردم ایران با امید به نیروی خود برای تغییر اوضاع بیرون آمده اند.
و بالاخره باید این را توضیح داد که چنین پدیده غریبی چگونه ممکن است که نیروهای مختلف و متضاد جامعه در قبال یک واقعه معین حس پیروزی داشته باشند؟ و اینکه کدامیک از این برداشت ها و احساس ها مبتنی بر واقعیت امور است؟ بالاخره پیروز این انتخابات کی بود؟ جواب من به این سوال این است: خوش آمدید به دنیای مبارزهء طبقاتی و کشاکش سیاسی و اجتماعی! بر خلاف توهم احمقانه و مسخره مفسرین بی.بی.سی، که گویا مردم به "تحول تدریجی" اوضاع رأی دادند و دیگر مبارزهء طبقاتی تعیین کننده نیست، "انتخابات 96" با قدرت و وضوح بیشتری نشان داد که همهء گسل های سیاسی و طبقاتی در ایران بشدت فعال است و بزودی ما شاهد رودرویی شدید این نیروها و در نتیجه زلزله های زیر و رو کنندهء سیاسی خواهیم بود؛ زلزله هایی که عینی و خارج از ارادهء این حزب و آن حزب، این دولت و آن دولت، و حتی نیروهای شرکت کننده در آن شکل می گيرد و رخ می دهد.
تا آنجا که به بالایی ها بر می گردد، بعد از این "انتخابات چه اصولگرایان و خامنه ای و چه اصلاح طلبان و امثال روحانی فکر میکنند که موقعیت مستحکم و استواری دارند و هردو به اصطلاح در صحنه اند. معنی این وضعيت جز زمینه مساعد برای تشدید دعواهای اینها در آینده نزدیک نخواهد بود. از آنسو، و مهمتر، بخش وسیعی از مردم خود را پیروز معرکه انتخابات و در حال پیشروی در جهت تحمیل فرهنگ و ارزش های خود (از جمله لغو عملی حجاب اجباری) به حکومت اسلامی می بینند و فعالتر از گذشته خواهند شد. بیشتر متشکل خواهند شد، توقع شان بالاتر خواهد رفت، در عرصه های مختلف دست به اعتراض و اجتماع خواهند زد و حکومت اسلامی را بیش از پیش تحت فشار قرار خواهند داد. این واقعیت ها را ضربدر واقعیات پایه ای تری نظیر گسترش بی سابقه اعتصابات و اعتراضات کارگری و معلمان در یکی دو سال اخیر کنید آنوقت خواهید دید آنچه که میتوان برای آینده جامعه ایران پیش بینی کرد گسترش مبارزه طبقاتی، متشکل تر شدن و متحزب تر شدن این مبارزه بویژه از جانب کارگران و توده های عظیم ناراضی از وضع موجود خواهد بود که در اولین قدم مهم در جهت پیروزی خود ناگزیر باید کل حکومت اسلامی را از سر راه جامعه ایران کنار زنند.
31 مه 2017