تأسيس: 14 مرداد 1392     |    در نخستين کنگرهء سکولار های ايران     |      همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

24 خرداد ماه 1396 ـ  14 ماه ژوئن 2017

!با چتر نجات از بانکوک

يادداشت های اسکندر دلدم

تروریست های تهران آماتوری های داعش بودند!

       به نظر می رسد تروریست هایی که در بیرون مقبرهء مقدس امام امت و داخل حیاط مجلس شلم شوربا، با ترقه بازی خود هفده هجده نفر را شهید و چهل و چهار پنج نفر را مجروح و مصدوم کردند از نیروهای آماتور و به اصطلاح طرح کادی داعش بوده و هنوز دهان شان بوی شیر می داده است!

       این داعشی های آماتور بجای رساندن خود به ساختمان اصلی و صحن مجلس و خدای ناکرده ترور نمایندگان محبوب امت، از پله های یک ساختمان فرعی بالا رفته و چند مراجعه کننده بیگناه را که هیچ نسبتی با نمایندگان مجلس نداشته و برای دادخواهی و دادن شکایات خود به دفتر نمایندگان مراجعه کرده بودند بی هدف به گلوله بستند و بجای انجام مأموریت اصلی خود (منفجر کردن مجلس) خودشان را منفجر کردند!

       در مقبرهء مقدس امام امت هم تروریست ناکارآمد و مبتدی که گویا با درخت و فضای سبز زیارتگاه شیعیان پدر کشتگی داشته است با رعایت موارد ایمنی خود را به محوطهء فضای سبز مرقد مطهر و مقدس امام امت رسانده و طورى كه كوچك ترين آسيبى به هيچ جا و هیچ کس وارد نيايد، خود را منفجر و درختان پارك نزديك به حرم را به درك واصل كرده است!

       اعزام چند تروریست مبتدی و بی تجربه به تهران از طرف داعش و «ترقه بازی» جهت ایجاد رعب و وحشت در تهران حکایت از بی اطلاعی این رهبران داعش از خوی و خصلت امت همیشه در صحنه و وضعیت حکومت اسلامی دارد!

       در مملکتی که همه ساله در شب چهارشنبه سوری دو سه هزار نفر بر اثر ترقه بازی مجروح و معدوم می شوند و آب از آب تکان نمی خورد کشته شدن هفده هیجده نفر اصلاً به چشم نمی آید و جلوی بچه بگذاری قهر می کند!

       جاده های کشور بدون دخالت داعش سالیانه سی چهل هزار کشته می دهند!

       مواد غذایی تقلبی و اشتباهات پزشکان و تشخیص اشتباه پزشکی بدون همکاری با داعش سالیانه هزاران نفر قربانی می گیرند و اصولاً مرگ و میر در کشور نوعی سرگرمی عمومی محسوب می گردد و مردم برای تماشای مراسم اعدام محکومین از شب قبل خود را به محل اعدام رسانده و جا می گیرند!

       در همین حادثهء اخیر هم مردم بجای آنکه مثل همه ملت های جهان از ترس تیر خوردن و کشته شدن محل حادثه را فوراً ترک کرده و به محل امنی پناه ببرند تا نیروهای امنیتی و امدادی بتوانند مأموریت خود را انجام دهند، با تهیه تخمه و آجیل در اطراف محل حادثه اجتماع کرده و سرگرم تماشا و لذت بردن از درگیری LIVE داعشی ها و ماموران شدند! (و تعدادی هم شهید دادند!)

       در همه جای دنیا وقتی چنین اتفاقی می افتد فوراً محل را تخلیه می کنند اما در این حادثهء مولمه درهای مجلس را به روی نمایندگان بستند و اجازه ندادند نمایندگان جان خود را برداشته و به روستاهای خود بگریزند!

       البته من به اين نمايندگان خرده نمى گيرم كه مثلا خواسته اند شجاعت شان را با اين خنده ها نشان دهند ولى معمولا اگر در جايى عمليات تروريستى صورت بگيرد، ماموران امنيتى بلافاصله محل را تخليه مى كنند. در فيلم هاى امريكايى حتى ديده ايم كه يك گلوله در برود يا يك بادكنك بتركد، ماموران امنيتى، پسِ كلّهء رييس جمهور را مى گيرند، و بدو بدو از محل تير اندازى و يا حتى تركيدن بادكنك دور مى كنند! آن وقت بعد از تير اندازى «سهمگين» در مجلس، نمايندگان ما، در صحن مجلس، ریسه می روند و از ته دل مى خندند، و خيلى هم به آن ها خوش مى گذرد!

       نکتهء جالبی که نشان دهندهء شجاعت ماموران ضد تروریست و نیروهای ویژه و قابلیت های تکان دهنده آنها بود، به صحنه آمدن ماموران با پیراهن آستین کوتاه و شلوار معمولی بود، در حالی که در اروپا و آمریکا ماموران لوس و ترسو از البسه ویژه و ضد گلوله استفاده می کنند!

       همچنین، تا قبل از این حادثه تصور می شد ماموران اینچنینی باید تناسب اندام داشته و ورزیده باشند تا شکم و شکمبه گنده و آویزان آنها مانع عملیات سریع ضد تروریستی شود (!) در حالی که در این حادثه تروریستی معلوم شد بدون لباس ضد گلوله و با شکم و شکمبه آویزان هم می شود با تروریزم مبارزه کرد!

       فرماندهان نظامی و چهره های معروف هم هر کدام یک کلاشینیکوف دست گرفته و خود را جلوی مجلس رسانده بودند تا داعشی ها فکر نکنند که فقط خودشان کاشنیکوف دارند!

       بازار عکس یادگاری و سلفی گرفتن هم گرم بود و خلاصه اینکه داعشی های ناشی به کاهدان زدند و نه تنها باعث رعب و وحشت نشدند بلکه یک روز خاطره انگیز و سرگرم کننده برای امت بیکار فراهم آوردند!

 

واکنش نرم اما قهرمانانه

       نمایندگان مجلس شلم شوربا (عصاره های فضائل امت!) که ادعای عشق به شهادت خفه اشان کرده و در کنار دریافت حقوق های نجومی و دو دفتر و دو دستگاه اتومبیل و زمین و ملک مجانی از شهرداری در منطقه 22 تهران جهت ساخت مجتمع اداری - تجاری و یک میلیارد تومان پول تو جیبی و استخدام فرزند و داماد به عنوان کارمند دفتر خود (از بیت المال) و دریافت ماهیانه ده ها میلیون تومان کمک هزینه اجاره منزل و یک ویلای شمال شهر و انواع و اقسام امکانات دیگر آماده‌ی مقداری شهادت هم هستند و خالی می بندند که برای حفظ کیان کشور (حفظ موقعیت و امکانات باد آورده خود!) پست و مقام و حقوق‌ و امکانات نجومی را رها کنند و در مقابل حمله‌ی احتمالی نیروهای خارجی به صف مقدم جنگ بروند و این ‌همه برای آمریکا و استکبار و صهیونیزم و شرق و غرب شاخ و شانه می‌کشند و شعار ایستادگی و مقاومت می دهند، به محض بلند شدن صدای ترقه در جریان ترقه بازی داعشی ها در مجلس، همکار معلول خود،علی جعفرزاده ایمن‌آبادی، نماینده‌ی رشت را که ویلچیرنشین است رها کردند و فلنگ را بستند و هیچ‌کس نماند تا به این نماینده‌ی معلول و عاجز از حرکت کمک انساندوستانه کند.

       این نماینده در عکس زير می‌گوید: «من آخرین نماینده‌ای بودم که از مجلس خارج شدم، هیچ نماینده‌ای منتظر من نماند و حتی توجه نکرده بودند که من یک ویلچیر بزرگ دارم، تنها دو نفر از خدماتی‌ها به کمک من آمدند و خب به دلیل عدم وجود رمپ مجبور شدند که ویلچیر من را بلند کنند.»

هنرش نيز بگو!

       در اين ميان، به محض اعلام ورود داعشی ها به مقبرهء مقدس امام راحل و محوطهء مقدس مجلس شورای اسلامی، جناح مخالف فعالیت های سیاسی و اقتصادی برادران سپاه پاسداران، و کاندیدای شکست خوردهء آنها در انتخابات اخیر، به خیال آنکه نقطه ضعفی از سپاه گیر آورده است شروع به توی بوق کردن مسئولیت سپاه در حفاظت از مجلس کرده و در شبکه های اجتماعی و تریبون هایی که در اختیار دارند تلاش کردند این سئوال را مطرح کردند که چطور این افراد مسلح علیرغم حضور نیروهای حفاظتی سپاه توانسته اند وارد محوطه مجلس شده و عملیات تروریستی انجام دهند!

       این منتقدین توجه ندارند که اگرچه در این مورد تروریست ها و عوامل استکبار جهانی موفق به انجام جنایات خود شده اند؛ اما عوامل استکبار و صهیونیزم در موارد دیگر قبل از دستیابی به نیات شوم خود شناسایی و دستگیر و به پنجه مقتدر دادگاه و دادسرا سپرده شده اند که نمونه آن دستگیری 90 دختر و پسر آب باز قبل از رسیدن دستشان به آب می باشد!

       دبیر قرارگاه امر به معروف و نهی از منکر سپاه سپیدان،‌ در استان فارس،گفته است، 90 دختر و پسر جوان درقالب تور مختلط تفریحی وگردشگری در ارتفاعات روستای ارشیری سپیدان بازداشت شده اند.

       حاج سرهنگ روح الله رستمی، دبیر قرارگاه امر به معروف و نهی از منکر سپاه سپیدان گفته است: "در پی کسب اخبار و اطلاعاتی مبنی بر اینکه تعداد 90 دختر و پسر جوان در قالب تور مختلط تفریحی و گردشگری در ارتفاعات روستای ارشیری سپیدان مشغول به تفریح هستند نیروهای سپاه با اخذ مجوزهای قانونی با هماهنگی نیروی انتظامی به منطقه مذکور اعزام» شدند.

       این مقام سپاه اضافه کرده است: «بسیجیان قرارگاه امربه معروف و نهی از منکر سپاه سپیدان با هماهنگی مراجع قضایی و طی مراحل قانونی به ارتفاعات روستای اردشیری این شهرستان مراجعه کرده و افراد را که در آب مشغول تفریح و آب بازی بودند را بازداشت کردند.»

       سرهنگ روح الله رستمی این دختران و پسران را به «هنجار شکنی» در ماه رمضان متهم کرده است!

       بنا براین جا دارد منتقدان در کنار بعضی اشکالات و ضعف ها موفقیت ها را هم ببینند که اگرچه توطئه داعش به موقع کشف نشد و از کشتار مردم بی گناه ممانعت به عمل نیامد؛ در عوض توطئه 90 نفر عوامل استکبار، در دست زدن به آب و آب بازی و دست به آب رفتن قبل از خیس شدن حتی یک انگشت آنها نقش بر آب شد و هر 90 نفر که از ترس خودشان را خیس کرده بودند دستگیر و زندانی شدند!

توطئه بی ثمر

       در حالی که پس از هر عملیات داعش در کشورهای مختلف جهان برای مدتی کار و زندگی مردم را مختل می کند عملیات اخیر داعش در حرم مقدس امام امت و مجلس مقدس اسلامی که منجر به شهادت هفده نفر و مجروح و مصدوم شدن عده ای از هموطنان شد وقفه ای در اداره داهیانه کشور بوجود نیاورد و یک روز پس از ترقه بازی عناصر فریب خورده طی مراسم با شکوهی از چادر جدید پرستاران حکومت اسلامی پرده برداری شد!

       پیش بینی می شود با استفاده از چادر جدید پرستاران مشکلات عدیده بهداشتی و درمانی کشور مرتفع گردد!

       بعضا دیده شده بود حضور بدون چادر پرستاران بالای سر بیمار موجب بروز مشکلات اخلاقی و پزشکی و تشدید بیماری مجروحین و مصدومین و علی الخصوص بیماران قلبی می گردد؛ بطوری که اگر پرستار آب و رنگی داشت فشار خون بیمار افزایش پیدا کرده و در مواردی منجر به بروز سکته قلبی می گردید!

       گفته می شود نواقص این چادر پرستاری بزودی اصلاح شده و یک روبنده ضخیم هم به آن اضافه خواهد شد تا پرستار چشمش به بیمار نامحرم نیفتد!

 

با قید دو فوریت: قهر کردن با مادر ممنوع می شود!

       رئیس اتحادیه نانوایان در مصاحبه ای با انتقاد از افزایش بی رویه تعداد نانوایی ها گفته است:

"هر کس از مادرش قهر می کند نانوایی باز می کند و حتی عده ای خانه مسکونی خود را تبدیل به نانوایی کرده اند! "

       اگرچه قهر کردن با مادر کار خوبی نیست و اصولا قهر کردن آخر و عاقبت خوبی ندارد (و قهر یازده روزه اوس محمود احمدی نژاد هم اثر معکوس داشت!) اما این که هر کس از مادرش قهر کند برود و نانوایی باز کند فی نفسه کار بدی نیست؛ چون هم شخصی که از ننه اش قهر کرده صاحب کسب و کار شرافتمندانه ای می شود و نانی برای زن و بچه اش در می آورد، و هم نانی (اگر چه سوخته و خمیر!) به دست مردم می دهد!

       یعنی اگرچه رئیس اتحادیه صنف نانوایان از زیاد شدن دست در این صنف ناراضی است؛ اما خدا کند هر کس از ننه اش قهر می کند برود سمت و سوی کار و کاسبی شرافتمندانه، و مثل خیل عظیم کسانی که با ننه خود قهر کرده و خود را به شهر رسانده و صاحب منصب و وزیر و وکیل و رئیس و مدیر عالیرتبه شده اند مزاحم مردم و مملکت نشوند!

       اگرچه رئیس صنف نانوایان روی صحبت اش با نانوایان آماتور و کارنابلد بوده است اما در واقع موضوع "قهر کردن با ننه!" ریشه همه بدبختی های مملکت در چهار دهه گذشته است!

       یعنی در این مملکت هر کس با ننه اش قهر می کند فورا یک عده فعله را که منتظر هستند معمار و یا بنا و یا چاهکن بیاید و برای کارگری ببرد از زیر پل سیدخندان و یا حاشیه خیابان جمع می کند و اسم آنها را به عنوان هیئت موسس و کادر رهبری به وزارت کشور می دهد و یک حزب چند نفره، که کل اعضای آن در یک فولکس واگن جا می گیرند، تاسیس و یارانه احزاب دریافت می کند!

       متاسفانه در سال های اخیر دعوای فرزندان با مادرهایشان موجب افزایش تعداد احزاب سیاسی شده و هر کس با ننه اش قهر کرده یک تابلوی حزب بر سر در خانه اش نصب کرده است!

       از آن بدتر اینکه هر کس با ننه اش قهر می کند خود را کاندیدای مشاغل و مسئولیت های کلان مملکت می کند، و یک عده دیگر هم که قبلا با ننه خودشان قهر کرده اند دورش جمع می شوند و جناح سیاسی تشکیل می دهند! (در حالی که نمی دانند سیاست را با سین می نویسند یا با صاد! )

       ببينيد وضع چطور است که هر کس از ننه اش قهر می کند کارشناس و خبره اقتصادی شده و با ارشادات و توصیه های خود گره جدیدی بر گره های کور اقتصاد درب و داغان مملکت اضافه می کند!

       يا هر کس از ننه اش قهر می کند با کمک چند نفر دیگر از همولایتی هایش، که آنها هم با ننه خود قهر کرده (ولی با بیت المال و ثروت عمومی آشتی هستند!) چهار صد میلیون درهم امارات از حساب بانک ملت دوبی را به حساب شخصی خود منتقل می کند!

       يا هر کس از ننه اش قهر می کند چند هزار میلیارد تومان اختلاس می کند و از مملکت خارج می شود تا دیگر حتی دست ننه اش هم به او نرسد (تا چه رسد دست فک و فامیل هایش که در پست های مهم رسوب کرده و حقوق های نجومی می گیرند و اجازه نمی دهند دست پلیس بین الملل به فرد متواری برسد! )

       يا هر کس از ننه اش قهر می کند اول کار می رود زیر زمین خانه اشان و یا زیر زمین خانه دوستانش و مدتی جیغ می کشد و بعد که معروف به خواننده زیر زمینی شد از زیر زمین به روی زمین آمده و کارش طوری بالا می گیرد که یک کاندیدای ریاست حکومت برای کسب رای به او آویزان می شود!

       خیلی ها هم که علیرغم قهر سنگین با ننه خود دستشان جایی بند نشده است خود را به تلویزیون رسانده و بازیگر و مجری استاند آپ کمدی شده اند!

       در واقع همه بدبختی این مملکت در تمام شئون به خاطر قهر مادر و فرزند است و اگر قهر کردن با مادر ممنوع بود، و هر کس که از ننه اش قهر می کرد وکیل و وزیر و کارشناس اقتصادی و سخنگوی دولت و استاندار و موسس حزب و اصلاح طلب و اصلاح نه طلب و دزد بیت المال و اختلاسچی و کرباسچی و غارتگر بیت المال نمی شد (و به همان کار آبا اجدادی جمع آوری پهن از طویله و تخلیه چاه مستراح مشغول بود!) کار مملکت امروزه دچار این وضعیت تراژیک نشده بود!

       به همین لحاظ پیشنهاد می شود مجلس شلم شوربا با قید دو فوریت قهر مادر و فرزند را بکلی ممنوع کند تا برادران مسئول در قوای نظامی و انتظامی مادر هرکس را که با ننه اش قهر کند به عزایش بنشانند!

 

برگی از تاریخ: نقش مامان رفسنجانی در رفع خطر از کشور

       نقش مهم و تاریخی زنده یاد مامان شیخ اکبر رفسنجانی در خاتمهء جنگ ویرانگر هشت ساله عراق با ایران!

       از موقعی که مرحوم مغفور شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تش خیس مصلحت، با عدم تشخیص به موقع مصلحت خود، زیرآبی رفت و غرق شد، در میان بهت و حیرت جهانی نام یکی از دیگر برادران اش هم افشاء گردید و معلوم شد در زمان شاه که شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی به کار ساخت و ساز و بساز و بفروشی در تهران و قم مقدس مشغول، و برادر دیگرش (محمود) فرماندار رژیم شاه در قم مقدس بوده، و محمد هاشمی بهرمانی هم در آمریکا اقامت داشته، این احمد آقای بهرمانی نوقی هم دبیر آموزش و پرورش و معلم زبان انگلیسی بوده است!

       اخیراً احمد هاشمی رفسنجانی بهرمانی نوقی در مصاحبه با خبرگزاری دانشجویان ایران ISNA راز مهم تاریخی اعجاب آوری را فاش ساخته که نشان می دهد خدا بیامرز مرحومهء مغفوره مامان شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی نقش اول را در خاتمهء جنگ هشت ساله ویرانگر برادران عراقی علیه ایران بازی کرده است و اگر این مادر اندیشمند و دانا و صلح دوست و دلسوز مردم نبود چه بسا ما هنوز زیر حملات ناجوانمردانه موشکی برادران عراقی بودیم!

       احمد هاشمی رفسنجانی بهرمانی نوقی در مورد نقش زنده یاد مامان خود در خاتمه دادن به جنگ و نوشیدن "جام زهر" توسط امام امت می گوید:

       "... در اوج جنگ بود، مادرم گفت که من را به دیدن اکبر ببر. شیخ اکبر (هاشمی رفسنجانی) در منزل تنها بود و وقتی مادر را دید بسیار خوشحال شد. شیخ اکبر و مادر شروع کردند با هم صحبت کردند. مادر بعد از نیم ساعت گفت احمد برویم خانهء خواهرت. شیخ اکبر گفت امشب را پیش من بمان، همسرم هم نیست. مادر گفت من در خانه تو خوابم نمی‌برد. شیخ اکبر گفت حالا اینجا خلوت است؛ اما مادر گفت خانهء خواهرت راحت‌تر می‌خوابم. شاید دیگر همدیگر را نبینیم ولی یک نصیحت به تو دارم. شیخ اکبر بغض کرد (به سبک فیلم های هندی!) و گفت چه نصیحتی؟ مادر گفت نصحیت و خواهش من این است که این جنگ اگر دست خودت هست، خودت و اگر دست امام هست، برو به امام بگو دیگر جنگ کافی است، فرزندان مردم دارند کشته می‌شوند. شیخ بغض کرد و گفت مادر دست من نیست، دست امام هم نیست، ولی من سعی خودم را می‌کنم. درست دو هفته بعد که شیخ آمد خطبه‌های نماز جمعه را بخواند گفت به فرموده امام (ره) علی‌رغم اینکه توقف جنگ سخت‌تر از نوشیدن جام زهر بود اما جنگ متوقف شد! "

       با این اظهارات معلوم می شود پذیرش قطعنامه 598 و تعطیل کار و کاسبی ابرقدرت ها در بازار جنگ عراق با ایران و ایجاد صلح و مودت با برادران عزیز عراقی (بعثیون عفلقی نوکر صهیونیست کافر سابق!) و ایجاد پل هوایی جهت مسافرت آنها به مشهد مقدس و انجام ازدواج موقت در هتل های لوکس و تحکیم روابط دو کشور به توصیه مامان رفسنجانی بوده و اگر این مادر صلح دوست و دانا و آگاه به مسائل سیاسی و ژئوپولتیک و استراتژیست نبود برادران عراقی، که حالیه مشغول پول خرج کردن در مشهد مقدس هستند، همچنان مملکت ما را زیر آتش موشکباران خود داشتند!

       امیدواریم سایر مسئولان مملکت هم که چیزی به عقل شان نمی رسد برای حل مشکلات کشور از راهنمایی مامان و مامان بزرگ خود بهره بگیرند و یا کلا کنار بروند و کار اداره کشور را به ننه خود واگذار کنند!

 

پدیده جدید: تالاب خواری!

       دو سه روز پس از انقلاب شکوهمند مقدس ابتدا پدیدهء "مال مردم خوری! " گریبان اموال و دارایی های چشمگیر موجود در کشور را گرفت، و فاتحین کشور به بهانه گرفتن حق مستضعفان از مستکبران هر جا کارخانه و شرکت و خانه و مال و ثروت قابل ملاحظه ای بود را تصرف کردند و صاحب شدند و مالکین را هم به جرم وابستگی به طاغوت اعدام کردند!

       بعد از هاپولی کردن کارخانجات و شرکت ها و موسسات و اموال منقول و غیر منقول کارآفرین ها و صاحبان صنایع و شرکت ها نوبت به سکس کردن با جنگل ها و مراتع و زمین های موات رسید و در طی چند سال جنگل های شمال و غرب را از ریشه درآوردند که در فرهنگ لغت به آن جنگل خواری و زمین خواری گفته می شود و از اصطلاحات شیرین و مورد علاقه صاحبان قدرت و آقازاده هایشان است!

       جنگل ها را صاحب شدند و خوردند (جنگل خواری!) اراضی ملی و زمین های موات را به نام خود و بر و بچ سند زدند (زمین خواری!) حاشیه رودخانه های کشور را به ویلا و مزارع پرورش ماهی خود اضافه کردند (رودخانه خواری!) سواحل دریا را فنس کشی کردند و مالک شدند (ساحل خواری!) دریا را خشک کردند و تصرف کردند (دریا خواری!) کوهستان شمال تهران، البرز جنوبی، را تبدیل به برج و آپارتمان کردند (کوه خواری!) و... خلاصه سی و هشت سال است چشمشان به هرچی حلال و حرام و بزرگ و کوچک و مال مردم، از جمله مال من و مال شما و مال مسلمان و غبر مسلمان افتاده زده و برده و خورده اند!

       تصور می شد با هاپولی شدن جنگل و دریا و زمین و کوه و ساحل و خزانه بانک ها و بیت المال و کشتی های نفتکش و دکل های استخراج نفت دیگر فقط مال من مانده که صاحبان قدرت نخورده اند، اما اکنون خبر می رسد " تالاب خواری! " هم به لیست خارپشتگی های آقایان اضافه شده و با خشک شدن (خشک کردن عمدی با ریختن روزانه و تن زباله شهری) تالاب بین المللی بندر انزلی (پهلوی سابق) مفت خورها و مفت برهای فرصت طلب به تالاب انزلی هجوم آورده و سرگرم ویلاسازی در مناطق خشک شده تالاب هستند!

       در طول چهاردهه گذشته بر اثر سعی و مساعی مسئولان سازمان تخریب و ریدمان به محیط زیست تخلیه پر حجم زباله های شهرهای گیلان و سرازیر شدن فاضلاب شهرها به رودخانه های منتهی به تالاب و بالاآمدن سطح رسوبات، کم کم این تالاب منحصر بفرد، با شهرت بین المللی، را که از جاذبه های بی نظیر جهانگردی و ایرانگردی مملکت بود رو به خشکی برده، و اکنون که ناقوس مرگ تالاب به صدا درآمده است آنهایی که جنگل و زمین و دریا و ساحل و کوه و بیابان را تاکنون آزادانه خورده و از هضم رابعه گذرانده اند به نالاب خواری روی آورده و دارند از روی فاضلاب مردم هم دو لپی می خورند!

 

اعتراض بی مورد به استخدام بی سوادها!

       وزارت کشور و شورای شهر تهران نسبت به استخدام خارج از ضوابط چهار هزار و دویست سیصد هزار بی سواد و کم سواد، که عموماً از وابستگان و افراد فامیل مسئولان و سردمداران مملکت هستند، توسط شهردار تهران در این روزهای پایان استعمار و استثمار تهران و اتباع تهران توسط مشهدی حاج دکتر سردار استاد قالیباف اعتراض کرده و قول بررسی موضوع را داده اند!

       در اطلاعیهء وزارت کشور و در اعتراض اعضای شورای شهر چنان روی بی سوادی و کم سوادی افراد فامیل مسئولان مملکت (استخدام شدگان اخیر در شهرداری) تاکید شده که گویا چیز تازه و جدیدی در این مملکت کشف شده است!

       در مملکتی که خود مدیران و مسئولان و وزراء سواد ندارند و زیر مصوبات هیئت دولت و رسید دریافت حقوق نجومی خود را انگشت می زنند و پاسبان را با صاد می نویسند و مدارک تحصیلی اشان تقلبی و ساختگی است (مثل دکترای جعلی مرحوم کم سواد کردان - وزیر کشور اوس محمود) و یا دکتر امین بجای انها در گلاسکوی انگلیس دکترا گرفته است (!) چه انتظاری است که کور و کچل هایی که با مسئولان فامیل و پسرخاله دخترخاله هستند سواد داشته باشند!

       در ضمن اگر این افراد سواد و درک و دانش داشتند و می توانستند مسائل را بفهمند و از کار بالایی ها سر در بیاورند هرگز شانس استخدام را به دست نمی آوردند و مثل میلیون ها جوان فارغ التحصیل دانشگاهی بیکار می ماندند!

       تجربه چهار دهه گذشته نشان داده است هر که سوادش کمتر، عقلش کمتر، درک و شعورش کمتر باشد شانس استخدام و بالا رفتن در مناصب نان و آبدار برایش مهیا تر است!

بنابراین بی سوادی و بی شعوری و حتی خریت (!) و منگل و کودن بودن در این مملکت شانس به دست آوردن پست های بالا و مدیریتی را افزایش می دهد، و تحصیل کرده های دانشگاهی و دارندگان مدارک دکترا و مهندسی و فیزیک و ریاضیات مطلق هم برای پیدا کردن شغل خود را بی سواد و بی شعور معرفی می کنند و عمدا تقاضای استخدام را با صاد و به صورت اصتخدام می نویسند!

       استخدام چهار هزار و خرده ای بی سواد و کم سواد، از اقوام و کس و کار مسئولان و مدیران مملکت، توسط شهردار تهران در این روزهای پایان سیطره اش بر شهرداری هم نوعی زرنگی و سیاسی کاری و تشخیص صحیح شرایط توسط حاجی استاد مشهدی قالیباف و نشان دهنده سقف بالای هوش وی است!

       قالیباف که سه دوره شهردار بوده و در این مدت طولانی به چشم خود دیده که تقریبا همه کسانی که به وزارت و ریاست و کیاست رسیده و به اتفاق برادر و خواهر و فرزندان و دامادها و پدر عروس و همکاران سابق خود (در دایره جمع آوری زباله شهرداری!) اختلاس های چند هزار میلیاردی و چند میلیارد دلاری کرده اند رفتگران و زباله جمع کن های بی سواد شهرداری بوده اند، با در نظر گرفتن این احتمال که در آینده بی سوادهای جدیدی کار تمیز کردن توالت های عمومی و انهار و جمع اوری زباله را رها کرده و وارد کار سیاسی و انتخابات و مشارکت در مدیریت کشور و مدیریت جهان  خواهند شد این عده را استخدام کرده است تا در اینده هوای او را داشته باشند!

        چه بسا یکی از همین بی سوادهای تازه استخدام در بخش نظافت معابر در انتخابات آینده رئیس جمهور شود و برای قدردانی از قالیباف، که دست او را گرفت و در شهرداری به عنوان رفتگر استخدام کرد، معاونت اول را به وی بسپارد!

 بازگشت به خانه