تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

 24 خرداد 1396 ـ  14 ژوئن 2017

بگو مگوهای خامنه‌ای- روحانی به کدام سو می رود؟

مجید محمدی

چند هفته‌ای است که رد و بدل شدن سیاست‌ها و ایده‌های متفاوت و پاسخ دادن‌های ضمنی خامنه‌ای و روحانی به یکدیگر به یک روال تبدیل شده است. این رد و بدل‌ها سابقه دارد اما پس از انتخابات 96 تشدید شده است. وقتی در دوران انتخابات خامنه‌ای از سند 2030 یونسکو انتقاد کرد روحانی به صراحت گفت که به خامنه‌ای گزارش نادرست داده‌‌اند. خامنه‌ای این موضوع را تکذیب کرد: "آن‌ها خیال می‌کنند ما گزارش درست نگرفتیم؛ نه، گزارش‌های ما گزارش‌های درستی است." (17 خرداد 1396)

او حتی در روز حملات تروریستی به مجلس و مرقد خمینی از این سند انتقاد کرد و همه‌ی سخن نیز خطاب به روحانی است: "مسأله‌ی سند 2030 از این قبیل [مسئله‌ی استقلال] است. حالا بعضی می‌آیند می‌گویند ما تحفظ دادیم یا گفتیم فلان چیزش را قبول نداریم؛ نه، بحث سر این‌ها نیست؛ فرض کنیم در این سند هیچ‌چیز واضح بیّنی هم که مخالف اسلام باشد وجود نداشته باشد، که حالا وجود دارد. من حرفم این است که نظام آموزشی کشور نباید بیرون کشور نوشته شود... شما می‌گویید این سند مثلاً خلاف اسلام ندارد، داشته باشد یا نداشته باشد، اینجا ایران است، اینجا جمهوری اسلامی است. نظام آموزشی ما را چهار نفر بنشینند در یونسکو بنویسند! چرا؟" (همان روز) روحانی در پاسخ در اینستاگرام ارسال این سند به نهاد رهبری، قوه‌ی قضاییه و نهادهای انتصابی را در شهریور سال 1395 (حدود 9 ماه قبل) آشکار ساخت که بدین معناست خامنه‌ای و ائمه‌ی جمعه‌ی منصوب وی دارند با این موضوع پس از ۹ ماه بازی سیاسی می کنند.

چند روز پس از آن که خامنه‌ای گفت: "چالش هزینه دارد اما سازش هم هزینه‌های گزاف دارد... اگر انسان با اعتماد به نفس و منطق و عقلانیت انقلابی در یک چالش وارد شود، هزینه‌اش به مراتب کمتر از هزینه سازش است." (14 خرداد 1396) حسن روحانی پاسخ داد که "تحمل صلح بسیار دشوارتر از جنگیدن است" و "از جان گذشتن و شجاعت در میدان نبرد کار دشواری ‏است، اما با این حال تحمل صلح بسیار دشوارتر از جنگیدن است." (20 خرداد 1396) خامنه‌ای بعد از طرح برجام‌های دو و سه توسط روحانی این پیشنهاد وی را رد کرد. (1 فروردین 1395)

این بگومگوها بی‌سابقه است به این معنا که حتی محمد خاتمی و رفسنجانی که منتقد برخی سیاست‌های خامنه‌ای بودند با این صراحت به سخنان وی پاسخ نمی دادند. آنها حرف‌هایی مستقل از سخنان خامنه‌ای می زدند و خامنه‌ای بدان‌ها پاسخ می داد و بعد آنها سکوت یا عقب نشینی می کردند. یک نمونه سخن رفسنجانی در مورد موشک‌ها بود: "دنیای فردا دنیای گفتمان هاست، نه دنیای موشک‌ها."خامنه‌ای در پاسخ وی گفت: "اگر این حرف از روی ناآگاهی گفته شده باشد، یک مسئله است اما اگر از روی آگاهی باشد خیانت است." (11 فروردین 1395) رفسنجانی بلافاصله حرف خود را پس گرفت.

به سرنوشت خاتمی و رفسنجانی علی رغم نایستادن در برابر سخنان خامنه‌ای نگاه کنید تا ببینید چه بر سر آنها آمد: یکی پایین کشیده شده از منصب امام جمعه و ریاست مجلس خبرگان با دو فرزند و یکی از نزدیکان (حسین مرعشی) زندانی شده و دیگری ممنوع التصویر و ممنوع الخروج. به نظر می آید روحانی از سرنوشت روسای دولت‌های سابق درس کافی نگرفته است یا در باب آرای داده شده به خود (که در واقع نه به رقیب وی بوده) دچار سوء برداشت شده است.

این بگو مگوهای صریح با روحانی به چه سمتی می رود؟ تجربه‌های مواجهه خامنه‌ای با سه رئیس دولت قبلی چه نوع برخوردهایی را محتمل می سازد؟ مشخص است که برنده‌ی این بحث در حوزه‌ سیاست گذاری روحانی نخواهد بود. اما آیا خامنه‌ای به برخورد لفظی اکتفا خواهد کرد؟ با توجه به دفترچه‌ی دستورالعمل‌های خامنه‌ای و عدم اکتفای وی به پاسخ لفظی، چهار سناریو برای ادامه‌ی این جدال صریح قابل تصور است:

 

بسیج طرفداران برای حملهء‌ فیزیکی

خامنه‌ای معمولاً خود راساً دستور حمله به مخالفانش را صادر نمی کند اما به افراد بیت به گونه‌ای غیر مستقیم ندا را می دهد. آنها نیز راه هواداران سفت و سخت را برای حمله باز می گذارند و نیروهای امنیتی و نظامی و شبه نظامی نیز پوشش و حمایت لازم را فراهم می کنند. سخن وی در باب "آتش به اختیار" (17 خرداد 1396) علامتی است به هواداران برای حمله به روحانی با سنگ یا کفش یا "جسم سختی" دیگر یا کتک زدن وی در یکی از مجامع عمومی، کاری که تا کنون با عطا‌ء الله مهاجرانی، عبدالله نوری، علی لاریجانی، محمد خاتمی، ناطق نوری و دهها شخصیت سیاسی دیگر (مثل اعضای مجلس) در ایران برای ارعاب و سر جای خود نشستن آنها توسط هواداران خامنه‌ای با علامت دادن غیر مستقیم خود وی یا بیت انجام شده است. روحانی هیچ حفاظی در برابر این حمله ندارد. اگر قرار بود آرای داده شده حفاظی ایجاد کند رای محمد خاتمی برای وی چنین می کرد.

 

پیگرد قضایی نزدیکان و همراهان

خامنه‌ای در طول چهار دهه از عمر سیاسی‌اش در حکومت اسلامی نشان داده که فردی کینه توز و انتقام جوست و دست از انتقام کشی سیاسی بر نمی دارد. از این جهت می توان انتظار داشت که وی ضربه‌ای به روحانی توسط یکی از نهادهای تحت نظرش بالاخص قوه‌ی قضاییه وارد کند. این ضربه می تواند بازداشت برادر روحانی (با پرونده‌های فساد و سوء استفاده‌‌ی وی) یا بازداشت چند تن از همکاران نزدیک وی یا ایجاد بحرانی دیگر برای دولت باشد. قوه‌ی قضاییه همیشه ابزاری در دست خامنه‌ای برای انتقام گیری بوده است. در دوره‌ی احمدی نژاد برخی از نزدیکان وی به دادگاه احضار شدند و برای آنها پرونده سازی شد، در حالی که فساد و س<ئ استفاده از قدرت به آنها محدود نمی شد.

 

فشار سیاسی

فشار بر رئیس دولت در جهت برکناری یکی از مقامات نزدیک به وی می تواند عکس العمل دیگر خامنه‌ای به حاضر جوابی‌های روحانی باشد. فشار سیاسی دیگر درست کردن بحران‌های ادواری (به قول خاتمی هر 9 روز یک بحران) برای دولت است: حمله به تجمعات دانشجویی، راه انداختن کفن پوشان درقم، آتش زدن سینما و کتابفروشی، و بمب گذاری در دفاتر مطبوعات برخی از نمونه‌های این بحران سازی‌ها هستند. افسران جنگ نرم خامنه‌ای همه در این قلمروها تخصص دارند و آماده‌ی چنین تحرکاتی هستند. آنها تنها به "ندا"ی رهبر برای شروع نیاز دارند. البته جنگ در سوریه و عراق می تواند یک عامل بازدارنده باشد چون هزاران تن از نیروهای وفادار به خامنه‌ای در عراق و سوریه مشغول جنگ هستند. در مقابل، جنگ می تواند عاملی توجیه کننده برای این گونه سرکوب‌ها قرار گیرد.

 

ترور یکی از نزدیکان

​ترور سعید حجاریان (اطلاعاتی سابق و مشاور لاحق) در دوران خاتمی هشداری بود به خاتمی برای پرهیز از هرگونه اقدامی در جهت تغییر سیاسی در کشور و کند کردن حرکات مشاوران وی. خاتمی این درس را به خوبی گرفت و تا پایان دوره‌اش قدمی در برابر خواست‌های خامنه‌ای بر نداشت. او حتی لوایح دوقلویش را در جهت لغونظارت اسصوابی و افزایش اختیارات رئیس جمهور از مجلس پس گرفت. دشوار است باور به این که ترورکننده بدون هیچ هماهنگی با بیت به این اقدام دست زده باشد بالاخص با توجه به این که وی پس از مدتی آزاد شد. ترور یکی از نزدیکان روحانی- یک عنصر قبلا اطلاعاتی مثل حسام الدین آشنا- می تواند هشدار لازم را به وی بدهد.

 

حدس و گمان یا احتمال معقول

ممکن است برخی خوانندگان سناریوهای عرضه شده را صرفاً حدس و گمان تلقی کنند. اما وقتی منش و شخصیت خامنه‌ای بالاخص در رفتار با منتقدان خویش را در نظر بگیریم و ملاحظه کنیم که سناریوهای بالا نه چند قرن قبل بلکه در سال‌هایی نزدیک و شرایط مشابه عملا اجرا شده‌اند آنها را جدی تر خواهیم گرفت و نسبت بدان‌ها حساس تر خواهیم شد. خامنه‌ای به صراحت از بنی صدری شدن اوضاع اظهار نگرانی می کند: "در سال 59، رئیس جمهور وقت جامعه را دو قطبی، و مردم را به دو دسته مخالف و موافق تقسیم کرد که نباید این تجربه تکرار شود." (22 خرداد 1396) این سخن و موضع گیری بسیار شبیه به سخنان وی و هوادارانش در سال‌های 1376 تا 78 در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی است.

سناریوهای فوق البته گذاشتن راه واکنش در برابر خامنه‌ای و نزدیکان وی نیز نیستند چون آنها خود در این زمینه‌ها از مدرسه‌ی سرکوب فارغ التحصیل شده‌اند.

بر خلاف احمدی نژاد که خامنه‌ای خطری از جانب وی احساس نمی کرد روحانی، خاتمی و رفسنجانی به علت روحانی بودن و همتراز خامنه‌ای بودن از حیث سواد فقهی و جایگاه در دیوانسالاری مذهبی تهدید‌های بالقوه از سوی وی تلقی می شده‌اند. کسانی که می توانند خامنه‌ای را نائب امام زمان تلقی کنند سه روحانی دیگر را نیز می توانند چنین تصور کنند. از همین جهت بود که رفسنجانی تحت بیشترین فشارها بالاخص در سال‌های پایانی عمرش قرار گرفت. خامنه‌ای حتی حاضر نیست بپذیرد محمد خاتمی که امروز هیچ مسئولیت سیاسی ندارد برای چند ساعت خارج از رادار نیروهای امنیتی وی قرار گیرد. او حتی از حسن خمینی احساس خطر می کند و به همین لحاظ در مراسم سالگرد خمینی در سال 1389 تمهیدات برهم زدن سخنرانی وی فراهم شد. با این سطح از حساسیت طبعا با هر وسیله و امکانی آنها را تحت کنترل قرار می دهد.

پس از انتخابات 96 روحانی در میان قشر خواهان تغییر و نیز رسانه‌های خارجی در قد و قامتی نزدیک به محمد خاتمی ظاهر شده است. او این روزها با اعتماد نفسی بیشتر سخن می گوید و به صراحت ائمهء جمعه و روحانیون نزدیک به خامنه‌ای و فرماندهان نظامی وی را به چالش می کشد. بعید به نظر می آید خامنه‌ای در این شرایط دست روی دست بگذارد.

بازگشت به خانه