تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
26 خرداد 1396 ـ 16 ژوئن 2017 |
سکولاريسم مذهب نيست!
نیکروز اولاد اعظمی
این مطلب در زمينه سكولاريسم پاسخ به كسانى است كه در همگرايى با سياست اصلاح طلبان دينى سكولارهاى خواهان جدايى دين از دولت و حكومت را به تيغ اتهام خود گرفته اند و مدام از مذهب ساختن سكولاريسم از سوى آنها براى توجيح ذوب شده گى خويش در اصلاح طلبان دينى، سخن ناراست بر زبان مى رانند. اين مطلب روشن مى سازد سكولاريسم آنگاه كه تعبير مذهب از آن شود ديگر معنايش سكولاريسم نيست بلكه تنها همان مذهب است كه بنابر ذات ارزشى اش به جامعه اى “همه با هم” محتاج است.
با بن بست و در واقع شكست جمهورى اسلامى در نوع حكومت مدارى و مديريت سياسى جامعه، واژه سكولاريسم در معناى خود بر محافل ايرانيان به موضوعى داغ تبديل شده و هر كس “از ظن خويش” بدان مى نگرد كه بعضاً خالى از شائبه و غرض ورزى نيست. بسيار آنهايى كه در تطابق اتخاذ مشى سياسى با اصلاح طلبان دينى بسر مى برند، براى مقابله با مخالف نظرى خويش آنها را از به دام افتادن در “مذهب سكولاريسم” هشدار مى دهند و از آن برحزر مى دارند اما واقعيت امر در زمينه سكولاريسم چيست و آيا اساساً مذهب و سكولاريسم را مى توان همانه و در يك مكتب بخصوصى گرد آورد؟
مذهب اصل و اصولى اعتقاديست و احكامش بر سرنوشت بشر ادعايست ابدى كه بوسيله آگاهى و وجدان پيامبران از طريق تنزيل اجرا مى شود. سكولاريسم داراى ريشه لاتين(suecularis) يعنى روزگار و جهان معنا دارد بعبارت ديگر روزگار كه از جهان دنيوى معنا مى گيرد. روزگار كه همان زمان است در حركت تحولى انسان و جامعه، با مكانيسم احكام ابدى نمى تواند آميختگى داشته باشد زيرا زمان، آنجا كه ارزشهاى احكام و اصول بر مناسبات و شئون زندگى سيطره داشته باشد تهى از مفهوم است در حاليكه زمان معناى خويش را در حركت جامعه بسوى خلق آثار و ارزشهايى مى گيرد كه آنها باز توليد مى شوند و روزگار از پى روزگار ديگر از يكديگر انقطاع مى يابند. جامعه سكولار جامعه تنوع در انديشه و سبك هاى مختلف زندگى ست از اينرو با هيچ مظاهرى از جامعه “همه با هم” كه اصل نظامات توده وار يست مطابقت ندارد. در جريان رويدادهاى مصر صرفنظر از نقش هاى مثبت و منفى كه نيروها ايفاء نمودند برخى مدعيان سكولار ايرانى قطبى شدن جامعه ميان سكولارها و اسلامگرايان را به عنوان علائم منفى، ژاژخايى مى كردند به جاى اينكه هر حضورى از نيروها را مفيد و محق براى جامعه اى در حال گذار به دموكراسى تبيين كنند بهانه ها اين بوده كه جامعه با قطبى شدن به سوى خشونت كشيده مى شود در حاليكه جامعه گذار به دموكراسى به ناگزير برخى مقاومت هاى واپسگرايانه كه مى تواند با خشونت هم همراه شود صورت مى گيرد مسئله اينست كه روند دموكراسى بدون حضور نيروهاى مستقل كه هر يك داراى هويت خود باشند، محال است اين هنر ايرانيان است كه تاريخاً با گرايش به “تقيه” كردن و امروزه تحت لواى “مدارا” به بى هويتى خويش در جامعه با مشخصات “همه با هم” تداوم مى بخشند. ايجاد “تناسب قوا” براى كاهش خشونت بدون توازن قوا توازنى كه بتواند خشونت را مهار كند محال است و اصلاً چنين تناسبى شكل نمى گيرد در واقع شكل “تناسب نيروها” معلول توازن نيروها ست و رابطه شان رابطه اى عّلى ست بنابراين هر حضورى از نيروها به مثابه يك هويت و يك قطب محسوب مى شود و در توازن خود نوع تناسب را برقرار و معين مى سازد.
زمان كه از طريق حركت تحولى مفهومش را به ما مى نماياند در پيوند تنگاتنگ با نگرش انسان به هستى و انديشيدن است زيرا از انديشيدن است كه حركت ايجاد مى شود و از پى حركت ارزشها و ارزشها در ادوار مختلف و موقعيت ها به زمان مفهوم دوران مى دهند پس زمان در جهان فيزيك معنايش را از حركت تحولى مى گيرد و در هر مكان حركت به زمان مفهوم ببخشد در آن مكان نيروى انديشيدن حضور دارد از اين منظر سكولاريسم قبل از هر چيز با انديشيدن پيوند دارد و نه مذهب كه احكاميست ابدى؛ اين تعريف و توضيح ما را به چيزى متقاعد مى سازد كه بگوييم آنچيز سكولار انديشيدن است.
اگر مى خواهيم چيزى را بشناسانيم و بر جايگاه شناسنده قرار بگيريم بايست واقعيت هر چيز را به همان شكل موجودش توضيح دهيم و اگر توضيح بر ميل شخصى ما باشد در آن صورت مسخ واقعيت كرده ايم. پديده سكولاريسم در عمل و به معناى مدرن آن با عصر روشنگرى اروپا پيوند دارد عصرى كه مى خواهد زمان را با جهان موجود پيوند دهد و بدان معنا ببخشد در اين عبارت هم روشنگرى ملحوظ است و هم جهان (يا مكان) و زمان، بعبارت ديگر روشنگرى با زمان(روزگار) و مكان( جهان واقعى) كه جمع بست اين دو مى شود سكولاريسم با روشنگرى كه مربوط مى شود به انديشيدن به موضوعات زمان و مكان با يكديگر در زمينهِ توليدِ ارزشها همانه مى شوند.
مفهوم سكولاريسم در عصر روشنگرى به همين روال و ترتيبى است كه توضيح آن رفت. برداشت من از سكولاريسم در نوشته هاى من همين است و خودم را بر اين معنا و مفهوم از سكولاريسم تعريف مى كنم. كسانى كه باب طبع سياست شان در راستاى مديريت سياسى جامعه به اصلاح طلبان دينى است و در تقويت قدرت آنها بر حكومت جد و جهد مى ورزند بتبع اين طبع بر روشنگرى سكولار مى تازند و از خطر مذهب شدن سكولاريسم داد و قال راه مى اندازند تا بقول معروف دست پيش گيرند تا پس نيافتند. اين دسته از آدمهاى به اشغال ارزشها در آمده هنوز جرئت يك مختصر توضيح از معناى سكولاريسم را پيدا نكردند تا فهميده شود بالاخره سكولاريسم مورد نظر آنها كدام است كه متفاوت از سكولاريسم ديگرانى است كه اين ديگران ” معيار هاى اسلامى” بر نظام سياسى ايران و “يا سياست بايد در خدمت دين و اخلاق باشد” را به نقد روشنگرانه گرفته اند اما تو وانمود سازى كه اين ديگران مشغول مذهب ساختن آنند؟ مى گويند از سكولاريسم مذهب نسازيد خوب اين كه دعوا نداره لطف كنيد سكولاريسم را تبيين كنيد تا مشخص شود كدام طرز فكر از آن مذهب مى سازد سكولارهاى طالب حكومت و دولت سكولار يا “سكولارها” يى كه سكولاريسم را به قربانگاه اصلاح طلبان مذهبى مى برند؟
كج و كم فهمى ست، قطبى شدنِ جامعه خصوصاً از پى رشد فكرى و بالغى انسان، و بطور مشخص در زمينه چيره شدن انسان بر ارزشهايى كه خود مى آفريند(مانند ارزشهاى دين) را محصول تأثير تعدادى از افراد و شخصيت ها و يا گروها تحليل كنيم. در افتادن انسان عصر روشنگرى با ارزشهاى دين بر مناسبات آغاز قطبى شدن جامعه بود كه از آن رقابت ميان ارزشهاى عرفى و دينى بر خواست و در نهايت جامعه را به سمت الگوى دموكراسى هدايت نمود. چنين قطبى شدن جامعه ماحصل سرشت تكامل و آگاهى هاى اجتماعى ست؛ ايرانيانى كه ضد دخالت دين در دولت و حكومت هستند يك قطب را تشكيل مى دهند و اصلاح طلبان دينى متمايل به بقاء دولت و حكومت اسلامى قطب ديگر، رقابت مابين آنها در زمينه هاى چگونگى مديريت سياسى جامعه مديريتى كه توانمند در اداره جامعه بر حسب ارزشهاى انسانى و اينجهانى و پاسخ گو باشد، امكان عبور از ارزشهاى دين بر نظام سياسى را فراهم مى آورد آغاز چنين رقابتى در سرشت تحولات اجتماعى و فكرى به مديريت پاسخگو در سير رويدادها منجر مى شود اگر چنين رخ ندهد معنايش تداوم جامعه اى “همه با هم” است و ما امروز عنصرى از اين واقعيت(همه با هم) را ميان طرفداران ماندگارى نظام دينى و برخى “سكولارهاى سياسى مشاهده مى كنيم و هر دو جريان در يك همانگى سياسى بشدت از جارى شدن فضا رقابتى ميان ارزشهاى دين و سكولار واهمه داشته و به بهانه قطبى شدن جامعه محافظه كارانه از ايجاد چنين فضايى ممانعت بعمل مى آورند. آنها نمى خواهند بفهمند كه تأسيس جمهورى دينىِ اسلامى و يا شكست جنبش هاى تحول خواهانه پيشين نتيجه ضعف حضور انديشه هاى سكولار بوده است.