تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

 14 تير 1396 ـ  5 جولای 2017

سازمان مجاهدین قدرت طلب مذهبی است نه سکولار

بخشی از گفتگو با شمی صلواتی

گفتگوگر: سعید صالحی نیا

پرسش: چرا از دید شما نقد فرقه مجاهد لازم است؟

 

پاسخ: قطعاً برای شما هم روشن است که سازمان مجاهدین شکلی دیگری از نوع حکومت اسلامی است با این تفاوت که حکومت فعلی در قدرت است و سازمان مجاهدین در اپوزیسیون. نقد فرقهء مجاهدین براساس همین ضرورت است. سازمان مجاهدین یک سازمان اسلامی است و اساس اش بر تبعیض بنا شده. سازمانی درخود، فرقه ای، و بسته است. بینیادش براساس ریا و دروغ سرهم بندی شده. هیچ گونه معیار انسانی در تفکر مجاهدین دیده نمی شود. سازمانی ماجراجو و غیر مسئول است. جدا از این ها آلت دست حکومت های ارتجاعی ست و از لحاظ ایدئولوژیک یک فرقه من درآوردی و اگر تغيیر و تحولاتی در ایران پیش آید این سازمان در برابر هر حرکت پیشرو می ایستاد و سرکوب می کند و تا به حال هرگونه انتقاد را باتهمت زدن و عوامل رژیم آخوندی خواندن پاسخ گفته است. از لحاظ بدنهء تشکیلاتی نيز فوق العاده ارتجاعی و غیر دموکراتیک و متشکل  از آدم های قدرت طلب و نابخرد و عوام است.

 

پرسش: شما در مقاله ای خکه در سایت تان و چند سایت دیگر منتشر شده، فرمودید ايد که نحوهء برخورد فرقهء مجاهد، در گسترش خشونت رژیم اسلامی موثر بوده است. عده ای این بحث مهم را «دفاع از جنایات رژیم» می دانند. این خودش خیلی شجاعت می خواهد که ما بیائیم پدیدهء خشونت سیاسی در ایران را بین رژیم اسلامی و مابه ازای آن در اپوزسیون، یعنی فرقه مجاهد، شریک ببینیم. لطفاً بیشتر در این مورد توضیح دهید.

 

پاسخ: حتی اگر که ما بخواهیم، بر اساس یک مصلحت سیاسی، پیش برویم، علیرغم میل ما، حقیقت کم رنگ نمی شود، چرا که حقیقت در تاریخ ثبت شده است و حقیقت های تاریخی را اگرکتمان کنيم هم تأثیری در حقانیت تاریخ نخواهد داشت... این که سازمان مجاهدین، با حرکت های نظامی نابجا، حکومت اسلامی را تقویت کرد و به آن انسجام بخشید یک حقیقت است، نه تحریف یک روایت. ما نباید پراتیک سازمان فرقه ای مجاهد را با مصلحت سیاسی و به دلیل «اپوزیسیون بودن» اش نادیده بگیریم. چرا که انکار اين حقیقت جنبش سرنگونی طلبی را تضعیف می کند. من می خواهم بگویم که در آن موقع حکومت اسلامی یک دست نبود، انسجام نداشت، در میان رهبران اش هنوز در مورد چگونگی حکومت کردن اختلاف نظر وجود داشت و به همین دلیل فضا آنقدر بر نیروهای اپوزیستون تنگ نشده بود. دیکتاتوری هنوز قدرت مطلق نبود و شعارهای انقلابی نیروهای سیاسی در میان مردم هنوز جا داشت شاید اگر مجاهدين نبودند، و يا اگر مسئولانه عمل می کردند، جنبش انقدر ضربه نمی خورد. حکومت اسلامی در سرکوب مخالفان خود ناتوان و ضعیف بود، و در درون اش انسجامی برای سرکوب وجود نداشت. حکومت اسلامی، برای تثبیت خود، محتاج یک بهانه بود و به این ساده گی نمی توانست به جنبش برابری طلب و آزادی خواه ضربه بزند؛ و مجاهدین این بهانه را برای آن فراهم کردند. قطعاً خود شما باید به یاد داشته باشی که مجاهدین وقتی ازخمینی ناامید شدند در پشت سر بنی صدر به خط شدند و بنی صدر فرمانده کل قوای حکومت اسلامی بود. یعنی سازمان مجاهدین تا سال 60 شریک جنایت های حکومت اسلامی بود. بعد از بنی صدر دو انفجار پی در پی توسط سازمان مجاهدین هم برای جمهوری اسلامی برکت شد؛ برکتی که حکومت اسلامی را یک دست و منسجم کرد و توانست گلهء «حزب الله» را سازماندهی کرده و به احزاب سیاسی حمله کند و بی شرمانه کشتار نماید و فضای رعب و وحشت راه بیاندازد. در انقلاب های دنیا حرکت های ماجراجویانه بیشتر به نفع جنایتکاران در مسند قدرت تمام شده است.

       در مورد عمليات موسوم به «فروغ جاویدان» هم سوال این است که رهبران مجاهد روی چه اصل و تحلیل و سیاستی این عملیات را طراحی کردند؟ چون در آن زمان حکومت اسلامی از لحاظ نظامی قوی بود و تجارب هشت سال جنگ را داشت و امکانات وسیع نظامی در اختیار داشت و فضای داخلی آمادۀ یک تحول اجتماعی نبود. مجاهدین، با توافق عراق، این حمله را ترتیب دادند و قرار بود نیروی هوائی عراق هم حمایت شان کند که عراقی ها با ایران به توافق رسیدند و نیروی نظامی مجاهدین تنها ماند. حکومت اسلامی آگاهانه راه را تا کرمانشاهان برایشان باز کرد و از آن استقبال کرد. این حملهء مجاهدین هم برای حکومت اسلامی برکت دیگری بود تا، بعد از اتمام جنگ هشت ساله، دست به تصفیه دیگری بزند. حکومت اسلامیهم حقیقتاً بهترین بهره برداری را کرد و به کشتار زندانیان سیاسی دست زد و رعب و وحشت دوباره را بر جامعه مسلط ساخت. هرگونه اعتراضی را خفه و هر صاحب اندیشه ای را اعدام کرد و ادامهء حیات خود را تثبت نمود.

       سازمان هایی چون مجاهدین خلق، و جندالله در سیستان و بلوچستان، هرکدام به نوعی به اعتراضات و مبارزات مردم ضربه زده اند. احزاب ارتجاعی و کهنه پرست در ایران همیشه باحرکت های کور و ماجراجویانه حکومت اسلامی راتقویت کرده اند.

       برای رهبران این فرقۀ من درآوری «قدرت»، هر چند هم که اندک باشد، قدرت است، و لذا آنها چشم به حکومت های ارتجاعی چون عرستان سعودی، و از همه مهمتر امریکا، دوخته اند. مجاهدین خود را در برابر مردم مسئول نمی بینند بلکه تحقق رویاها شان را از حکومت امریکا طلب می کنند. اینها به مبارزات مردم و اعتراضات مردم اهمیت نمی دهند چرا که نه توان سازماندهی اش را دارند و نه پایگاهی در میان مردم. به همین دلیل ساده نوکر بی چون و چرای حکومت های ارتجاعی اند. تا دیروز در رکاب صدام حسین به هر تحقیری تن می دادند و امروز برای ماندن در رکاب امریکا از هیچ کارحقیری رویگردان نیستند.

 

پرسش: فرقه مجاهد سال هاست که دم از «سکولاریزم» می زند در حالی که تمام بیانیه هایش و ساختار ذهنی که برای فرقه اش ساخته پر است از قدیس بازی شیعی. شما توضیح دهید که آیا می شود سازمانی ایدئولوژی شیعه داشته باشد و بعد سکولار باشد؟

 

پاسخ: گفتم که سازمان مجاهدین یک سازمان «مذهبی» است و بنا بر همين امر نمی تواند سازمانی سکولار باشد و اگر چنین ادعای می کند از سر ریا کاری است. چرا که مذهب انعطاف پذیر نیست. تفکر مجاهدین، صرف نظر از شیعه بودن اش، از کتاب قرآن سر چشمه می گیرد، کتابی که بر اساس خشونت و تبعیض تنظیم شده است.

       سکولاریزم یک تفکر و اندیشهء ترقی خواهانه است که در تضاد و در مبارزه با «مذهب» شکل گرفته. و سازمان مجاهدین جهان بینی اسلامی دارد و یک سازمان مذهبی نمی تواند در تضاد با خود عمل کند. اين مذهب ضد زن است و زن را انسان درجه دوم می داند، انتقاد در اين مذهب ممنوع است و تعریف انسان از نظر مآن بردگی و بندگی است. هر گونه شادی و موزیک حرام است و هر گونه تفکر علمی در ضدیت با خدا و شیطانی ست، آزادی شخصی و سیاسی در ااين مذهب بی معنا است و همهء کتاب های علمی از نظرش بی فایده و فاسد کننده است. کتاب قران اصل است و زبان خدا هم عربی است.

       در سکورلایزم آزادی اندیشه بی قید و شرط است در حالی که سازمان مجاهدین هر انتقاد را با مارک عامل رژیم آخوندی بودن پاسخ می دهد و اگر در آینده تغییر و تحولاتی در جامعه ایران پیش آید و بنا به معادلاتی سازمان مجاهدین بتواند در مسند قدرت قرار بگیرد آن وقت هر انتقاد را با شمشیر و گلوله پاسخ خواهد داد.

       در سکولاریزم مذهب امر خصوصی است در حالیکه در سازمان مجاهدین عضویت در تشکیلات مشروط به مذهب شیعه است.

       در سکولاریزم رهبران سیاسی انتخابی هستند در حالی که چارت تشکلاتی سازمان مجاهدین غیر دموکراتیک و انتصابی است.

       در جامعهء سکولار انسان ها در لباس و موزیک، شغل و مسئلهء جنسی، و انتخاب همسر آزاد هستند اما در سازمان مجاهدین، بر اساس اصول سازمانی، آدم ها بايد از برآوردن نیازهای انسانی محروم باشند.

       و از آنجا که سازمان مجاهدین یک سازمان ارتجاعی و بی پرنسیب و شیفتهء قدرت است و در اين راستا به هر ریسمانی چنگ می اندازد، سکولاریزم برای آن تنها «تخت پرش»ی است که بتواند تعدادی از آدم های معترض و ضد حکومت اسلامی را دور خود جمع کند.

برگرفته از فيس بوک مصاحبه شونده

بازگشت به خانه