تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
14 تير 1396 ـ 5 جولای 2017 |
آيا تبليغات آلترناتيو می سازد؟
سيروس ملكوتی
سازمان مجاهدين يك استثنا از منظر معماري نهادسازي گروهي اپوزيسيونل و تبعيدي در تاريخ سياست ايران و جهان بشمار مي رود، چه با آن موافق باشيم و چه مخالف اين را نمي توان كتمانش نمود.
آنها توانسته اند سيروس ملكوتی: آيا تبليغات آلترناتيو می سازد؟تبليغ و پروپاگاندا در مقياسي حرفه اي و جهاني را بياموزند و بكار بگيرند. به مثابه ثروتمندترين نهاد سياسي و تبعيدي جهان دانسته اند كه چگونه در جهان سرمايه و سوداگری هستي خود را عليرغم همهء فشارها رقم بزنند و، بعد از گذار از مرحلهء نافرجام عمليات نظامی، تمام هم و تلاش خود را روي موضوع لابيگري قرار داده و، بجاي سازماندهی مبارزات در ايران، محور توجه و تمركز خود را ثبت خويش نزد غرب به مثابه تنها آلترناتيو ممكن خارج از دايرهء حكومتي قرار داده اند.
جالب است بدانيم كه اين لابيگري ها در ابتداي خود صرفاً جنبهء دفاعي در برابر تهاجمات حکومت اسلامي را داشت. آنها، در روند لابيگري خود، خيلي زود دريافتند كه براي دست يازي به دواير قدرت در غرب ميبايست از مديريت تبليغاتي حرفه اي استفاده نمايند. آنها پيشترها توانسته بودند تجربهء كوچكتر آن را در جلب هنرمندان بين المللي و رسانه ها از طريق مديريت هاي حرفه اي ارتباطات پيش برانند. آموخته بودند که براي چنين منظوري بايد هزينه نمود و كار را بدست نهادها (آژانس هاي تبليغاتي و مديريت ارتباطي) ذيصلاح سپرد.
اين آموزه ها و سازماندهي هاي حرفه اي زماني صورت مي پذيرفت كه بخش اعظم اپوزيسيون ايراني در تعدد و تنوع خرد شدهء خود هنوز به تكرار شكل و شيوهء نمايشات دوران پيشا انقلاب اش در واحدهاي دانشجويي علاقمند بوده و نمي توانست فراتر از آن را درك نمايد و حتي آن را عدول از جوهر مبارزاتي مي انگاشت. اين تفكر هنوز هم به قوت خود البته باقي ست.
همايش های سازمان مجاهدين طي همهء سال ها با درك و معماري طراحان حرفه اي برگزار گرديده و توانسته طي زمان - حتي بدون پشتوانهء آشكار شده و قابل رؤيت مردمي از داخل كشور - خود را نزد قدرت هاي غربي به مثابه يك بديل جدي جا بزند؛ حال چه خوشايند ما باشد و چه نباشد تغييري در اين واقعيت ايجاد نمي كند.
حال ما بزودي شاهد دوران تازه اي از تبليغات گستردهء سياسي از سوي اين سازمان خواهيم شد؛ دوراني از تصاحب ذهنيت نسل معترض و خواهان تغيير در ايران.
بنابراين، پس از كسب امتياز حمايت هاي جهاني، سرمايه گذاري اين سازمان بسوی ذهنيت گسيختهء درون كشور روی خواهد آورد تا آن را نسبت به توانائی مديريت خود براي تغيير متقاعد نمايد.
منظور من از طرح اين نكته از نكته ها در مورد سازمان مجاهدين و اپوزيسيون ايراني، توجه نمودن به سازماندهي مبارزاتي از منظر معماري تبليغاتي و ارتباطي آن است.
برگرفته از فيس بوک نويسنده
اظهار نظرها:
احمد مقيمی: مجاهدین خلق در مدتی کوتاه پس از پیروزی انقلاب منحوس، تبدیل به بزرگترین گروه سیاسی شدند. آن زمان با موضع گیریهای اصولی توانستند پشتیبانی سایر گروهها و احزاب از جمله کومله و دموکرات را به دست آورند. گذشت و گذشت تا به امروز رسیدند، در طول این مدت طولانی با اشتباهات استراتژیک و گاهی خیانت ها، به مرور تغییر ماهیت دادند.
پس، در نداشتن پایگاه مردمی مجاهدین هیچ شکی نیست اما ضدیت هیستریک و بیمار گونه بخشی از مردم شستشوی مغزی شده آخوندی، تعجب بر انگیز است. تبلیغات سیستماتیک ۳۹ ساله رژیم ضدّ بشری تاثیر گذاشته، تا جأییکه بسیاری غرق در بلاهت و نادانی، فجایع و بحرانهای رژیم را از جانب مجاهدین میبینند. کسی از آغاز کننده جنگ هشت ساله یعنی خمینی و رژیم آخوندی نمیگوید، اینکه یک میلیون جوان و نوجوان را با وعده بهشت فریب داده و به قربانگاه بردند، اغلب آنان کشته، مجروح و معلول گردیدند، اما چند عملیات کوچک مجاهدین را تبدیل به صحرای کربلا کرده خونخواهی میکنند.
با نگاهی به کامنتهای سایتهای بی بی سی، ایران فردا و غیره از دیدن آن همه فحاشیهای بسیار زشت، موفقیت آخوندها در فرهنگ سازی شبه خودشان برایم اثبات گردید. آن همه کینه و خشتک دریدنی که بر علیه مجاهدین و در زمانی دیگر بر علیه عربستان و اسرائیل بروز داده میشود، اگر بر علیه رژیم اعمال میشد، وضعیت امروزی مان گونه دیگری بود.
افشين ديانت: اما چیزی که در میان همایشات باشکوه و گران قیمت فرقه مجاهدین خالی است، نمایندگان ملت ایران هستند . گروه های چپ مخالف نظام، سکولارها، ملی ها و خلاصه مخالفین نظام فقها، با بی اعتنایی به فرقهء مجاهدین به آنها نشان داده اند که با پشتیبانی پترودلارهای عربستان و حمایت های سیاستمداران فاسد امریکا، مانند جولیانی و بولتون، و سناتورهای جنگ طلب مانند مک کین نمی شود حمایت مردم داخل کشور را جلب کرد و این دلیل تنهایی فرقه مجاهدین در میان دوستان خارجی اش است.
ق.طاهر: به باور من، این سازمان هرگز موفق نخواهد شد و نمی تواند ذهنیت گسل داده شده درون کشور را متقاعد به مدیریت خود برای تغییر نماید. سازمانی با ساختار دگماتیستی، اندیشه های مذهبی که در روسری های اعضای زنشان موج می زند، جدایی ابریشمچی از مریم برای اینکه بتواند با مسعود رجوی ازدواج کند، رابطه تنگاتنگ مجاهدین با حکومت صدام حسین، دلایلی هستند که این سازمان هرگز نتوانسته و نمیتواند برای اکثریت مردم ایران جذابیت داشته باشد. پول دادن به سیاستمداران و دیپلمات های بازنشسته چند کشور نمی تواند وزنهء آنها را در درون کشور سنگین کند.
جالب اینجاست که مردم عادی شرکت کننده با پلاکارد های این سازمان در همایش ها و تظاهرات شهروندان کشورهای دیگر هستند، برای مثال سیاه پوستان و آسیای جنوب شرقی! معلوم است که به این افراد پول داده شده و خودشان هم نمیدانند که اصل ماجرا چی هست! همین ترفند را جمهوری اسلامی هم میزند وقتی در کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین به افراد تهی دست برای شرکت در مراسمهای گوناگون به نفع رژیم پول میدهد. از این گذشته دستگاه تبلیغاتی هیتلر قوی تر از مجاهدین بود اما ایدیولوژی آنها بدرد نخور بود. ایدئولوژی این سازمان که مسابقه تقدس و شیعه گری با رژیم ایران میکند بدرد مردمی که خواستار آزادی، دمکراسی و سکولاریسم هستند نمی خورد.
افرادی که از مجاهدین بریدند از یک سازمان غیر دمکراتیک و دگمی سخن می گویند که در آن مسعود رجوی مثل بت پرستش میشود و کسی اجازه انتقاد ندارد. سازمانی که هنوز سرنوشت مسعود رجوی را از مردم ایران پنهان کرده و صداقت و شهامت گفتن آن را ندارد. هر فرد یا سازمانی که مخالف رژیم دیکتاتوری ایران است الزاما دمکرات نیست. همچنانکه اکثریت مخالفان رژیم استبداد گذشته دمکرات نبودند. جالب اینجاست که هنوز مردم ایران به آینده ساختار سیاسی و حکومتی کشور رای ندادند اما مجاهدین ریس جمهور منتخب مقاومت انتخاب کرده! شاید اکثریت مردم ایران به پادشاهی مشروطه رای دادند!
سيروس ملکوتی: قصدم نقد و بررسي سازمان مجاهدين در حيطه انديشه و سياست نبود، بلكه استفادهء اين سازمان از لابيگري و مديريت ارتباطي در سطح كلانش در پيشبرد انسجام و معرفي خود بود. در سال 2008 طرحي را ببرای برگزاری يك همايش گسترده در اختيار حزب دمكرات كردستان ايران گذاشتم؛ طرحي كه، با ميزباني آن حزب، همهء سازمان ها و احزاب در همايشي شامل بر هزاران نفر شركت كننده در استكهلم تصوير ساز يك بيان سياسي جدي مي شد و شايد سر فصل يك همكاري و وحدت گسترده با شركت هنرمندان بنام كرد و ايراني و جهاني. اما متاسفانه مورد توجه قرار نگرفت زيرا اعتماد به نفس كامل از اجراي آن وجود نداشت . نمونه هائي از اين دست فراوانند. حال با مثال سازمان مجاهدين در زمينه تبليغات، لابيگري و مديريت كلان ارتباطي خواستم تلنگري به تفكر سياسي مبارزان بزنم كه نمي توان هستي سياسي خود را در اين جهان با شيوه هاي قديم و منسوخ شده سازماندهي پيش راند. بايد آموخت و از ابزار همين جهان پيش روي و داده هايش استفاده نمود.