تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
19 تير 1396 ـ 10 جولای 2017 |
منشور کوروش، دليل ناحق بودن حکومت اسلامی ست!
شکوه میرزادگی
امسال چهارم جولای، همزمان با روز استقلال آمریکا، مجسمه ی منشور کوروش بزرگ، با شکوه فراوانی بر یکی از خیابان های آمریکا در لس آنجلس جا خوش کرد؛ مجسمه ای که بدون نام کوروش، و بدون نام ایران نمی تواند معنایی داشته باشد. ما در سایت بنیاد میراث پاسارگاد خبر این اقدام بسیار زیبا و جالب را منتشر کردیم و من آن را در فیس بوک شخصی خود نیز گذاشتم؛ بدون آن که هیچ شناختی از برگزار کنندگان آن داشته باشم؛ و بلافاصله چند تنی - چه در زیر مطلب و چه به وسیله تلفن و ایمیل - مطالبی را در رد این اقدام نوشتند و هر کدام از این مخالفین نظریاتی داشتند که به طور خلاصه و در مجموع به مواردی اشاره می شد مثل:
- «موسسه ی برگزار کننده وابسته به لابی های جمهوری اسلامی ست»
یا
- «پشت این قضیه جمهوری اسلامی قرار دارد، برای لجبازی با سیاست های اخیر آمریکا».
... و برخی چیزهای دیگری که این طرف و آن طرف می شود نظیرش را دید.
این نوع برخوردها مرا کنجکاو کرد تا بدانم ماجرا چیست؛ به ويژه که اخیراً از این نوع برخوردها در ارتباط با برخی مراسم که از سوی علاقمندان به فرهنگ ایران برگزار می شود دیده بودم. جستجوی کوتاه من درباره ی افرادی که در «بنیاد فرهنگ ایران» فعال هستند، چه به عنوان هیئت امنا و چه به عنوان کادر اجرایی، در چارچوب امکاناتی بود که هر کسی می تواند داشته باشد - یعنی، از طریق اینترنت و یا از طریق دوستان و آشنایان مقیم کالیفرنیا که از نزدیک با این افراد آشنایی دارند؛ و نتیجه اش این شد که:
1ـ هیچ نشانه و دلیلی وجود ندارد که این موسسه کارش لابی گری جمهوری اسلامی باشد.
2ـ هیچ سند و مدرکی هم نيافتم که نشان دهد جمهوری اسلامی ترتیب ساختن این مجسمه و گذاشتن آن را در کالیفرنیا داده باشد.
3ـ می توان گفت که بیشتر افراد هیئت امنای بنیاد فرهنگ ایران، و یا افراد فعال در این موسسه ثروتمندان و بازرگانانی هستند که به فرهنگ ایران علاقمندند، اما دوست ندارند حرکت و یا کلامی بگویند که «سیاسی» تلقی شوند. و یا (احتمالاً) آن ها را مخالف یا معترض به جمهوری اسلامی نشان دهد.
فکر می کنم این سومین مورد سبب شده چنین شایعاتی در میان برخی از ایرانی های مقیم آمریکا شکل بگیرد.
من درک می کنم که ویرانگری های فرهنگی و سیاسی، فساد، تبعیض، زندان، شکنجه، کشتار و به طور کلی فجایع بی شماری که جمهوری اسلامی در 40 سال گذشته انجام داده، سبب شده که بسیاری از مبارزان سیاسی یا فرهنگی، و یا مردم حق طلب و عدالتخواه، بی آن که سند و مدرکی داشته باشند، اغلب از سر هیجان و احساسات، فعالیت های اجتماعی و فرهنگی هر آن کسی و هر آن سازمانی را که در خارج کشور باشد، و به طور علنی نسبت به جمهوری اسلامی جبهه نگیرد، در جهت موافقت با جمهوری اسلامی به حساب آورند. اما، متأسفانه، این نوع برخوردها، علاوه بر این که منصفانه و اخلاقی نیستند، در بیشتر اوقات سبب می شوند که برخی از افراد علاقمند به کارهای اجتماعی، از ترس بدنامی، تبدیل به افرادی بی تفاوت شوند و از اجتماعات ایرانی کناره بگیرند.
راستی مگر ما، در میان هزاران هزار بازرگان موفق، چند بازرگان شریف و انساندوست و ایران دوست داریم که از مال خود گذشته باشند، شانس رفت و آمد به ایران را از دست داده باشند، و در عین حال خطرهای احتمالی جانی را هم پذیرفته و شجاعانه در کنار اپوزیسیون سیاسی و یا حتی فرهنگی رژیم ایستاده باشند؟ باور نمی کنم که بیش از تعداد انگشتان هم پیدا شوند.
اما عده ی بیشتری نيز هستند که می خواهند، بدون آن که منافع مادی خود را از دست بدهند، یا رفت و آمدشان به ایران قطع شود، و بدون آن که با جمهوری اسلامی درگیر شوند، به ماندگاری فرهنگ ایرانی کمک کنند. آیا منصفانه است که این گروه را با اتهام هایی ناروا در زمره ی خیل کسانی قرار دهیم که رسماً کنار جمهوری اسلامی ایستاده اند؟؛ کسانی که پول هایشان را در هر کجا که به نفع حکومت و یا خاموش کردن صداهای حق طلب تمام شود خرج کرده و مجدانه به بقای جمهوری اسلامی کمک می کنند؟
گذشته از همه ی این ها من، به عنوان کسی که افتخار سال ها تلاش در اپوزیسیون فرهنگی جمهوری اسلامی را دارم، و به عنوان یک عاشق فرهنگ ایران، و برخلاف عده ای که نگران اند جمهوری اسلامی یا وابستگان آن از فرهنگ ما به نفع خودشان سوء استفاده کنند و یا به آن لطمه ای بزنند، هیچ نگرانی و ترسی از نابودی فرهنگ ایران ندارم و می خواهم ادعا کنم که جمهوری اسلامی - با همه ی ویرانگری هایی که در چهل سال گذشته برای نابودی فرهنگ و تاریخ فیزیکی و غیرفیزیکی ایران داشته - در اين صحنه شکستی سخت خورده است.
سخن از چهل سالی است که نیمی از آن به انکار فرهنگ ایران گذشته، با بودجه های گزاف پرداختن به موسسات و خودفروختگانی که به عنوان تاریخدان و باستانشناس و غیره به تحريف تاریخ کشورمان مشغول بوده اند تا وانمود کنند که تاریخ ما از اشغال ایران به وسیله ی نو مسلمانان مهاجم شروع می شود، و تا ثابت کنند که دوران باستان دوران بدبختی و فساد و استبداد بوده است. همه ی اين تلاش ها با شکست روبرو شده اند.
به ياد داشته باشيم که با آمدن احمدی نژاد و گروه رحیم مشایی دوره ای جديد آغاز شد برای مخلوط کردن فرهنگ ایرانی و «فرهنگ جمهوری اسلامی» - از بردن منشور کوروش بزرگ به ایران و پوشاندن لباس پاسداران بر تن «کوروش نمایشی» گرفته تا عوض کردن نام بخش های باستانشناسی و ایرانشناسی دانشگاه های مختلف در اروپا و آمریکا و تبدیل آن به اسلام شناسی، و تا عوض کردن نام های شعرا و فلاسفه و بزرگان ایران به «شعرا و فلاسفه و بزرگان ایران اسلامی» و تا چسباندن نام «آثار ایران اسلامی» بر آثار تاریخی ایران و تا بزرگداشت همزمان زرتشت و خمینی در سفارتخانه های ایران و با حضور نمایندگان یونسکو و، بالاخره، تا همین یکی دو سال اخیر که اجسادی را به نام «شهید» در مناطقی که جایگاه میراث فرهنگی و تاریخی باستانی ایرانزمین اند، دفن کردن، یا مسجد و امامزاده های قلابی در کنارشان ساختن، و تا امسال نوروز که از وحشت حضور حیرت انگیز چندین ساله ی اخیر مردمان در اماکنی چون پاسارگاد و تخت جمشید و بیستون و ... عکس های خمینی و خامنه ای را بر دیوارهایی که تا همین چند سال پیش «ظاغوتی» اش می خواندند کوبیدن و در این مناطق نماز گزاردن. اما نتیجه ی همه ی این تلاش ها توجه و علاقه بیشتر ايرانيان به فرهنگ زیبا و خردمدار خودشان بود و دور شدن بیشتر از جمهوری اسلامی و فرهنگ خشن و مندرسی که بر مردمان تحمیل کرده است.
اکنون هم من از دیدن مجسمه ی منشور کوروش که به نام آزادی در کالیفرنیا نشسته است، بسیار خوشحالم. زیرا باور دارم که این منشور حتی اگر به جای دست های افرادی علاقمند به فرهنگ ایران، با دست های جمهوری اسلامی هم ساخته می شد، نمی توانست هیچ زیبایی و حرمتی را به جمهوری اسلامی اضافه کند، چرا که حضور منشور کوروش، با مفادی که در آن هست، در هر کجایی، تاکیدی بر نامشروع بودن جمهوری اسلامی در ایرانی ست که 2500 سال قبل با این مفاد آشنا بود و اکنون ایرانی قرن بیست و یکمی در حسرت آن آه می کشد.
جولای 2017