تأسيس: 14 مرداد 1392 | در نخستين کنگرهء سکولار های ايران | همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
!با چتر نجات از بانکوک
يادداشت های اسکندر دلدم
برای دست گرمی!
خودش هم از دیدن این همه میکروفن به خنده افتاده!
زبان دنیا و هيئت اسلامی مذاکرات
اخيراً خانم وندی شرمن گفته است: «تیم ایرانی معنی lift را نمیدانست، خیال کردند تحریمها رفع میشود!»
در اين رابطه عرض می شود که کاش آقایان مدعی، بجای اینکه فریدون (اخوی حاج حسن) را ببرند تا برایشان سرخه ای حرف بزند، کسی را می برند که دو واحد زبانتخصصی حقوق پاس کرده باشد تا این طور کلاه سرشان نرود و آبروی خودشان و منافع ملی را به باد ندهند!
در واقع دیدن ویدیوی مصاحبه خانم وندی شرمن و توجه به اظهارات زیرکانهء او در واقع عبرتی برای تاریخ و آیندگان است و این سوال را پیش می آورد که آیا واقعاً دولت بی تدبیر! و ناامید! که رئیس آن در زمان تصمیمگیریهای سرنوشت ساز مربوط به "برجام" باتبختر اساتید منتقد و دلسوز را «بیسواد» نامید و توپخانهء رسانه هایشان مخالفان توافق ممد جوات ظریف را زمخت نامیدند واقعاٌ در میان تمام آقایان خارج رفته و آقازاده ها و خاله خانباجی های خارج نشین هیچ کس را نداشت که یک ذره سواد انگلیسی داشته باشد تا بداند در یک متن تعهد آور سیاسی، نه لازم که اساساً واجب است به جای لغات قابل تفسیری مثل (Lift) به معنی بالابردن، از کلمه های غیر قابل تفسیری مثل (End) به معنی پایان دادن، استفاده کنند تا امروز امثال وندی شرمن ها طوری در کنفرانس های خود تیم مذاکره کنندگان ایرانی را تحقیر نکنند که گویی خود به زبان فارسی تسلط کامل دارند اما در هیچ یک از دانشگاه های ایران کسی حتی فرق (Lift) و (End) را نمی داند؟
خنده دار اینکه ظریف و عراق چی و نقل و نباتچی و تخت فنرچی، و سایر بلندپایگان وزارتخارجه، بزرگ شدهء آمریکا و فارغ التحصیل دانشگاه های کادرساز (کادر ساز برای جهان سوم!) این کشور هستند! خود حاجی حسن روحانی هم که در حوزهء گلاسکوی بریتانیا دوره دیده و فارغ التحصیل شده و دکترا هدیه گرفته باید فرق Am و R و Is را بفهمد!
مشکل ظریف در گرفتن ویزای شینگن!
آشیخ جوات ظریف (مبتکر پر کردن نیروگاه های هسته ای با سیمان!) اخیراً گفته است که بیش از 55 درصد سفرهایش به عنوان وزیر خارجه به کشورهای همسایه و آسیایی بوده و کم تر به اروپا رفته است!
به نظر می رسد که اين بندهء خدا با اینکه وزیر امورخارجه است و کنسول ها و سفرای خارجی مقیم تهران، حداقل از نوع خنده و از روی عکس هم که باشد، او را می شناسند، مثل هشتاد میلیون ایرانی مشکل گرفتن ویزای شینگن دارد و ناچار باید به آنتالیا و پاتایا و دوبی بسنده کند!
آشیخ حسن روحانی در انتخابات دور اول سوار شدن اش بر جمهور و جمهوری قول مردانه داد که ارزش تذکرهء حکومت اسلامی (پاسپورت سابق) را برگرداند تا مثل قبل از انقلاب شکوهمند در خارج به پاسپورت ایرانی احترام بگذارند و ایرانی ها مثل زمان قبل از انقلاب مقدس بتوانند بدون ویزا به سراسر دنیا سفر کنند؛ اما حالیه کار بجایی رسیده که عراق هم که رهائی خود از دست داعش را مدیون ایران است از شهروندان ایرانی ویزا می خواهد!
هندوستان هم برای دادن ویزا به ایرانی ها از آنها در محل سفارت انگشت نگاری می کند!
یکی نیست از آشیخ روحانی بپرسد: «مشتی، بچگی هات هم اینجوری به مردم قول می دادی!»
حل شهریِ مشکلات اقتصادی - اجتماعی
محسن نری مان معاون آخوندی (وزیر بیراهه و شهر خراب کنی) خبر از ایجاد دوازده شهر جدید در دولت دوازدهم داده است!
ممکن است هشتاد میلیون ایرانی که نظر خوشی به دولت و تصمیمات و دولتی ها ندارند و با عینک بدبینی مدیریت کشور را نگاه می کنند ایراد بگیرند و بگویند وقتی دولت در ادارهء شهرهای موجود مثل "پراید" (خر سابق) در گل مانده و بکسباد می کند چرا باید شهرهای جدید بسازد؟ دولت خیلی راست می گوید اول مشکل ترافیک وحشتناک، آلودگی هوای کشنده و سمی، کارتن خوابی، گسترش فقر و فحشا و مواد مخدر و جرم و جنایت در شهرهای موجود را حل و فصل نماید بعد برود دنبال ساختن شهرهای جدید!
از نظر ما این انتقادات درست نیست و اتفاقاً راه حل تمام مشکلات اقتصادی و اجتماعی مملکت ساختن شهرهای جدید و شهرنشین کردن الباقی روستانشینان کشور است!
همانطور که مسئولین محترم، از بالا تا پائین (تنه!)، می گویند، رشد بیکاری تکان دهنده است و حتی ده بیست میلیون نفر اضافه بر جمعیت شمارش شده کشور بیکار هستند! اکثر صنایع و کارخانجات به ارث مانده از رژیم گذشته، نظیر آزمایش و ارج و داروگر و روغن کشی بهشهر و نیشکر هفت تپه و لوله سازی و غیره و غیره، تعطیل شده و کارگران آنها به خیل بیکاران افزوده شده اند!
بواسطه دخالت های غیرکارشناسانه در محیط زیست رودخانه ها و تالاب ها و دریاچه ها و انهار و کاریزها و قنوات خشک شده و کشاورزان و باغداران و دامداران از گندم وارداتی و گوشت منجمد و کره و روغن و میوه های وارداتی استفاده می کنند و کشاورزی و دامداری به زباله دان تاریخ انداخته شده است!
دولت محترم هم با درآمد فعلی ناشی از تولید سه - چهار میلیون بشکه نفت در روز قادر نیست هم جوابگوی احتیاجات نجومی بگیران و آقایان و آقازاده ها و دارندگان "ژن خوب" باشد و هم اوضاع نامساعد مملکت را سر و سامان بدهد و کار و اشتغال ایجاد کند!
بدين ترتيب تنها راه عقلی و منطقی ایجاد شهرهای جدید است! چرا؟ اين هم جواب شما:
- در حال حاضر ظرفیت مهاجرپذیری شهرهای موجود پر شده و چهارراه ها و زیر پل ها جوابگوی شاغلین در صنعت ملی اسپند دودکنی و شیشه ماشین پاک کنی و فال حافظ فروشی نیست و در کنار خیابان ها و سر چهارراه ها جای کافی برای ایستادن خانم های خیابانی وجود ندارد.
- در پیاده روها هم جای خالی برای اشتغال به دستفروشی فارغ التحصیلان دانشگاهی ندارد!
- با ایجاد شهرهای جدید و اسکان بقیه مردم جا مانده در روستاها دولت موفق به پیشبرد سیاست خود در سپردن کار مردم به دست مردم و ایجاد خود اشتغالی شده و نیروی کار کشور در شهرهای جدید با ایستادن در حاشیه خیابان های تازه ساخته شده و یا گدایی در سر چهارراه های شهرهای تازه تاسیس به کسب درآمد می پردازند و اقتصاد کشور تکان می خورد!
- مسلما برای شهرهای جدید فرماندار و شهردار و شورای شهر و مقامات دولتی لازم است و به این ترتیب برای دارندگان "ژن خوب" و افراد فامیل دور و نزدیک وکلا و وزرا و مقامات عالیه هم پست و مقام درخور ایجاد می گردد!
- شهرهای جدید نیاز به یک مشت وکیل جدید سلفی باز در مجلس و شورای شهر دارند، و به این ترتیب یک مشت بیکاره و دامادها و فرزندانشان مشغول سواری گرفتن از مردم می شوند و بار خود را حسابی می بندند!
- پس از تاسیس شهرهای جدید نیاز به موسسات مالی و اعتباری و بانک هم احساس خواهد شد و مدیران این موسسات می توانند سپرده های ساکنان شهرهای جدید را هاپولی کرده و به خارج از کشور بگریزند!
- همچنین شهرداران شهرهای جدید می توانند املاک مرغوب شهرها را بین خود و یارانشان تقسیم نمایند!
- تازه در مواقع انتخابات در شهرها ساندیس و کیک هم می دهند!
باز هم بگوئيد مغز در جمحمهء وزرای حاج حسن وجود ندارد.
راه حل معجزه آسای رفع بیکاری!
مدیران و مسئولان مملکت مثل اتومبیل پراید (ايضاً خر سابق) در گل گیر کرده اند و قادر به حل مشکل فراگیر بیکاری نیستند!
نماینده مجلس تعداد بیکاران را ده میلیون نفر اعلام می کند، وزیر بیکاری می گوید پنج میلیون خانوار ایرانی هیچ نان آوری ندارند و در هر خانوار بین سه تا چهار نفر بیکار هستند!
مراکز آمارگیری دولتی تعداد بیکاران کشور را بیشتر از جمعیت مملکت اعلام می کنند!
مخالفان دولت می گویند علاوه بر ده میلیون بیکار هفتاد میلیون هم فاقد شغل هستند!
همچنین اعلام شده است که اکثر بیکاران فارغ التحصیلان دانشگاه ها هستند که پس از دریافت دانشنامه و رفتن به خدمت سربازی مزاحم دولت شده و از دولت، که خودش هم بیکار است، کار می خواهند!
حاج دکتر حسن روحانی و همکاران اش که در دور اول بازی ریاست جمهوری (دولت یازدهم) سرگرم برچیدن بساط برنامهء پرهزینه هسته ار ایران و گرفتن رضایت نامه از قدرت های غربی بودند حالیه تصمیم به حل مشکل بیکاری مزمن و فراگیر گرفته و از همه دلسوزان نظام خواسته اند تا برای حل و فصل این معضل به دولت کمک فکری و راهنمایی بدهند!
به نظر ما دولت باید مدت زمان معينی تحصیل در مدارس و دانشگاه ها را افزایش دهد تا محصلین و دانشجویان زود فارغ التحصیل نشده و روانه بازار بیکاری نشوند! برای این منظور باید دوره دبستان از شش سال فعلی به ده - دوازده سال و دوره دبیرستان به بیست سال و دانشگاه مادام العمر شود! البته برای توجیه این امر خوشبختانه یک حدیث منظوم هم داریم که می فرماید: «ز گهواره تا گور دانش بجوی!»
با اتخاذ به این روش، دوره تحصیل طولانی می شود و دانش آموزان تا لب گور محصل و دانشجو باقی می مانند و چون تا قبل از مردن دست شان به مدرک پایان تحصیلات نمی رسد مزاحم اوقات شریف دولتمردان نشده و از دولت تقاضای کار نخواهند داشت!
آن دسته از کسانی هم که درس و مشق را وسط کار رها می کنند و احیانا با پرروگیری از دولت کار می خواهند باید فی الفور به خدمت سربازی فرستاد و مدت سربازی را از دو سال فعلی به بیست و پنج یا سی سال (بسته به نظر مجلس محترم!) افزایش داد تا شخصی که از خدمت سربازی مرخص می شود خودش حال کار کردن نداشته باشد و مزاحم دولت نشود!
راه حل مؤثر دیگر هم طلبگی است! همانطور که همه می دانند تحصیل در این مملکت از تحصیل در بهترین کالج های لیدز و لندن گرانتر است و شهریه دبستان های دولتی، در مملکتی که طبق قانون اساسی تحصیلات ابتدایی و متوسطه باید مجانی باشد، به ده بیست میلیون تومان رسیده است!
دانش آموزان از بدو ورود به دبستان تا پایان دانشگاه باید مبالغ کلانی را صرف شهریه و مخارج جانبی کنند که از عهده اکثریت مردم که همان امت بخت برگشته باشند، خارج است؛ و تازه بعد از پایان دوران تحصیل و نظام وظیفه بیکار مانده و باید از پدر بازنشسته خود پول توجیبی بگیرند!
در حالی که اگر راه طلبگی را انتخاب کرده و وارد حوزه علمیه شوند نه تنها بابت تحصیل پولی نمی دهند بلکه علاوه بر گرفتن محل اقامت و خواب (حجره) و خوردن شام و ناهار نذری یک پولی هم به عنوان شهریه دریافت می نمایند!
با منسوخ شدن تحصیل در مدارس و دانشگاه ها بار بزرگی از روی پالان دولت برداشته می شود و دولت محترم می تواند بودجه آموزش و پرورش و آموزش عالی را صرف تحصیل و عشق و حال سه چهار آقازاده مقیم اروپا و آمریکا نماید!
ضمنا طلاب محترم مثل فارغ التحصیلان دانشگاه ها مشکل کار نخواهند داشت و بعد از به پایان رساندن مقدمات و شرح لمعه و مکاسب و عمامه گذاری هر یک گوشه کاری را گرفته و وارد دولت و شورای تشخیص و مجلس و وزارتخانه ها و ادارات شده و خدمت مردم خواهند رسید!
آن دسته هم که دست شان به مناصب دولتی نرسد می توانند در هتل های مشهد خطبه صیغه (عقد موقت - متعه) برای برادران عراقی و کویتی و اماراتی که برای تعمیق روابط حسن همجواری به کشور ما می آیند جاری کرده و دستمزد قابل توجهی دریافت نمایند!
در ایام ماه محرم و ماه صفر یا ماه رمضان هم به منبر رفته و در یک دوره سخنرانی یک هفته ای یا ده روزه خرج یک سال خود را در بیاورند!
پیشنمازی در مساجد و یا خواندن نماز میت در قبرستان ها هم از کسب و کارهای درآمدزا بوده و آقایان با گرفتن وجوهات از مومنین نیازی به کار کردن نخواهند داشت!
مهم تر از همه اینکه طلاب جوان تازه از حوزه بیرون زده بعد از مدت کوتاهی معروف به آقا شده و قهراً فرزندان آنها هم به عنوان آقازاده بیکار نمانده و از خردسالی عضو هیئت مدیره شرکت های نان و آبدار و یا مدیر عامل و شهردار شده و سوار بر لامبورگینی و پورشه در خیابان های بالای شهر دور دور کرده، مزاحم نوامیس مردم خواهند شد!
با این اوصاف ملاحظه می فرمائید طلبه شدن مردم و همگانی شدن تحصیل در حوزه بهترین راه حل مشکل و معضل بیکاری است و تا به حال دیده نشده یک طلبه بیکار مانده باشد!
خود این حاجی آقا روحانی اگر طلبگی نکرده بود الان باید در همان روستای سرخه جالیز را آبیاری می کرد و یا در تهران خانه شاگرد بود!
البته ممکن است عده ای خرده بگیرند که اگر همه بروند طلبه بشوند و بخواهند منبر بروند یا پیشنماز شوند مملکت با کمبود مستمع و پامنبری رو برو می شود و مجبور به واردات نمازگزار و پامنبری و مستمع از خارج خواهیم شد!
برای این کار هم راه حل ساده ای وجود دارد و دولت می تواند در برابر صادرات نفت و گاز ارزان قیمت و نیمه مجانی تعدادی دعاگو و گریه گذار و سینه زن و قمه زن در ایام خاص مذهبی از کشورهای دوست و برادر وارد نماید!
پيدايش یک «ژن مرغوب» جدید زد
حاج آقا بیژن زنگنه اگر چه در بهره برداری از معادن و مخازن مشترک نفت و گاز با همسایگان طرار هنوز کاری از پس و پیش نبرده و عراق و عربستان و کویت و قطر و کشورهای نو استقلال اطراف دریای مازندران سرگرم هورت کشیدن مخازن مشترک و درآوردن ته آن هستند(!)، و اگرچه هنوز دکل ها و نفتکش های گم شده را پیدا نکرده و دستش به چهار میلیارد یوروی هاپولی شده توسط بادبادک زنجانی نرسیده است، اما الحق و الانصاف در راستای کشف مخازن جدید و افزایش تولید و عقب زدن رقبا از بازار فروش نفت تحول بزرگی ایجاد کرده و پای مداحان و مداح زادگان و تازه روحانی شدگان را به وزارت نفت باز کرده است!
این هفته اعلام شد یک صاحب «ژن برتر و مرغوب و دارای مهر استاندارد» مشاور وزیر نفت شده است و نامبرده به نام ممدلی آهنگران فرزند آهنگران نوحه خوان معروف می باشد که خود را به لباس روحانیت درآورده و حجت الاسلام شده است.
ممکن است دشمنان نظام مقدس بگویند کشف و استخراج و پالایش و صادرات نفت و گاز و میعانات نفتی یک کار صنعتی - علمی پیچیده است که نیاز به دانش آموختگان و کارشناسان متبحر و متخصص نفت و گاز دارد که بتوانند با ابزار علمی و صنعتی پیشرفته و پیچیده کار کنند و ایضاً بازاریاب ها و فروشندگانی که بازار نفت را تحت اشراف خود داشته باشند و بتوانند در بازار رقابتی سهم ایران را از صادرات حفظ کنند و مشتریان نفت را از دست ندهند! اما این انتقادات و اظهارنظر ها مردود است و اتفاقاً چون حکومت اسلامی تحریم بوده و ابزار و آلات پیشرفته و مدرن استخراج نفت را در اختیار ندارد و در چهار دهه گذشته چاه های نفت بازسازی نشده و رو به تخریب کامل می روند تنها راه همانا استفاده از مداح و دعاگو و سرکتاب بازکن است!
لذا علاوه بر ممدلی آهنگران، باید عده دیگری از هم صنف های ایشان را سر چاه ها نشاند تا نفت را دعا کنند بالا بیاید! و همچنین رقبای نفتی ایران را نفرین کنند و برایشان جادو جمبل کنند تا کار تولیدشان به اشکال بر خورده و صادراتشان کاهش یابد!
به طرف گفتن کجا شاغلی؟
گفت: شرکت اپل Apple
گفتن اونجا چکار میکنی؟
گفت: سیب ها رو گاز می زنم!
حالا حکایت استخدام ممدلی آهنگران در وزارت نفته!
بخش ادبیات ژنتيک!
مقدمه
می گويند میلیارد میلیارد پولی که بچه ای که هنوز تکالیف مدرسه اش را تمام نکرده از شرکت MTN آفریقای جنوبی گرفته ربطی به پدرش که در آن زمان معاون اول رئیس جمهور بوده نداشته و بخاطر ژن مرغوب ناشی از اصلاح نژاد و جفتگیری دم صبح اولياء اش بوده است!
آن یکی شش فرزندش را شهردار شش شهر حوزه انتخابیه خودش در شمال کشور گذاشته و می گوید شهردار شدن این نوباوگان به دلیل لیاقت خودشان بوده و او اصلا از این مطلب اطلاعی نداشته است!
در حالی که بنا بر آمار رسمی اعلام شده بیش از سی درصد فارغ التحصیلان ممتاز دانشگاه ها بیکار و بقیه هم به دستفروشی مشغول هستند نوباوگان وکلا و وزرا و مسئولان مدیرعامل و عضو هیئت مدیره شرکت های دولتی نان و آبدار هستند!
اختلاس کمتر از شش هفت هزار میلیارد حکم دله دزدی دارد و دارندگان ژن برتر (ژن دزدی و خارپشتگی و حرامزادگی) دارایی های بانک ها و ارزهای بانک ملت دوبی و بیت المال را هورت می کشند!
نزدیک پنج سال است دکل های گم شده نفتی را پیدا نمی کنند که مبادا موجب رنجش یکی از دارندگان "ژن برتر" شود!
بدينسان، برای شاعران و نويسندگان ادبی ما سوژه ای بهتر از اين جفت گيری های ژنتيک وجود ندارد و ما در اينجا دو نمونه از آثار ادبی اين «ژن های مرغوب» را که در سبک های کهنه و نو سروده شده و شعر نواش به سبک اشعار مرحوم مغفور سهراب سپهری است نقديم می داريم:
شعر نو
روزگارم عالی است...
"ژن" خوبی دارم!
حاصل جفت شدن والد من با مامان!
"ژن" خوبی دارم، خرده هوشی، سر سوزن عقلی!
پدری دارم، خشک و بی مغز چنان چوب بلال
و چه شغلی که در آن بالا ها... که یکی منصب عالی دارد
لای فیش های نجومی حقوق
پای آن صندوق ارزی کلان
مث گاو افتادست!
قبله ام یک پورشه
جانمازم "سوهو" سکسی شهر لندن،
مهر و تسبیح ام کانادا
دشت سجاده من کاخ باکینگهام باشد!
من وضو با تپش پول های مفت می گیرم...
در خیالم جریان دارد افکار پلید
تدبیر نفاق
گاه گاهی دزدی...
همه ذرات وجودم متبلور شده از خوردن "رانت"!
من نمازم را وقتی می خوانم
که قضا گشته دگر وقت نماز!
يک دو ویلایی دارم
لب دریا در "نیس"
پی قدقامت موج!
کعبه ام توی حساب های سوئیس
در حساب بانکی
کعبه ام چند میلیارد
به یورو، هم به دلار...
می رود بانک به بانک!
همه از زحمت بابا و
فشاری که به مامان داده است!
شعر کهنه
دکل و نفت مهیّاست بیا تا بخوریم
سفره ای معرکه برپاست بیا تا بخوریم
سفره ای باز پر از نفت و طلا و مس و گاز
دوره هم دورهء یغماست بیا تا بخوریم
حفر کن چاه عمیقی وسطِ بیت المال
آب این چاه گواراست بیا تا بخوریم
به دلت راه نده ترسِ گرفتار شدن
پاسبان اهل مداراست بیا تا بخوریم
یک نفر آمد و بین همه دعوا انداخت
تا در این دهکده دعواست بیا تا بخوریم
نعمتِ رانت که آدم نگذشت از خیرش
سیب خوشمزهء حوّاست بیا تا بخوریم
اختلاس آخرِ شیرین شدنِ خدمت هاست!
مثل یک شیشه مربّاست بیا تا بخوریم
می خورند از قِبَلِ ما فک و فامیل و رفیق
ترکیدن هدف ماست بیا تا بخوریم!
گفت تا روز مبادا نخورید از انبار
گفتم امروز مباداست بیا تا بخوریم
پیش مائی که همه وعدهء جنّت دادیم
یک بهشت است و همینجاست بیا تا بخوریم
ژن ما در دو جهان عادی و معمولی نيست
مال حاجی خانم و حاجیِ آقا است بيا تا بخوريم!