تأسيس: 14 مرداد 1392 | در نخستين کنگرهء سکولار های ايران | همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
!با چتر نجات از بانکوک
يادداشت های اسکندر دلدم
مجسمه آزادی در حکومت اسلامی!
باز هم آمریکا از ما عقب ماند!
درست هم زمان با دو طوفان بی سابقه " هاروی " و " ایرما " که با سرعت سیصد کیلومتر در ساعت دو ایالت آمریکا را در نوردیدند؛ ما موفق شدیم در دو سانحه اتوبوس در استان هرمزگان و استان تهران (جاجرود) چند برابر این طوفان های عظیم تلفات بدهیم!
عاقبت خنده های نابجا و «برجام» بر باد ده
بعضی روسای جمهور خاورمیانه ای (که اول اسم شان حاجی حسن است!) وعده های انتخاباتی "دونالد ترامپ" در مورد کنار گذاشتن و حتی پاره پوره کردن توافق هسته ای ظفرمند حکومت اسلامی معروف به "برجام" را نشنیده می گرفتند، و می گفتند ما خودمان یک زمانی کاندیدا بوده و از این وعده های پوچ و مزخرفات، زیاد از خودمان خارج کرده ایم! جرا که کاندیداها برای رای جمع کردن زیاد حرف مفت و زر زیادی می زنند، و بعد از روی کارآمدن عکس وعده هایشان را عمل می کنند!
ممد جوات ضخیم و عراق چی هم، که بزرگ شده آمریکا و تحصیل کرده دانشگاه های کادرساز آمریکا برای جهان سوم هستند، می گفتند متن تسلیم نامهء برجام برای دفن صنعت هسته ای ایران، زیر بتن و سیمان، را خود آمریکایی ها تهیه کرده بودند و ما نخوانده امضاء می کردیم (!) بنابراین: " آمریکا راضی، اروپا راضی / بستنی قیفی تو دهن هر چی ناراضی! "
خیال همهء روستائیانی که از سرخه سمنان و دانشگاه گلاسکوی اسکاتلند بریتانیا و دانشگاه های کادر ساز آمریکا بررون زده و مسئولیت خلع دانش هسته ای و به زباله دان تاریخ انداختن برنامهء هسته ای پر خرج ناریخی ایران را به عهده گرفته بودند، از نرم شدن دل آمریکا گرم بود و برای محکم کاری به عنوان شاباش صد و ده میلیارد دلار هم به آمریکا تعهد خرید هواپیمای بوئینگ دادند تا کاخ سفید نمک گیر شده و خدای ناکرده چشم سفیدی نکند! (صد میلیارد دلار هم به انگلیس و فرانسه تعهد خرید ایرباس دادند! )
پس از امضای توافق "لوزان چای"، برای چرب کردن ممد جوات ظریف در بازگشت به کشور تعدادی از کارگران ساختمانی و رفتگران شهرداری را از زیر پل سید خندان جمع آوری کرده و به استقبال او در فرودگاه بردند و هلهله کنان در حالی که مثل شب عروسی "کر" می کشیدند عروس را (ببخشيد ظریف را) به منزل بردند! مقامات حکومت اسلامی هم از فردا صبح، هنوز امضای پای توافق خشک نشده، با آوردن گروهی از کارگران افغانی شروع به ریختن سیمان و بتن در قلب راکتور اراک کردند تا با نشان دادن حسن نیت خود، دهان استکبار جهانی را ببندند و برداشتن تحریم ها را تسریع کنند!
حاج آقا روحانی هم یک خط در میان وقت و بی وقت هر کجا گوش مفت و شنونده بیکار گیر می آورد در خصوص پیروزی شگرف حکومت اسلامی در دفن نیروگاه آب سنگین اراک زیر بتن و سیمان، و جمع آوری سانترفیوژهای فردو سخنرانی می کرد تا ثابت کند این پیروزی به او تعلق دارد و کسی در آن شریک نیست!
امت همیشه شنگول هم خوش به حالشون شده بود که با برداشتن تحریم ها ارزش پول ملی با قولی که حاجی حسن داده است احیا می شود و نرخ دلار مثل اواخر زمان شاه به شش تومان و هشت ریال بر خواهد گشت و هر کس پاسپورت ایرانی دستش هست می تواند مثل قبل از انقلاب بدون نیاز به ویزا به آمریکا و اروپا برود و مورد احترام قرار بگیرد!
وزارت خارجه ای ها (پت و مت) که خودشان خوب می دانستند چطور در مذاکرات کم آورده و خط قرمزهای نظام را زیر پا گذاشته اند، برای خاموش کردن صدای منتقدان، هر روز هیاهو و جار و جنجال می کردند و وعده می دادند خانه و مسکن ارزان می شود، شاخ غول بیکاری شکسته می شود و هر جوان مجرد می تواند چهارتا زن بگیرد، قیمت چلوکباب برگ با کوبیده اضافه و دوع اراج مثل قبل از انقلاب چهارتومان می گردد و پول نفت را به در خانه ها آورده تحویل خانوارها می دهند، آب و برق و اتوبوس مجانی می شود و قس عیهذا!
چند تا مجسمه هم از ظریف ساختند و حتی محبوبیت ظریف بجایی رسید که یک نمونه قلابی او را در شیراز شناسایی کردند!
آن موقع، زنده یاد شیخ علی اکبر بهرمانی، پدر فائزه رفسنجانی (کوسهء سابق و غريق الاستخر لاحق) هنوز زنده بود، و با اینکه قبلا در دوران ریاست جمهوری زنبیل گذاشته و برای لقب امیرکبیر ثانی نوبت گرفته بود، ظریف را امیرکبیر ثانی (فیک!) لقب دادند!
حالیه با بی مرامی دونالد ترامپ "پت" و "مت" وزارت امور خارجه حسابی سنگ روی یخ شده اند و نه تنها بر عکس خالی بندی های حسن خان روحانی و دیپلمات های مهد کودکی (!) وزارت خارجه تحریم های بانکی و بسیاری از تحریم های اولیه و ثانویه برداشته نشده اند، بلکه آمریکا فروش هواپیماهای مسافربری را هم که در " برجام " تعهد کرده بود لغو و تحریم های جدیدی هم برای افراد و شرکت های ایرانی و مرتبط با ایران وضع کرده است!
تازه دیروز دونالد ترامپ در مصاحبه با خبرنگاران خط و نشان جدیدی کشیده و گفته صبر کنید ببینید دو هفته دیگر با ایران چه خواهم کرد!
به نظر می رسد آمریکا و دونالد ترامپ که زورشان به کره شمالی اتمی شده نمی رسد، و در انظار عمومی جهانیان سبک شده اند، می خواهند تلافی ضایع شدن خود توسط کره شمالی را بر سر جمهوری اسلامی بیاورند!
البته نباید تصور کرد که جمهوری اسلامی در برابر شاخ و شانه کشیدن های جدید آمریکا کوتاه آمده است!
اولاً، ظریف (پت) تاکنون چند توئیت کرده است!
دوماً، عراق چی (مت) گفته است به جهنم که آمریکا به ما هواپیما نمی دهد، متخصصان داخلی با اتکا به دانش بومی می توانند همین اتومبیل های پراید را با کمی دستکاری تبدیل به هواپیما کنند، تا پراید که تا کنون عادت داشته سرپائینی و به عمق دره برود منبعد سر بالایی و به هوا بپرد!
البته برای شکستن تحریم هواپیماهای ساخت آمریکا یحتمل حکومت اسلامی به کشورهای دوست و برادر مراجعه و از "بورکینافاسو" و "جزایر مندلی" هواپیما بخرد!
در مورد بازدید از مراکز نظامی هم که آمریکا بهانه قرار داده است مقامات حکومت اسلامی اول می خواستند قبول نکنند، و مشت محکمی به آبگاه استکبار جهانی بزنند، اما بعداً عقل هایشان را روی هم گذاشتند و دیدند بیش از سه هزار نفر آقازاده در آمریکا و انگلستان اقامت دارند و ممکن است برای حواله ارز به این دارندگان "ژن خوب" و یا گرفتن ویزای خانوادگی جهت سفر وقت و بی وقت به دیار کفر و استکبار جهانی و دیدار تازه کردن با وراث خود(!) و خرید از فروشگاه های برند نیویورک دچار مشکل شوند؛ بنابراین تصمیم گرفتند این بهانه را هم از دست آمریکا بگیرند!
آخرین خبر اینکه با پایان یافتن قرارداد برنامه "استند آپ اسهالِ" مهران مدیری و انتقادات تند مردم از این برنامهء لوس و مسخره، و احتمال تغییرات مدیریتی در وزارت امورخارجه و بیکار شدن ممد جوات ضخیم و عراق چی، تهیه کنندگان برنامه های سرگرم کننده تله وزوزون حکومت اسلامی جهت سرگرم کردن مردم تصمیم به استفاده از باند سیاه بازی و رو حوضی ظریف، که تبحر خود را در سرگرم کردن و بازی دادن مردم نشان داده اند گرفته، و قرار است سری جدید "پت و مت" با شرکت ممد جوات ضخیم و حاجی عراق چی ساخته شود!
احتمال حل مشکل «برجام» در توالت سازمان ملل!
روزنامه زرد بدون تیراژ " آفتابهء یزد! " در تیتر اول خود نوشته است: "دنیا در انتظار دیدار ظریف و تیلرسون". آدم تیتر اول این روزنامه را که می بیند بی اختیار یاد مورچه ای می افتد که در آب افتاده بود و فریاد می زد: "دنیا را آب برد!"
اشارهء روزنامه به سفر هیئت عزاداران دولتی به نیویورک و احتمال توالت رفتن دوبارهء ظریف در سازمان ملل و برخورد اتفاقی در دارالخلای سازمان ملل با مقامات آمریکایی، مثل برخورد با اوباما در مبال سازمان ملل است!
حاج حسن دکتر روحانی هم یک هواپیمای اختصاصی به مقصد نیویورک مسافر زده و عازم سازمان ملل شده است اما هنوز معلوم نیست حاجی هم مثل اوس محمود تمام اهل فامیل و خانواده را همراه برده است یا نه، اما اوس جواد ظریف عاقد قرارداد "لوزان چای" و اوس عباس عراق چی (بچه نجف - بزرگ شدهء آمریکا) و اوس مجید تخت روانی چی که هر سه دست شان به توافقنامه هسته ای حکومت اسلامی با شش قدرت اصلی جهان آلوده است، در این سفر همراه حاج آقا روحانی هستند.
حضور حسین فریدون در هیئت به منظور ترجمهء مذاکرات به گویش سرخه ای ها نيز اعلام شده است!
همچنین فرهنگستان زبان و بی ادبی جمهوری اسلامی اعلام کرده که پیش بینی لازم برای برخورد قهرمانانه با کارشکنی های اخیر آمریکا به عمل آمده و در صورت دست خالی بر گشتن هیئت ایرانی واژه بی مسمای "برجام" را به "برباد" تغییر خواهد داد!
در آستانه این سفر دونالد ترامپ زیر کاسه کوزه برجام زد و ضمن منع فروش هواپیماهای مسافربری که فروش آنها در برجام پیش بینی شده بود، تعداد دیگری از اشخاص و شرکت های ایرانی و مرتبط با ایران را هم در لیست تحریم های جدید قرار داد!
گفته می شود برای نجات برجام از نابودی کامل، که به عنوان معجزه تیم مذاکره کننده وزارت خارجه حکومت اسلامی تبلیغ می شد، احتمال دارد ممد جوات ظریف در حین برگزاری اجلاس به بهانه آنکه تنگش گرفته است راهی مستراح سازمان ملل شود و بطور اتفاقی با تیلرسون و دونالد ترامپ در مستراح مواجه شده و طرفین «روابط مستراحی» را که در آخرین سال ریاست جمهوری پرزیدنت اوباما برقرار شده بود مجددا احیا کنند! اما امسال این وحشت وجود دارد که مستراح رفتن اتفاقی اوس ظریف و برخورد با دونالد ترامپ کار را خراب تر کند و دونالد ترامپ بطور کلی با کشیدن سیفون برجام را روانه چاه فاضلاب نماید!
پیش بینی می شود تنها دستآورد امسال هیئت پرشمار دولت جمهوری اسلامی به نیویورک فقط چمدان های پر از سوغاتی باشد که اعضای هیئت و خانواده ها و همولایتی هایشان از فروشگاه های برند نیویورک خریداری و با دست پر به کشور بر خواهند گرداند!
تفاوت مجازات در ایتالیا و ايران اسلامی!
برلوسکونی، نخست وزیر سابق ایتالیا که یکی از سرمایه داران بزرگ و پرنفوذ این کشور و مالک ده ها شبکه تلویزیونی و موسسات انتشاراتی در ایتالیا و اروپا می باشد، به حکم دادگاهی در پایتخت ایتالیا محکوم به اعمال شاقه (رفتگری) در سطح شهر رم گردیده است و با آنکه چند سالی است از نخست وزیری کنار رفته ولی رفتگری و نظافت معابر ادامه دارد و برلوسکونی تا چند ماه آینده هم باید به جاروکشی و زباله جمع کنی ادامه دهد تا وران مجازاتش به اتمام برسد!
جرم برلوسکونی که منجر به دادگاهی شدن و صدور این حکم شد همانا فسادمالی و ناخنک زدن به بودجه دولتی بود که در کشورهای جهان سوم و بویژه مسلمان و دارای رژیم مقدس امری عادی و در واقع جزو مسئولیت های مدیریتی محسوب می گردد!
تفاوت رژیم مومن و مقدس و حکومت عدل و عادل با دولت استکباری و از خدا بی خبر ایتالیا (!) در این است که در ایتالیا نخست وزیر را به جرم فساد مالی به رفتگری وامی دارند، و در حکومت جمهوری اسلامی رفتگر را به مقامات عالیه می گمارند تا به جای جارو کردن زباله ها و رفتن گرد و غبار خیابان ها خزانه مملکت را جارو کند و از صندوق ذخیره فرهنگیان 13 هزار میلیارد تومان غبارگیری نماید!
نخست وزیر سابق ایتالیا به جرم فساد مالی سریعا محاکمه و علاوه بر بالا آوردن مبالغ هاپولی شده به یک سال جاروکشی در خیابان ها و جمع آوری زباله ها محکوم شده است، در حالی که اگر در جمهوری اسلامی کارگر ساختمانی و یا کناس و چاه کن و میراب بود به مسئولیت بالای دولتی گمارده می شد و در عرض هشت سال هشتصد میلیارد دلار پول نفت را فاسد (!) می کرد و تازه یک چیزی هم طلبکار می شد!
نخست وزیر سابق ایتالیا به جرم فساد مالی با حکم دادگاه به رفتگری وادار شده است و در مملکت ما یک مشت رفتگر به واسطه داشتن "ژن خوب اختلاس و دزدی و مفاسد مالی" به مقامات عالیه گماشته شده اند. (و البته در عوض همه مردم را به رفتگری و کولبری و جستجوی مواد غذایی دست دوم در سطل زباله های کنار خیابان انداخته اند! )
راستش ما اول دلمان به حال و روز برلوسکونی سوخت ولی بعدش پیش خودمان گفتیم چشمش کور می خواست بجای رم در ایتالیا در آرادان بالا و یا سرخه سمنان به دنیا بیاید!
اگر اینجا دزدی کرده بود چون همه با هم فامیل هستند و چشم شان توی چشم هم است و از ماجراهای بچگی هم مطلع هستند یا اصلا گندش را در نمی آوردند، یا شبانه با احترام می فرستادنش کانادا تا برود با یک میلیارد دلاری که به جیب زده دوران بازنشستگی خود را در دیسکو ها و کازینوهای تورنتو بگذراند، یا یک چند سالی کنار می گذاشتنش تا استراحت کند و با نیروی بیشتری وارد فعالیت های انتخاباتی شده و با گرفتن مبالغ نجومی از کاندیداها نام آنها را در لیست امید انتخابات مجلس وارد کند نماید!
آدم در این مملکت مستراح پاک کن باشد شرف دارد به نخست وزیری در ایتالیا! چون مستراح پاک کن این امید را دارد که وزیر و وکیل و مقام عالیه ای خواهد شد اما نخست وزیر در ایتالیا ممکن است روزی به رفتگری بیفتد!
آیت الله جنتی داماد می شود
روزنامه غربگرای شرق یک مصاحبه ای با این طفلک (وزیر سابق ارشاد و نماینده فعلی دولت در شورای سرپرستی تلویزیون) انجام داده و حاج علی در این مصاحبه هیجان انگیز پرده از روی شاداماد شدن پدر بزرگوارش برداشته است!
بیت:
شب زفاف کم از صبح پادشاهی نیست
به شرط آنکه پدر را پسر کند داماد!
من این حاج علی جنتی، پسر حضرت آیت الله جنتی دبیر شورای نگهبان قانون اساسی را از نوجوانی و از دورانی می شناسم که در اوایل انقلاب اسلامی جزو تیم محمد منتظری بود و باید عرض کنم بچه ساده ای ست! بر اساس گفتهء او همسر حاج آقا جنتی دو سال قبل دارفانی را وداع گفته و آیت الله جنتی تنها ماند. بعد بچه ها می بینند حاج آقا شب ها در خانه تنها است و باید یکی باشد که به ایشان برسد، و به همین خاطر برای ایشان دست بالا کرده اند!
راست اش من نمی دانم کجای این کار ایراد دارد که دو سه روز است در صفحات مجازی و در نشریات و محافل و مجالس خصوصی و عمومی سوژه روز شده است! آخر، عزیزان با طرز تفکر سیاسی یک شخصیت مشکل دارید که نباید وارد حیطه زندگی خصوصی او بشوید!
در بسیاری از مطالب منتشره پیرامون ازدواج این دو کبوتر عاشق (جمله معروف روی اکثر کارت دعوت های عروسی!) سن حاج آقا را طوری مطرح کرده اند که گویا در نود و یک سالگی ازدواج مجدد کردن جرم است و یا ایشان اولین پیرمرد جهان است که در این سن زن می گیرد!
یادم هست مشهدی علی منتظری (پدر زنده یاد آیت الله منتظری) که در نجف آباد اصفهان مغازه بقالی کوچکی داشت، در سن نود سالگی با انکه مشکل جسمی داشت و یک پایش خوب جواب نمی داد، ازدواج کرد و مدتی بعد آیت الله العظمی منتظری که در آن زمان بالای شصت سال داشت و قائم مقام رهبری بود صاحب یک برادر شیرخواره شد! (من گزارش این رویداد فرخنده و بهجت اثر را همان زمان در مجله اطلاعات هفتگی چاپ کردم.)
آخر چرا اکنون که همین دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا که هم از نظر سن جای پدر بزرگ همسرش می باشد و هم چند بار زن عوض کرده و مدل جدید گرفته اين غربگراها وارد جزئیات زندگی او و ازدواج مجدد و یا تفاوت سنی بالا با زنش نمی شوند؟!
کسانی که از ازدواج این شخصیت برجسته ایراد می گیرند و او را با زبان بی زبانی مورد استهزا قرار می دهند توجه ندارند که یک چهرهء شناخته شده و برجسته نمی تواند برای پر کردن تنهایی خود پشت فرمان شاسی بلند خود بنشیند و در خیابان های بالای شهر پرسه بزند و دور دور کند و یا در پارک ها و کافی شاپ ها و حاشیه خیابان ها دنبال جنس مخالف بگردد!
ازدواج یک سنت حسنه است که مورد توجه بزرگان دین و مدیریت کشور می باشد و با توجه به رکود بازار ازدواج که منجر به واردات داماد های پارت تایم از عراق و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس به شهرهای مذهبی ایران گردیده است، این عمل شجاعانه حاج آقا جنتی در سن نود و یک سالگی می تواند به روزنه امیدی برای جوانان بیکار و بی پول و فاقد مسکن و بدبخت تبدیل شود تا بلکه در طول زمان در زندگیشان گشایشی شود و در هشتاد - نود سالگی زن بگیرند!
دليل خلع لباس خودخواستهء یک روحانی
یک هیئت شامل چند عدد از نمایندگان مجلس شوربای اسلامی به ریاست حاجی علی مطهری (پسر آیت الله مطهری فقید و برادر زن علی لاریجانی) برای سفت کردن روابط پارلمانی با پرتقال عازم لیسبون پایتخت این کشور شدند!
نکتهء جالبی که از سفر این هیئت بیرون زد خلع لباس خود خواستهء حجت الاسلام و المسلمین حاجی آقا مازنی به خاطر سفر به پرتقال است!
حجت الاسلام همان روحانی معروفی است که ماجرای سلفی گرفتن های حقارت آمیزش با ضعیفه ایتالیایی (موگرینی) در صحن علنی مجلس مدت ها سوزه رنود و صفحات مجازی شده بود!
معلوم است حاج آقا با درآوردن عبا و عمامه و تیپ خفنی که زده قصد دارد در پرتقال سلفی های جدید تپلی بگیرد!
برای سفر به پرتقال (یک کشور جهان سومی اروپا) حاج آقا ترک لباس مقدس کرده است، اگر قرار باشد به ایالات متحده یا سواحل نیس و کاپری، یا مونت کارلو برود یحتمل شلوارک و زیر پیراهن رکابی بپوشد و تتو بزند و از لالهء گوش و پره دماغ گوشواره رد کند!
توضیح اینکه شخص پیراهن آبی ریشدار که یک قطعه پارچه گرد (یا شاید کلاه) جلوی احلیل خود گرفته است حجت الاسلام مازنی می باشد!
گفته می شود وقتی علی مطهری اسم او را در لیست همراهان سفر گذاشته و به وی گفته حاضر شو می خواهیم برویم پرتقال؛ حجت الاسلام مازنی گفته است:
«حالا که بحث پرتقال است، بهتر است برویم به پرتقال تامسون یا پرتقال خونی که مرغوب تر است!»
به گزارش روابط عمومی نهضت سوادآموزی، سه روز طول کشیده تا به وی بفهمانند پرتقال اسم یک کشور در اروپا بوده و با مرکبات شمال فرق دارد!
شروع فعالیت ها (بخور بخور ها)ی شورای جدید شهر مخروبه تهران!
شهر تهرانريال یا بهتر بگوئیم ده بزرگ مخروبه تهران اگرچه هوای قابل استنشاق ندارد، خیابان بدون چاله چوله ندارد، پیاده روی مناسب ندارد، امنیت ندارد، مراکز تفریحی و رفاهی و فضار سبز کافی ندارد، برای بیست میلیون سکنه کار و شغل ندارد، اتوبوس و واگن کافی مترو ندارد، بهداشت محیطی ندارد و هزاران کمبود دیگر دارد، الحمدالله هم شهردار دارد و هم شورای شهر (!) که اگرچه باری از دوش مردم برنمی دارند اما روز به روز بر هزینه های زندگی در این خراب شده اضافه می کنند و می کوشند با گران کردن عوارض ساخت و ساز و عوارض نوسازی و زیر سازی و رو سازی، مردم را از تهران فراری دهند تا فضای بیشتری برای خود و فرزندان شان (ژن خوب ها) ایجاد نمایند!
خیلی ها ایراد می گیرند چرا علیرغم افزایش سالیانه نوسازی و ساخت و ساز و درآمد نجومی که شهرداری از جیب مردم در می آورد، تغییری در وصعیت نامطلوب شهر تهران دیده نمی شود و تهران بجای نوسازی روز به روز بیشتر خراب سازی می شود؟!
در پاسخ به این انتقادات خوب است به اسناد ضمیمه توجه کنید:
- اعضای شورای شهر جدید هنوز نیامده مشغول نوسازی وضعیت خود شده و از جیب شهروندان خوش حساب برای خود اتومبیل و لپ تاب خریده اند! یعنی عوارض نوسازی در جای خود خرج شده و به نوسازی اتومبیل و لپ تاب های اعضای شورای شهر رسیده است!
به مصداق مثل معروفی که می گوید: "ماستی که ترشه از تغارش پیداست "، آخر این دوره شورای شهر هم دیدنی خواهد بود!
قبلی ها که در پنج شش ماه اول خودشان را نگه داشته و دست در عوارض (!) نبرده بودند کارشان به هاپولی کردن املاک نجومی رسید، اینا که هنوز نیامده، اتومبیل و لپ تاب از بودجه عمومی سفارش داده اند تا پایان دوره چه بلایی بر سر باقیمانده املاک مرغوب شهرداری و ثروت های عمومی شهر تهران خواهند آورد!
در دوره قبل دست شهردار و دست اعضای شورای شهر کاملا در دست هم نبود و شهردار با دادن امتیازاتی از قبیل زمین و جواز مجانی برای تاسیس باشگاه ورزشی و استخر و سونا و کمک مالی بلاعوض و وام غیرقابل بازگشت(!) با اعضای شورا لابی می کرد تا در امور شهرداری تحقیق و تفحص نکنند و با هم تعامل و رابطه حسنه داشته باشند!
در این دوره که گروه خون شهردار با تمام اعضای شورا یکی است چه خواهد شد، از حالا می شود حدس زد!
از صلح میان موش و گربه
بر باد رود دکان بقال!
تغییر چهرهء تهران!
حاج دکتر سربار قالیباف، رئیس پلیس اسبق حکومت اسلامی و شهردار سابق تهران که چند هفته قبل بالاخره بعد از دوازده سال از شهرداری بيرون رفت و به عضویت مجمع «تش خیس» درآمد، در طول مدتی که مسئولیت شهرداری تهران را عهده دار بود چنان تهران را بازسازی و نوسازی کرد که لوس آنجلس پیش تهران حکم علیشاه عوض را دارد!
برای نمونه این عکس از کوچه مرغی و خانه های نوساز آن گرفته شده است! ممکنه کسانی که در هفت - هشت سال گذشته تهران را ندیده اند باور نکنند ولی این عکس کوچه مرغی در خیابان مولوی نرسیده به سر قبر آقا است!
البته این خانه ها جزو مسکن مهر است که برای ضعفا و کم درآمدها که در طول سه گذشته پدر و پدر بزرگ شان درآمده ساخته شده و جزو خانه های لوکس و مجلل تهران محسوب نمی شود! (به هر حال از کارتن خوابی بهتر است! )
اتومبیل هایی هم که مشاهده می کنید داخل کوچه مرغی و جلوی منازل تازه ساز کم درآمدها پارک شده است هدیه کمیته امداد به فقرا و زیر خط فقری ها می باشد!
حیونکی قالیباف سه دوره هم کاندیدای ریاست جمهوری شد اما بدخواهان نظام با تهمت و افترا زدن وی را به شفاف نبودن مسائل مالی اش در شهرداری، و هاپولی کردن دو هزار و دویست میلیارد تومان املاک شهرداری، و از بين بردن هویت تهران، و دست به آب رساندن به شهرسازی و تراکم فروشی، و استرس زا کردن محیط زندگی امت های روستایی ساکن پایتخت و تبدیل تهران به یک تیمارستان بزرگ و هزار و یک مفسده دیگر کردند تا خودشان رئیس جمهور شوند!
حتی حاجی حسن روحانی، که برادر خودش (حاجی فری) و پدر عروس و بقیه کس و کاراش زیر سئوال هستند، در مناظرهء تلویزیونی ایام انتخابات با فن کمر قالیباف را پیچ داد و جلوی چشم امت سرگرم تماشای تلویزیون صراحتاً گفت قالیباف زمانی که رئیس پاسگاه بوده هزاران میلیارد از قاچاقچیان مواد مخدر حق و حساب گرفته و بار آنها را رد کرده است!
به هر حال نگذاشتند این عنصر خدوم به ریاست جمهوری برسد، تا همانطور که تهران را آنچنان مایه رشک و حسد جهانیان کرده، که مردم ژنو و فرانکفورت و موناکو و برن سوئیس و دوسلدروف و سایر نقاط جهان آرزوی مهاجرت به تهران را دارند تا ساکن میدان شوش و مولوی و سر قبر آقا بشوند، حساب کل مملکت را هم برسد و همه مملکت را مثل تهران آباد کند!
پیشرفت علمی جدید: تولید گوشت از زباله!
در حالی که افزایش جمعیت جهان تامین غدای کافی برای انسان ها را به چالش کشیده و دانشمندان برای پیدا کردن راه حل تولید مواد غدایی کافی برای میلیاردها انسان مثل "پراید" چهار چرخ در گل مانده اند(!) مدیران وزارت بهداشت و مسئولان شهرداری با چراندن گاو و گوسفندان در میان زباله های بیمارستانی و عفونی و فاضلاب انسانی و پسماندهای شیمیایی و زباله های شهری هم مشکل امحای ضایعات و زباله های شهری و بیمارستانی را حل کرده اند، و هم موفق به پرواربندی و تولید گوشت بهداشتی (!) از زباله شده اند!
اگرچه بعضی متخصصان بهداشت جهانی مصرف این گوشت های زباله ای را مولد سرطان و هپاتیت و مرگ زودرس می دانند اما باید دانست آلودگی های خطرناک این گوشت ها برای امت همیشه در صحنه خطری ندارد؛ زیرا در طول سال های پس از انقلاب شکوهمند امت همیشه در صحنه با استنشاق هوای آلوده و سمی ناشی از واردات بنزین غیر استاندارد و مصرف روغن صنعتی پالم و وازلین و پارافین بجای روغن خوراکی، و مصرف میوه و صیفی و سبزیجات عمل امده با فاصلاب بیمارستانی دچار تغییر زنتیکی و موتاسیون شده و آنقدر جسم و تن و بدن و دل و روده و معده و هزارلا و نگاری و شکمبه اش آلوده است و به فاضلاب و الودگی عادت کرده و با ارسنیک و سیانور و سموم شیمیایی سازگار شده که اگر خدای ناکرده چیز سالم و غیر میکروبی و بدون آلودگی بخورد احیانا جان داده و خواهد مرد!
خالی کردن میلیون ها تن زباله شهری و بیمارستانی و عفونی در حاشیه شهرهای بزرگ و کوچک و در دل جنگل ها و در سواحل دریا کار دامداری و چرای گاو و گوسفندان را راحت کرده و چوپانان دیگر مجبور نیستند دام ها را برای چرا به خارج از شهر، که در آن شبکهء WIFI وجود ندارد و موبایل انتن نمی دهد ببرند، شکم دامهای جمهوری اسلامی از پیشوای ورامین در جنوب شرقی تهران گرفته تا حواشی شهرهای آمل و بابل و همدان و کرمانشاه و اقصی نقاط کشور مدتهاست با زبالههایی پر میشود که به صورت بهداشتی دفن و دپو نمیشوند؛ زبالههای رهاشده در بیابانهای اطراف شهرها که حالا به چراگاه دایمی گاوها و گوسفندان (و آقازاده هایشان!) در این کشور تبدیل شده است.
حتی دیده شده که سودجویان برای کاهش مخارج دامداری محل نگهداری گاو و گوسفندان را به نزدیک و در جوار این مراکز دپوی زباله منتقل کرده اند.
دام هایی که از زباله تغذیه می شوند حامل انواع بیماری های خطرناک هستند که به مصرف خوراک امت همیشه بیمار می رسند!
شهروندان ایران زمین که اخیرا کشورشان ششمین سرزمین پر استرس جهان شناخته شده است هر روز با خطر جدیدی که زندگی و سلامتیشان را تهدید میکند پنجه نرم می کنند؛ یک روز هوای آلوده، روز دیگر آبهایی که نیتراته هستند و روزی دیگر سبزیجاتی که با فاضلاب شهری آبیاری میشوند. سقوط در دره و مرگ در اتش سوزی قطار، روغن پالم و وازلین بجای روعن خوراکی و...
در این میان، باید ماجرای برنجهای وارداتی آلوده، میوههایی که با پارافین خوشگل و براق میشوند، سموم دفع آفاتی که در بافت محصولات باغی میمانند و... را هم اضافه کرد. حالا انتشار عکسهایی از گوسفندانی که در میان پسماندها، شکم خود را از زبالههای بیمارستانی و عفونی سیر میکنند هم ورژن جدیدی است که سلامتی هزاران شهروند محکوم به زندگی در ایران را تهدید میکند!
دراینباره، رئیس اداره محیطزیست شهرستان پیشوا با گلایه از مسئولان شهرداری که در دپوی بهداشتی زبالههای این شهرستان کوتاهی کرده اند، میگوید: «سایتهای انباشت و دپوی زباله شهرستان پیشوا، به دلیل محصور نبودن و رعایت نشدن موارد ایمنی و بهداشتی به چراگاه احشام و حیوانات تبدیل شده است».
وی با اشاره به آمار تولید گوشت توسط هر گوسفند و هر گله آن، ادامه میدهد: «آمارها نشان میدهند از هر گوسفند زنده 20 کیلو گوشت قرمز قابل استحصال است و در هر دوره پرواربندی 300 هزار کیلوگرم گوشت قرمز از این چراگاه زبالهای تولید میشود و اگر در طول مدت زمان یکسال بتوان سه دوره پرواربندی داشت، بهطور متوسط در سال 900 هزار کیلوگرم گوشت از طریق این چراگاه (زبالهدان) تولید و روانه بازار مصرف میشود.»
درحالی به گفته رئیس اداره محیطزیست، هر سال حدود یکمیلیون کیلو گوشت گوسفندی فقط در شهرستان پیشوا از زباله تولید میشود که در میان زبالههای رهاشده در این مرکز دپو پسماند، زبالههای بیمارستانی از قبیل آمپول و انواع زبالههای عفونی بیمارستانی به چشم میخورد، زبالههایی که درون دستگاه هاضمه گوسفندان، انباشته شده و عفونتهای مختلفی را به جامعه منتقل میکند.
همچنین تجمع افراد معتاد در این محل باعث وارد شدن سرنگهای تزریق موادمخدر و غیره به زبالهها و پراکنده شدن آنها در اطراف محل دپوی زباله شده و موجب انتقال انواع بیماریها به سایر شهروندان میشود. هرچند این اتفاق، یعنی تغذیه دامها از پسماندهای شهری، به گفته دامپزشکان موضوع جدیدی نیست و پیش از این هم بارها شنیده شده اما آنها معتقدند، آلودگیهایی که با تغذیه وارد بدن این دامها میشود، در بافتهای ماهیچهای و کبد آنها رسوب کرده و پس از مصرف وارد بدن انسانها هم میشود، سلامتی آنها را تهدید میکند و میتواند به انواع سرطانها منجر شود.
رئیس انجمن حمایت از حیوانات با تأکید بر اینکه موضوع چرای دامها به وسیله پسماندهای شهری و حتی بیمارستانی موضوع جدیدی نیست و در گذشته هم بارها و بارها شنیده شده که دامها از پسماندهای بیمارستانی تغذیه میشوند، در این خصوص میگوید:
«قطعاً مواد شیمیایی موجود در زبالههای بیمارستانی همچون مواد ضد سرطان، مواد شیمیایی که به صورت خوراکی و تزریقی در پسماندهای بیمارستانی وجود دارند، ترکیبات الکلی و بهویژه فلزات سنگین به راحتی جذب بدن حیوانات میشوند، در تمام ساختمانهای بدن حیوانات رسوب میکنند. در این میان با توجه به اینکه کبد، مرکزی است که خون را غیرسمی میکند، این آلودگیها را بیشتر جذب کرده و بیشتر در معرض آلایندگی قرار میگیرد. دامهایی که از مواد آلوده تغذیه میکنند، شیرشان هم آلوده میشود این آلودگی به راحتی وارد بدن انسانها میشود اما کسی به آن توجه نمیکند. مردم با آلودگیهای بسیاری مواجه هستند، آلودگی آب، هوا و... دیگر جایی برای توجه به آلودگی دامها باقی نمیماند.»
رئیس انجمن حمایت از حیوانات درباره اینکه با مصرف گوشت آلوده این دامها چه آلودگیهایی سلامتی مردم را تهدید میکند و آیا پختن آلودگی گوشت این دامها را از بین میبرد یا خیر، میگوید: «بستگی دارد آلودگی از چه نوعی باشد. آلودگی میکروبی، ترکیبات پروتئینی، فلزات و.... در آلودگی میکروبی اگر گوشت بهطور کامل پخته شود، یعنی حدود 40 تا 50 دقیقه در آب جوشانده شود، آلودگی آن از بین میرود. اگر ترکیبات پروتئینی باشد، با پختن تغییر شکل مییابد و حتی ممکن است بار آلودگی آن بدتر هم شود اما اگر گوشت این دامها به فلزات سنگین آلوده شده باشد، از بین نمیرود، با پختن هم به همان شکل باقی میماند و به بدن فرد مصرفکننده منتقل میشود. یکی از اثرات باقی ماندن فلزات سنگین در خوراک و آب حیوانات، انتقال این فلزات به بدن فرد مصرفکننده گوشت و درنهایت ابتلا به سرطان است.»
سد سازی برای ذخیرهء شیرابه زباله ها!
بیش از یک دهه است که سدسازی در برخی از مناطق ایران مورد انتقاد گروهی از کارشناسان قرار می گیرد. ساخت سد سیوند و تاثیر آن بر کم آب شدن تالاب بختگان، ساخت سد گتوند در کنار گنبدهای نمکی و در نتیجه افزایش 20 درصدی شوری آب رودخانه کارون از جمله مواردی است که کارشناسان به آن معترض بودهاند، و البته مسئولین به تخم مرغشان هم نگرفته اند!
سد سازی که از ساخت و سازهای بسیار پرسود برای شرکت های شبه دولتی، و شخصیت های سد ساز وابسته به از ما بهتران (!) محسوب می گردد از زمان ریاست جمهوری زنده یاد هاشمی رفسنجانی (سردار بازندگی)، بدون رعایت ضوابط زیست محیطی، و حتی در مناطقی از کشور که بیابانی و فاقد رودخانه و آب جاری بودند، ساخته شد تا اگر برای ملت "آب" ندارد در عوض برای عده ای از خواص "نان" داشته باشد!
حاليه ساخت سد هراز در محدوده محل دفن زباله شهرستان آمل باعث شده بحث مکانیابی و ساخت سدها بدون در نظر گرفتن پیامدهای محیط زیستی آن دوباره مطرح شود.
کلنگ ساخت سد هراز در سال 1389 زده شد، این سد قرار است در سال 1397 افتتاح شود. کربلایی اسحق جهانگیری، معاون اول حاج حسن رئیس جمهور تاکنون چندین بار از این سد بازدید کرده و از تلاش ها برای سرعت بخشیدن به ساخت این پروژه که در محل دفن زباله ساخته می شود تقدیر کرده است!
انتهای سد هراز به محل دپوی زباله برخورد میکند و شیرابه های زباله وارد سد خواهد شد، همچنین با افزایش حجم آبگيز سد در مواقع پر باران فصلی زباله ها که اکنون به یک کوه با ارتفاع 180 متر تبدیل شده اند درون دریاچه سد قرار خواهد گرفت!
اداره محیط زیست مهلت یک تا دو ساله داده تا قبل از آبگیری سد، انتهای سد پاکسازی شود، اما با توجه به تجربه جهانی حتی اگر تمام زراله ها جمع آوری و امحاء شوند (که به هیچ وجه شدنی نیست) خاک این منطقه تا عمق صدها متر و مساحت کیلومترها کاملا غرق در شیرابه زباله های سه دهه اخیر است!
نماینده آمل در مجلس در اطهارات رمانتیکی گفته که قرار است منطقه عمارت بعد از پاکسازی زمین خاکبرداری شود و اگر شیرابهای در آن موجود است نیز تخلیه شود!
آقای یوسفیان همچنین اعلام کرد که اگر زمین زباله تخلیه نشود، 'طول سد هراز از 11 کیلومتر به 2 کیلومتر کاهش داده می شود. قرار است در انتهای سد با محل زمین زباله دیواره بتنی 3 متری ساخته شود تا شیرابه زباله را مهار کند.'
محمد جواد طاهرزاده، استاد دانشگاه بوراس سوئد درباره این سد به می گوید:
"با توجه به اینکه زباله دپو شده در این منطقه به صورت مخلوط است و بارندگی در منطقه زیاد است، این منطقه با دو مشکل مواجه است. "اول اینکه ترکیبات آلی و آلودگی ناشی از مواد خارجی که وارد آب شده باعث آلودگی و تولید فاضلاب می شود و عملا آب را تبدیل به فاضلاب می کند، دوم اینکه ترکیبات فلزات سنگین که سمی هستند وارد آب می شوند."
این کارشناس تأکید می کند که با آب گیری و راه اندازی سد، خروجی آن "فاضلاب خواهد بود و نه آب شرب."
مدیرکل محیط زیست استان مازندران اخیرا گفته که 35 سال است روزانه بین 200 تا 250 تن زباله در این محل دفن می شود، "آیا آن همه شیرابه نفوذ کرده در زمین را اساسا میشود پاکسازی کرد؟ اگر هم میخواهند این کار را انجام دهند با چه مکانیسمی؟ این مسائل ما را به شدت نگران میکند، ما میگوییم اتفاق و خطر بزرگی ممکن است رخ دهد."
دادستان شهرستان آمل نیز در اوایل شهریورماه سال جاری اعلام کرد که تخلیه زباله در منطقه عمارت آمل ممنوع شده است. منطقه عمارت در 30 کیلومتری شهر آمل و در حاشیه جاده هراز قرار دارد و بیش از 30 سال است که محل دفن زبالههای شهرستان آمل و دیگر شهرهای مرکزی استان مازندران بوده است.
برخی از کارشناسان سخنان عیسی کلانتری، رئیس سازمان محیط زیست و معاون رئیس جمهوری ایران را نوعی چراغ سبز برای ادامه ساخت سدهایی در این منطقه میدادند که به باور این کارشناسان برای محیط زیست منطقه مخرب هستند. او به تازگی گفته بود با سد سازی در شمال کشور موافق است.
فعالان حوزه محیط زیست با یادآوری آثار مخرب سدهای گتوند و سیوند، هشدار میدهند که ساخت سد هراز و تلاش برای افتتاح و آبگیری آن میتواند سبب بروز مشکلات زیست محیطی جبرانناپذیر در شمال ایران شود.
افت 450 درصدی ارزش پول ملی طی ده سال اخیر!
حاجی حسن دکتر روحانی (برادر حسین فریدون، متهم اقتصادی) در ایام شیره مالی بر سر امت همیشه فریب خورده (!) در مناظره تله وزوزونی با رقبای انتخاباتی جلوی چشم ده ها میلیون زیر خط فقری و در ارزش ریال در برابر دلار آمریکا طی ماه های اخیر به شدت کاهش یافته و روندی نزولی به خود گرفته است. از ماه ژوئن سال جاری تا کنون ارزش واحد پولی ایران در برابر دلار 20 درصد افت داشته است.
اما این وعده حاجی مثل سایر قول هایش، از جمله برگرداندن احترام و عزت به پاسپورت ایرانی، پوچ درآمد و حالیه روز به روز پول ملی بی ارزش تر می شود!
ارزش ریال ایران در برابر دلار آمریکا طی ماه های اخیر به شدت کاهش یافته و روندی نزولی به خود گرفته است. از ماه ژوئن سال جاری تا کنون ارزش واحد پولی ایران در برابر دلار 20 درصد افت داشته است.
دلایل افزایش قیمت دلار در ایران متعدد است، هم عوامل خارجی هم عوامل داخلی در این افزایش موثر هستند. افزایش نرخ بهره در آمریکا موجب تقویت ارزش دلار در بازارهای جهانی شده است. و پیروزی دونالد ترامپ توافق هسته ای برجام را تا حدودی زیر سئوال برده و این خود از عوامل افزایش نرخ دلار در ایران است. و اما عوامل داخلی شامل تقاضای دلار تجارتی و دلار مسافرتی در ایران است.
سالی 9 میلیون ایرانی بخاطر سبک کردن خود (استخوان سبک کردن!) به کشورهایی مانند امارات (دوبی)، ترکیه، تایلند، گرجستان، ارمنستان و جمهوری آذربایجان می روند تا لبی تر کرده و در دیسکوها و مراکز لهو و لعب این کشورها از نزدیک با مظاهر فساد غربی آشنا شوند! همچنین تجار و بازرگانان برای واردات قاچاق به بازار آزاد ارز هجوم می برند. مسافرانی که به آنتالیا و تایلند و دوبی مشرف می شوند و تجار و واردکنندگان اجناس قاچاق عمده مصرف کنندگان دلار و یورو هستند!
اما علت اصلی گران شدن دلار خود دولت است. بانک مرکزی (دولت اسلامی) عرضه کننده اصلی و عمده ارزهای خارجی به بازار آزاد است و دولت برای رفع کمبود نقدینگی و تنگناهای ریالی و تامین کسری بودجه ریالی و پرداخت حقوق کارگران و کارمندان و سایر احتیاجات ریالی خود دلارهای نفتی را در بازار آزاد عرضه می کند تا ریال جمع کند و هر وقت دولت با کسری بودجه بیشتری روبرو است دلار را گران تر می فروشد!
این اولین بار نیست که ارزش ریال در ایران سقوط می کند. ده سال پیش هر دلار 9 هزار و 200 ریال معامله می شد. در سال 2012، یعنی زمان اعمال تحریم های آمریکا و اتحادیه اروپا، ریال در برابر دلار افت شدیدی کرد. با انتخاب حسن روحانی به عنوان (مثلا!) رییس جمهوری ایران در ماه ژوئن سال 2013 و سپس حذف تحریم ها که شش ماه پیش صورت گرفت، ارزش ریال به مختصر ثباتی نسبی رسید. در آن زمان هر دلار 34 هزار و 600 ریال مبادله شد. طی ده سال اخیر ارزش ریال در برابر واحد پولی آمریکا افتی معادل 450 درصد داشته است.
در سال 2015 ایران با قدرت های بزرگ دنیا برسر پرونده هسته ای خود به توافق رسید. تهران متعهد به محدودیت در غنی سازی اورانیوم شد و قدرت های بزرگ در ازای تعطیل برنامه هسته ای ایران با لغو بخشی از تحریم ها، که به نفع اقتصاد جهان غرب بود، نظیر خرید اجباری صد میلیارد دلار ایرباس از اروپا و صد میلیارد دلار بوئینگ از آمریکا و عقد قراردادهای نفت و گاز با یغماگران اروپایی و قرارداد سنگین با پژو و رنوی فرانسه و نجات این دو کمپانی از ورشکستگی (!) بعضی تحریم های اولیه را ملغی کردند.
توافق هسته ای این امکان را برای ایران بوجود آورد تا حجم تولید نفت خود را افزایش دهد و سهم خود از بازار را بازیابد. تهران توانست برای خرید هواپیما با کمپانی های بویینگ و ایرباس قرارداد امضاء کند.
افزایش ارزش دلار و افت ریال وضعیت اقتصادی مردم ایران را پیچیده تر کرده است. افزایش نرخ بیکاری و رسیدن به نرخ 12.7 درصد جمعیت فعال این کشور از جمله مهمترین معضلات اقتصادی در ایران است.
در ابتدا مسئولان بانک مرکزی ایران پیش بینی کردند که افزایش قیمت دلار بخاطر سفرهای متعدد است، ولی کارشناسان اقتصادی براین نظر هستند که این تاثیری زودگذر نخواهد بود. تاثیر افزایش قیمت دلار بر زندگی مردم طی هفته های اخیر در درجه اول متوجه افزایش قیمت اجناس مصرفی بوده است. تاثیر روانی افزایش قیمت دلار هم معمولا خودش باعث، در حقیقت، گرانی بیشتر می شود.
درآمدهای ارزی ایران از بخش صادرات کالاهای غیرنفتی قابل مقایسه با درآمد نفت نیست. بنابراین سقوط ارزش ریال به نفع بخش صادرات غیرنفتی این کشور نخواهد بود.
بعضی کارشناسان اقتصادی با توجه به حضور و اقامت تحصیلی و عشق و حالی بیش از سه هزار آقازاده در اروپا و آمریکا افزایش نرخ ارز را منجر به وارد شدن زیان بیشتر به ده ها میلیون ایرانی زیر خط فقر و مستمند می دانند و می گویند چون والدین این آقازاده ها منبعد باید ارز را گرانتر خریداری و به آمریکا و کانادا و کشورهای اروپایی حواله کنند، لاجرم یا به حقوق های نجومی خود خواهند افزود یا به اختلاس و دزدی بیشتری دست خواهند زد و در نتیجه به گرانی در داخل کشور دامن زده می شود!
گروه دیگری از مطلعین این نگرانی را بی مورد دانسته و اطمینان داده اند گرانتر شدن نرخ ارزهای خارجی و کاهش ارزش ریال تاثیری در حواله های ارزی که برای آقازاده ها فرستاده می شود ندارد چون والدین محترم با ایمان آنها پس از تجربه موفق فلان آقا (که از بردن نامش معذورم!) در خالی کردن صندوق ارزی بانک ملت دوبی همگی به حذف ریال از مبادلات اقتصادی و خانوادگی خود روی آورده و حقوق و مزایای نجومی و پورسانت های خود در معاملات خارجی و اختلاس ها و هاپولی کردن ها را دلاری و با ارزهای معتبر انجام می دهند!
حاجی تو رو به حجت قسم
قول نده خسته هستم!
مژده به کم درآمدها، بازنشستگان و زیر خط فقری ها
اخيراً تیتر یک روزنامهء دولتی به ورود مرسدس بنز به ایران اختصاص داشت و دیگر رسانه های همسو با دولت نیز این موضوع را برجسته دیده بودند.
ممکن است استدلال هایی همچون:
1 - ایجاد رقابت بین کشورهای غربی برای حضور در اقتصاد ایران؛
2 - درگیر کردن بیشتر 5+1 در ایران در پسا برجام؛
3 - یا ایجاد اشتغال از سوی دولت برای ورود مرسدس بنز مطرح شود.
اما چرا با بنز؟
در خود روزنامه دولت نوشته شده است که در مرحله اول ورود خودرو و قطعات انجام می شود و ساخت خودرو در ایران در مراحل بعدی است. پس روشن می شود که اشتغال در کار نخواهد بود و این حضور در قالب تولید و اشتغال- که هر دو مساله اصلی کشورند- نمی باشد.
اولا ما صرفا بازار کالای لوکس غرب خواهیم بود. کالایی که ده درصد ایرانی ها هم قدرت خرید آن را ندارند و ارز وافری را نیز به خود اختصاص خواهد داد.حتی اگر روزی ساخت بنز در ایران انجام شود به چه کار می آید؟ آیا ما می توانیم یا حق داریم بخشی از بازار جهانی بنز را تصاحب کنیم؟ قطعا خیر.
بنابراین باید برای داخل تولید نمایم که با توجه به قدرت خرید مردم نه تیراژ بالایی می توانیم تولید کنیم که در سایه آن اشتغال ایجاد شود و نه می توانیم صادر کنیم.
پس این همه سر و صدای ورود بنز به ایران کدام مساله ما را حل می کند؟نه اشتغال بو جود می آید و نه قدرت خرید بنز در طبقه فقیر و متوسط وجود دارد!
آنچه باید بدانیم این است که برای دولت به اصطلاح تدبیر و امید (بخوانید بی تدبیر و نا امید!) لوکس گرایی و تظاهر به لوکس گرایی نوعی افتخار و پرستیژ است!
بنز سواری در ایران بیشتر در حوزه حکومتی و حکومتگران و آقازاده هایشان است تا حوزه عمومی بنابراین شناخت اندیشه لوکس گرایی کلید فهم چرایی ورود رسمی بنز به ایران است. در رفع تحریم نیز هواپیمای لوکس که فقط سه درصد ایرانی ها استفاده می کنند در اولویت قرار داشت.
راننده اتوبوس دانش آموزان نخبه هرمزگانی آهنگر بود!
در 21 شهریور ماه، 96 همزمان با سقوط یک اتوبوس مسافربری در رودخانه جاجرود که بیش از چهل زخمی و کشته بجای گذاشت، و پس از گذشت دو هفته از مرگ تأسف بار پانزده دختر نخبه هرمزگانی، بالاخره علت تصادف مرگبار اتوبوس حامل دانش آموزان مزبور اعلام شده و معلوم شد که رانندهء اتوبوس راننده نبوده، بلکه یک آهنگر بده که در ساعات فراغت خود و برای کسب درآمد بیشتر پشت فرمان اتوبوس می نشسته است!
حکومت اسلامی ایران، پس از کشور آفریقایی سیرالئون، مقام دوم مرگ و میر جاده ای و تصادفات منجر به مرگ رانندگی را در جهان دارا می باشد!
تاکنون استکبار جهانی و استکبار داخلی برای زیر سئوال بردن مدیریت منحصر بفرد حاکمان ایران بی وجودی و سوء مدیریت و بی سوادی و بی تخصصی و هرج و مرج جاده ای و قدیمی بودن راه ها و شوارع و خر تو خر بودن کشور را عامل بالا بودن حوادث جاده ای معرفی می کردند و می گفتند جاده های ایران در زمان رضاشاه ساخته شده است که در کل ایران پنجاه عدد اتومبیل وجود نداشت! جاده چالوس در زمان سلطنت رضاشاه کبیر و جاده هراز و جاده رشت در زمان سلطنت محمدرضاشاه ساخته شدند و مناسب ایران آن زمان با بیست میلیون جمعیت و تعداد کم اتومبیل بودند، ولی امروزه هنوز خکومت اسلامی هشتاد میلیون نفری از زیر ساخت های زمان رضاشاه استفاده می کند!
رضاشاه با بیل و کلنگ جاده چالوس را در چهار سال ساخت و به بهره برداری رساند و جمهورر اسلامی سی سال است در عریض کردن این جاده مثل پراید در گل مانده است!
ایضا عده ای بی کیفیت بودن اتومبیل های مرگبار و یکبار مصرف مونتاژ جمهوری اسلامی را مقصر بالا بودن حوادث فوتی جاده های ایران می دانستند!
حتی بعضی جراید و اهل فن و مطلعین پا را از این هم فراتر گذاشته و سوء مدیریت و بی سوادی و تخصص نداشتن مدیران مملکت را عامل حوادث جانسوز تصادف قطارهای مسافربری و جزغاله شدن مسافران قطار در آتش سوزی و سقوط پی در پی هواپیماهای مسافری قلمداد می کردند!
اکنون با بررسی دقیق علت سقوط اتوبوس حامل دانش آموزان نخبه هرمزگانی به دره و کشته شدن پانزده دختر دانش آموز و سقوط اتوبوس مسافربری در جاده جاجرود و کشته و مجروح شدن بیش از چهل مسافر اعلام شده است وزیر راه و وزیر آموزش و پرورش و معاونین و مدیران کل این وزارتخانه ها و هیچ صاحب منصبی در این حوادث مقصر نیست و تقصیرکار آهنگری است که جوشکاری و در و پنجره سازی را رها کرده و پشت اتوبوس نشسته است!
عده دیگری از رفقای وزیر راه و وزیر آموزش و پرورش هم برای از بین بردن هرگونه شائبه بی وجودی و سوء مدیریت این وزراء گناه را به گردن رکود در بخش مسکن انداخته و گفته اند به دلیل رکود در ساخت و ساز و نبود مشتری برای در و پنجره و کسادی کار، آهنگران مجبور به رانندگی اتوبوس و بعضا مداحی شده اند!
تجربه بعد از انقلاب نشان می دهد نداشتن تجربه و سواد و مهارت و عقل کافی نمی تواند عامل "چپ" کردن باشد، زیرا اکثر بی سوادها و افراد بی تخصص و فاقد هرگونه تجربه مدیریتی بر عکس پست های بالای دولت را به خود و زن و بچه و اقوام و داماد شان اختصاص داده اند!
آهنگر بودن راننده ای که باعث مرگ پانزده دانش آموز مظلوم هرمزگانی شد نمی تواند علت جرم تلقی شود؛ چون اگر این رویه جا بیفتد باید تمام آهنگرها و شاگرد حلبی سازها و رفتگرها و عمله های ساختمانی و چاه کن ها و مستراح پاک کن ها و طواف ها و متکدیان سابق را که پشت میز ریاست و وزارت و مقامات عالیه نشسته اند را به خاطر انداختن یک ملت به دره عقب ماندگی و فقر و مذلت و کولبری و کلیه فروشی تحویل دادگاه داد!