!با چتر نجات از بانکوک
يادداشت های اسکندر دلدم
ترس کاسترو از ختنه!
تا قبل از پیروزی اسلام بر ایران، دولت شاهنشاهی که به دشمنی با افکار چپ و چپ کشی افتخار می کرد هیچ رابطه ای با کوبا نداشت و بعد از انقلاب بود که بین دو کشور روابط دیپلماتیک برقرار گردید. رژیم جدید ایران می کوشید با برقراری روابط با کشورهای مترقی و انقلابی، چهره متفاوتی از خود نشان بدهد و کشورهایی مثل کوبا هم که مشکلات اقتصادی داشتند دنبال دریافت نفت ارزان قیمت و منافع اقتصادی بودند!
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، یک هیئت از حکومت تازه تاسیس جهت شرکت در کنفرانس غیر متعهدها به هاوانا (پایتخت کوبا) رفت و ابرام یزدی، از شهروندان آمریکایی که وزیرخارجه جمهوری اسلامی شده بود، ریاست این هیئت را به عهده داشت!
در این سفر ابرام یزدی، که فارسی را با لهجهء غلیظ انگلیسی (آمریکایی) از مخرج بیرون می داد یک کاپشن سبز رنگ بتن کرده و ژست انقلابیون آمریکای لاتین را در آورده و موفق به گرفتن عکس یادگاری با فیدل می شود!
دکتر ابرام یزدی پس از بازگشت از این سفر برای شیرین کردن خود و رژیم تازه تاسیس به جعل اظهارات فیدل کاسترو دست زد و گفت: "فیدل کاسترو بعد از توضیحات ما در مورد اسلام و حکومت اسلامی صراحتاً آرزو کرد که ایکاش مسلمان و مسلمان زاده بود (!) و صراحتا گفت: اگر اسلام این است که من هم یک مسلمان هستم! "
بعد این اظهارات منتسب به کاسترو مطالب طنز آمیزی بر سر زبان ها افتاد و می گفتند کاسترو خیلی عشق مسلمان شدن بوده است اما وقتی فهمیده یکی از شروط گرویدن به اسلام کوتاه کردن یکی از آبشن های خدادادی است (!) به هیئت اعزامی جمهوری اسلامی اجازه نداده او را ختنه کنند!
البته بعدها معلوم شد اظهارات کاسترو در مورد اسلام حقیقت نداشته و ساخته و پرداخته ذهن ابرام یزدی بوده است! اما اين هم گفته شده که کاسترو انسان زیرک و فهیمی بود و بعد از دیدن ابرام یزدی و چند کلام هم صحبت شدن با وزیر خارجه دولت موقت، دست ابراهیم یزدی را خوانده و پیغام به تهران داده بود که مواظب این مارمولک باشید!
اما یکی از موفقیت های واقعی و بزرگ تاریخی فیدل کاسترو مشاهده حاج آسید حسن خمینی، یادگار یادگار امام امت، از نزدیک و گرفتن عکس یادگاری با مشارالیه در سفر تهران بود!
متأسفانه از گفتگوهای حاج سید حسن با فیدل هرگز مطلبی منتشر نشده و حتی گفته شده که چه بسا گفتگویی در کار نبوده و فقط عکسی انداخته شده است!
اما ناظران سیاسی منطقه می گويند در این دیدار، آسید حسن تجربیات خود در مورد گل کوچیک و رو پائی و فوتبال دستی را با کاسترو مطرح کرده بود!
اين هم گفته می شود در این اواخر کاسترو با شنیدن اخبار کمک های مالی جمهوری اسلامی به حزب الله لبنان علاقه زیادی به تاسیس حزب الله کوبا جهت دریافت کمک های مالی سخاوتمندانه پیدا کرده بود که متاسفانه مرگ امانش نداد و حزب الله کوبا راه نیفتاده از دنیا رفت!
شایان ذکر است حاج آسید حسن خمینی در انتخابات مجلس خبرگان رهبری خود را کاندیدا کرده بود اما صلاحیت علمی وی (علیرغم عکسی که با فیدل دارد و سایر علما ندارند!) رد شد.
از يک طرف: ایکاش من هم یک سوئدی بودم!
رعیت حکومت اسلامی ایران گناه مشکلات اقتصادی، بی عرضگی در اداره کشور، فساد مالی سازمان یافته، کاهش ارزش پول ملی، غارت بیت المال، مشکلات زیست محیطی، گسترش اعتیاد و فحشا و توریست جنسی در مشهد و کارتن خواب شدن قاطبه اهالی کشور و هزاران درد بی درمان دیگر را به گردن مدیران و مسئولان و الیگارشی حاکم بر ایران و آقازاده های آنها می اندازد؛ در حالی که مقصر اصلی خود اين رعیت هستند که در اقدامی مذبوحانه، و همکاری پدر و مادرشان با استکبار جهانی و صهیونیزم بین الملل، عمدا توسط والدین خود در ایران به دنیا آمده اند تا برای دولت مشکل ایجاد نمایند، در حالی که اگر در سوئد یا نروژ و سایر کشورهای اسکاندیناوی یا حداقل سوئیس متولد شده بودند الان مدیران مملکت مثل فرقون در گل نمانده بودند و راحت با بودجهء مملکت و خانواده خود در آسایش زندگی می کردند، ایرانی ها هم سوئدی بودند و مشکلی نداشتند!
طبق قوانین حمایت از خانواده سوئد، دولت این کشور به والدینی که صاحب فرزند می شوند تا 16 ماه تمام هزینه های نگهداری فرزند را به انضمام یک کمک یارانه ای قابل توجه پرداخت می کند و همچنین حقوق ماهیانه ای به مادر به خاطر وقت گذاشتن برای مراقبت از نو رسیده پرداخت می شود!
تفاوت مختصر این رویه که در سوئد اعمال می شود با رویه جاری در ایران این است که هر خانواده ای که در حکومت اسلامی صاحب فرزند می شود باید دو سال بخاطر دریافت یارانه اش بدود و کفش پاره کند تا دولت صحت زایمان و تولد بچه و تعلق او به این خانواده را قبول کند!
تاریخ و جغرافی (!) نشان داده اند که زندگی در این مملکت فقط بدرد مدیران و مسئولان بلند پایه و آقازاده هایشان می خورد و اینجا محل مناسبی برای به دنیا آمدن مردم عادی نیست و قاطبه مردم بهتر است (اگرچه کمی سخت است و پاشنه کش و فشار زیاد لازم دارد!) به همان جایی که از آن بیرون آمده و متولد شده اند برگردند و بروند در سوئد و سایر کشورهای اسکاندیناوی و مجددا متولد شوند!
بله، اين تقصیر خود ما مردم است که در این مملکت متولد شده ایم!
از طرف ديگر: وضعيت اسف بار آنگلا مرکل!
انتشار عکسی از خانم آنگلا مرکل و همسرش در حال بازگشت از خرید روزانه به منزل بدون ده ها محافظ و اتومبیل های اسکورت و موتور سوارهای گردن کلفت حفاظت شخصیت ها تعجب ایرانیان را برانگیخته است و خیلی ها سوال می کنند چگونه آلمان برای همه رهبران جهان بنز ضد گلوله می سازد ولی صدراعظم خودش یک پراید هم ندارد!
بنده خودم سال ها مقیم کشورهای مختلف اروپا بودم و باید بگویم پست ها و مقامات دولتی در این کشورها، بر عکس حکومت های پیشرفته ای مثل رژيم اسلامی ما، جذابیت مالی ندارد و حتی به مدیران و مسئولان بلند پایه کشورهای ثروتمندی مانند آلمان یا فرانسه حقوق و پاداش نجومی هم نمی دهند!
در این کشورها با اینکه پول زیادی دارند برای رفت و آمد مقامات اسکورت و محافظین متعدد و بنزهای ضد آر.پی.جی(!) اختصاص نمی دهند و حتی نخست وزیر هلند با دوچرخه بین خانه و محل کار رفت و آمد می کند. حتی مقامات برجسته و برنجسته ای مثل خانم مرکل حق استخدام فرزندان و نزدیکان خود در دوایر دولتی را ندارند!
بنابراین تصديق می کنید که آدم در حکومت اسلامی یک دوره نماینده دارقوزآباد سفلی باشد و یا از طریق ارتباط جنسی (ازدواج دائم و یا موقت!) با ناموس یکی از بزرگان به پست و مقامی برسد شرف دارد بر صدراعظمی آلمان!
آخر اين پست های دولتی ارشد و مقامات عالی دولتی که در آن آدم نتواند اختلاس کند و نتواند موجودی خزانهء دولت را به حساب خود و فرزندش در خارج انتقال دهد و حتی نتواند فرزند قلیل الهوش و عقب ماندهء ذهنی خودش را به وزارت و وکالت برساند چه فایده ای دارد؟!
در عين حال، مشاهده پیاده گز کردن صدراعظم آلمان و دوچرخه سواری کردن نخست وزیر هلند نشان می دهد که تبلیغات استکبار جهانی و صهیونیزم بین الملل و عربستان سعودی و امارات و سایر کشورهای دشمن در مورد ورشکستگی اقتصادی دولت جمهوری اسلامی و به گدایی افتادن رعایای ایرانی حقیقت ندارد و الحمدلله وضعیت اقتصادی ما از آلمان و هلند و سایر کشورهای به اصطلاح متمول اروپایی صد مرتبه بهتر است!
صدراعظم شدن کشوری مثل آلمان، که برای هر اوزگلی و هر رهبر درپیتی کشورهای جهان سوم بنز ضدگل له می سازد، چه فايده ای دارد وقتی خودش یک پراید ساخت ایران هم ندارد و دولت آلمان بودجه کافی ندارد تا برای صدراعظم اسکورت و موتورسوار و محافظ استخدام کند! حال آنکه در مملکت ما نصف درآمد کشور خرج حقوق و مزایا و بیمه و بازنشستگی و هزینه مسکن و پاداش آخر سال هزاران مامور محافظ و راننده مقامات کوچک و بزرگ کشور می شود!
روستایی چوپان و یا کشاورزی که تا قبل از پیروزی انقلاب شکوهمند شهر و خیابان آسفالته و اتومبیل ندیده بود حالیه با بنز ضد گلوله و راننده و محافظین مسلح رفت و آمد می کند که هزینهء سنگین آن روی دوش مردمی است که شش ماه شش ماه حقوق شان عقب می افتد اما با گشاده روئی نگران سلامت و امنيت رهبران برجسته و عزيز خود هستند!
برای درک ميزان ترقی کشور ما در دوران انقلاب پر شکوه کافی است به ياد بياوريم که در زمان شاه خائن آخرین حقوق نمایندگان مجلس چهارهزارتومان در ماه بود و به هیچ نماینده ای هم اتومبیل و خانه و زمین کنار دریاچه خلیج فارس جهت ساخت و ساز و یک میلیارد تنخواه و وام خرید خانه داده نمی شد! اما حالیه هر نماینده ای که تا پریروز با الاغ سر جالیز می رفت را با راننده و محافظ و اتومبیل دولتی حمل می کنند که مخارجش با تحمیل گرانی به مردم تامین می شود!
خوشبختانه در مملکت ما از قوانین سفت و سخت مانند آلمان خبری نیست و هر گاگول و اوزگلی که از طریق اسافل اعضاء، و یا دختر دادن و دختر گرفتن، با قدرتمندان قاطی شود دارای بنز ضدگلوله و حقوق و پاداش نجومی و خانه پنجاه میلیاردی و تابعیت دوگانه (!) می شود و در حالی که بادیگاردها مواظب هستند کسی به حاج آقا صدمه نزند خود حاج آقا با غارت بیت المال بزرگ ترین لطمات را به کشور وارد کرده و از مملکت می گریزد!
جای تحسين اينکه این مقامات که با بنز ضد گلوله و اسکورت های عقب و جلو و لشگری از محافظین رفت و آمد می کنند همه اشان هم اظهار می کنند که آرزوی شهادت دارند!!
گفته می شود نمایندگان مجلس شلم شوربا و مدیران دولت و مقامات برجسته، با دیدن سر و وضع خانم مرکل و همسرش، تصمیم به دادن تابعیت و پاسپورت حکومت اسلامی به خانم مرکل دارند تا نامبرده بتواند به ایران آمده و به تبعیت از مقامات حکومت اسلامی بار خود و خانواده و فک و فامیل و نزدیکان دامادش را بسازد و چند تریلی ارز و طلا از کشور خارج نماید!
گاو جدید!
لطفاً اين ويدئو را نگاه کنيد تا تعريضم را عرض کنم:
https://www.facebook.com/Iskandar.deldam/videos/1789146211390837/
باری، اگر خاطرتان باشد، در قبل از انقلاب 57، داريوش مهرجویی، کارگردان برجسته، فیلمی بنام "گاو" ساخته بود که در آن گاو یک روستایی فوت می شد و صاحب گاو (عزت الله انتظامی) از فرط غم و غصه و تألمات روحی دیوانه شده و کم کم خود را گاو فرض می کرد و مع می کشید و می گفت من گاو هستم!
ظاهرا تاریخ مجدداً تکرار شده و رحیم مشایی، که در دولت اوس محمود همه کاره بود و به همه چیز رسید، بواسطهء جارو شدن از قدرت و کشف مفاسد اقتصادی و احضار به دادسرا و صدور احکام قضایی برای وی و اعضای فرقهء زنبیلیه، حسابی قاط زده و خود را درخت فرض می کند که پرندگان روی آن نشسته و فضله می اندازند!
البته شایعه ای هم هست که رحیم مشایی قاطی نکرده و برای فرار از رسیدگی قضایی خود را به دیوانگی زده و می گوید درخت است! چون حیوونکی خیال می کند اولاً تا کنون در ایران و در جهان سابقه نداشته یک درخت را به جرم مفاسد مالی و اختلاس محاکمه و مجازات کنند! و ثانياً هم فکر می کند که آدم دیوانه مسئول اعمال خودش نیست و اگر هم محاکمه شود به دلیل دیوانگی و جنون (بخصوص که رئیس اش هم داشت!) بجای زندان به آسایشگاه روانی فرستاده می شود و از آنجا هم به کانادا (بهشت دزدان دولتی و اختلاس کنندگان جمهوری اسلامی) خواهد گریخت!
البته اين هم گفته می شود که خل بازی رحیم رامسری (جن گیر و رمال دولت اوس محمود) و تمارض به درخت شدن این خطر را دارد که مثل سایر درخت های جنگل های شمال از ریشه زده شود و برای تهیه ذغال مورد استفاده قرار بگیرد، و یا اگر همینطور مثل درخت بایستد سگ و گربه طبق عادت به آن ادرار کنند!
صد البته درخت و چوب فرض کردن خود توسط معاون و همه کاره دولت قبل چیز جدید و عجیبی نیست و همه این مدیران درخت غیر مثمر و چوب مترسک جالیز هستند که کلاغ روی آنها می نشیند و تغوط می کند!
بازداشت گدای میلیونر در بوکان!
چند روز پيش گدایی در بوکان، در حالی که قصد داشت مبلغ چهار میلیون و ششصد هزار تومان وجه نقد را به پول درشت تبدیل کند، توسط ماموران بازداشت شد. این گدای میلیونر در تحقیقات مقدماتی اظهار داشت که این مبلغ، درآمد یک روز «کار» او می باشد!
گفته شده که گدانمای(!) مذکور دارای مستغلات فراوان و اتومبیل شاسی بلند بوده و سالی چند بار هم برای تمدد اعصاب و استراحت به مسافرت خارج از کشور می رفته است!
شایان ذکر است که افزایش مشکلات زندگی تودهء عوام آنها را به دخیل بستن و دعا گرفتن و تقاضای دعا از رمال و دعا نویس و فالگیر و گدایان خیابانی متمایل کرده و، بواسطهء افزایش نرخ ارز و کاهش ارزش پول ملی، اکثر گداها فقط دو هزار تومانی و بالاتر از آن را قبول می کنند و بسیاری هم در کنار پیاده رو دستگاه کارت خوان گذاشته و پس از گرفتن کارت خیرین(!) به نسبت پول دریافتی دعا می کنند و آنطور که گفته می شود دعا های هزار تومان کمتر حتی سرما خوردگی را هم شفا نمی دهد!
در حال حاضر پیاده روها و نبش میادین و اماکن پر رفت و آمد بین گداها خرید و فروش می شود و سرقفلی بعضی مناطق گداپسند اطراف پاساژها و هایپر مارکت ها و مال های بالای شهر پنجاه میلیون به بالا معامله می شود!
همچنين گفته می شود که با توجه به رونق گداپروری در کشور، شهرداری ها و دولت که در همه حال به فکر افزایش درآمد کشور هستند در نظر دارد با تمهیداتی به گدایی از گدایان بپردازند!
نکتهء مهم ديگر هم آنکه چون درآمد نجومی از محل گدایی و دعا کردن عابرین نیاز به تخصص و سرمایه گذاری ندارد، اين امر موجب رونق اقتصادی در کشور گردیده و پیش بینی می شود بزودی همه به گدایی بیفتند!
نياز به شجاعت فقهی!!
اين روزها قيمت سرسام آور یک بطر ودکای تقلبی کور کنندهء اسلامی حدود 250 هزار تومان است و داروخانه ها هم یک بطر الکل طبی را سی هزار تومان می فروشند که با احتساب مخلوط کردن با سودا یا ماء الشعیر معادل پنجاه هزار تومان می شود! و یکی از دلایل عمده نارضایتی ها در کشور اسلامی ممنوعیت سوخت گیری با نوشابه های الکلی است!
اين در حالی است که ولیعهد عربستان اخیراً واردات انواع مشروبات الکلی را به زادگاع اسلام عزيز آزاد اعلام کرده و گفته است ما مسئول بهشت و جهنم مردم نیستیم! بدين ترتيب پرسش منطقی آن است که وقتی مصرف مشروبات الکلی در محل تولد اسلام آزاد می شود چه اشکالی دارد دیگر کشورهای منطقه هم کاسه داغ تر از آش نشده و بخاطر نجات اقتصاد و افزایش درآمد گمرکی دولت واردات ودکای اصل روسی از کشور ودکاپرور روسیه را آزاد کنند!
بخصوص که در حال حاضر، برای رونق توریسم سکسی، در مشهد مقدس از کلاه شرعی صیغهء ساعتی استفاده می شود و روابط توریست های عرب منطقه با کسبهء جنسی بسیار گرم و تنگاتنگ و در مواردی هم گشاداگشاد شده و نتايج ارزآور خوبی برای دولت محترم داشته است!
اما چون بهر حال استفاده از مشروبات الکلی منع شرعی دارد صلاح در آن است که دولت واردات و مصرف آن را برای «اقلیت های مذهبی» آزاد کند و برای برادران هم کیش ارمنی هم اجازهء تأسیس عرق فروشی صادر نموده و رسماً اعلام کند که این پیاله فروشی ها و عرضه کنندگان مشروبات الکلی فقط مجاز به سرویس دهی به توریست ها و غیر مسلمانان هستند تا «صورت قضیه» حفظ شده باشد و بعد، همانطور که چشم خود را در برابر مسائل مهم تر بسته اند(!)، مراجعهء مسلمانان مومن و متقی به این فروشگاه ها و پیاله فروشی ها را ندیده بگیرند و اجازه بدهند مردم یک حالی کرده و کم کم از منقل و وافور فاصله بگیرند!
الان سالی چهار میلیون ایرانی برای دمی به خمره زدن و لبی تر کردن و شبی را در دیسکو و کاباره گذراندن راهی ترکیه و ارمنستان و دوبی و گرجستان و اربیل عراق می شوند و حداقل چهار - پنج میلیارد دلار ارز از کشور خارج می شود، در حالی که اگر دولت عرق فروشی و کاباره و دیسکو باز کند هم این مقادیر کلان ارز خارج نمی شود و هم در داخل اشتغال ایجاد می گردد!
راه حل شرعی کردن این مسایل هم آسان است و فقط «شجاعت فقهی!» می خواهد تا همانطور که امام راحل به عنوان یک مرجع روشنفکر شطرنج و خوردن گوشت اوزون برون را حلال کردند، با اندیشیدن تمهیداتی عرق خوری و دیسکو و کاباره هم شرعی شود!
مثلاً می توان بیرون عرق فروشی ها حوض و آفتابه گذاشت تا عرق خورها پس از خروج از عرق فروشی و قبل از ورود به معابر عمومی دهان خود را آب بکشند و کر بدهند!
يا در جلوی دیسکو ها هم، جهت ممانعت از ورود مردان و زنان نامحرم به داخل دیسکو، مروحانی مجرب گذاشت تا آنها را به عقد موقت یکدیگر در آورند! بخصوص که در حال حاضر، به گفتهء مسئولان وزارت کشور، زنان خیابانی زیاد شده اند و خود اشتغالی موسوم به روسپی گری چهرهء شهرها را زشت کرده است.
جا دارد دولت محترم همانطور که دستفروش ها را جمع آوری و در بازارچه ها مجتمع می کند تا بساط کنند، نسبت به ساماندهی زنان خیابانی و روسپیان هم اقدام مقتضی معمول و آنها را تحت مدیریت نهادهای مسئول قرار دهد. بدین منظور می توانند اماکنی را تحت عنوان "دارالاطفای شهوات الآنیه" فعال کرده و مراجعان پس از ورود به مراکز ضمن حل مشکل شرعی زنا، مشکل خود را هم سرپایی حل کنند!
بدین ترتیب هم اشتغال رونق می گیرد و هم تعدادی از نزدیکان مقامات و آقازاده ها که هنوز دست شان به جای پردرآمدی بند نشده، سر کار نان و آدداری می روند و هم دولت با وضع عوارض فنی روی پائین تنه افراد، به درآمدی می رسد.
به هر حال ما عقلمان بیشتر از این نیست و خود دولتی ها که در این مسائل استخوان خرد کرده و تجارب کافی دارند باید آستین ها را بالا زده و موجبات دسترسی رعایا به آب شنگولی و بقیه مسائل را فراهم و رعایا را دعاگوی جد و آباد خود نمایند!
خلاصه، در رقابتی که با عربستان دارید، حواس تان باشد عقب نمانید؛ بویژه آنکه همانطوری که در مشهد مقدس رعایا بصورت خودجوش وارد عرصهء «سکس درمانی» و جذب توریست شده اند، توجه داشته باشيد که امکانات و نیروی انسانی حکومت اسلامی در تنوع بخشی به درآمدهای اقتصادی بیشتر از عربستان و سایر کشورهای متطقه است و فقط همت مسئولان را نیاز دارد!
خود اشتغالی با آچار چرخ!
از قدیم گفته اند که احتیاج مادر ابتکار و اختراع است و بشر به خاطر رفع نیازهایش همواره به دنبال پیدا کردن و ابداع روش ها و شیوه های رفع احتیاج بوده است!
حاليه، با افزایش ساعت به ساعت بی کاری و گرانیِ هزینهء زندگی، مردم مستاصل و نیمه گرسنه کار پلیس و آگاهی زیاد کرده اند و معلوم است که استعداد پرسنلی پلیس و امکانات اش بقدری نیست که در کنار هر خانه و هر اتومبیل یک مامور مسلح بگمارد تا وسایل مردم به سرقت نرود!
بنابراین، در این شرایط رونق اقتصادی(!) که مردم با خرید چند متر طناب از دیوار هم بالا می روند و یا با خرید یک آچار چرخ به خود اشتغالی روی آورده و بازار آزاد لاستیک دست دوم خودرو راه انداخته اند، بهترین راه برای حفظ و حراست از اموال منزل این است که شهروندان از خانه بیرون نروند و مسلحانه در منزل خود نگهبانی بدهند و اتومبیل خودشان را هم در اطاق خواب کنار خود بخوابانند!
به هر حال در مملکتی که موسسات مالی و اعتباری مجاز تحت نظارت بانک مرکزی پول مردم را بالا می کشند و رئیس کل بانک مرکزی (قاسم حیف!) هم بجای حمایت از مردم در تلویزیون می گوید «تقصیر خود مردم است که در این موسسات مجاز پس انداز کرده اند و حتی به بانک های پرسابقه و قدیمی هم اعتماد نکنید»، باز کردن لاستیک اتومبیل در روز روشن چیز عجیبی نیست و نوعی خود اشتغالی در راستای سیاست دولت برای سپردن کار مردم به مردم محسوب می شود.
مجسمه های جدید برای سر در مجلس شلم شوربا!
شاید به علت اینکه ملت فراموشکاری هستیم یادتان و یادمان رفته باشد که بالای دو ستون کنار در اصلی مجلس شورای ملی سابق دو عدد شیر با هیبت طلایی که شمشیری در دست داشتند مودبانه نشسته بودند و وسط آن دو حیوان زبان بسته هم جمله ای با خط خوش نستعلیق روی دایره ای دیده می شد که نوشته بودند: " عدل مظفر " و حکایت از نقش مظفرالدین شاه قاجار در تشکیل مجلس در ایران داشت.
بعد از پیروزی اسلام بر ایران در سال 1357 شمسی، که قرار شد آثار شاهنشاهی جمع آوری گردد، این دو شیر وابسته به طاغوت که عتیقه و تاریخی و بسیار قیمتی بودند و کتیبه عدل مظفر را هم پائین آوردند و حالیه بجای عدل مظفر سوراخ بزرگی وسط سر در مجلس مشاهده می گردد و شیرها هم معلوم نیست در کلکسیون کدام شیر ناپاک خورده ای محبوس هستند!
چند روز قبل، با دیدن عکس هایی از مذاکرات و تعامل و مباحثه مؤدبانه و متمدنانه بعضی از نمایندگان مجلس، به فکرم رسید حالا که مجسمه آن دو حیوان درندهء وحشی را به بهانهء وابستگی به طاغوت از بالای سر در مجلس پائین آورده اند، برای پر کردن جای خالی آنها، از مجسمه حیوانات دیگری مثلا گاو و یا اگر مجسمه حیوانات اشکال شرعی دارد از مجسمهء خود نمایندگان زبان بسته که فرقی با مجسمه ندارند روی سر ستون خالی استفاده کنند!
چسباندن دو نمونه از بعضی نمایندگان پرخاشگر که در مجلس یک دیگر را پاره می کنند و می درند هم آن بالا خوب است، و باعث می شود رعایای جمهوری اسلامی جرئت نکنند برای اعتراض به غارت پول هایشان توسط موسسات مجاز مالی تحت نظارت بانک مرکزی جلوی مجلس اجتماع کرده و مزاحم خواب و استراحت نمایندگان شوند!
سوراخ را هم همچنان به نشانهء «بر باد رفتگی» اموال ملت به دست عده ای از نمایندگان نجومی بگیر و آلوده به مسائل اقتصادی، که به بهانهء داشتن حزب و روزنامه یارانه کلان می گیرند، و برای خاموش ماندن در برابر مفاسد شهرداری کنار دریاچه خلیج فارس زمین و امکانات می سلفند و یا در ماجراهای شیرین شهرام جزایری و بابک زنجانی خود و آقازاده اشان پای سفره غارت بیت المال بوده اند، و به عنوان سمبل و برند وضعیت امروز نظام مقدس همچنان پاره و سوراخ باقی بگذارند!
برف نامردی که آبروی هواشناسی را برد!
ما که عددی نیستیم، گنده تر از ما هم نفهمیده این چه مملکتی است که هم قهر طبیعت و سیل و زلزله و بلایای طبیعی و نباریدن برف و باران موجب غافلگیری مدیران و مسئولان آن می شود و هم لطف و مرحمت و محبت الهی نظیر بارش برف و باران! تا پریروز از نباریدن برف و باران غافلگیر شده و از مردم می خواستند آب مصرف نکنند و با سنگ و کلوخ مخرج خود را پاک کنند و سازمان آب و وزارت بی نیرو مرتب اطلاعیه می دادند که بخاطر خشکسالی سخت غافلگیر شده اند؛ و حالا هم می گویند بخاطر بارش نعمت الهی غافلگیر و زمینگیر گردیده اند!
برف هم ظاهرا با استکبار جهانی و صهیونیزم بین الملل هماهنگی هایی داشته و نامردی کرد و نیامد و صبر کرد تا کارشناسان زبدهء هوا نشناسی حکومت اسلامی به ضرس قاطع اعلام کنند که زمستان تمام شده و منبعد از برف و سرمی خبری نیست و مملکت دیگر روی برف را نخواهد دید. سپس،
در پی آنکه کارشناسان هوانشناس و سازمان عریض و طویل و پرهزینه هوانشناسی چند بار اعلام کردند مردم منتظر برف و سرما نباشند، برف نامردی کرد و با آمدن ناگهانی خود و ریزش بی سابقه در سراسر کشور گلاب زد به سر و روی دستگاه هوانشناسی مملکت و آبروی پیش بینی های این سازمان پرخرج بی خاصیت را برد!
جالب اینکه همان شبی که کارنشناس سازمان بی خاصیت خبر از آسمانی صاف و آفتابی می داد برف با شدت در حال باریدن بود و کارنشناسان اگر پشت پنجره رفته و بارش برف را مشاهده می کردند شاید آبروی شان حفظ شده بود و اینطور گاف نداده بودند!
عکسی را که ملاحظه می کنید نمای هوایی تهران خوابیده در برف از فراز برج میلاد است در لحظائی که که هنوز کارنشناسان سازمان هوانشناسی معتقدند برفی در آن نباریده است!