!با چتر نجات از بانکوک
يادداشت های اسکندر دلدم
ملک مطيعی، بعد از چهل سال!
ناصر ملک مطيعی، اولين سوپر استار ايران، از ميان مردمی که دوست اش می داشتند، پر کشيد و رفت. او همه این سال ها ممنوعالکار و تصویر بود. حتی اخیراً دو برنامهای که با حضور او در «دورهمی» و «من و شما» ضبط شده بود، مجوز پخش نگرفت. تنها پس از درگذشت او بود که يکباره تصوير او در شبکه های تلويزيونی رژيم ظاهر شد. (به اين ويدئو توجه کنيد)
https://www.facebook.com/Iskandar.deldam/videos/1839086993063425/
اما، در آن سوی ماجرا مردم را داشته ايم. حضور مردمی باید خودجوش و از روی عشق و علاقه شخصی باشد و نه از روی جبر و خوف، و یا خوردن کیک و نوشیدن ساندیس مجانی (!) و تجمیع آنها به زور و انتقال با اتوبوس به محل تشییع!
کسانی که چهل سال جلوی دوربین های خبری تلویزیون بودند و بیست و چهار ساعته عکس و خبر آنها تبلیع و منتشر و به خورد مردم داده می شد، پس از مرگ شان مانند حباب روی آب از بین رفتند و فراموش شدند (یا مورد لعن و نفرین شبانه روزی مردم هستند!) اما هنرمند مردمی که مورد علاقه و احترام مردم بود علیرغم آنکه چهل سال ممنوع الکار بود و از سینما دور نگاه داشته شد همچنان محبوب مردم باقی ماند.
- در زمان بازیگری ناصر رانت دولتی و پسرخاله بازی و ده ها بنیاد سینمایی که از بیت المال تغذیه کنند وجود نداشت.
- سینماگران از جیب خود فیلم می ساختند و بازیگران با هنر خود جلوه می کردند و پیش می رفتند.
- تهیه کنندگان و کارگردانان با محافل پشت پرده دست به یکی نبودند و با صورتحساب سازی مخارج چند صد میلیونی را به پای ملت چند ده میلیارد نمی نوشتند و از روی آن نمی خوردند!
- یک عده گرسنه که به واسطه نسبت فامیلی و یا ارتباطات خاص دایر مدار امور سینمایی شوند و لفت و لیس کنند و از جیب ملت به فستیوال لوکارنو و کن بروند وجود نداشتند!
- سینما مردمی بود و نه تنها تحمیلی بر بودجه عمومی کشور نمی کرد بلکه یک مولد اقتصادی محسوب می شد.
- اهالی سینما حسود و بخیل و آدم فروش نبودند و از روی رقابت و به خاطر حذف رقیب برای سایرین پاپوش درست نمی کردند بلکه خود معرف استعدادهای تازه بودند... همانطوری که ناصر ملک مطیعی محمدعلی فردین را به سینما آورد و یا پوری بنایی عامل رشد بهروز وثوقی در سینما شد...
تشییع و بدرقهء باشکوه پيکر ناصر ملک مطیعی نشان داد که در این مملکت مردم قادر به تشخیص سره از ناسره هستند و هر چیز زورکی باشد محبوبیت را نمی توان به زور ایجاد کرد و یا به زور و با ممنوع الکار کردن یک هنرمند شهرت و محبوبیت او را از ذهن مردم پاک کرد.
علت همه بدبختی ها و مصائب آمریکا در رابطه با حکومت اسلامی!
حکومت اسلامی یک رژیم مهربان و نوع پرور و یتیم نواز و حامی مستضعفان و بدبخت تر از خود در جهان است که از مسلمانان برمه و ترمه و بورکینافاسو گرفته تا اوگاندا و نیجریه و گواتمالا و جزایر عجوج و معجوج را پای سفره نفت ایران نشانده است و به آنها حال می دهد!
خود مسئولان مقدس رژیم هم با لسان مبارک خود بارها فرموده اند هر کجای جهان (بغیر از داخل ایران!) ضعیف و زمین خورده ای دست کمک به طرف ما دراز کند فی الفور به یاری او می شتابیم!
فقط در دنیا دو رژیم و دو حکومت وجود دارد که از چشم مسئولان مقدس حکومت اسلامی افتاده اند و دولت ایران نه تنها به آنها کمک نمی کند بلکه در صدد براندازی آنها هم می باشد!
یکی از این دو رژیم امریکای معروف است که مورد غضب حکومت اسلامی قرار گرفته و به هر دری می زند تا خود را در دل مسئولان حکومت اسلامی جا کند موفق نمی شود!
اخیرا هم مسئولان حکومت اسلامی علنا اعدام کرده اند با کنار گذاشتن دلار آمریکا از اقتصاد ایران، و خودداری از خرید هواپیماهای بوئینگ ساخت امریکا و جلوگیری از فعالیت شرکت های بزرگ آمریکایی و سرمایه گذاری آنها در صنایع نفت و گاز و ممنوعیت همکاری کارخانجات اتومبیل سازی پراید از همکاری با اتومبیل سازان آمریکایی و منع صدور فناوری پیشرفته تولید واجبی و موبر و سوهان قم و پخت کشک بادمجان به آمریکا اقتصاد ایالات متحده را با چالش جدی مواجه ساخته و موجبات تغییر رژیم آمریکا را فراهم خواهند کرد!
خیلی از رهبران جهان از جمله حاجیه خانم موگرینی کمیسر سیاست خارجی اتحادیه اروپا که روابط سلفی با نمایندگان مجلس شلم شوربای اسلامی دارد واسطه شده اند تا حکومت اسلامی به بزرگی خودش آمریکا را ببخشد و از گناه دونالد ترامپ بگذرد!
در همین رابطه رهبران فرانسه، آلمان و انگلستان (کشور دوست و برادر و هم مسلک و هم زبان!) ضمن تماس های اشکار و پنهان به مقامات مقدس حکومت اسلامی گفته اند شما که بیست و چهار ساعته کمک مالی به کشورهای منطقه کرده و سوریه و عراق را با هزینه زیاد بازسازی می کنید چرا در مورد آمریکا سخت می گیرید و یک حالی هم به رژیم حاکم بر واشنگتن نمی دهید!
این سوال خوبی است و خیلی ها می پرسند چطور است حکومت اسلامی کشور عراق را که در جنگ تحمیلی تمام زیرساخت های اقتصادی ایران را تخریب کرد و صدها هزار ایرانی را شهید و معلول ساخت با جان و دل باز سازی می کند اما خیرش به امریکا نمی رسد!
در واقع بدبختی آمریکا این است که هزار سال بعد از پیدایش اسلام شکل گرفته و به خاطر بعد مسافت از حمله اعراب هم دور مانده و در این کشور بقاع متبرکه و امام زاده و حرم مطهر و مضجع شریف و اینجور چیزها وجود ندارد تا حکومت اسلامی سالی سه چهار میلیون زائر با پای پیاده برای زیارت مثلا امام زاده های نیویورک و نیوجرسی یا دخیل بستن به امام زاده های ساکرامنتو بفرستد و از این طریق چند میلیارد دلار به صنعت توریسم - مذهبی آمریکا کمک نماید!
اگر آمریکا زودتر تاسیس شده بود و در مجاورت جزیره العرب و عراق و شامات قرار داشت و توسط اعراب صدر اسلام تسخیر و خواهر و مادر آمریکایی ها به مزاوجت اعراب درآمده بودند الان در آمریکا هم ده ها و بلکه صدها امام زاده و بقاع متبرکه وجود داشت و حکومت اسلامی همه آنها را به بهترین وجه بازسازی و طلا کاری می کرد و برای دفاع از اماکن متبرکه آمریکا مستشار نظامی (مدافعین حرم) می فرستاد!
الان هم دیر نشده و بهترین راه برای نزدیکی کردن با مسئولان مقدس رژیم اسلامی این است که:
1 - چند تن از رهبران بلند پایه آمریکا از کاخ سفید گرفته تا وزارت خارجه و پنتاگون و سازمان سیا به قم مشرف شده و نزد یکی از مراجع عظام مسلمان شده و شهادتین را گفته، بخشی از احلیل خود را بریده و به اسلام وارد شوند!
2 - رئیس سازمان سیا خواب نما شده و اعلام کند که در فلان محل و فلان شهر یک موجود مقدسی دفن است تا ایران برای ساخت آرامگاه مجلل و گنبد و بارو و گلدسته های طلا در آن محل اقدام نماید!
3 - در ایام عزاداری کاخ سفید دسته زنجیر زن و سینه زن راه بیندازد و ترامپ و پمپئو هم قمه زده در جلوی دسته راه بیفتند تا سازمان تبلیغات اسلامی و شهرداری تهران از بودجه عمومی به تکیه کاخ سفید جهت خرج دادن کمک مالی کند!
به هر حال از ادامه دشمنی با حکومت اسلامی چیزی در نمی آید و آمریکا باید برای نزدیکی کردن با رهبران حکومت اسلامی از در عزاداری و سینه زنی و احداث مقابر متبرکه و حوزه علمیه در بیاید و راهی را برود که عراق رفته است!
عراق با تحمیل هشت سال جنگ ویرانگر هزار میلیارد دلار خسارت به ایران وارد کرد که نه تنها برخلاف قطعنامه سازمان ملل یک سنت آن را نپرداخته است بلکه از کمک های سخاوتمندانه حکومت اسلامی هم برای بازسازی زیربناهای خود و آبادانی شهرها برخوردار شده است!
امریکا بجای هزینه کردن زیاد و اعزام ناوگان و نیروهای نطامی به منطقه خلیج فارس و خاورمیانه باید طلبه به حوزه علمیه قم بفرستد تا مثل سایر طلبه های خارجی شهریه هم بگیرند و مثل برادران عراقی جهت استخوان سبک کردن سری هم به شهر مقدس مشهد بزنند که هم زیارت است و هم اینترتینمنت!
بر عکس نهند نام زنگی زیبا!
استاد «زیبا»، با دیپلم ردی، استاد تمام وقت دانشگاه تهرون بوده اما، بجای آنکه تمام وقت اش را در دانشگاه تهرون بگذراند، لایی کشیده و به دانشگاه آزاد واحد علیشاه عوض هم می رفته و آنجا هم حقوق تمام وقت می گرفته است! اما، بعد از سال ها که در هر دو دانشگاه می چرخيده گند کارش در آمده و دانشگاه آزاد این استاد نماز خوان متدین و اهل حرام و حلال (!) را ساعت 9 شب دم در گذاشته است!
استاد «زیبا»، در واکنش به اخراج خود به جرم کلاه گذاشتن سر دانشگاه، گفته است جهنم که بیرون کردنم! اینقذه پول دارم که احتیاج به حقوق استادی نداشته باشم و بتوانم تا آخر عمر خودم و فرزندان و نوه نتیجه هایم حال و حول کنند!
آگاهان می گویند اشارهء استاد «زیبا» به داشتن یک عالمه پول کمک های مردمی است که به بهانهء کمک به زلزله زدگان کرمانشاه جمع آوری کرد و صاحب یک حساب چاق و چله بانکی حدود چهار میلیارد تومان شد که سود بانکی آن حدود هشتاد میلرون تومان در ماه می شود و احتیاجات زیبا را مرتفع می سازد!
استاد «زیبا»، که در اوایل انقلاب شکوهمند برای سرکوب کردها به مناطق غرب کشور رفته و با استادی تمام کردها را سرکوب کرده بود، در مصاحبه با روزنامه قلیل التیراژ «انتخاب» گفته است: "می روم و پشت سرم را هم نگاه نمی کنم!"
ناظران سیاسی این گفتهء استاد «زیبا» را نشانهء شجاعت و شهامت زیاد او می دانند که، حتی با وجود خطراتی مثل تعقیب شدن توسط استاد طوسی، پشت سرش را هم نگاه نمی کند و تن به خطر می دهد!
در همین مصاحبه خبرنگار از استاد «زیبا» می پرسد آیا غیر از استاد بازی در دانشگاه ها شغل دیگری هم دارید؟ و استاد «زیبا» می گوید متخصص دادن شماره حساب به رعایا در حوادث طبیعی و جمع آوری پول نقد به بهانه کمک به زلزله زدگان و باز کردن حساب سپرده بانکی با سود بالا برای خود و خانواده محترم (!) هستم و همین بیست درصد سود برای هفت پشتم کافی است! کمک های مردمی را جمع می کنم و زلزله زدگان اگر پشت گوش شان را دیدند ریالی از این پول ها را هم خواهند دید!
شایان ذکر است که استاد «زیبا» بعد از اخراج از دانشگاه و پیدا کردن فرصت و وقت اضافه مشغول ادامه و تکمیل تحصیلات خود در کلاس های نهضت سواد آموزی (پیکار با بیسوادی) شده است و پیش بینی می شود با توجه به هوش و استعدادی که دارد ظرف پنج شش سال آینده موفق به گرفتن گواهینامه دوم ابتدایی شود!!
بازگشت ظفرمندانه فریدون!
فریدون سرخه ای، برادر حاج حسن برجامی، پارسال همین موقع به جرم هاپولی کردن چهار صد میلیون درهم امارات از شعبه بانک ملت در دوبی و انتقال پالت های مملو از درهم به صرافی خصوصی خود در تهران و فروش در بازار آزاد و جرایم مالی دیگر دستگیر و بازداشت شد اما چون برادر رئیس جمهور بود و انجام این قبیل فعالیت های اقتصادی برادرانه(!) بین برادران مقامات عالیه عرف محسوب می شود(!) نرسیده به زندان به بهانه ناراحتی قلبی برگشت داده شد و رفت منزل!
چند وقت بعد گند کار برادر حاجی اسحاق جهانکیری در آمد و داداش جهانکیری هم به جرم خوردن نصف دارایی های مملکت بازداشت شد اما دو سه هفته بعد گفتند چون در بازداشت نمی تواند امور شرکت ها و موسسات و دارایی های خود و برادرش را (در واقع دارایی های هاپولی شده از بیت المال!) را اداره کند روزها تحت الحفظ از زندان به دفتر کارش می رود و عروب پس از اقامه نماز مغرب به زندان اوین بر می گردد!
بعد دو سه هفته هم خبر رسید که آب ها از آسیاب افتاده و برادر جهانکیری هم به سرنوشت برادر رئیس جمهور و سایر برادران مبتلا شد و بی سر و صدا رفت سراغ کار و کاسبی اش!
شاید خیلی از عوام و رعایای حکومت اسلامی تصور کنند چون این افراد وابسته به مقامات عالیه هستند دستگیر و محاکمه و زندانی نمی شوند، در حالی که اینطور نیست!
اخیراً رئیس انجمن مددکاری اجتماعی کشور آمار داده است که در هر ساعت 52 نفر در حکومت اسلامی زندانی می شوند!
تصدیق می کنید در مملکتی که هر روز نزدیک به 1250 نفر زندانی جدید به زندانیان کنسرو شده در زندان ها افزوده می شود هر چقدر هم مملکت وسیع باشد باز جا کم می آید!
بنابراین آزاد گذاشتن برادران و فرزندان و افراد خانواده و منسوبین متخلف و مجرم مقامات از روی پارتی بازی نیست بلکه هدف کاستن از تعداد زندانیان و خلوت کردن زندان ها می باشد تا جای کافی برای کسانی که از فرط بیکاری و گرسنگی و خجالت از روی زن و فرزند و یا برای تهیه داروی حیاتی مادر در حال موت خود قالپاق ماشین دزدیده اند باشد!
به هر حال روزنامه ها خبر دادند برادر رئیس جمهور که پس از درآمدن گند مفاسد اقتصادی و دست بردن در بیت المال مدتی خود را از دید مردم پنهان کرده و آفتابی نمی شد با خوابیدن سر و صداها و با استفاده از خاصیت فراموشکاری نژاد ایرانی مجددا در محافل عمومی ظاهر شده و چه بسا در انتخابات بعدی ریاست حکومت هم کاندیدا شود!
گفته می شود پنهان شدنی در کار نبوده و الحمدالله این قبیل سرخه ای ها خجالتی هم نیستند که با درآمدن گند کارهایشان از خجالت پنهان شوند (!) بلکه فریدون در این مدت مشغول شمارش دلارها و تفکیک و بسته بندی پوند و یورو از دلار بوده است!
آدم با دیدن برادر رئیس جمهور و برادر جهانکیری و سایر برادران (!) که راست راست می گردند بی اختیار یاد آن دو جوان بدبختی می افتد که بخاطر خرید دارو برای مادر بیمارشان 45 هزار تومان کیف قاپی کردند و اعدام شدند!