!با چتر نجات از بانکوک
يادداشت های اسکندر دلدم
اخبار لقمه ای...
اسحاخ (معاون اول) به ولی الله حیف (رئیس بانک مرکزی ):
- اگه گفتی دو دو تا چند تا میشه؟!
حیف (رئیس بانک مرکزی ):
- من اگه جواب سوال به این سختی رو بلد بودم که رئیس بانک مرکزی نمی شدم!
از گفتگوهای حجت الاسلام حاج حسن روحانی با حاج محمود دولت آبادی:
بخور رفیق حاج محمود، از گلوی پرولتاریا زدیم گذاشتیم جلوت !
به دنبال اعلام ممنوعیت دوخت و فروش و استفاده نسوان از مانتوی جلوباز، اتحادیه پالان دوزهای طهران با انتشار عکسی انواع مدل های مجاز مانتو را اعلام کرد. بر اساس دستور العمل ابلاغ شده خانم ها فقط مجاز به پوشیدن مانتوهایی مطابق نمونه های موجود در این عکس می باشند و در صورت خودسری و استفاده از مانتوی جلو باز مانتو را قاطعانه از تن آنها در خواهند آورد !
وزارت بهداشت به منظور صرفه جویی ارزی دستور العمل استفاده از وسایل دست دوم در عمل های جراحی را صادر کرد !
نگاهی به رزومه ابتکارات، خلاقیت ها، تئوری های این دانشمند کمتر شناخته شده حکومت اسلامی بیندازید و ببینید چه نوابغی داریم و استفاده نمی کنیم. بخوانید و افتخار کنید که یک چنین دانشمندانی در مملکت خودمان داریم. انشتین یک دقیقه دکتر جشفقانی هم نمی شود.
نصیحت رئیس الرعایا به دانش آموز دبستانی
- پسر جان درس بخوان باسواد شوی تا مثل ظریف که خواندن بلد نیست توافقنامه مهمی مثل "برجام" را نخوانده امضاء نکنی!
- درس بخوان با سواد شوی تا در آینده فرد مفیدی برای جامعه باشی و مثل اسحاخ جهانگیری سربار مردم نباشی!
- درس بخوان با سواد شوی تا بتوانی در آینده برای خودت شغلی دست و پا کنی و مثل وزیر کار ما بیکار نمانی!
- درست را خوب بخوان تا موفق شوی و شغل شرافتمندانه ای پیدا کنی تا بتوانی نان حلالی سر سفره زن و بچه ات ببری و مثل فریدون ما و داداش جهانگیری دست در بیت المال نبری!
- خوب درس بخوان تا شعور پیدا کنی دستور استفاده از وسایل دست دوم در اطاق عمل و جراحی صادر نکنی!
- درست را خوب بخوان تا باسواد شوی و مثل رئیس فرهنگستان ما کش را با صاد ننویسی!
- درس بخوان تا مدرک تحصیلی واقعی و معتبر بگیری و بعدها مجبور نباشی مثل مدیران ما مدارک فتوشاپی و دکترای تقلبی از دلال های پیاده روی جلوی دانشگاه تهران بخری!
- اگر خوب درس نخوانی و نتوانی روی پای خودت بایستی فردا پس فردا باید از زور بیکاری و بی عملی مثل ما رئیس جمهور بشوی و آه و ناله و نفرین مردم پشت سرت باشه!
واردات خوراک دامی مورد نیاز صدا و سیما
بر اساس اخبار منتشر شده، در جریان هجوم سوداگران ارز و غارت تتمهء منابع ارزی کشور سازمان بد صدا و زشت سیما (رسانه بی میلی!) هم میلیون ها یورو به نرخ دلار جهانگیری دریافت کرده و خارج از حیطه کاری و فعالیت خود برای گاو و گوسفندان تحت مدیریت خود خوراک دام وارد کرده است!
بسیاری از گوسفندان پس از درآمدن گند کار رسانهء بی مخاطب میلی اشکال کرده اند چرا تله وزوزون باید برای "دام" خوراک وارد کند و رئیس صدا و سبما به گاوداری و چوپانی و نگهداری از گوسفندان مشغول باشد؟!
در واقع این انتقاد بی مورد است و رئیس رسانه بی مخاطب و شکست خورده بی میلی(!) یا همان تله وزوزون، برای تهیهء برنامه های تلویزیونی و ساخت 3 ریال های درپیتی که دو ریال هم نمی ارزند، و بویژه استاندآپ تراژدی هایی که جای استاندآپ کمدی به مردم حقنه می کند، از یک مشت گاو و گوسفند استفاده می کند که آنها هم با ساخت و تهیه این مزخرفات بینندگان را با گاو و گوسفند اشتباه گرفته اند!
بنابراین خرید علوفه و خوراک دام جهت توزیع توسط تعاونی مصرف رسانه مزخرف میلی و تغذیه این دام های هنرمند برنامه ساز و گوسفندان تماشاچی مزخرفات تله وزوزون است و جای ایراد و انتقاد ندارد !
هزینه نظافت مستراح های مرقد مطهر
در گیر و دار جنجال کیف 30 میلیون تومانیِ «نتیجه امام امت راحل» برگی از قراردادهای کلان شهرداری فخیمه در آمد که نشان می دهد چرا شهرداری تهران با این درآمد عظیم که از محل درآوردن پدر و پدر بزرگ مردم به دست می آورد مرتب از کمبود بودجه چس ناله سر می دهد.
همانطور که در این سند ملاحظه می کنید، بودجهء پاک کردن خلای مرقد مطهر از بودجهء سازمان فضایی آمریکا - ناسا - بیشتر است!
همچنين معلوم می شود ریخت و پاش در موال و خلای مرقد مطهر بیشتر از ریخت و پاش در سایر امور مملکت نباشد کمتر نیست!
جا دارد دستگاه های نظارتی که اخیرا گند سوء استفاده و فساد مالی در دوران حکومت قالیباف بر شهر خواری تهران را درآورده و معاون قالیباف و همدستانش را تحویل دستگاه قضایی داده اند یک تحقیق و تفحص دقیقی هم در مستراح های مرقد مطهر انجام دهد که یک وقت این مسئولان و مدیران که به بیت المال رحم نمی کنند از مستراح صحن حضرت امام هم با صورت سازی و خرج تراشی برداشت نکرده و نخورده باشند!
مخالفت رؤسای کشورهای دوست با تحریم ایران!
در اصطلاح سیاسی، «مقام خارجی» را که در سطح یک وزیر ایرانی باشد «همتا»ی او می نامند. مثلاً، وزیر خارجه جزایر لانگرهاس همتای وزیر خارجه ایران نامیده می شود، یا رئیس قبیله جارام جیبول آمازون را همتای رئیس جمهور ایران می گویند.
کسانی که تاکنون همتایان ممد خان ضخیم وزیر خارجه جحکومت اسلامی را ندیده اند خوب است نگاهی به این عکس ها بیندازند. این همتایان وزیر خارجه حکومت اسلامی ضمن اعلام حمایت خود از حکومت اسلامی در مواجهه با آمریکا گفته اند برای همکاری در بستن تنگه هرمز آماده اعزام عمله و بنا به ایران می باشند.
در ادامهء رایزنی های ممد جوات ظریف با همتایان خود، روسای سه کشور عمده، واقع در عمق جنگل های آفریقا و آمازون، اعلام کردند که چون دارای بانک نیستند و تا حالا به چشم خود دلار ندیده اند در تحریم های بانکی و ارزی آمریکا علیه ایران شرکت نخواهند کرد.
همتایان وزیر خارجه ایران همچنین گفتند چون از نفت استفاده نمی کنند و چوب می سوزانند در تحریم های نفتی هم مشارکت نخواهند داشت.
ناظران سیاسی می گویند عدم همراهی این سه کشور متحد حکومت اسلامی یحتمل باعث شکست تحریم های آمریکا خواهد شد.
روابط اقتصادی این سه کشور با حکومت اسلامی بسیار گسترده است و سالیانه در برابر دریافت دویست گونی برنج و چهارده قوطی هفده کیلویی روغن نباتی ایران را دعا می کنند.
در عکس زير سه تن از همتایان ظریف دیده می شوند.
هدیهء شش میلیارد تومانی شهرداری به یک هنرپیشه 3 ریالی
در حالی که شهرداری تهران به محض عقب افتادن عوارض کسب یک مغازه دار ورشکسته جلوی مغازه او را بخاطر صنار سه شاهی بلوک های عظیم بتنی قرار می دهد و هر روز مدیران شهرداری از کمبود بودجه چس ناله می کنند شهرداری فخیمه به مناسبت تولد یک هنرپیشه درجه سوم فیلمفارسی و 3 ریال های بر مخاطب تله وزوزون، شش میلیارد تومان ناقابل از جیب شهروندان مستاصل و گرفتار هدیه کرد.
شهرداری تهران برای تبلیغ یک فیلمفارسی درپیتی که این زن در آن بازی کرده است بیست بیلبورد سیصد میلیون تومانی (مجموعاً شش میلیارد تومان) را در اختیار حاجیه خانم خزانه چاهنما قرار داد.
اخیراً «سلبریتی بازی» بین مقامات مد شده است و چون سلبریتی واقعی در کشور نایاب است و پیدا نمی شود هر کس را که در دو سه فیلم و یا سریال ادا و اصول در آورده و برای کسب شهرت به سبک هنرپیشه های غربی شوهر عوض کرده و یا مدل تبلیغاتی عطر و ادوکلن تقلبی چینی بوده است را به عنوان سلبریتی (بخوانید درپیتی!) توی بوق می کنند و به آنها امکانات ویژه و وام بدون بازگشت داده و یا اسپانسر نمایشگاه عکس آنها می شوند.
حاج محمدصادق حسنی، سرپرست سازمان ورزش شهرداری تهران از کیسه خلیفه بخشیده و 20 بیلبورد تبلیغاتی را به مناسبت تولد خزانه فشاری به او هدیه داده است.
صادق حسنی که معلوم نیست با چه مجوزی شش میلیارد تومان درآمد شهرداری را به جیب این خانم معروف به «سلبریتی» ریخته است توصیه کرده بود «ترجیحاً بهترین فضاهای تبلیغاتی» و «پر رفت و آمد» به فیلمی که «خزانه فشاری» در آن بازی درآورده اختصاص داده شود تا خوب برای آن تبلیغ شود. عموماً تابلوهای مد نظر حداقل 300 میلیون تومان قیمت دارد، بنابراین محاسبه 20 تابلو با همین قیمت تقریبا 6 میلیارد تومان خواهد شد که البته از جیب شهرداری تهران خواهد رفت.
منتظریم ببینیم یک آدم با غیرت در شورای شهر تهران، ولو حاج محسن هاشمی فرزند مرحوم آشیخ اکبر مغروق استخر پیدا می شود که این موضوع را پیگیری و پول از کیسه شهروندان مفلوک تهرانی رفته را به خزانه شهرداری برگرداند؟
ما هم اگر این گوشت اضافه خدادادی رو نداشتیم شاید مورد توجه قرار می گرفتیم و شهرداری چیزی می داد یا حداقل در عوارض و تیغ زدن های معمول تخفیفی قائل می شد.
در آینده دو سوم امت راحل گرسنه خواهند ماند!
حاجی کربلایی «عیسی رئیس کلانتری»، معاون حاجی حسن رئیس الرعایا دامت مضحکاته، اخیراً اظهار فضولات کرده و گفته است با توجه به منابع آب و خاک کشور ما در آینده خیلی خودمان را پاره کنیم می توانیم برای پنجاه میلیون امت یک نان بخور و نمیری فراهم کنیم.
البته کل نقی درست می گوید زیرا اگرچه وسعت ایران از نظر مساحت زیاد است اما بیش از دو سوم آن بیابان برهوت و کویر و کوهستان و غیر قابل کشت است که حتی اگر آب هم داشتیم نمی توانستیم کویر و بیابان را زیر کشت ببریم.
سرزمین های شمالی (استان های مازندران، گلستان و گیلان) هم که می توانستند غذای سیصد چهار صد میلیون انسان را تامین کنند بر اثر بی توجهی دولت های چهار دهه گذشته جنگل زدایی شده و در حال تبدیل شدن به بیابان هستند و کرانه های دریا و مزارع برنج و کشتزارهای چای و باغات مرکبات هم تبدیل به ویلاهای اشراف و مقامات برای تریاک کشی آخر هفته گردیده اند.
وسعت سرزمین تایلند از مساحت سه استان مازندران، گیلان و گلستان کمتر است و بزرگ ترین تولید کننده برنج جهان و پرورش دهنده دام (گاومیش و گاو) و تولید کننده غذاهای دریایی و پرورش ماهی در قفس است و مطابق آمار فائو برای هفتصد میلیون نفر در جهان غذا تولید می کند.
اما پس از پیروزی انقلاب شکوهمند جنگل های شمال را برای سودجویی تراشیده و موجب رانش زمین و شسته شدن خاک و تغییر اقلیم گردیدند.
مزارع و برنجزارها را تبدیل به ویلا و دریا را محل تخلیه زباله و خلاصه اینکه تنها مناطق کشور را که می توانست غذای ایرانیان را تامین کند نابود ساختند.
بقیهء نقاط حاصلخیز کشور نظیر همدان، خوزستان و هرمزگان و فارس هم که قابلیت کشت و زرع و تولید غذا داشتند بر اثر سودجویی و سد سازی های غیر اصولی و انتقال آب رودخانه ها خشک و لم یزرع گردیده و زیر خاک و گرد و غبار و ریز گردها در حال نابودی کامل می باشند.
اکنون کل نقی نیروی انتظامی که خودش معاون رئیس الرعایا (حاج حسن معرف الحضور) است خطاب به مردم می گوید: ما خودمان را پاره کنیم می توانیم برای پنجاه میلیون نفر غذا تولید نمائیم!
کل نقی این حرف ها را در حالی می زند که مطابق برنامهء ششم توسعه که دولت حاجی حسن تدبیری موظف به انجام آن است، باید 95% مواد غذایی مورد نیاز کشور در داخل تولید شود و جمعیت کشور هم باید سه برابر شده و به 300 میلیون دهان باز برسد.
براستی این بابا که معاون رئیس جمهور است به چه کسی تذکر و توجه می دهد؟
خود این بابا که می گوید نهایتا می توانیم برای پنجاه میلیون نفر غذا تهیه کنیم معاون رئیس حسن است. خوب عمو این حرف ها را در هیئت دولت بزن تا یا فکری برای آیندگانی که در راه هستند بشود یا با تغییر برنامه و انجام اصلاحات از تولید اقشار گرسنه در آینده جلوگیری شود.
این معلومات را در هیئت دولت مطرح کن تا وزیر محترم بهداشت با کمک حاجی اسحق و حاجی حسن کاندوم در اختیار تولید کنندگان گرسنه قرار داده و رشد فشار تولید و افزایش جمعیت را کاهش دهند.
همین هفتاد و خرده ای میلیون نفر دهان باز هم که داریم اکثرا گرسنه و نیمه گرسنه هستند، شما چطور می خواهید برای سیصد میلیون نفر در آینده غذا تهیه و آب و نان آنها را تامین نمائید؟!
ریشهء همهء نارضایتی ها!
امنیت اقتصادی و رفاه اجتماعی وجود ندارد و کسانی که می توانند از کشور متواری شده اند.
هر که پولی دارد به ترکیه و گرجستان و تایلند و ارمنستان و کشورهای سهل الورود می برد و خانه و آپارتمان می خرد و سرمایه گذاری می کند. کار به جایی رسیده که کارگران افغانی هم در حال خروج از ایران هستند و می گویند زندگی در ایران هم کیفیت ندارد و هم مقرون به صرفه نیست.
گرجستانی ها و مردم ترکیه، پول و سرمایه خود را به بانک های ایرانی منتقل می کنند یا برعکس؟ چرا گرجستان ویزا برای ایرانی ها را لغو می کند و زمینه برای سرمایه گذاری میلیاردی آنها را در گرجستان فراهم می کند؟ و شاید پرسشی اصولی تر: چرا شهروندان به این فکر می افتند که دارایی های خود را به ارز تبدیل کرده و در خارج مستغلات بخرند؟
این سوال و ده ها سوال مرتبط، به اصول ثابت حکمرانی بر می گردد. اگر شخصی روزی چهار پاکت سیگار مصرف کند و نیم کیلو چربی وارد بدن خود کند و با هر چای دوازده حبه قند بخورد، نمی تواند وقتی در CCU بستری شد، روزگار و اطرافیان خود را سرزنش کند. حکمرانی مانند سلامتی جسم انسان، اصول دارد و اگر آن اصول جهان شمول رعایت نشوند، کارآمدی دچار اختلال می شود. اولین شرط حکمرانی، ایجاد امنیت فکری، شغلی، مدنی و اقتصادی است. بعد از این که سطح قابل توجهی از این امنیت فردی تحقق پیدا کرد، حفظ هویت و تعلق خاطر اهمیت پیدا می کند.
اگر شهروندان یک کشور صبح از خواب بیدار شوند و متوجه شوند چهل درصد ارزش دارایی های آنها از بین رفته است به طور طبیعی در پی چاره اندیشی خواهند بود. در چنین شرایطی، هویت، تعلق به خاک و اعتماد به آینده رنگ می بازد. محمدرضاشاه صدها هزار نفر را با سواد کرد، آموزش دانشگاهی داد و دانشجو به خارج فرستاد، بعد گفت: حرف نزنید؛ من می فهمم. او بهترین اقتصاددانان (علینقی عالیخانی) و مجریان (عبدالمجید مجیدی) را به کار گمارد و بعد به آنها دستور داد تا فرامین او را عمل کنند. او با گرفتن حس مشارکت از آنها، امنیت فردی و اعتبار و مسئولیت را از افراد گرفت. مجریان و شهروندان بی تفاوت شدند.
اکثریت مطلق مردم اتحادیه اروپا که 508 میلیون نفر جمعیت دارد زندگی بسیار معمولی دارند: یک آپارتمان بسیار کوچک، یک دوچرخه، یک کارت مترو و قطار و یک شغل معمولی. اما بسیار راضی و خوشحال هستند، چون امنیت روانی دارند و در جوامعی با ثبات زندگی می کنند. نرخ تورم حدود 2 درصد است و به همان میزان درآمد آنها در سال افزایش پیدا می کند و بنابراین احساس ثبات می کنند.
وقتی عوارض خروج از کشور یک دفعه 300 درصد (بار اول) و 420 درصد (برای بار دوم) افزایش می یابد، خودبخود تنظیم روانی مسافرین را به هم می ریزد. اگر در سال، عوارض خروج از کشور 5 درصد و حتی 10 درصد افزایش یابد با روان و انتظارات انسان ها تطابق می کند ولی افزایش ناگهانی 420 درصدی، حاکی از فقدان آشنایی با روانشناسی انسان در حوزه ثبات، امنیت و انتظارات معقول است.
محمدرضاشاه آموزش عمومی را گسترش داد، مردم را شهرنشین کرد و درآمد آنها را افزایش داد و بعد حکم کرد: حرف نزنید و انتقاد ممنوع. هر شهروندی که نقد میکرد عامل خارجی قلمداد میشد. این مسدود کردن حق طبیعی و امنیت فردی انسانها است. حکمرانی مانند پزشکی، مهندسی و معماری یک تخصص است: متونی در حد چند هزار کتاب دارد. محتاج تجربه و یادگیری است. به چارچوبی فکری به نام قرارداد اجتماعی میان مجریان نیاز دارد و از همه مهم تر تابع یک سیستم با ثبات است.
آیا آمریکا میتواند در امور نروژ دخالت کند؟ آیا آمریکا، روسیه، انگلستان، آلمان و چین میتوانند نروژ هراسی به راه اندازند؟ نمی توانند چون نروژ ثبات دارد. با پنج میلیون و دویست هزار نفر جمعیت، 371 میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی دارد. با 1.2 درصد نرخ تورم، مردم این کشور 7.3 درصد از درآمد خود را پس انداز میکنند، این در شرایطی است که دستمزدها در سال 4.6 درصد افزایش پیدا میکنند. درآمد حاصل از نفت فقط به «صندوق نفت» رفته و در صدها شرکت سرمایه گذاری میشود و تنها 4درصد از سود سرمایه گذاری در بودجه جاری به کار گرفته میشود.
صندوق نفت نروژ حدود یک تریلیون دلار است. اصل و سود آن برای نسل های آتی است. درآمد سرانه در این کشور 62510 دلار است. با این آرامش، ثبات، امنیت، توزیع امکانات و آینده نگری، کدام کشور خارجی می تواند در نروژ نارضایتی ایجاد کند؟!
حکمرانی یک تخصص است. با تغییر وزرای اقتصادی اتفاق خاصی نمی افتد؛ باید اندیشه های حکمرانی را اصلاح کرد.
طبع بشر به گونه ای ساخته شده که دوست دارد دیده شود: دیده شدن یک نیاز است و هر فردی که در خود استعدادی می بیند، حس و علاقه مندی او به دیده شدن بیشتر است. وقتی انسان ها دیده نشوند، همکاری نمی کنند. ریشهء عموم نارضایتی ها در نادیده شدن و بنابراین در ناکارآمدی است.
کارآمدی در حکمرانی نیازمند اجرای سیاست هایی است که به ثبات و امنیت روانی انسانها بیانجامد.
حال بايد ديد که این «خریت های مطلق» باعث به لرزه افتادن ارکان نظام می شود یا قر دادن یک دختر بچه در اینستاگرام؟!
کاهش بهای بعضی اقلام ضروری
وقتی حیوونکی سخنگوی دولت مرتب می گوید بهای بعضی اقلام ضروری بواسطه عرضه زیاد کاهش پیدا کرده است همه می خندند. در حالی که درست می گوید و قیمت آپشن های بدن (!) در بازار روز به روز بیشتر کاهش می یابد.
- بازار فروش قطعات بدن رقابتی شده و بخاطر عرضه بیش از نیاز قیمت ها کاهش پیدا کرده است.
- «امت راحل (ره)!» که به علت گرانی مواد غذایی قادر به خرید مرغ و گوشت و لبنیات و مواد پروتئینی و میوه و سبزی و سایر مواد خوردنی و آشامیدنی نیستند جهاز هاضمه صفر کیلومتر و آکبند خود از حلق تا بواسیر را به بازار آزاد عرضه کرده اند.
- جوانان بیکار و بی پول هم وسایل تولید مثلِ بیکار و خاک خوردهء خود را به مسئولان این وضعیت اقتصادی پیشکش می کنند.
در چنین شرایطی که امت راحل (ره) برای سیر کردن شکم زن و بچه به فروش بواسیر خود روی آورده اند انتشار کیف دستی نتیجه امام بزرگوار انعکاس زیادی داشته و گفته می شود قیمت شش عدد کلیه است. البته این کیف بیشتر از سه هزار و هشتصد دلار آب خورده است، چون در داخل کشور این برند مشهور نمایندگی ندارد و برای خرید آن باید حداقل بیست سی هزار دلار هم خرج مسافرت به لندن و یا پاریس جهت خرید از فروشگاه های برند این شهرها کرد !
نقش مواد مخدر در سیاست کشور
در خبرها آمده بود که از مواد مخدر استفاده سیاسی می شود. شاید خیلی ها با خواندن این خبر به یاد دوران مبارزه مخفی سازمان C. I. A با ساندنیست ها بیفتند که سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا با قاچاق کوکائین پول در می آورد و خرج مبارزه با ساندنیست ها می کرد. یا فکر کنند موضوع مربوط به جنگ داخلی افغانستان می شود که طالبان در مناطق تحت کنترل خود خشخاش کشت می کنند و با تولید تریاک هزینه های خود را در می آورند.
اما تا آنجا که ما فهمیدیم چون گوینده مطلب از مدیران داخلی است یحتمل منظورش جناح های سیاسی و مدیران و مسئولان داخلی و علی الخصوص مسئولان و مدیران اقتصادی مملکت است که از روی نشئگی حرف می زنند.
فی المثل مسئولان مرکز آمار اخیرا نرخ تورم خرداد ماه را کمتر از 8% اعلام کرده اند. در حالی که هر خری می داند ارزش پول ملی طی سه ماه اخیر نزدیک به پنجاه درصد کاهش یافته و نرخ کلیه کالاهای اساسی و حتی خدمات دولتی بین پنجاه تا دویست درصد افزایش یافته است آدم باید چند بست اضافی زده باشد یا یکی دو دماغ بیشتر دود گرفته باشد که نرخ تورم را 7/9% اعلام کند.
در سایر موارد هم به نظر می رسد از مواد مخدر استفاده سیاسی می شود و سیاستمداران و رجال و مدیران ارشد (چوپانان قبل از انقلاب مقدس) کلهم اجمعین در موقع تصمیم گیری و اعلام سیاست های راهگشای مملکتی نشئه هستند که گره کور جدیدی به سایر گره های موجود اضافه می کنند !
نمونه اش اسحاق جهانگیری معاون راحل دولت است که به ضرس قاطع سیاست های جدید دولت در مورد ارز را اعلام و گفت از امروز به بعد ارز تک نرخی شده و دیگر بازار آزاد نداریم و ارز کافی به هر مقدار برای عرضه به همه مشتاقان (رانت خورها و مفت برها و آقازاده ها) موجود است.
متعاقب این زرت و پرت نرخ دلار یک شبه صد در صد گران شد و دو سه روز بعد از قول شرف جهانکیری در مورد تک نرخی شدن ارز خود دولت سه چهار نوع نرخ جدید اعلام کرد.
سایر مسئولان در وزارت صنایع و بازرگانی و ثبت شرکت ها و گمرکات و دیگر دوایر مسئول هم نشئه بودند و در میان این دود و آتش برخاسته از منقل و وافور عده ای نوجوان و جوان با ثبت شرکت های کاغذی میلیون ها یورو به جیب زدند و آنطور که در مورد یکی از این جوان ها گفته شد در عرض 28 روز 27 میلیون یورو به جیب زد.
بنابراین استفاده سیاسی از مواد مخدر دور از ذهن نیست و اینطور که مدیران مملکت عمل می کنند و کاملا نشئه به نظر می رسند چه بسا سنتی - صنعتی را با هم می زنند که مملکت به این روز افتاده است !
جان کلام اینکه چون استفاده از مواد مخدر سیاسی شده و مسئولان و مدیران در عین نشئه بودن از مبارزه علیه استکبار جهانی و صهیونیزم بین الملل هم غافل نیستند جا دارد در راهپیمایی ها و شعار دادن ها هم متناسب با نشئگی شعارهای معتاد پسند و منقلی توسط این " باوفا " ها داده شود !
برای مثال:
* وای اگر قاچاقچی حکم موادم دهد / حقه وافور نتواند که جوابم دهد !
* شیشه ای، کراکی / پیوندتان مبارک !
* جینگیلی سوخته، فینگیلی شیره، گوگولی تریاک!
* برادر شیشه ای / نشئگی ات مبارک!
* آمریکا در چه فکریه / ایران پر از تریاکیه!
* ما اهل سوخته نیستیم، شیره تنها بماند!
* یه بست، دو بست شعار ما / نشئگی افتخار ما!
* دشمن خیال کرده ما شیره ای نداریم / صدها هزار معتاد از پارک شهر میاریم!
* می کشیم، می خوریم / خماری نمی پذیریم!
* برادر عملی / راهت ادامه دارد!
خوردن نان به نرخ روز
تلاش برای جا انداختن عقاید منافی با احکام دینی وقتی از زبان افراد معمم و روحانیون انجام شود، یقیناً تأثیرگذاری بیشتری خواهد داشت. برخی روحانیون سطح پائین علمی نیز برای گرفتن ژستهای روشنفکری یا همراهی با جمعی که از نظرشان مردم شناخته میشوند و یا حب و بغض سیاسی و جناحی و بیشتر برای کسب شهرت و مطرح شدن در رسانه های بیگانه راغب هستند که تفسیرهای گزینشی و مطابق سلیقه مد روز و من درآوردی داشته باشند و در این مسیر از احکام اسلام هم عبور میکنند. بیراه نیست اگر مدعی شویم رد غیرمستقیم گزارههای دینی به نام دین و توسط کسی که لباس متولی دین بر تن دارند، کمتر از زدن مستقیم دین توسط مخالفان اسلام حساسیت برانگیز خواهد بود و حتی مورد پذیرش هم واقع میشود !
در هفته گذشته روزهایی چند را جامعه رسانهای و مجازی کشور درگیر پخش اعترافات دختری رقصنده به نام مائده از صداوسیما بود. برنامهای که اگر در فضای مجازی هیاهو نمی کردند، چندان دیده نمیشد.
حجتالاسلام محمدرضا زائری مثل خیلی اوقات دیگر، صدای بلند این هیاهو و جدل شد. او اولویت را در برخورد با مفسدان اقتصادی دانست و نوشت که «قرنها مردم رقصیدند و برهنه شدند و رفتند و آمدند، اما دین آسیبی ندید... آنچه دین و ایمان را متلاشی و نظام را نابود میکند لرزش کمر دختری نوجوان نیست؛ لغزش قلم قاضی کهنسال است!» که با این تعبیر می شود گفت: قرنها هم مفسدانی مال مردم را خوردند و دین آسیبی ندید !
در جایی دیگر میگوید «اگر دینی بگوید عرق خور را باید شلاق زد، ولی غارتگر اموال مردم را باید رها کرد، من آخوند هم زیر بار آن دین نمیروم» حرفهای زائری مثل همیشه با مغالطه همراه بود.
در دین نداریم که تا وقتی تمام و کمال به احکام اقتصادی اسلام عمل نشده، احکام فرهنگی تعطیل باشد و دوقطبی سازی از احکام اسلام و تعطیلی یکی به بهانه عمل نشدن به دیگری ریشهی دینی ندارد؛ گرچه در توئیتر و اینستاگرام طرفداران زیادی دارد! از طرفی این روحانی شهرت طلب و پوپولیست توجه نکرد که هر شب در ایران صدها مجلس عروسی در سالنهای دارای مجوز با رقص برگزار میشود و کسی آن را جرم نمیداند.
اگر قرار است روحانی حتی با حداقل سواد حوزوی ما بین یک عمل و تبلیغ آن فرقی نگذارد، باید به سطح دانش حوزوی و درک اجتماعی او شک کرد !
از طرفی چه کسی و کجا گفته باید عرق خور را شلاق زد، ولی غارتگر اموال مردم را رها کرد؟! شدت بخشیدن به گزارهای که نیست و بعد رد آن، حکایت مغالطه پهلوان پنبه است. البته طبیعتاً سوت و کفهای زیادی برای زائری زده شد، اما خوشامد دیگران، عقیده نادرست را درست نمیکند. همین روزهایی که زائری درباره ماجرای رقص مائده میگفت و مینوشت، کیفرخواست 30 اخلالگر ارزی صادر شد و در هیاهوی شبکههای اجتماعی دیده نشد. طبیعتاً داعیه دفاع از عملکردهای نهادهای متولی مبارزه با مفاسد اقتصادی را نداریم و مواضع ما روشن است، اما یک طرفه به قاضی رفتن هم درست نیست.
روحانیونی دیگر در موضوعات دیگر در همین روزها کوشیدند مطابق عرف مدنظر خود عمل کنند. یک عضو شورای شهر تهران درخواست آزادی بی حجابی برای توریستها را داشت. این بار هم برای تأیید این نظر سراغ یک روحانی (آقای دوربینی !) که مایل است زیاد دیده شود رفتند؛ حجتالاسلام غرویان در مصاحبهای اعلام کرد که: «توریستها از نظر شرعی و فقهی جبری در اجرای موازین دینی ما ندارند، آنها میتوانند خودشان حجاب را اختیار کنند.»
حجتالاسلام فاضل میبدی هم از کسانی بود که در مورد پخش اعترافات تلویزیونی دختر رقصنده (مائده) گفت که «بسیاری از اقدامات صداوسیما خلاف سنت اسلام است. در زمان پیامبر توصیه میشد منکر کتمان شود، نه اینکه در ملأعام اعتراف بگیرند.» روشن است که فاضل میبدی میان فسق علنی و گناه پنهان تفاوتی قائل نشده است. در اینستاگرام با دهها هزار فالوور دیگر جایی برای کتمان باقی میماند؟! مشی رسانههای اصلاحطلب در انتشار این مصاحبه البته خلاف نظرشان در مورد سخنرانی امام جمعه ایرانشهر و ادعای تجاوز به 41 دختر در این شهر بود که گناه پنهان بود و در عین لزوم رسیدگی قضایی، برای حفظ حرمت خانوادهها و قربانیان، نباید با آمار غلط و علنی بیان میشد و دادستان کل کشور هم تذکر داد که شرع و قانون بر کتمان این جرایم از جامعه اصرار دارد، اما ایراد کار امام جمعه ایرانشهر را نپذیرفتند.
شخصیسازی دین، اصرار بر برداشتهای سلیقهای و اقلیتی را کل عرف قرار دادن و بر مبنای آن نظر دادن، در نهایت به حذف دین از جامعه خواهد انجامید. خطر این تفسیرها برای دین یقیناً از اشاعه فحشای رقاص های اینستاگرامی کمتر نخواهد بود. تفسیر دین مطابق سلیقه عوام و برای کسب شهرت در واقع پوپولیسم دینی است که دامنگیر عده ای ملبس به کسوت روحانیت شده است !
جنگ اقلیمی آمریکا و اسرائیل علیه ایران...
دو کارشناس اقلیمی و امنیتی به بررسی امکان نابارور کردن ابرهای ایران از سوی دشمنان حکومت اسلامی پرداختهاند و نتیجه نهایی آن شده که رژیم صهیونیستی احتمالاً از خاک عربستان، اقدام به نابارور کردن ابرهای راهی قلمرو ایران میکند.
پس از منتشر شدن گمانهزنیهای مختلف در خصوص علت خشکسالی سخت در بخشهای وسیعی از ایران، خبرگزاری روسی اسپوتنیک در مصاحبه با دو کارشناس، زوایای این مسئله را بررسی کرده است.
1 - کارشناس اول «ولادیمیر سمنوف» معاون موسسه فیزیک اتمسفر «اوبوخوف» روسیه است که میگوید همانطور که پخش مواد شیمیایی خاص در ابرها برای بارور کردن آنها امکانپذیر است، تزریق نوعی دیگر از مواد برای جلوگیری از بارش ابرها هم امکانپذیر و در روسیه، متداول است.
سمنوف گفته که این کار در روسیه زمان برگزاری مراسم خاص در فضای باز از جمله رژه سالروز پیروزی بر ارتش نازی در 6 مِی، جهت جلوگیری از بارش باران انجام میشود؛ این کارشناس اما در انتها افزوده که دست زدن به چنین اقدامی برای اسرائیل که بیش از 1000 کیلومتر با مرزهای غربی ایران فاصله دارد، ممکن نیست و این کار باید حداکثر در 100 کیلومتری مرزهای ایران انجام شود.
2- کارشناس دوم «سیمون تسیپیس» از موسسه مطالعات امنیت ملی رژیم صهیونیستی است؛ وی ضمن تایید نظرات فنی ولادیمیر سمنوف، با نتیجهگیری وی مخالف است.
تسیپیس گفته که اسرائیل از امکان نابارور کردن ابرها به عنوان «سلاح اقلیمی» استفاده میکند تا دشمنان خود را به زانو در آورد. وی در این خصوص گفته: «امروزه شاهد روشهای ترکیبی در جنگهای نوین هستیم و از هر وسیلهای از جمله روشهای تاثیرگذاری بر اقلیم، استفاده میشود.»
تسیپیس قبول دارد که فلسطین اشغالی فاصله زیادی با مرزهای ایران دارد و نابارور کردن ابرها باید با پرواز هواپیما درون آنها در فاصله حداکثر 100 کیلومتری مرزهای ایران انجام شود ولی با توجه به اطلاعات خود، گزینه محتمل دیگری را مطرح کرده است.
تسیپیس گفته: «ایالات متحده پایگاه های نظامی متعددی در خاورمیانه و نزدیک مرزهای ایران دارد. زیرساختهایی در مجاورت ایران. بیشترین احتمال روی این گزینه است که این کار (نابارور کردن ابرهای راهی ایران) در خاک عربستان سعودی صورت میگیرد. اسرائیل مورد حمایت آمریکا است و آمریکا هم تجهیزات لازم برای دستکاری ابرها را دارد و این کار میتواند بر شرایط داخلی ایران تاثیرگذار باشد. چنین تاثیرگذاری (اقلیمی) در سطوح منطقهای و از یک محل نزدیک، از نظر تئوریک و فنی، امکان پذیر است.»
تسیپیس در انتها گفته که قصد اسرائیل از این اقدام، ضربه زدن به نظام حکومت اسلامی است.
با سوادترین رجل سیاسی کشور
یک عده کارشان شده کند و کاو در فضار مجازی و رصد پست ها و توئیت های مدیران و مسئولان رژیم و رجال سیاسی تا یک گافی از این حیوونکی ها بگیرند و دست به آب برسانند به آبروی آنها !
البته با دزدی ها و اختلاس ها و ناخنک های چندهزارمیلیاردی که اینها به بیت المال زده و ذخایر ارزی کشور را به حساب های شخصی خود ریخته اند، دیگر آبروی چندانی برایشان نمانده که کسی بخواهد بریزد (!) ولی مع الاسف باز یک عده چهارتا غلط املایی و انشایی رئیس فرهنگستان یا یک مقام دولتی یا یک نماینده مجلس یا یک مدیر مومن و متخصص اختلاس را پیدا کرده و او را متهم به بی سوادی و گاگول بودن می کنند.
در حالی که عموم رجال سیاسی و دولتی و مدیران و مسئولان اگرچه در املا و انشا و روخوانی مشکل دارند اما ریاضیاتشان عالی است و از صبح تا شب محاسبه می کنند که چه میزان عوارض و مالیات جدید به زندگی و معیشت امت راحل ببندند و جیب آنها را بزنند !، یا محاسبه دقیق می کنند مابه التفاوت نرخ ارز دولتی با بازار آزاد چقدر است، و آنها در صورت انتقال چهارصد میلیون درهم ذخیره ارزی بانک ملت شعبه دوبی به صرافی خصوصی خود و فروش در بازار آزاد چقدر می توانند هاپولی کنند.
اخیرا یکی از وزیر آموزش و پرورش دولت سابق که مدت ها هم نماینده مجلس بوده است در توئیتی "کش" را با " صاد " نوشته است! و عده ای دور غلط املایی حاج آقا حاجی بابایی را خط قرمز کشیده و در فضای مجازی منتشر و از بی سوادی مطلق وزیر آموزش و پرورش سابق انتقاد و وجود این بی سوادها در مدیریت های کلان کشور علی الخصوص وزارت اموزش و پرورش و وزارت علوم و اموزش عالی و فرهنگستان و غیره و غیره را علت سقوط سطح آموزش دانش آموزان و دانشجویان قلمداد کرده اند !
در حالی که موضوع بی سوادی مقامات و مدیران و وزرا به این شدت و حدت هم نیست و اکثر وزرا و مقامات عالیه قادر به خواندن کتاب اول دبستان و شمردن اعداد ریاضی (تا ده) به کمک انگشتان دست می باشند !
در مورد این بنده خدا هم که سالها وزیر آموزش و پرورش بوده است باید گفت که اتفاقا ایشان با سوادترین مقام دولتی و سیاسی و مدیریتی کشور است که دارای سه مدرک معتبر تحصیلی می باشد:
1 - دوم اکابر رژیم سابق
2 - پیکار با بی سوادی
3 - کارنامه کلاس اول نهضت سواد اموزی
همچنین علاوه بر داشتن این سه مدرک و قابلیت روخوانی، امضاء هم بلد است و مثل سایر مقامات انگشت نمی زند !
ممد جوات ضخیم، معروف به امیر کهیر(!)، هم اگر یک سوم سواد این بابا را داشت و روخوانی بلد بود موافقتنامه "برجام" را نخوانده امضاء نمی کرد و این بدبختی را سر مملکت نمی آورد.