تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
3 امرداد ماه 1397 ـ 25 ماه جولای 2018 |
|
در پی تشکیل کنفرانسی بنام «اتحاد اپوزیسیون ایران» و متشکل از برخی چهره های احزب سیاسی ملت های جغرافیای سیاسی ایران در واشنگتن، و شرکت بخشی از احزاب سیاسی شرق کوردستان در این کنفرانس از جملە آقای مصطفی هجری دبیر کل حزب دمکرات کوردستان ایران (حدکا) و بنابر اظهارات ایشان بە دعوت رسمی «شورای روابط خارجی» در واشنگتن، که با « کمیسیون روابط خارجی کنگره آمریکا» سر و کار دارد، به این کشور سفر کردە بودە و در وزارت خارجه ی آمریکا دو دیدار جداگانه با مسئول «بخش ایران » و همچنین معاون « دموکراسی و حقوق بشر» در این وزارتخانە داشتە است، کمیتەی مشترک «حزب مشروطەی ایران (لیبرال دموکرات)» و «حزب سکولار دموکرات ایرانیان»، بیانیەایی بە سبک شونیزم ایرانی صادر کردە است کە جای دارد بە بخشی از بیانە پرداختە شود.
در بخشی از این بیانیە امدە است کە آقای مصطفی هجری از وجود « احزاب سیاسی فارسها » و روابط حزب خود با آنها خبر میدهد. ما در ایران نهادهائی به نام « احزاب سیاسی فارسها » نداریم و معتقدیم که اساساً جمعیتی به نام « فارس های ایران » نه وجود دارد و نه می تواند بوجود آید؛ در حالی که بخش های عمده ای از ایران – که از نژادها و تیره ها و اقوام مختلفی می آیند – بدون اینکه متعلق به قوم موهومی به نام «فارس ها» باشند، «فارسی زبان» هستند. « فارس ها » بعنوان یک قوم متمرکز و محسوس وجود خارجی ندارند که بتوانند مثلاً در برابر «کردها» احزاب خود را داشته باشند. بر بنیاد این واقعیات، دو حزب ما خود را احزابی ایرانی می دانیم، چنانکه اعضای ما نیز از سراسر ایران برآمده اند. اصرار آقای هجری بر اینکه احزاب سراسری ایران را – که از زبان عمومی و اداری کشورمان، فارسی، استفاده می کنند – «احزاب فارسها» بدانند نمونەی دیگری از کوشش تاریخی تجزیه طلبان برای خلق مصنوعی یک به اصطلاح «ملیت فارس» و ستیزه جوئی و هژمونی آن بر دیگر «ملیت ها»ی ساکن فلات ایران محسوب شده و از نظر ما کوششی نه تنها ایران ستیزانه بلکه مجعول، و در راستای تحقق امیال کشورهای بیگانه ای است که ایران را کشوری بزرگ و بالقوه جذاب میدانند و قصد تکه تکه کردن آن را دارند.
انکار ملتی بە نام ملت فارس در جغرافیاری سیاسی ایران از جانب سازمان ها و احزاب سیاسی هژمونی طلب، من را بە یاد کتاب مراقبت و تنبیه اثر میشل فوکو، فیلسوف، تاریخدان و متفکر معاصر فرانسوی میاندازد. او دربحث میکروسکوپ قدرت در تجزیه و تحلیل جنبه های نامرئی و مرئی قدرت میگوید آن کسی که در برج دیده بانی زندان نشسته است، همه را می بیند، ولی خود او برای زندانیان قابل رؤیت نیست. قدرت دیدەبان و دستگاە اداری زندان چنان در جان و روان زندانی چنگ انداخته که زندانی اوامر او را اطاعت می کند. زندانبان در واقع به واسطه تارهای نامرئی قدرت بر جان و تن زندانی حکم می راند.
نامرئی بودن ملت فارس شبهات زیادی بە بحث میکروسکوپ قدرت دارد در واقع ملت های زیر سلطەایی کە کنترل می شوند، کنترل کننده را نمی بینند. ملتی کە ملتهای دیگر جغرافیای سیاسی ایران را تعریف و تحریف میکند در مواقعێ حتی بە صورت نامریی عمل میکند. تا جایکە وجود ملت فارس از جانب هژمون گرایان و شونیزم فارس انکار میشود کە بخوبی در بیانیەی احزاب هژمونگرا نمایان میباشد.
آنچە بە این چیرەگی خواهی دامن میزند مزیت نامرئی بودن ملتی است کە در راس قدرت است. بیشتر ما این گفتە از طرفدارن چیرەگی خواهی و هژمونی گرای فارس شنیدەایم کە چە کسی گفته ملتی و یا خلقی به نام خلق فارس وجود دارد؟ اصلا فارس یعنی چی و فارس بودن چه مشخصاتی دارد؟: همە ما ایرانی هستیم، فارس ملت نیست و قرارداد دیرینە مابین ملتهای ساکن ایران است کە زبان فارسی را بە عنوان زبان مشترک انتخاب کردە است.
بر کسی پوشیدە نیست کە در جغرافیای سیاسی ایران ملت های فارس، کورد، لر عرب، بلوج، ازری، خراسانی، قشقایی، (ترک زبانان)، گیلک، مازندرانی، ارمنی، اشوری و دیگر ملتها زندگی میکنند اما چڕا از جانب هژمون گرایان و شونیزم فارس وجود انها انکار میشود و یا حداقل طوری وانمود میکنند کە این ملت ها بە خواست خودشان از هویت خود دست کشیدە و هویت فارسی (کە بیشتر بنام هویت ایرانی نام بردە میشوند) را برای خود برگزیدەاند؟
لئوی اشتراوس در مطالعات انسان شناسانه وجامعه شناختی خود میگوید کە گروه هایی که تسلط بر زبان و مکانیزم های زبانی فرهنگی قدرت حاکم را دارا میباشند در ابتدا موازین گفتمان را تعیین و هویت خود را کە از موقعیتی برتربرخوردار است بر دیگر هویتها هژمونی پردازی میکند و در انتها هویتهای دیگررا از موضعی کمتر، نارسا و یا غیر واقعی تعریف میکند و سعی میکنند کە هویتهای دیگر را بخشی کوچک و یا جزیی از هویت اصلی کە همانا هویت قدرت حاکم است جلوە دهند تا انها را از صحنە سیاسی و فرهنگی حدف کنند.
در کتاب «ولت و جامعهٔ مدنی» اثر آنتونیو گرامشی، نظریهپرداز مارکسیست و از رهبران و بنیانگذاران حزب کمونیست ایتالیا، در زمینهٔ تئوریزه کردن مفاهیم کلیدی همچون هژمونی (چیرەگی خواهی)، بنیان، روبنا، و جنگ قدرت بە این مورد بە خوبی اشارە کردە است کە چگونه جنبه های سیاسی نظامی و اقتصادی قدرت با جنبه های فرهنگی وزبانی همراە می شوند و از طریق احزاب سیاسی، جامعه مدنی، سیستم های تعلیم و تربیت، ادبیات رسمی و غیررسمی، و رسانه های عمومی در استقرار واستحکام هویت گروه حاکم به مثابه هویتی غالب، طبیعی، عاری از عیب ونقص و کاملا صحیح خود را استقرار میدهند.
هنگامی آقای مصطفی هجری دبیر کل حزاب دمکرات کردستان ایران در اظهارت اش سفر خود را بە ایالات متحدە امریکا و نششت هایش با مقامات امریکایی را موفق قلمداد می کند و این نشست ها می تواند هژمونی طلبی فرهنگ و زبان حاکم را بە خطر بیاندازد بخشی از میکروسکوپ قدرت [حزب مشروطهء ایران (لیبرال دموکرات) و حزب سکولار دموکرات ایرانیان] در قالب کمیتەی مشترک قد علم کردە ابتدا سعی در نامریی جلوە دادن ملت فارس نمودە سپس و بە خود اجازە می دهند بی شرمانە خواست های ملت های جغرافیای سیاسی ایران را سیاە نمایی کردە و با توهین، افترا و بی احترامی بە نمایندەگان بخشی از احزاب سیاسی ملت های جغرافیای سیاسی ایران، سعی در کوچک جلوە دادن حق طلبی ها، خواست ها و موجودیت هویتی آنها شوند.
در صد سال اخیر هژمونی طلبی فرهنگی و زبانی حاکم، سرزمین ایران را بە مانند زندانی برای ملت های ساکن این جغرافیا برنامە ریزی و شکل دادە است و میخواهند بە همان شکل باقی بماند اما باید این را بیاد داشت کە هر زندانی زندانبان و زندانی دارد زندانی در ان طرف دیوار و زندانبان در طرف دیگر، بعید بە نظر میرسد کە ملت فارس توان این را داشتە باشد کە بیش از این زندانبان ملت های دیگر این سرزمین باشد. همچنین بعید بە نظر میرسد کە چند ورشکستە سیاسی کە سیاست یک ملت یک دولت را در برلین از نازیها اموختند بتوانند این سیاست را دوبارە بر ملتهای ساکن این جغرافیا تحمیل نمایند.
http://asranarshism.com/1397/04/17/political-debate/