تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

5 امرداد ماه 1397 ـ  27 ماه  جولای 2018

دیر رسیدن بهتر از اشتباهی رسیدن است!

محمد هادی

          خط و سیاستی که این روزها مردم داخل و خارج را از پیامد سقوط آخوندها و سوریه شدن ایران می ترساند و با لولو خور خوره نشان دادن مجاهدین و سایر نیروها، به طرق مختلف سعی بر نجات رژیم دارد، علیرغم شکل و شمایل جدید آنها، بنوعی ادامهء سیاستی است که از دوران رفسنجانی به بعد، همواره در برخورد با نیروهای اپوزیسیون داخل و خارج، با دو مؤلفهء ترور در داخل و تفرقه در خارج دنبال شده است. این خط را خدا نیامرز رفسنجانی در یکی از نماز جمعه ها چنین تشریح نموده بود (نقل بمضمون):

          «حال که بدلیل تبلیغات وسیع استکبار جهانی و اکسیون های افشاگرانه منافقین و سایر نیروهای مخالف، چهرهء مقدس نظام در انظار جهانی آنقدر زشت و منحوس معرفی شده که هیچ کس امکان و روی دفاع مستقیم از نظام را ندارد، ما باید تمام تلاش و سیاست مان را بر تخریب و مخدوش نشان دادن منافقین و مخالفین، تنظیم و پیش ببریم و بگوئیم اگر ما بد هستیم آنها خیلی بدترند!» (پایان نقل قول)

          مورد دیگر اینکه این روزها برخی از حامیان خجول و غیرمستقیم نظام، در پاسخ به این نظر رایج که هرکس روی کار بیاید بهتر از آخوندهاست، موذیانه می گویند: «ما همین اشتباه را در بهمن 57 مرتکب شده و فکر می کردیم که هر که بیاید از شاه بهتر است و دیدیم که بدتر از شاه آمد!  بنابراین ما ایرانیان مار گزیده حق داریم از ریسمان سفید و سیاه بترسیم و بی خودی و بی گدار به آب نزده و به پای براندازی آخوندها نرویم!»

          این قیاس های مع الفارق و مار انداختن ها در حالی است که در بهمن 57 جامعهء ایرانی هنوز خانه تکانی تاریخی و اجتماعی خود را - در ابعاد کنونی- انجام نداده بود و نمی دانست که در کوچه پس کوچه های جامعه و در حجره ها و حوزه ها،چه دیناسورهایی آمادهء بلعیدن ایران هستند! امروز اما، بر خلاف دیروز، جامعهء ایران مانند یک آکواریم و بطور شفاف قابل رویت و شناسایی است و زمینه های ظهور شاه و شیخ بطور اجتماعی و تاریخی برچیده شده است! و ایران بعد از سقوط رژیم - علیرغم آیات یاس و ناامیدی که مزدوران پنهان و آشکار آخوندها اینجا و آنجا می خوانند -ب ی شک تنها در مسیر آزادی و آبادی پیش خواهد رفت!

          در بررسی قیام دی ماه گذشته، نکتهء قابل توجه و تذکر این است که کلاً مردم عادی در سطح کلان اجتماعی، جدا از نیروهای پیشتاز و انقلابی، در برخورد با مسائل و مشکلات اقتصادی-اجتماعی-سیاسی، معمولاً حساب و کتاب و دو دو تا چهار تای خاص خود را دارند و، بنا بدلایل قابل فهم، سعی بر این دارند که اگر گره ای با دست باز می شود بی خودی به دندان خشم و کینه نبرند؛ و اگر برای رسیدن به مقصد -ی عنی حل مسائل و مشکلات شان - راه میان بر و کوتاه تر و کم خطر تری در میان باشد طبیعتاً آن را ترجیح می دهند!

          در طی چند دههء گذشته مردم در برخورد با آخوندها عمدتاً از چنین نسخه نانوشته و ناخوانده ای پیروی می کردند! و این اصلاح طلبان بودند که مرتب آدرس های عوضی و بیراهه را، تحت عنوان راه های  بظاهر میانبر و کم هزینه به مردم ارائه می دادند و مردم را در کوچه پس کوچه های بن بست رفسنجانی و خاتمی و روحانی سرگردان و خسته می چرخاندند! براستی بدون تله و توطئهء اصلاح طلبی شاید آخوندها تا حالا هفت کفن پوسانده بودند!

          بهمین دلیل بزرگترین دستاورد جنبش و خیزش دی ماه گذشته، پایان آدرس عوضی دادن و مردم را دنبال نخود سیاه اصلاح طلبی فرستادن بود! هر چند که، لیرغم ختم فتنهء اصلاح طلبی، برخی از سوپر پررو های آنها با ترساندن مردم از اینکه سرنگونی رژیم مساوی سوریه شدن ایران است همچنان به ادامه حکومت آخوندها یاری می رسانند!

          از جمله بحث های شیک و مُد روز و در عین حال سرکاری دیگر حضرات این است که می گویند «تا سطح فرهنگ و شعور اجتماعی مردم- بدون اشاره به چگونگی و مکانیسم تحقق آن در نظام فاسد و ضد فرهنگ آخوندها - تغییر نکند چندان فرقی بین رژیم فعلی و رژیم بعدی نخواهد بود!»

          یعنی اینکه تا انقلاب فرهنگی موعود نباید زیاد سر به سر گرگ های رژیم گذاشت؛ و با برداشتن قدم های آهسته و سنجیده و با مبارزات میلی متری، انشاله در هفتصد - هشتصد سال آینده به دموکراسی خواهیم رسید!

          زبونی و تو سری خوری اصلاح طلبان یادآور مطلبی در کتاب «روح ملت ها»ی خدا بیامرز بازرگان است که در توضیح و تقبیح روحیهء سازگاری و چاپلوسی در فرهنگ ایرانی، نقل می کند که اتوبوسی با مسافران اش مورد حمله سارقین مسلح قرار می گیرد و در حالی که اکثر مسافران در حال تحویل دادن دار و ندارشان به سارقین بودند چند نفر سعی در مقاومت و اعتراض نمودند اما چند نفر از مسافرین دستمال بدست به معترضین پریدند که: «ما ها با این کارتان اوقات آقایان سارق مسلح را تلخ و اعصاب شون رئ خُرد و آنها را بیشتر عصبانی می کنید!» (نقل بمضمون). این روزها حرف اول و آخر اصلاح طلبان این است که پا روی عبا و عمامه آخوندها نگذارید والّا ایران، سوریه خواهد شد!

          در حالی که بعد از جنبش دی ماه - بدلیل ملتهب و حاد شدن شرایط اجتماعی- کوچک ترین حرکت اعتراضی و صنفی مردم، بسرعت، سیاسی و به شعارهای ضد حکومتی تبدیل می شود! مردم بجان آمده دیگر گوش شان به لالایی خواندن اصلاح طلبان بدهکار نیست و تا طلب خود را از حلقوم آخوندها بیرون نکشند – علیرغم افت و خیز طبیعی اینگونه جنبش ها - ساکت و آرام نخواهند نشست!

          و این کابوسی است که خواب را از چشمان خونخوار گرگ های رژیم ربوده است. آخوندها بخوبی می دانند که در آستانهء چهلمین سالگرد بهمن 57  گویی «بهمنِ» عظیم تری در راه است و، با فعال شدن شرایط بین المللی علیه آخوندها، تقریباً تمامی مواد و عناصر و پارامترهای سرنگونی رژیم آماده می باشند و تنها جرقه ای دنباله دار کافی است که هست و نیست آخوندها را در آتش خشم مردم بسوزاند!         مردم در دی ماه، شاید دیر، ولی نهایتاً با خروج و شکستن طلسم اصلاح طلبی به آدرس درست مبارزه دست یافتند! با آدرس درست در دست، ای بسا دیر رسیدن بهتر از زود ولی اشتباهی رسیدن و یا اصلاً نرسیدن است!

          با آرزوی آزادی و آبادانی ایران.

خانه