تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

10 امرداد ماه 1397 ـ  1 ماه اگوست 2018

خط پایانِ سیاست تغییر رفتار یک رژیم اصلاح‌ناپذیر

برزو فارسی

          وزارت خارجه آمریکا در 22 ژوییه 2018 (31 تیرماه 1397) و در اقدامی بی‌سابقه گروهی از ایرانی- آمریکایی‌های ایالات متحده را در نشستی با عنوان «حمایت از صداهای ایرانی» در کتابخانه پرزیدنت ریگان در جنوب کالیفرنیا دور هم جمع کرد تا مایک پمپئو وزیر خارجه برای آنها سخنرانی کند و به پرسش‌های آنان پاسخ دهد.

          سخنان پمپئو علیه نظام جمهوری اسلامی در ایران چند محور داشت از جمله سیاست‌های آشوبطلبانهی این رژیم در منطقه، ماجراجوییهای سپاه قدس و همچنین فساد مقامات ارشد نظام. پمپئو در اظهاراتی کم‌سابقه صادق آملی لاریجانی رییس قوه قضاییه را که برادر رئیس قوه مقننه است از «اراذل و اوباش» خواند و گفت 300 میلیون دلار ثروت دارد. او دقایقی هم در مورد نارضایتی‌ها و اعتراضات مردم و سرکوب معترضان سخن گفت.

          شاید خلاصه سخنرانی مایک پمپئو در این عبارت خلاصه شود که گفت: «میوه چهل سال انقلاب اسلامی ایران تلخ بوده است، چهل سال دزدسالاری، چهل سال که ثروت مردم صرف تروریسم شده است، چهل سال که ایرانیان به خاطر ابراز حقوقشان محبوس شدهاند و ما امیدواریم چهل سال بعدی توأم با آزادی باشد، نه سرکوب». وی در نهایت تکرار کرد که آمریکا پشتیبان مردم ایران خواهد بود اما از «تغییر رژیم» صحبتی نکرد و بر «تغییر رفتار رژیم» بر اساس شروط 12 گانه تأکید نمود.

          بازتاب این سخنرانی در داخل و خارج از ایران زیاد بود. کارشناسان و رسانهها چه وابسته به حکومت و چه نزدیک به اپوزیسیون از زوایای مختلف در مورد متن و حواشی این سخنرانی به نقد و تحلیل و حدس و گمان پرداختند.

 

نه مجاهدین نه نایاک

          یکی از ویژگیهای این سخنرانی دعوت نشدن نمایندگان دو تشکیلات بود: سازمان مجاهدین خلق و  شورای ملی ایرانیان آمریکا (نایاک). شاید به همین دلیل رسانههای وابسته به سازمان مجاهدین اخبار و گزارشهای مربوط به این نشست را چندان پوشش ندادند و نایاک نیز که نقش لابی جمهوری اسلامی در واشنگتن را دارد از چند روز قبل از برگزاری این سخنرانی شروع به سنگ‌اندازی و تبلیغات منفی علیه دولت ترامپ و پمپئو کرد و حتی در بیانیهای آمریکا را متهم نمود که در حال بیثبات کردن ایران است آن هم با امضای افرادی که سابقه‌شان در دفاع از جمهوری اسلامی طولانی و روشن است.

          دعوت نشدن نایاکی‌ها به این نشست به جمع شدن بساط مماشات و «لاس زدن» با جمهوری اسلامی در واشنگتن تعبیر شد. همچنین به بازی نگرفتن سازمان مجاهدین خلق هم خالی از پیام نبود. جمهوری اسلامی روی سابقه‌ی منفی این سازمان حساب می‌کند و از نگاه منفی اغلب مردم ایران به این تشکیلات که در دوران جنگ ایران و عراق به رژیم صدام پناه برد آگاه است. از همین رو تلاش میکند برای تبلیغ علیه سیاستهای واشنگتن، مجاهدین را بزرگ کرده و دولت ترامپ را مدافع آنها قلمداد کند. دعوت نشدن مجاهدین به سخنرانی پمپئو در کالیفرنیا نطق بوق‌های تبلیغاتی رژیم را در این مورد کور کرد.

 

جنگ روانی و اقتصادی

پمپئو در بخشی از سخنرانی خود تمام رشته‌های اصلاح‌طلبان را در طول سال‌های گذشته پنبه کرد و گفت «میانهروهای رژیم از جمله روحانی و ظریف گرگی در لباس میش» و «انقلابیون ضدغرب» هستند. با وجود همه‌ی  این سخنان و مواضعی که ظاهرا با سیاست‌های دولت اوباما بسیار تفاوت دارد اما ناظران معقتدند نوعی دوگانگی در سیاست‌های واشنگتن درباره حکومت ایران وجود دارد که ناشی از آزمودن سیاست‌های فشار در اشکال مختلف است.

          حسن شریعتمداری فعال سیاسی دموکراسی‌خواه در آلمان با تاکید بر اینکه سیاست کلی ترامپ «تهدید و تطمیع» است به کیهان لندن میگوید «توقعی که پمپئو در مورد این سخنرانی ایجاد کرده بود به هیج وجه برآورده نشد. مردم منتظر بودند آنچه را که نمی‌دانستند از زبان او بشوند اما ایشان پارهای از چیزهایی را گفت که چهل است وسیع‌تر و عمیق‌تر از آن افشا شده است.» به گفته‌ی حسن شریعتمداری «توقع میرفت پمپئو در این سخنان نقشه راه آمریکا را برای ادعایی که در مورد کمک به مردم ایران دارد ارائه دهد ولی برعکس، بعد از گفتن خلاصهای کلیات قصد دولت آمریکا را برای اینکه میخواهد با همین دولت فاسد به گفتگو بنشیند مطرح کرد و از آن برای رسیدن به توافق دعوت نمود.»

          اما پیامی که در تهران از سخنرانی پمپئو دریافت شده با این تعبیر تفاوت عمدهای دارد.

          هم اصلاح‌‏طلبان و هم اصولگرایان سخنان وزیر خارجه آمریکا را بخشی از یک بستهی بزرگ مهندسی شده برای «براندازی رژیم» میدانند و به شدت از آن نگرانند. همین نگرانی باعث شده تا خود را بیش از پیش مسافران یک کشتی بدانند که برای رهایی از توفانی که گرفتارش شده‌اند می‌بایست تقسیم کار کنند و مرتب دم از «اتحاد» و لزوم «وحدت ملی» بزنند. آنها بطور مشترک به جامعه پمپاژ میکنند که هدف «دشمنان» و در رأس آنها آمریکا و اسراییل و عربستان از جنگ روانی و اقتصادی همانا تهدید نظامی است آن هم نه با هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی بلکه برای نابودی ایران و تجزیه کشور! آنها هیچ توضیحی نمی‌دهند که اولا چرا جمهوری اسلامی با «تغییر رفتار» خود از  این امر جلوگیری نمی‌کند؟! ثانیا به چه دلیل براندازی جمهوری اسلامی که یک رژیم چهل‌ساله و منفور است باید به تجزیه‌ی کشوری هزاران ساله با بافت قومیتی که به شدت درهم‌تنیده است بیانجامد؟! ثالثا تجزیه‌ی ایران به کشورهای مشکل‌آفرین مانند آنچه در دهه‌های گذشته در خاورمیانه صورت گرفت چه سودی دارد؟!

          دامنه و عمق بحرانهایی که جمهوری اسلامی تا گلو در آنها فرو رفته به اندازه‌ای زیاد است که با هیچ ترفندی نمی‌تواند اعتماد جامعه را به خود جلب کند. از همین رو گمان می‌کند همه به فکر براندازی آن هستند پس باید سقوط خود را مترادف سقوط ملت و مملکت قرار دهد. در چنین شرایطی حتی وقتی واشنگتن با صدای بلند اعلام می‌کند که به دنبال «تغییر رژیم» نیست، حاکمان تهران باور نمی‌کنند زیرا می‌دانند آنچه زیر عنوان «تغییر رفتار رژیم» بر اساس شروط 12 گانه نیز مطرح می‌شود نتیجه‌ای جز «تغییر رژیم» ندارد.

 

ریزش اصلاح‌طلبان و طرفداران دولت

در این میان گروهی از اصلاحطلبان مثل مشارکتیهای سابق و کارگزارانی‌ها برای ایجاد هراس از تغییر رژیم دائم از سوریه‌ای شدن ایران میگویند و طرفداران تغییر رژیم را جنگ‌طلب معرفی می‌کنند. اما وقتی حسن روحانی تهدید جنگ‌افروزانه‌ی بستن تنگه‌ هرمز را مطرح می‌کند و قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس با بلوف‌های بیشتر درباره موشک‌پرانی به تمجید و تقدیر او می‌پردازد، همین افراد این تهدیدها را «وحدت ملی» می‌نامند!

          این گروه فرصت‌طلب و بی‌پرنسیپ فراموش می‌کنند که برای روحانی رأی جمع کردند تا با شکست ابراهیم رئیسی نه تنها مشکلات اقتصادی و اجتماعی کاهش یابد بلکه سایه‌ی جنگ نیز از سر کشور کم شود. ولی حالا خود روحانی با تهدیدات خود مقدمات یک جنگ احتمالی را فراهم می‌کند!

          در این میان افرادی هم مانند تاجزاده پیشنهاد می‌دهند که دولت روحانی دولت ترامپ را دور زده و برود با باراک اوباما و جان کری مذاکره کند! در حالی که شرایط فعلی زاییده‌ی دو سال مذاکره و بگو و بخند با اوباما و کری است آن هم زمانی که در قدرت بودند و نه حالا که کاره‌ای نیستند! شاید منظور از این پیشنهاد این است که دولت روحانی به جای «دیپلماسی» علنی به لابیگری پشت سر دولت ترامپ بپردازد؟!

در هر صورت، برخورد نظام با این گروه ناتوان و «تدارکاتچی» مشابه ملی- مذهبی‌ها و نهضت آزادی و چپهای اسلامی است که پیشنهاد گفتگو با ترامپ را دادند ولی ارزشی‌ها آنها را خائن و دیوانه خواندند که می‌خواهند تسلیم آمریکا شوند.

          این ناتوانی مزمن چه از سوی دولت برای حل مشکلات اساسی مانند آب و برق و معیشت، و همچنین از سوی اصلاح‌طلبان که با ادامه‌ی شرایط  فلاکتبار کشور به استمرارطلبان معروف شده‌اند، بیش از پیش آنها را دچار ریزش کرده است. حتی در میان اصولگرایان نیز با تشدید فشارها ورق بر می‌گردد. سخنرانی پمپئو که رژیم را به «تغییر رفتار» خود فرا می‌خواند و پیشنهاد ترامپ برای یک «توافق واقعی» همان سیاستی است که دولت اوباما با شیوه‌ی مماشات در پیش گرفته بود، ولی امروز سبب تعمیق شکاف در رژیم شده است. اگر دولت اوباما نیز سیاست «تغییر رفتار» و «توافق واقعی» را قاطعانه پیش می‌برد، چهره‌ی واقعی روحانی و ظریف همان موقع نشان داده می‌شد.

شنبه 6 مرداد 1397 برابر با 28 ژوئیه 2018

[کیهان لندن شماره ۱۷۱]

https://kayhan.london/fa/?p=124553

خانه