تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

12 امرداد ماه 1397 ـ  3 ماه اگوست 2018

هلينک به نامهء آقای پرويز رئوفی در مورد اين مقاله

ایران، گرگ قبرستان می‌خواهد!

مجتبی لشکربلوکی

رضاشاه سفری یک ماهه داشت به ترکیه. یکی از همراهان اش خاطره جالبی دارد:

          روزی در میان گفتگوها، یک مرتبه آتاتورک یکی از روزنامه‌های محلی را در دست می‌گیرد که راجع به اختلاس یکی از کارمندانِ یکی از وزارتخانه‌ها نوشته بود. آتاتورک آن روزنامه را به «عصمت اینونو» نخست وزیر ترکیه نشان داده و دستور رسیدگی می‌دهد. رضاشاه با تعجب می‌پرسد چرا به روزنامه ‌نگاران اجازه می‌دهيد چنین مطالبی را نوشته و مامورین دولت را زیر سوال ببرند؟ من در ایران به هیچیک از جراید اجازه نمی‌دهم که کوچکترین انتقادی از رفتار مامورین دولت بکنند!

آتاتورک در جواب داستان جالبی نقل می‌کند:

روزی یک خانمی ثروتمند و زیبا به یکی از رمالها مراجعه می‌کند و می‌گوید که شوهرم مرا خیلی دوست دارد اما من او را دوست ندارم و می‌خواهم طلاقم بدهد! رمال که نمی‌خواسته چنین مشتری پولداری را زود از دست بدهد روی کاغذ، چیزی نوشته و به خانم می‌دهد تا در یکی از شب‌های تاریک، کاغذ را در قبرستانی دفن کند اما در زمان دفن کردن، نباید اصلا به «گرگ» فکر کند چرا که در این صورت، نوشته تاثیری نخواهد داشت. خانم، کاغذ را مدام به قبرستان می‌برده اما بلافاصله به یاد گرگ می‌افتاده و نمی‌توانسته کاغذ را دفن کند و ناچار برمی‌گشته.

آتاتورک در ادامه می‌گوید روزنامه ‌نگاران به منزله آن گرگ‌اند که به محض اینکه مقامی بخواهد اختلاس کند و رشوه‌ای بگیرد بلافاصله آن گرگ یعنی (افشاگری روزنامه‌ها) در خیال اش مجسم خواهد شد و دست از پا خطا نخواهد کرد! بدون وجود روزنامه‌های آزاد، حتی اگر بر هر مقام دولتی یک مامور مخفی هم گذاشته شود باز هم قادر به کنترل فساد نخواهد بود چرا که ممکن است آن مامور مخفی با آن مقام ساخت و پاخت کرده باهم بخورند! (برگرفته از نوشته علی مرادی مراغه‌ای بر اساس کتاب روزها از پی سال ها).

 

تحلیل و تجویز راهبردی:

اگر خواهان جامعه‌ای به دور از ويژه خواری، رانت خواری، امضاهای طلایی، آقازادگی و خویشاوندسالاری هستیم به این چهار نکته توجه کنیم:

1- از گرگ‌ها حمایت کنیم! انگلیسی‌ها می‌گویند: «دولت انگلیس در هر کشور دو سفیر دارد، یکی سفیر حکومت و یکی خبرنگار گاردین و چه بسا در بسیاری موارد نظر خبرنگار گاردین بر نظر سفیر ترجیح داده می‌شود.» این جمله انگلیسی‌ها به این خاطر است که آن‌ها عمیقا باور دارند مطبوعات کتاب مقدس دموکراسی است.

2- گرگ بی‌دندان نباشیم: اگر رسانه‌ها به میزان 100% آزاد باشند اما چرخش آزاد اطلاعات رخ ندهد آن گرگ بدون دندان خواهد بود و بی خاصیت. بر همه ماست که خواهان اجرای کامل قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات باشیم. برای آنکه به قدرت انتشار اطلاعات پی ببرید کافیست به این فکر کنید که اگر لیست کسانی که در طول سال‌های اخیر ارزهای دولتی، پست‌های دولتی، وام‌های دولتی و امتیازات دولتی (که همه شان شیرین هستند) می‌گرفتند منتشر می‌شد کار ما به اینجا نمی‌کشید.

3- آزادنگار باشیم. همه ما نمی‌توانیم روزنامه‌نگار باشیم اما همه ما می‌توانیم یک آزادنگار باشیم. اطلاعات خود را به بهترین فرد/نهاد/سامانه‌ای که می‌دانیم منتقل کنیم. آمارهای جهانی نشان می‌دهد 43% از مفاسد مالی به وسیله گزارش‌های مردمی و 25% از سوی کارمندان گزارش می‌شود. دیر یا زود قانون حمایت از افشاگران (آزادنگاران) تصویب خواهد شد. همه ما می‌توانیم یک کنشگر توسعه، یک مبارز راه روشنایی باشیم.

4- حریم ممنوعه نداریم! در جامعه ما هیچ کس و هیچ نهادی عاری از خطا و اشتباه نیست. حتی نهاد مذهب. بگذارید مثالی بزنم. در سال 2001، تیم افشاگری با نام «Spotlight» در روزنامه بوستون گلوب آمریکا تشکیل شد با تمرکز بر سوء استفاده‌های جنسی کلیسا. آن تحقیقات به سونامی عظیم افشاگری علیه رسوایی جنسی در کلیسا‌های کاتولیک جهان انجامید. «اسپات لایت» نشان داد که نه تنها کلیسای کاتولیک، این فساد درون سیستم خود را پنهان کرده بلکه برخی مقامات بانفوذ نیز در این لاپوشانی نقش داشته‌اند. کلیسای کاتولیک در آمریکا در 10 سال اخیر مجبور به پرداخت بیش از 3 میلیارد دلار برای درمان و هزینه‌های قضایی شده است. همین تلاش‌ها باعث شد از سال 2004 تا 2013 میلادی مجموعا 900 کشیش به اتهام کودک آزاری خلع لباس و از کلیسا اخراج شدند. انسان‌های عادی در هر لباس و مقامی، مانند ما در معرض خطا و اشتباه هستند. ما حریم ممنوعه نداریم!

توسعه با فساد به دست نمی‌آید. فساد نیز خود به خود رفع نمی‌شود. همه باید کمک کنیم با آزادسازی حریم‌های ممنوعه، گردش آزاد اطلاعات و آزادنگاری، گرگ‌ها خواب را از چشم کفتارها بگیرند. توسعه پشت دیوارهای فساد است.

http://www.iran-emrooz.net/index.php/think/more/76039/

 

نامهء آقای پرويز رئوفی در مورد اين مقاله:

جناب نوری علا، می توانم بپرسم چه انگیزه ای باعث انتشار مطلب «ایران گرگ قبرستان می خواهد» بوده است؟ نام و شخصیت نویسنده؟ موضوع مطرح شده؟ اعتبار نوشته؟ البته صفحه و نشریه متعلق به شماست و در انتشار مطالب مختارید، ولی مخاطبین را هم کمی در نظر بگیرید. کسانی که به صفحه شما مراجعه می کنند انتظار دیگری دارند تا از یک وبسایت معمولی و پیش پا افتاده. این آقای مجتبی لشکر بلوکی را می شناسید؟ ایشان مشاور وزیر امور اقتصادی و دارائی، و عضو هیئت مدیرهء بانک صادرات، و همچنین عضو موسسه فرهنگی «شمس الشموس» هستند. این وزارتخانه و این بانک را مسلمأ می شناسید ولی موسسهء فرهنگی شمس الشموس را هم می دانید چیست؟ خودشان در مورد فعالیت شان می گویند: «همایش های افلاکی های خاک نشین، دسته های عزاداری و سایر مراسم مذهبی». آیا مطلب را درست مطالعه فرموده اید؟ داستانی که ایشان مطلب شان را بر پایهء آن بنا نهاده اند از اساس کذب است. چنین اتفاقی بین آتاتورک و رضاشاه نیفتاده. در هیچ منبع معتبری از چنین داستانی (که کم اهمیت هم نیست) ذکری بمیان نیامده. منبع حکایت ایشان نوشته ای از «علی مرادی مراغه ای»، آدم ابن الوقتی است لیسانسیهء کتابداری و فلسفهء غرب از دانشگاه تبریز، که او هم از صفحات 84 تا 86 کتاب سراسر نادرستِ »روزها در پی سال ها» نوشتهء ناصر امینی برداشته اند. آقای لشکر بلوکی در مطلب شان از اینکه مطبوعات در مورد فساد ناشی از رانت خواری، امضاهای طلائی، ارز های دولتی، وام های دولتی، امتیازات دولتی افشاگری نمی کنند گله دارند؛ اموری که منبع شان از جمله همان وزارت خانه و بانکی است که ایشان مشاور و عضو هیئت مدیرهء آنها هستند، ولی نوبت مثال آوردن که می رسد پای روزنامه بوستون گلاب و افشای فساد جنسی کلیسا را بمیان میک شند و برای 3 میلیارد دلاری که، بقول ایشان، صرف لاپوشانی فساد شده است دل می سوزانند. نمی دانم با مطالعهء چنین مطلبی چه چیزی نصیب خوانندگان شما می شود. مشخص هم نکرده اید که آیا با مطالب این نوشته موافقید یا بعلت دیگری آن را منتشر کرده اید.

 

پاسخ: در اينکه مطبوعات و رسانه ها بايد نقش آن گرگ خيال قبرستان را بازی کنند که شک نداريد. اين مطلب در سايت «ايران امروز» منتشر شده بود و من آن را پسنديدم. نه نويسنده را می شناختم و نه راست بودن داستان آتاتورک برايم مهم بود. اگر از من توقع چنين تحقيقاتی را داريد بايد بگويم انتشار نامهء شما که در آن به سه چهار نفر گير داده ايد هم جای شک دارد؛ چرا که نه شما را (جز در فيس بوک) می شناسم و نه می دانم که اطلاعاتی که داده ايد راست است يا دروغ. بر اين هم قادر نيستم که زير هر مقاله ای بنويسم چرا آن را برای انتشار انتخاب کرده ام. شما بهتر است موافقت کنيد که راهی پيدا کنيم تا مطالب را قبل از انتشار بدهيم شما مطالعه بفرمائيد.

خانه