تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

19 امرداد ماه 1397 ـ  10 ماه اگوست 2018

پاسخی به عیسی سحرخیز، اصلاح‌طلب درون‌مرز!

جمشید اسدی

          از زمانی که عیسی سحرخیز گرامی به فضای فیس‌بوک بازآمد، به پاس شیردلی‌ها و نیز دوستی پر پیشینه بر هر پیام‌اش نکته‌ای و پاسخی نوشتم. وی اما، نه به هیچ یک از این نکته‌ها و پاسخ‌ها اشاره‌ای کرد و نه به دیوار فیس بوک من قدم رنجه ای. دست کم به رسم ایرانی، جای آن داشت که هر دید من را با بازدیدی پس دهد. شاید صلاح‌اش نبود و شاید این ادب ورزی در دید دوستان مدرن، پیشامدرن شده باشد و دور انداختنی.

          هر چه بود با خود گفتم که دیگر برای عیسی سحر خیز پیام و پاسخی نخواهم گذاشت مگر به حکم ضرورت. ضرورت هم یعنی که پیامی نادرست، اشتباه انداز و یک جانبه باشد و از همین رو ایرانیان را به کژراه کشد. درست همچون پیامی که عیسی در 9 ژوییه 2018 بر روی دیوار فیس بوک‌اش گذاشت. این پیام را نمی‌بایستی بی‌پاسخ گذاشت و این نوشته هم پاسخی به همان پیام است.

          زبدهء پیام فیسبوکی عیسی سحرخیز این بود:

          "گروهی از رهبران برانداز که با شعار تکراری «اصلاح‌طلب، أصول‌گرا، دیگه تمام ماجرا» مردم را به کوچه و خیابان کشاندند، حالا باید پاسخگو باشند ... این جماعت خارج‌نشین و تک بلندگوهای داخلی‌شان که به امید رسیدن به قدرت بی‌هیچ تعهدی کنار گود نشسته‌اند و از دور شعار می‌دهند که «لنگش کن»، ... بگویند که اشتباه کردیم و از کرده خود پشیمانیم ... آن‌ها که بازیچه‌ی مطامع بین‌المللی ... بگویند چه پاسخی برای خون‌های ریخته شده در خیابان و اموال تخریب شده و از همه مهمتر امیدهای پرکشیده از دل‌های جوانان این مرز و بوم دارند! ... تنها دستاورد اعتراض‌های خیابانی اخیر تهران و چند شهرستان، یک شهید و ده‌ها بازداشتی بوده است که خانواده‌های بسیاری از آن‌ها در جریان سیاست‌های ضد حقوق بشری حاکمیت حتی نمی‌دانند که فرزندان‌شان کجا هستند و چه سرنوشتی خواهند داشت ... درست است که نارضایتی به اوج خود رسیده، حاکمیت از کمترین میزان مقبولیت ... برخوردار است و دولت روحانی در شرایط «حاکمیت دوگانه» کمتر توانسته پاسخگوی خواسته‌ها و مطالبات مردم باشد ... اما در این برهه‌ی حساس، باید توجه داشت که اعتراض‌های خیابانی کور، پراکنده، بی‌تشکیلات و بی‌رهبری، بی‌سرانجام است و اغلب انرژی‌کش و ناامیدی افزا!"

          پیام عیسی گرامی پر اشتباه بود:

          1. نخست آن که به کدام استناد شعار «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا، دیگه تمام ماجرا» را برتافته براندازان و خارج‌نشینان می‌داند؟ نمی‌داند که این شعار همچون شعار‌های «مرگ بر دیکتاتور»، «توپ، تانک، فشفشه ...»، «دشمن ما همین جاست، بی‌خود می‌گن آمریکاست» و ... همه برآمده از خرد جمعی مردم جان بر لب رسیده است؟ مردمی که از دولت اصول گرای احمدی نژاد و دولت اصلاح طلب روحانی جز گسترش خط فقر و بیکاری و تحریم زندان و بند هیچ ندیدند. این درست که مقام معظم رهبری و پایوران نیروهای اطلاعاتی و انتظامی هر بپاخیزی مردمی را به حساب دشمن خارجی و فتنه داخلی می‌گذارند. شوربختا اگر اصلاح‌طلبان داخلی هم چنین سخنان بی‌پایی را تکرار کنند.

          2. اگر به جای عیسی سحر خیز می‌بودم، با ادب و فروتنی بیشتری در مورد ایرانیان برون مرز سخن می‌گفتم. نخست بدین دلیل که کمابیش از هر ده ایرانی یک نفر «خارج نشین» است. این‌ها که برای تعطیلات به خارج نیامده‌اند. ناشی از جور و ستم نظام ولایی، ایرانیان برون مرز پاره‌ای از واقعیت امروز ایران‌اند. کسانی که بدین آسانی در پی کوچک کردن ایرانیان برون مرز‌اند، نه سختی‌هایی را می‌شناسند که ایشان را وادار به ترک کشور کرد و نه سختی‌های گذاران زندگی در خارج را. دو دیگر این که بسیاری ایرانیان برون مرز همچنان در فضای ایران زندگی می‌کنند و از همین رو یک دم از مبارزه علیه جور و ستم ولایی فرونشسته‌اند. چنانچه در بسیار‌ی از جبهه‌ها، همچون پرونده اتمی، حقوق شهروندی، اقتصاد رانت خواری، حقوق دگر و نوکیشان خداباور و دیگر، ایرانیان برون مرز زودتر و بیشتر از هم میهن نان درون مرز پرچم مبارزه را برافراشتند.

          3. تلخ‌ترین سخن عیسی سحرخیز در آن پیام اشاره‌ای بود به « آن‌ها که بازیچه‌ی مطامع بین‌المللی»‌اند. که را می‌گوید؟ چه کسی « بازیچه‌ی مطامع بین‌المللی» است؟ یادآوری می‌کنم که آنانی که ایران را «بازیچه‌ی مطامع بین‌المللی» کرده‌اند در ایران‌اند و بر سر قدرت. همان‌ها که با تنش افروزی، کشور را واداشته‌اند به تحمل تنهایی و تحریم و بن‌بست و ناچار پذیرش شرط و شروط خارجی. شایسته عیسی نیست که به دام مقام معظم رهبری و سازمان اطلاعات بیافتد و سخنان بی‌پایه ایشان را بازگوید که گویا هر که رژیم ولایی را نمی‌خواهد، «بازیچه‌ی مطامع بین‌المللی» است. فروتنانه از عیسی و دوستان اصلاح‌طلب و حتی اصول‌گرایش می‌خواهم که با ادب بیشتری از ایرانیان برون مرزی سخن برانند که به ستم از زادبوم خود به دورند. ورنه، می‌توان راه جدل را، دست کم برای نشان دادن ضرب شصتی، گشود و گفت «بازیچه‌ی مطامع سازمان‌های اطلاعات نظام ولایی بودن برای نفوذ در میان اپوزیسیون ایرانی» شرفی ندارد بر «بازیچه‌ی مطامع بین‌المللی» بودن.

          4. به همان تلخی است سخن عیسی سحرخیز که گویا ایرانیان برون مرز از دور نشسته‌اند و می‌گویند «لنگ‌اش کن». آیا وی در پی آن است که بپاخیزی مردم را کوچک کند و این گونه بباوراند که هر که در ایران برخاست از شعار برون مرز تحریک شده است؟ چرا برای عیسی سحرخیز و هم‌اندیشان اصلاح‌طلب هموند نظام سخت است که بپذیرند مردم ناخرسندند و از همین رو در خیابان‌اند و در پی آنند که ‌ای بسا فراتر روند؟ نیز بباید افزود که ایرانیان برون مرز پاره‌ای از مبارزه مردم ایرانیان‌اند. پس جای شگفتی نیست که بپاخیزی هم‌میهنان خود در دورن مرز را پاس بدارند و از آن پشتیبانی کنند. بی‌دلیل نیست که نظام ولایی دژخیم می‌فرستد تا ایشان را به کارد و تیر بکشد.

          5. کم مهری و بلکه ناآگاهی است دست آورد بپاخیزی‌های مردم را «تنها به یک کشته و چند به بندکشیده» فروکاهیدن. دست آورد این بپاخیزی‌ها آگاهی جهانیان از ستمی است که نظام ولایی بر ایرانیان روا می‌دارد و نیز هراس و گسستی که در میان پایوران نظام افتاده است. از آن گذشته، با بپاخیزی و بی‌بپاخیزی، نظام ولایی از مردم کشته می‌گیرد و به بند می‌کشاندشان. مگر خود عیسی سحرخیز بپاخاسته و به خیابان رفته بود که به بند کشیده شد؟ این نهاد ستمگر را می‌بایستی دگر کرد؟

          6. عیسی سحرخیز ناکامی و کارنامه تهی مایه دولت حسن روحانی را ناشی از «شرایط حکومت دوگانه» می‌داند. اما مگر در همین «شرایط حکومت دوگانه» نبود که حسن روحانی رئیس جمهور شد؟ مگر حکومت دوگانه از غیب آمد و شیخ کلیددار را غافلگیر کرد؟ مگر خود وی پایور امنیتی همین «حکومت دوگانه» نبود؟ «حکومت دوگانه» ستون پایه نظام ولایی است. تا این باشد، ناچار آن یکی هم هست. نمی‌توان نظام ولایی را پاسداشت و از «حکومت دوگانه» گله کرد. در همین جاست، گرفتاری عیسی سحر خیز گرامی و دوستان اصلاح طلب هموند نظام وی.

          7. عیسی سحرخیز اعتراض‌های خیابانی را «کور، پراکنده، بی‌تشکیلات و بی‌رهبری را بی‌سرانجام و ناامیدی افزا» می‌داند. اما این اعتراض‌ها کور نیستند. مردم ناخرسند به روشنی می‌گویند چه نمی‌خواهند و چه می‌خواهند. پراکنده هم نیستند، بلکه گسترده‌اند. رهبری هم از ورای همین بپاخیزی‌ها بر می‌آید. از کوشندگان سیاسی گذشته، چه کسی در آغاز دههء 1350، "امام راحل" را به عنوان رهبر سیاسی می‌شناخت؟ چه کسی دکتر شاپور بختیار را می‌شناخت؟ رهبر از درون مبارزه بر می‌آید، نه از برون آن.

          8. عیسی سحر خیز گرامی و دیگر دوستان اصلاح طلب‌اش با برقراری این همانی میان گذار و براندازی، مردم پشیمان از انقلاب را از هرگونه بپاخیزی و اعتراض خیابانی می‌هراسانند. اما بحث بر سر براندازی و انقلاب خشونت‌آمیز نیست. بحث بر سر گذار از نظام ولایی تبعیض‌آمیز و گزینشی و خودکامه به نظامی دموکراتیک و مردم سالار و عرفی است. آیا بر این خواسته می‌توانیم توافق کرد؟

 

10 ژوییه 2018

خانه