تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
22 امرداد ماه 1397 ـ 13 ماه اگوست 2018 |
|
ضرورت آمادگی برای فردای بعد از رژيم اسلامی
دنیز ایشچی
به موازات سیاست های نظامی منطقه ای حکومت اسلامی،که ايران را به افلاس می کشاند، اگر فرهنگ رشوه، دزدی، اختلاس، رانت خواری حاکمیت سیاسی فعلی ایران و سرمایه داری تجاری ملاکی پشتوانه آن را در نظر بگیریم، مشاهده می کنیم که فاصلهء طبقاتی در ایران چقدر عمیق شده، چه در صد بزرگی از مردم کشور زیر خط فقر زندگی می کنند، و چه سرمایه های کلانی را سردمداران کشوری از کشور خارج کرده و در حساب های شخصی خویش در خارج می خوابانند.
به موازات بحران های اقتصادی اجتماعی سیاسی و غیرهء شدید، به مدت چهل سال است که مردم در راه بدست آوردن اولین حقوق آزادی های فردی و اجتماعی و امکان زیستن در نشاط و شادی و عدالت اقتصادی اجتماعی با چنگ و دندان مبارزه می کنند.
حکومت اسلامی نيز بر پایه های ایدئولوژی دگماتیک و بدوی خویش نه تنها از فراهم کردن امکانات رشد چنین آزادی هائی جلوگیری کرده است، بلکه از طریق سرکوب، زندانی کردن، شکنجه، کشتار و اعدام ها تلاش کرده است تا نه تنها امکان فراهم شدن هیچ نوع گشایشی در این زمینه فراهم نگردد، بلکه مردم را مجبور کند تا همیشه در رعب و وحشت زیسته و به زندگی در خفقان حکومت اسلامی ایران عادت بکنند. همچنين اين حکومت قادر بوده است تا از طریق اپوزیسیون سازی و اعتدال آفرينی هائی مانند جناح بندی های (خامنه ای - سپاه) ، (احمدی نژاد- بقائی )، (کروبی – موسوی) و یا ریاست آقای روحانی، کلیت نظام ضد دموکراتیک و اتوکراتیک خویش را دست به دست گردانده و حفظ نماید.
انگار جنبش سرتاسری دیماه نود و شش همین دیروز بود. مردم در بیش از هشتاد شهر کشور به خیابان ها آمدند و خواستار رفتن حکومت اسلامی ایران شدند. این روزها، در مرداد ماه نود و هفت، شش ماه بعد از جنبش دیماه، شرکت کنندگان در این جنبش سرتاسری به وسعت و عمق بیشتری با خواسته های فراگیرتر و عمیق تر آزادی زندانیان سیاسی، تامین آزادی های فردی و اجتماعی، از میان برداشته شدن تبعیض های جنسی، ملیتی، دینی و غیره و تامین امکانات اولیه رفاهی مردم به خیابان ها ریخته و خواهان گذر از حکومت اسلامی ایران و استقرار حکومتی آزاد، دموکراتیک، سکولار و مردمی بر سر کار می باشند.
آنچه که پر واضح است، دور تسلسل های خیرش های سرتاسری خیابانی بیشتر شده و فاصله های آنها از همدیگر روز به روز کمتر شده و شعارهای مردم سیاسی تر و پر رنگتر می گردند. با چنین روندی دور از انتظار نیست اگر بگوییم احتمال اینکه در آینده ای نه چندان دور مردم بتوانند قطار حکومت اسلامی ایران را از ریل خارج کنند، آن را چپه کرده و به حاشیه برانند و راه را برای روی کار آمدن آلترناتیو نوینی فراهم بکنند، دور از انتظار به نظر نمی رسد.
اما آیا ما برای چنین روزی آمادگی لازم را داریم؟ از نظر من، جواب به این سوال منفی می باشد. براستی، بار سنگین مسئولیت های بعد از گذر از حکومت اسلامی ایران را چگونه باید به سرمنزل مقصود رساند؟
به وضعيت کنونی بنگريم:
- در حمله به عراق، جورج بوش پسر، دوشادوش تونی بلیر، در سرنگون کردن و از سر کار برداشتن صدام حسین عمل می کردند، ما اکنون شاهد حملات شدید دونالد ترامپ به انگلیس و سیاست های خانم ترزا می هستيم، با این اتهام که انگيس ها خود را کاملاً تسلیم اروپا کرده اند.
- اما ديده ايم که در همان حالی که سفارت آمریکا در تهران مورد حمله قرار گرفت و بسته شد، سفارت انگلیس همچنان باز مانده و به کارهای روزمره خویش بطور معمول ادامه می داد.
- و نيز می بينيم که حکومت اسلامی، برای اینکه به سرنوشت قذافی و صدام حسین دچار نگردد، در حين ادامهء نبرد ضد آمریکائی – اسرائیلی خویش، با "دشمنان" خویش در خارج از ایران و در لبنان، عراق، سوریه، یمن و حتی افغانستان نيز در جنگ و نبرد نظامی می باشد و تلاش میکند تا از این طریق مانع از آن گردد تا حکومت اش در نبردی رو در رو به سرنوشت صدام حسین و و معمر قذافی دچار نگردد.
- و سنگینی هزینه های دخالت های نظامی ایران در عراق، سوریه، لبنان، یمن و جاهای دیگر - که به مراتب خارج از توان مالی نظامی کشوری مثل ایران در رودرروئی با آمریکا و اسرائیل می باشد - کشور ایران را به ورشکستگی اقتصادی و بدنبال آن بحران اجتماعی سیاسی کشانده است.
- و کار به جائی رسیده است که حکومت تامین آب اشامیدنی مردم کشور خویش را دریغ میدارد تا با تامین آب آشامیدنی مردم بصره، هدف امنیتی ژئوپولیتیک بقای خود از طریق حمایت از شیعیان عراق را تامین نموده باشد.
بر اين اساس می توان پرسيد که:
- اين حکومت امروز تا چه اندازه در عرصه رقابت های بین المللی مابین استعمار کهن انگلیس و امپریالیسم آمریکا مورد معامله قرار گرفته است؟
- یا ما چنین رقابتی را در عرصه خاورمیانه شاهد می باشیم؟
- آیا نبرد شیعه و سنی در خاورمیانه فقط به نبرد میان ایران و عربستان سعودی خلاصه می شود، یا اینکه ابعادی از آن هم می تواند به رقابت میان آمریکا و انگلیس در منطقه مربوط گردد؟
- آيا توانمندی قدرت نرم سیاسی اجتماعی، مانند نقش قهرمانی تیم کریکت پاکستان، که بازی ملی انگلیس می باشد، توسط "عمران خان"، در بر سر کار آمدن وی بعنوان رئیس حکومت پاکستان دویست میلیون جمعیتی می تواند بعدی از رقابت میان آمریکا و انگلیس در در خود دارا باشد؟
- آیا، همانطور که بعد از جنگ جهانی دوم، در زمان دولت های مخود مختار آذربایجان و کردستان، معاملاتی میان روزولت و استالین بر سر تقسیمات ژئوپولیتیک منطقه صورت گرفت و موجب قربانی شدن دولت های مزبور گردید، امکان اینکه امروز نیز در مذاکرات و معاملات میان دونالد ترامپ و ولادیمیر پوتین، یک چنین معامله های سیاسی در مورد ایران امکان تحقق بگیرد وجود دارد؟
- مثلاً، روسيه آيا روسيه حاضر است - بخاطر اینکه آمریکا و غرب در مورد شبه جزیره کرایمیه دست از سرش بردارند - امتیازاتی برای آنها فراهم نماید؟ اين امتيازات چه میتوانند باشند؟
- امروز آقای مایک پامپئو برای پروژهء امینیتی - نظامیِ عویض حکومت در ایران از مجاهدین خلق و نیروهای طرقدار نئولیبرالیسم صحبت به عمل می آورد. از طرف دیگر، بخش دیگری از غرب، برای آلترناتیو سازی معتدل تری حتی حاضر است در بدترین حالت از اپوزیسیون درون حکومتی هم استفاده نماید تا فقط "روحانیت" و "سپاه" را از حکومت کنار بزند. گویا در عرض چهل سال گذشته تنها و تنها مشکل ایران روحانیت بوده است.
- این در شرایطی است که از یک طرف اقای ترامپ مشکلی در مذاکره با حکومت اسلامی ایران نمی بیند و، از طرف دیگر، در شرایط تحریم های مهاجرتی از ایران به آمریکا، نسبت به ضبط ثروت های همان آقا زاده هائی که خودشان به آنها ویزای اقامت در آمریکا داده و اجازه داده اند تا بخشی از ثروت های غارت کرده توسط پدران خویش را با آنجاها منتقل نمایند، تحدید کرده است.
- در عرصه رقابت چهل ساله آمریکا و انگلیس بر سر داشتن دست بالا در ایران، به نظر می رسد امکان اینکه به موازات تهدیدهای اقتصادی، امنیتی و تحریکات مجاهدین، آمریکا آمادگی این را داشته باشد تا یک حکومت در تبعید دست نشانده برای ایران بمانند "حمید کارزای" ها و یا "احمد چلبی" ها راه بیاندازد. چرا راه دور برویم؟ همان موقعی که آقای خمینی به فرانسه منتقل شدند، آقایانی مثل قطب زاده، یزدی و غیره از کجا مثل قارچ بر دور و بر ایشان گمارده شدند.
هدف از طرح این مسائل آن است که باز هم توجهی جدی به «بعد بین المللی» و دخالت های جدی خارجی در مسائل ایران بیاندازیم و این امر را در نظر بگیریم که اگرچه در حال حاضر چپ ایران - و به طبع آن دیگر نیروهای آزادیخواه، دموکراتیک و سکولار ایران - برای فردای عبور از حکومت اسلامی ایران می اندیشند، اما از نظر بسیج آلترناتیو جایگزین آمادگی لازم را دارا نمی باشند. و، برعکس، قدرت های بزرگ بین المللی چند فرسنگ از اپوزیسیون رادیکال و مترقی داخلی جلوتر بوده، نه تنها از نظر امکانات تدراکاتی و غیره به مراتب قدرتمند تر می باشند، بلکه در عرصه های تبلیغاتی، سازماندهی و آلترناتیو سازی به مراتب از بقیه نیروها کارسازترند.
حال اگر، به شیوه ای آکادمیک و کتابی، به نسخه و روایت چگونگی پیاده کردن نظام آینده بعد از گذر از حکومت اسلامی ای بنگریم، این فورمولبندی را معمولاً اينگونه بيان می کنند که
- نیروهای اپوزیسیون سکولار، آزاده و دموکراتیک دور همدیگر جمع می شوند
- و مجلس موسسانی را که نمایندگی اقشار و طبقات دموکراتیک اجتماعی را تشکیل میدهد، انتخاب می کنند
- و وظیفه نوشتن قانون اساسی آینده کشور را به آن می سپارند
- سپس، بر پایه های نظام حقوقی قانون اساسی نوین، انتخابات مجلس شورا و سنا بصورت های دوره ای انجام گرفته و دولت های مردمی از بطن این انتخابات بیرون آمده و اداره امور کشور را بر پایه نظام حقوقی نوین بدست خواهند گرفت.
- و بالاخره، در اين روند، در کنار احزاب سیاسی مختلف و نهادهای ورزشی، هنری، علمی تحقیقاتی و غیره، البته نهادها و سازمان های مردمی و مدنی، هر کدام نقش ویژه خویش را در ساختار اجتماعی ایفا خواهند کرد.
اما می توان پرسيد که:
- آیا، در عرصهء پر تلاطم بحران های سیاسی خاورمیانه و ایران، همه چیز دقیقاً بصورتی آکادمیک و کتابی به پیش خواهد رفت؟
- يا تاثیر توازن قدرت زمینی روز در ترکیب مجلس موسسان و ثمرهء آن چه خواهد بود؟ همان مجلس موسسانی که ما در خیال خویش داریم و همان قانون اساسی که ما در فکر نوشتن آن در بعد از عبور از حکومت اسلامی ایران هستيم و قرار است در چنین شرایطی و توسط چنین نیروهائی نوشته شود.
آيا درست نيست که اگر قرار باشد اتحاد، اتفاق، همگامی و همراهی نیروهای آزاده، سکولار و دموکرات ایرانی شکل بگیرد، این کار باید قبل از اینکه قطار حکومت اسلامی ایران از ریل خارج شده و چپه بشود، صورت پذيرد؟
آيا درست نيست که اگر قرار است فورمولبندی توافق نامه ها، اسناد و منشورهائی میان احزاب اپوزیسون دموکراتیک شکل بگیرد، اين کار باید قبل از اینکه حکومت اسلامی ایران از هم بپاشد، انجام شود؟
اگر مبخواهيم ساختار جبهه ائتلافی و متفقی از اپوزیسیون سکولار و دموکراتیک بصورت یک آلترناتیو شکل بگیرد، یک چنین ساختاری باید بصورتی یک ضرورت عاجل قبل از از هم پاشیدگی حکومت اسلامی ایران بوجود آيد.
من حتی تا آنجا پیش می روم که بگویم از همین امروز لازم است کمیسیونی حقوقی توسط جبههء سکولار دموکرات و آزادیخواه مأمور شود که پروژهء آماده کردن پیش نویس قانون اساسی نظام آلترناتیو جایگزین را آماده کرده و به تصویب احزاب شرکت کننده در چنین جبهه ای برساند تا بصورت سندی آماده هم دستور برنامهء کارکردی آینده و هم چراغ راهنمای اپوزیسیون آزاده، دموکراتیک و ترقیخواه برای دوران عبور از نظام کنونی باشد، و هم به راحتی با تغییرات لازم بعد را عبور از حکومت اسلامی قابلیت ارائه در رفراندم همگانی، مجلس موسسان یا هر راهکار دیگر منظور نظر آن روز را داشته باشد.
اگر اپوزیسیون رادیکال، سکولار و دموکراتیک ایران قادر نباشد تا بصورتی عاجل يک قطب متحد و جبهه ای را بصورت آلترناتیوی منسجم تشکیل دهد، این خلاء توسط قدرت های بین المللی و توسط گماشته های آنها پر خواهد شد. در عرصهء چنین رقابتی، چپ ایران و نیروهای رادیکال آزادیخواه باید بتوانند با کمک امکانات تبلیغاتی دیجیتالی با رقیبان بین المللی خویش رقابت نمایند. در غیر این صورت باز هم چپ ایران و اپوزیسیون رادیکال و دموکراتیک بصورتی تاریخی از قافله عقب خواهند ماند و در چنین صورتی باز هم تاریخ در ایران تکرار خواهد شد.
مردم ایران مسئول تاریخی ساقط کردن حکومت اسلامی خواهند بود، ولی برای اینکه حاکمیت و قدرت سیاسی آینده نمایندهء راستین آمال، آرمان ها و آرزوهای مردم ایران باشد هیچ تضمینی وجود ندارد.
مگر آیا «حکومت اسلامی» فرزند خلف و نمایندهء آمال، آرزوها و آرمان های مردم در قیام سال های پنجاه و شش و هفت بود؟