تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
22 امرداد ماه 1397 ـ 13 ماه اگوست 2018 |
|
چپ ها در این نبرد چگونه پیروز می شوند؟
ناصر اصغری
اتفاقات و فضای سیاسی - نه لزوما سازمان یافته - امروز ایران، با اتفاقات مهم سیاسی در یکی دو سه قرن گذشته در دنیا شباهتهای زیادی دارد. رژیم نمیتواند، و ابدا هم نمیتواند حکومت کند. یعنی نمیتواند به ابتدائیترین مطالبات زندگی روزمره تودهها، که علیرغم سرکوب و بی حقوقی به زندگی کردن ادامه بدهند، جواب بدهد. سران ریز و درشت آن هم الحق ادعائی ندارند که اوضاع بهتر خواهد شد.
از طرف دیگر هم تودهها دیگر این وضعیت را به هیچ وجهی تحمل نمیکنند. نمیتوانند تحمل کنند. هر جائی که فرصت کرده باشند، اعتراضات خود را به صورت فردی و دسته جمعی ابراز داشته؛ و این روزها رسما و وسیعا شعارهای ایستگاه آخری مثل "مرگ بر جمهوری اسلامی"، "مرگ بر بسیجی" "جمهوری اسلامی نمی خواهیم" و "اصلاح طلب، اصولگرا، دیگر تمومه ماجرا!" سر میدهند. ناامیدی و ترس جای خود را به چاره جوئی و به چالش کشیدن داده است.
از طرف اپوزیسیون آلترناتیوهای مختلف و متفاوتی جلوی جامعه گذاشته شده است. گام نخست در این راه و نبرد عبور از جمهوری اسلامی است. حکم اول تودهها این است که جمهوری اسلامی باید برود! پروسه گذار از جمهوری اسلامی میتواند با مشکلات و مسائل خاصی روبرو شود که چپ میتواند و باید به آن جواب بدهد. همان حکم اول: "جمهوری اسلامی باید برود!" اپوزیسیون و فعالین سیاسی و بویژه فعالین سیاسی میدانی را به فکر متحد شدن و اتحاد انداخته است. نه اینکه متحد شدن و متحد کردن چیز تازهای در بین این طیف از فعالین سیاسی باشد، بلکه فاز دیگری از اتحاد را در نظر دارند و به درست هم این موقعیت یک نوع دیگری از اتحاد را میطلبد.
مشکلات دوره گذار
اکنون که پروسه فروپاشی، اضمحلال و سرنگونی جمهوری اسلامی شروع شده، مردم بطور طبیعی نگرانیهایی را ابراز میکنند. یکسری از این نگرانیها واقعی است؛ و به یکسری هم از طرف کسانی که منفعتشان در بودن جمهوری اسلامی است، عمدا دامن زده میشود. اولین این نگرانیها این است که بعد از جمهوری اسلامی قرار است چه کسانی حکومت کنند؟ آیا آن فرقه و نمایندگان خود خوانده که ادعای نمایندگی اقوام و ملیتهای مختلف ایران را دارند، آنها را به جان هم خواهند انداخت؟ قدرتهای خارجی چگونه با رژیم و حاکمیت جدید برخورد خواهند کرد؟ و غیره. در بین کسانی که این سئوالات برایشان ایجاد شده، کسانی واقعا نگران و دنبال جواب میگردند. و کسان دیگری، که حتی لزوما بسیجی و آخوند هم نیستند، اما به انحاء مختلف نفعشان در سر کار ماندن رژیم اسلامی است، با ایجاد نگرانی و دلهره از آینده، مردم را به سکوت و قبول وضع موجود دعوت میکنند. روزنامه نگران و اساتید ضدکمونیستی که بعضا لباس چپ لیبرال و سوسیال دمکراسی پوشیدهاند، یا آن صاحب کارگاههایی که دستمزد کارگران را به لطف وجود جمهوری اسلامی نمیپردازند، و یکسری از این نوع آدمها، کسانی هستند که ترجیح می دهند جمهوری اسلامی بماند، اما زیاد هم آخوند جماعت شپشو را دوست ندارند. این تیپ آدمها زیاد نیستند، اما به اندازه کافی میتوانند حرفشان را در رسانههای مختلف نان به نرخ روز خور به خورد این و آن بدهند. با هیچ اندازه لولو خورخوره نشان دادن شکم گرسنه کسی سیر نمی شود. باید به جنگ امروز مردم با رژیم اسلامی از این لنز نگاه کرد. در این نوشته قصدم جواب دادن به امثال ...نیست. اما باید جواب آن فعال سیاسی میدانی را داد که امروز قرار است جامعه را بسیج و رهبری کند. آنچه که مردم را به خیابان کشانده است، فقر مطلق و محرومیت از مایحتاج اولیه زندگی روزمره است. آنچه که توده ها را به خیابان کشانده است، اقتصاد داغانی است که قادر نیست نان خشک و خالی را هم به بخش عظیمی از جامعه برساند. باید به این جواب داد.
مراکز و شوراهای رهبری و سازماندهی
هر انقلابی مراکزی برای رهبری و سازماندهی اعتراضات را دارد. شوراها، کمیتهها، مراکز و ستادهایی که قادر باشند اعتراضات را با قدرت به پیش رهبری کنند. در مورد ایران امروز و مخاطراتی را که جامعه با آن روبروست، این مراکز حیاتی هستند. رهبران و فعالین سیاسی باید تشکلهای مناسب این دوره را ایجاد کنند. گرچه بخاطر مسئولیت و کاری که این مراکز برای خود تعریف کرده اند، رهبران آنها به درجاتی مخفی می مانند، اما باید راههایی برای در دسترس قرار دادن آنها چاره جوئی شود. به دلیل موقعیت بحرانی و متلاطم سیاسی امروز ایران، پیدا کردن چنین چاره ای نباید زیاد سخت باشد.
اهمیت این ستادهای رهبری، که اطلاعیه حزب کمونیست کارگری آن را "شوراهای سازماندهی اعتراضات" نام داده است، چندگانه است. 1)خلاء رهبری اعتراضات را پر میکنند. 2)اجازه نمیدهند قومپرستانی صرف اینکه زاده فلان شهر و روستا هستند، بخاطر ظاهرا همزبانی، بخش از جامعه را به طرف اهدافی ارتجاعی و قوم پرستانه بکشاند. 3)جلو شعارها و برخوردهای تفرقه افکنانه را میگیرند. 4)در کنار رهبری و سازمان دادن اعتراضات خیابانی، فعالین سیاسی میدانی پراکنده را نیز سازمان می دهد.
در خلاء چنین ستادهائی، مرتجعین لانه کرده در بی بی سی، آمد نیوز، صدای آمریکا، جنایتکاران رنگارنگ اصلاح طلب در لباس رهبر و خط دهنده ظاهر می شوند. اینها طوری نشان می دهند که انگار فرخ نگهدار و بهنود خط می دهند. که انگار عبدالکریم سروش پدر روحانی تحولات آینده است. که انگار مسی علینژاد رهبری جنبش آزادی زن را در دست دارد. که انگار رضا پهلوی و یا مریم رجوی حکومت کنندگان بعد از رژیم اسلامی هستند. همین فضا ایجاد ارگانهای سازماندهی توسط فعالین چپ را ضروری می کند.
شورا و کمون
در مورد اوضاع سیاسی ایران، آن مراکز و شورائی را که مد نظرم هستند، مراکزی برای اعمال قدرت دوگانهاند. در فرهنگ سیاسی و در تاریخ انقلابات کلاسیک، قدرت دوگانه قدرتی موازی دولت مرکزی به دنبال انقلابات است: اعمال قدرت دوگانه شورای مرکزی در انقلاب 1917 روسیه و انقلاب کبیر فرانسه مستقر در «هتل دو ويل پاريس» (Hôtel de Ville, Paris). دو مرکز فوق، شورای مرکزی انقلاب روسیه در پتروگراد و کمون پاریس انقلاب فرانسه، کارشان در عین حالیکه رسیدگی به امور روزمره زندگی مردم عادی بود، همچنین اجازه نداد که دستآوردهای انقلابات فوق ملاخور شوند. در اوضاع سیاسی کنونی ایران، ایجاد چنین شوراهائی واقعی اند. این شوراها میتوانند توسط فعالین سیاسی شناخته شده، فارغ از تعلق سیاسی حزبی آنها، ایجاد شده و شروع به رتق و فتق امور کنند. اینها می توانند از همین امروز یک افقی جلوی جامعه بگذارند که ایران بعد از انقلاب اینگونه اداره خواهد شد. با ایجاد چنین شوراهائی دست نیروهای سیاه مثل مجاهدین و یا پسمانده های سلطنت که امیدوارند در غیاب یک نیروی چپ و سازمانیافته به قدرت برسند، از زندگی مردم کوتاه خواهد شد.
این مراکز همچنین قادرند خواب نیروهای سیاه قوم پرستان را که به دنبال فدرالیزه کردن ایران بعد از سرنگونی رژیم اسلامی هستند و میخواهند بساط خودی و غیرخودی راه بیاندازند و خودیها را به جان غیرخودیها بیاندازند، به هم بزند. با نشان دادن قدرت واقعی به جامعه، هر روز بخش بیشتری از جامعه را که توهمی به نیروی دیگری دارند و یا به هر دلیلی به میدان نیامدهاند را به خود جلب کند. مثلا میتوانند نیروهای نظامی را ترغیب کنند که به طرف مردم تیراندازی نکنند. به صف انقلاب بپیوندند. و غیره.
هم اکنون که انسان به صحنه سیاسی ایران مینگرد، در مناطق و شهرهائی به وضوح میشود فعالینی را که بتوانند این مراکز را ایجاد کنند، دید. تهران، شهرهای مختلف خوزستان، شهرهای کردستان و آذربایجان پر است از این فعالین سیاسیای که باید دست به کار شوند. ایجاد دو سه مرکز این چنین، جرقهای خواهد بود برای ایجاد مراکز مشابه در دیگر شهرها و مناطق.
احزاب کجای این تصویر هستند؟
شورا و کمون های قدرت دوگانه ابزار اعمال قدرت چپ هستند. اینها توسط فعالین سیاسیای ایجاد و رهبری میشوند که راه حلی چپ و سوسیالیستی برای عبور از این بن بست دارند. ارگان های اعمال قدرت دوگانه به امور روزمره رسیدگی میکند و جامعه را که از رژیم اسلامی عبور کرده و به دستورات نیروهای ارتجاعی، از دولتیها و غیردولتیها وقعی نمینهند، برای ایجاد امنیت و توزیع مایحتاج اولیه زندگی و غیره بسیج و سازماندهی میکنند.
اما آنچه «فعالین سیاسی» را علی العموم و بطور منسجم و مهم سازمان میدهند «احزاب سیاسی» هستند که افقی را جلوی این فعالین میگذارند و جامعه را به طرف طرحها و برنامههای مشخصی رهبری میکنند. تجربه نشان داده است که فعالین سیاسی این احزاب در ارگانهای اعمال «قدرت دوگانه» یا قانع میکنند و یا قانع میشوند. خود احزاب با تجربه های این ارگانها برنامه و طرحهایشان را با حقایق روز تطبیق میدهند: یا سد تغییر میشوند و یا حرکت به سوی تغییر را تسریع میبخشند. جامعه نيز، با مشاهده رفتار و حرکات این احزاب و موضع گیریهایشان، با آنها تعیین تکلیف میکند.
یک نکته بسیار مهم دیگری که باید یادآوری شود، این است که احزاب در سمت و سو دادن به اعتراضات و انقلاب بسیار حیاتی هستند. منتها کسی نباید این ارگانها را حزبی کند. اعمال قدرت احزاب در این ارگانها توسط اکثریت شدنشان است. تجربه شورای مرکزی انقلاب روسیه در این مورد بسیار آموزنده است. حتما کسانی پیدا خواهند شد که قبل از هر چیزی بخواهند زیرآب احزاب را بزنند. اینها گرچه حاشیهای هستند و در پروسه رادیکالیزه شدن انقلاب کاملا به حاشیه رانده خواهند شد، اما اگر با قاطعیت با این پدیده برخورد نشود به نظر من ترمز انقلاب خواهند شد.
6 اوت 2018
برگرفته از سايت «مبارزان کمونيست»