تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
5 شهريور ماه 1397 ـ 27 ماه اگوست 2018 |
|
ایران؛ ناامیدی نظام و صبر تودهها
مصطفی فحص، در شرق الاوسط
با آغاز سال جاری میلادی شهرهای بزرگ ایران به ویژه شهرهایی که در تاریخ معاصر این کشور در ایجاد ثبات، استقرار و برقراری نوعی رابطه میان نظام حاکم و جامعه نقش موثری را ایفا میکردند، به محل آزمون سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک برای دو طرف یعنی رژیم ولایت فقیه به عنوان سلطهی حاکم و تودههای بهپاخاستهی ایران تبدیل شد. رژیم اسلامی با عملکرد منفی چهل سالهاش تلاش کرد نقش فرهنگی- تمدنی شهرهای بزرگ را، که به مثابه حلقه اتصال میان دولت و ملت است، از بین ببرد؛ این شهرها طی چند ماه گذشته به واحدهایی برای سنجش قدرت برای رسیدن به اهداف درازمدت از سوی مردم و همچنین رژیم حاکم در تهران تبدیل شدهاند.
رژیم حکومت اسلامی که برای حفظ قدرت و حاکمیت خود این بار از سرکوب خشونتآمیز تظاهر کنندگان اجتناب ورزیده، با تودههای بهپاخاستهای مواجه است که دیگر حاضر نیستند میان «دولت حاکم» و«انقلاب» فرقی قائل شوند بلکه علیه هر دو قیام کردهاند.
شاخصها و علائم نشان میدهد، رژیمی که برای استفاده از تمام ابزار برای خروج از این بحران در حال تصمیمگیری است، اینبار نه تنها از مقابله با مردم بهپاخاسته عاجز مانده، بلکه خود را در محاصره توده خشمگینی میبیند که با ایستادگی از تجارب شکستهای گذشته یاد گرفته که چگونه برای گسترش دایره قیام روشها و تاکتیکهای رویارویی را با هدف دستیابی به حقوق خود با همهی احتمالات و امکانات تغییر دهد.
در ایران امروزه قدرت رو به افزایش تودههای معترض با قدرت تاثیرگذاری اقتصادی و اجتماعی شهرهای بزرگ ارتباط مستقیم دارد. شخصیت ایرانی در شکلگیریاش تا حدودی به درونگرایی معروف است، خاموشی این شخصیت درونگرای ایرانی یکی از ویژگیهای تمدنی این ملت بزرگ به شمار میرود، سکوت ایرانیان را میتوان تعبیری از صبر و شکیبایی استراتژیک دانست که نشان دهنده توانایی این ملت برای کنترل احساساتش در موقعیتهای مختلف است. این حالت به شخصیت ایرانیان ویژگی خاصی بخشیده بطوری که ملت ایران در طول تاریخ نشان داده که همواره لحظهی شکستن دیوار سکوت را در اوقات مناسب تعیین کرده و آنگاه مانند زلزلهای بنیان برافکن قدرت تغییر را به نمایش میگذارد. در این شرایط است که هیچ قدرتی هر چقدر هم قوی باشد نمیتواند جلوی این ملت بزرگ بایستد و آنوقت است که همه چیز واژگون و زیر و رو خواهد شد.
به نظر میرسد که رژیم تهران امید خود برای رسیدن به یک توافق هستهای جدید که موجب حفظ آبرویش هم بشود از دست داده است، در نتیجه به تکبر و غرور کاذب به عنوان یک تاکتیک جدید متوسل شده و عدم قبول مذاکرات جدید با دولت کنونی آمریکا را اعلام کرده است. رژیم اسلامی دلیل رد پیشنهاد مذاکرات ترامپ را عدم اعتماد به آمریکا عنوان کرده و مدعی شده که ایالات متحده شریک مناسبی که به تعهدات خود احترام بگذارد نیست.
اما در واقع اینطور نیست؛ رژیم حکومت اسلامی برای باز کردن درهای مذاکره با آمریکا تلاشهای زیادی کرد اما نتوانست از طریق کانالهای قدیمیاش به گونهای که در دوران باراک اوباما رئیس حکومت سابق آمریکا متداول بود، با دونالد ترامپ راه مذاکره را باز کند در نتیجه رژیم اسلامی اینک برای حفظ سلطه و کنترل اوضاع بحرانی متوجه جبهه داخلی شده است. رژیم تهران تلاش میکند در رسانههایش تاثیرات منفی تحریمها بر شرایط زندگی مردم و بحران مالی و اقتصادی را کم اهمیت و بی تاثیر جلوه دهد و در توجیهی غیرمنطقی و غیرعلمی همه بحرانهای اقتصادی و مالی و معیشتی را به بیکفایتی مدیریت مالی و اقتصادی دولت کنونی ربط دهد.
این دیدگاه رژیم را آیت الله علی خامنهای، رهبر حکومت اسلامی، در آخرین سخنرانی خود که در وبسایت رسمیاش منتشر شد، تأیید و توجیه کرده است. خامنهای گفت: «مشکلات اقتصادی کشور ناشی از سوء مدیریت داخلی است و تنها از فشار آمریکا نیست».
وی افزود: «اگر مسئولان بهتر و با تدبیرتر در اوقات مناسب عمل کنند، تحریمها تاثیر چندانی نخواهند داشت».
در عمل، خامنهای تلاش کرد این بار از کانال ریاست حکومت وارد شود و ناتوانی رژیم را در حل مشکلات معیشتی مردم به گردن تیم اقتصادی حسن روحانی بیندازد. خامنهای همچنین از شکست تیم دیپلماتهای ایران برای رسیدن به توافق هستهای با شرایط خوب نیز انتقاد کرد.
آنچه در سخنرانی اخیر خامنهای بسیار جلب توجه میکند، اعتراف او به اشتباهاتش است که در واقع بیسابقه بوده. رهبر رژیم ایران گفت دو اشتباه مرتکب شده، اول اینکه با کلیت مذاکرات موافقت کرد و دوم زمانی که اجازه داد دولت مذاکره کند، و به تعبیر او، این دولت از خطوط قرمز تعیین شده توسط وی نیز فراتر رفت.
با همه این تاکتیکها رژیم ایران نه تنها موفق به قانع کردن اکثریت ایرانیان نشده بلکه حتی نتوانست مانند همسایهاش ترکیه، با مطرح کردن مسئله حاکمیت ملی مردم را تا حدودی راضی نگه دارد. تهران این روزها از نزدیک رفتار پوپولیستی آنکارا را دنبال می کند. اردوغان اشتباهات فاحشی را در سیاست داخلی و خارجی مرتکب شده، اما او و حزبش توانستهاند طبقه متوسط و عوام ترکیه و نه نخبگان را تا حدودی علیه آمریکا تحریک کنند. اما در ایران اوضاع فرق میکند؛ اغلب مردم ایران از همه طبقات بر ضدیت با رژیم حکومت اسلامی اصرار دارند. ایرانیان معتقدند رژیم حکومت اسلامی اصلاحپذیر نیست. این رژیم به هدر دادن ثروت ملی ایرانیان در طرحهای توسعهطلبانه خارجیاش متهم است.
در حال حاضر حکومت اسلامی در برابر دو گزینه سخت قرار دارد؛ اول فشار تحریمهای ایالات متحده آمریکا که با شرایط سختگیرانهای برای هر نوع مذاکرهی جدید اعمال شده و رژیم تلاش میکند با اتخاذ سیاست نه جنگ و نه مذاکره با دولت فعلی آمریکا، طوری که خامنهای گفت، از مذاکره یا به عبارت بهتر، تسلیم کامل، خودداری کند؛ گزینه دوم گسترش تظاهرات اعتراضی مردمی است که سقف مطالبات آنها از چارجوب شعارهای سیاسی و ایدئولوژیک جریانهای وابسته به رژیم بسی فراتر رفته و رژیم قادر نیست آنها را از خیابانها به خانه بازگرداند و به اطاعت خود درآورد؛ پس رژیم ایران ناامیدوارانه هیچ گزینهای جز روی آوردن به سرکوب و فشار بر مردم در داخل ندارد.
وضعیت کنونی رژیم حاکم بر ایران را میتوان با این مقوله ابن خلدون فیلسوف عرب ۷۰۰ سال پیش مطابقت کرد که گفته بود: «وضعیت و ثبات هر نظام حاکمی با ثبات و استقرار شهرهایش مرتبط است». رژیم ایران از آسیبهای ساختاری و زیربنایی رنج میبرد . این آسیبها تاثیرات منفیاش را بطور مستقیم بر ثبات شهرهای تحت کنترل رژیم منعکس میکند؛ همین وضعیت است که گزینههای نظام حاکم را محدود میکند. به این ترتیب رژیم ایران یا سرنگون میشود یا به احتمال زیاد مدل کره شمالی را انتخاب میکند. البته هر دو گزینه برای جامعهای مانند ایران که مردمانش از ویژگی صبر و شکیبایی استراتژیک برخوردارند، بسیار دشوار است. احتمال دیگری نیز وجود دارد و آن اینکه یأس وناامیدی رژیم نسبت به یافتن راه حلی آبرومندانه به سطحی برسد که استراتژی خودکشی را برگزیند.
* ترجمه و تنظیم از کیهان لندن
https://kayhan.london/fa/?p=127427