تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |    آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

9 شهريور ماه 1397 ـ  31 ماه اگوست 2018

نهادی قرار گرفته در مرکزيت اپوزیسیون

مجتبی شادی

          کشور ما، ایران زمین، با فرهنگ و تاریخی باستانی، همواره آبستن، و در پی آن، زادگاه رخدادها و تحولات سیاسی و اجتماعی تاثیرگذار و تعیین کننده بر سرنوشت تاریخ و مردمان آن و نیز جهت دادن به سمت و سوی حرکت اینان بوده و همواره نقشی بس فعال و تعیین کننده را، نه تنها برای ایرانیان بلکه برای جهانیان، و در صحنه بین المللی ایفا کرده است. 

          نیازی به برشماری این رخدادها و بیان تحولات تاریخی در این مورد نیست و شايد تنها یادآوری «انقلاب 1357 ایران» به تعبیری، و یا «رخداد 1357 ایران» به تفسیر عده ای دیگر، رفته کافی باشد؛ واقعه ای که با سرعت تمام این سرنوشت شوم را آغاز کرده و تبدیل به یک سونامی ویرانگر و مخربو بلایی خانمانسوز در تمامی ابعاد انسانی و زیست طبیعی - نه فقط برای ایران و ایرانی بلکه در یک شعاع بین المللی و همه گیر - شده است.

          عموم ایرانیان، البته با درجات گوناگون، چه در قامت اپوزیسیون (درون و برون مرزی) و مخالف حکومت اسلامی (يا جمهوری اسلامی به تعبیر ملایان حاکم در ایران) و چه در قامت موافق این سبک و سیاق حکومتی، همگی در یک نگاه کلی و کم و بیش بصورتی بی تفاوت و یا از نفس افتاده صرفاً به نظاره گر اعمال و عکس العمل های اپوزیسیون ایرانیان تبديل شده اند.

          می دانيم که در طی چهار دهه گذر از سونامی تلخ و ویرانگر حکومت اسلامی و فجایع به بار آمده از اعمال آن، اپوزیسیون ایران همواره رشدی کمی و عددی داشته و بخصوص هر چند صباحی، با ریزش لایه ای از سیستمِ تا استخوان زنگزدهء حکومت و پیوستن عده ای با نام و یا بی نام بر اندازهء عددی آن افزوده شده است؛ ولی آیا، متقابلاً، اين اپوزیسیون موفقیت و گسترشی قابل توجه و کیفیتی مناسب با نیازهای مردم ایران داشته است؟ دستاورد عینی و قابل لمس اپوزیسیون چه ضربه و آسیبی به پیکر دیکتاتوری اسلامی در ایران وارد آورده است؟ و چه دستاورد و چراغ روشنی را به منزل ایران و ایرانی هدیه کرده است؟ 

          در واقع به صراحت می توان گفت که آنچه امروز حکومت اسلامی رنجور کرده، و اين نظام را تا گردن در گل فرو برده، و همراه با بن بست های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و تربیتی آن را محاصره نموده به دلیل وجود یک اپوزیسیون مقتدر و توانا و متحد و هم آوازی که با ارائهء برنامه و نقشه های مستند بر اساس موازین علم تئوریک و تجربی و با تکیه بر فرهنگ ایرانی دست به مبارزه زده ايجاد نشده است؛ و حکومت اسلامی به دلیل عقب ماندگی ذاتی و ذهنی و جسمی و عملی و نگرشی بس مرتجع خود که در جهان بينی اش نهادینه شده به این روز سیاه گرفتار آمده است.  

          به چهره های سرشناس اين اپوزيسيون بنگريم: يکی شان شاهزاده رضا پهلوی است، بعنوان یک سرمایه ملی که همراهان و همفکرانی همراه دارد؛ ديگری رییس جمهور منتخب در اولین انتخابات ریاست جمهوری همین نظام دیکتاتوری است بنام سید ابوالحسن بنی صدر که خود نیز بواسطه بی قانونی اين حکومت و هرج و مرج های سازمان یافته اجتماعی و فشار از جناح های حاکم بر کشور از میهن گریخته است؛، ديگری خانم شیرین عبادی است که با وجود ناملایمات و سختی ها و پیچیدگی های اجتماعی و فرهنگی برآمده از یک نظام مردسالار و ارتجاعی، مفتخر به کسب جایزهء صلح نوبل در سال 2003  شده و ا به نوعی صدای حقوقدانان و البته عموم مردم در بند حکومت اسلامی است. مثال هایی از این دست بسيارند. مثلاً می توان از روشنفکران و فعالان سیاسی اجتماعی با عقاید گوناگون، و نیز متخصصان علمی و فنی و يا ن کاوشگران و دانشمندان و بالاخره تمامی دلسوختگان ایران و ایرانی ياد کرد. اما چرا، و واقعا چرا، و خالصا چرا، این اپوزیسیون بلند بالا مرتباً در جا و درجا می زند؟ 

          اگرچه شرایط امروز میهن اقتضا می کند که در مسیر یک اتحاد و همدلی شفاف - بر اساس علم و عقل و تجربه - قدم هایی یکسان و موثر و به دور از کیش شخصیت، و در جهت استقرار يک قانون اساسی مدرن و دولتی سکولار دموکرات برخاسته از علم و عقل و تجربه را آغاز کرد اما در عين حال می شود، در تعليل درجا زدن یا حرکت کند اپوزیسیون، آن هم در جهت هرچه بیشتر یکی شدن و همگام و همراه شدن، موانع و مشکلات فراوانی را برشمرد که از حوصلهء این نوشتار به دور است ولی، به نظر من، می توان مشکل شخصیتی و روحی را، خصوصاً نزد اهل فن، یکی از مهمترين این موانع برشمرد.  

          در اين چنين فضائی است که می توان قاطعاً بيان داشت که ششمین کنگره جنبش سکولار دموکراسی ايران در فرانکفورت، به ميزبانی مهستان اين جنبش، قطعاً این توان بالقوه را دارد که حرکت اپوزیسیون مردم ایران را، در راستای منافع ملی و رويکرد مطلوب بین المللی، سرعت بخشد. یکی از عوامل کمکی این امر (به قول و یاد بزرگوار عزیز مرحوم امیر انتظام که در پیام دلنشین خود برای سومین کنگره جنبش سکولار دموکراسی ايران ذکر کرده بودند) اتحاد و یگانگی در میان اپوزیسیون بعنوان محور مبارزه برای استقرار سکولار دموکراسی در ایران است. يعنی، با تکیه بر دو اصل محوری جنبش سکولار دموکرات ايران، که جدایی مذهب از دولت و وجود ساختار «جمهوریت» در یک نظام پارلمانی است، به هدف مطلوب رسيد. در واقع، این دو اصل را می توان با شفافیت و قاطعیت در پیام های مکرر همهء برجسته گان  و فرهیختگان تاریخ مبارزاتی ایران، از جمله شادروان دکتر شاهپور بختیار و شاهزاده رضا پهلوی مشاهده کرد.   

          پس آیا زمان آن فرا نرسیده است که همگی، خصوصا نخبگان، اپوزیسیون که طی دهه ها مبارزه با حکومت اسلامی بيشتر با ارسال پیام و اعلامیه و گاها سخنوری برای مردم میهن، و انجام یک سری عملیات خودمحور، اینک تمام سرمایه های شخصی و شخصیتی، اعم از تاج و تخت و آرای برشمرده از مردم، و همچنین درک و شعور سیاسی و علمی اقتصادی خود را در طبق اخلاس  و مهر به میهن و انديشيدن به نوزادان به دنیا نیامدهء مادران ایران قرار داده  و با همتی ناشی از یک بلوغ سیاسی و اجتماعی، و با امیدواری و مثبت گرایی منطقی و علمی، در ششمین کنگره مهستان سکولار دموکراسی در فرانکفورت شرکت و حضوری فعال داشته باشیم؟  

          بی شک ششمین کنگره جنبش سکولار دموکراسی ايران، با حضور  و همت هر چه بیشتر مردم، چه عوامی که من با افتخار از آنانم، و البته خواص، که من به آنان اميد می بندم، بستری را برای سرعت بخشیدن به سرنگونی و ارسال ابدی حکومت اسلامی به زباله دان تاریخ و ایجاد یک حکومت سکولار دموکراسی  در ایران - که یقیناً  برازندهء مردم محروم میهن ما است، فراهم خواهد کرد.

          با آرزوی برپایی هر چه شکوهمندتر ششمین کنگره در فرانکفورت آلمان و کسب نتایج والا و مفید برای مردم و میهن ایران، و ضمن احترام برای تمامی ایرانیان در سراسر گیتی، امیدوارم این نوشتار کوتاه عزیز و شخصیتی را آزرده خاطر نکرده باشد. اجازه می خواهم با جسات عرض کنم که اگر فرصتی برای نخبگان سياسی اپوزيسيون دست داد تا از حباب های شخصیتی و جایگاه های سیاسی و علمی و اجتماعی خود اندکی فاصله بگيرند، آنگاه عاقلانه آن است که فرصت را غنیمت شمرده ودر روبروی آیینه ایران بایستند و، با نیم نگاهی به رد پای گذشتهء خود در تاریخ معاصر، سر تا پای خوديش را بنگرند و تصميم بگيرند که از اين پس آفرينندهء شخصیتی نو، با اندیشه و اراده ای پبش از پیش کارآمد و موثر در جهت خدمت به میهن و مردم و خودشان، باشند.

خانه